گفتم: به کجا؟ گفت:صدایم کردند
#گل بودم و از شاخه جدایم کردند
گفتم: که #فرشتگان چه کردندت؟
گفت: روزی خور سفره خدایم کردند
من به آغاز زمین نزدیکم
#نبض گلها را می گیرم
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود...
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🌷🕊🥀🌴🥀🕊🌷
#عاشقانه_های_شهدا
#در_کنار_شهدا
#شهید_والامقام
#سجاد_زبرجدی
مزار #سجاد خیلی شلوغ میشود ، اوائل این موضوع برای خود ما هم عجیب بود ، میرفتیم و میدیدیم یکی از شیراز به عشق #سجاد بلند شده آمده تهران ، یکی در گرگان خواب #سجاد را دیده و آمده بهشت زهرا ، یکی در قم ، یکی در اصفهان و ...
اولش نمی دانستیم حکمتش چیست
بعد دیدیم حکمت این شلوغی ، بر
می گردد به #وصیت_نامه_سجاد که خطاب به مردم گفته :
اگر درد دلی دارید یا خواستید مشورتی بگیرید بیایید سر #مزار من، به لطف #خداوند من همیشه حاضر هستم .
شاید باورتان نشود ، اما ما هر وقت سر مزار #سجاد میرویم میبینیم مزار پر از دسته #گل است و اصلاً احتیاجی نیست ما با خودمان #گل ببریم .
راوی :
#خواهر_شهید
مزار مطهر :
قطعه ۵۰ بهشت زهرای تهران
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌷🕊🥀🌴🥀🕊🌷
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#در_کنار_شهدا
#شهید_سجاد_زبرجدی
مزار #سجاد خیلی شلوغ میشود ، اوائل این موضوع برای خود ما هم عجیب بود ، میرفتیم و میدیدیم یکی از شیراز به عشق #سجاد بلند شده آمده تهران ، یکی در گرگان خواب #سجاد را دیده و آمده بهشت زهرا ، یکی در قم ، یکی در اصفهان و ...
اولش نمی دانستیم حکمتش چیست
بعد دیدیم حکمت این شلوغی ، بر
می گردد به #وصیت_نامه_سجاد که خطاب به مردم گفته :
اگر درد دلی دارید یا خواستید مشورتی بگیرید بیایید سر #مزار من، به لطف #خداوند من همیشه حاضر هستم .
شاید باورتان نشود ، اما ما هر وقت سر مزار #سجاد میرویم میبینیم مزار پر از دسته #گل است و اصلاً احتیاجی نیست ما با خودمان #گل ببریم .
راوی :
#خواهر_شهید
مزار مطهر :
قطعه ۵۰ بهشت زهرای تهران
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#عاشقانه_های_شهدا
#شهید_والامقام
#مرتضی_کریمی
خيلي #گشته بوديم، نه #پلاكي، نه #كارتي، چيزي همراهش نبود. لباس فرم #سپاه به تنش بود.
چيزي شبيه #دكمه پيراهن در جيبش نظرم را جلب كرد. خوب كه دقت كردم،
ديدم يك #نگين_عقيق است كه انگار روش جمله اي #حك شده.
#خاك و #گِل ها رو #پاك كردم ....
ديگر نيازي نبود دنبال #پلاكش بگرديم ...
روي #عقيق نوشته بود :
به ياد #شهداي_گمنام
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊
#خاطرات_آزادگان
#ماه_رمضان
#در_اسارت
روزهداری در گرمای ۵۰ درجه شهر رومادیه
#قسمت_اول
رمضان آن سال، بسیار سخت بود. هوای بالای ۵۰ درجه شهر رومادیه با نبودن امکانات سرمایشی و یخچال، توان اسرا را میگرفت.
سه ماهه اول اسارت را گذرانده بودم. عراقیها سعی میکردند از همان اوایل اسارت زهرچشمی از بچهها بگیرند تا اسرا موفق به انجام عبادات و روزه نشوند، لذا طبق برنامه قبلی باید ساعت هفت و نیم صبح صبحانه را تحویل میگرفتیم.
تقریباً شش قاشق آش شوربا مانندی سهم هر نفر بود.
در کل شش سال اسارت فقط یک قاشق، یک بشقاب روحی و یک لیوان روحی داشتیم و برای نگهداری سهمیه صبحانه و ناهار مشکل داشتیم.
به ناچار شش قاشق سهمیه صبحانه را داخل لیوان ریخته و ناهار هم که حدود هشت قاشق برنج بود را باز داخل همین لیوان میریختیم.
هنگام افطار هم معمولاً آب پیاز، آب لوبیا (گاهی دو دانه لوبیا سهم ده نفر بود!!!!)، آب بادمجان، آب گوجه فرنگی، آب بامیه و گاهی هم آب گوشت البته بدون گوشت به خوردمان میدادند.
جایی برای گرم کردن شوربا و برنج داخل لیوان نداشتیم. مجبور بودیم آنها را بهصورت سرد با یک نان سَمون ( به اندازه یک نان ساندویج کوچک) که داخل آن خمیر بود و به اندازه کمی روی آن برشته شده بود افطار کنیم و سهمیه شام با مشخصاتی که بیان شد را برای سحر، داخل همان لیوان خالی شده میریخیتم.
راوی :
#جانباز_و_آزاده_عزیز
#کرامت_یزدانی
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
شادی روح #امام_راحل و #شهدا و سلامتی #آزادگان_سرافراز و #جانبازان_معزز
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🕊
#گُـــلِ
#زندگی_به_سبک_شهدا
💖 زندگی با ایشان ، #زندگی راحتی نبود !
#سخت بود ، ولی به سختی اش می ارزید !
علی خیلی وقت نمی کرد که در خانه کنار من و بچه هایش باشد ، ولی همان وقت کمی هم که پیش ما بود ، وجودش به ما #آرامش می داد !
#مهربانی اش ، #ایمان اش و #قدرشناسی اش !
💖 یک روز #جمعه صبح دیدم پایین شلوارش را تا کرده زده بالا ، آستین هایش را هم !
پرسیدم :
حاج آقا!
چرا این طوری کرده ای ؟
رفت طرف #آشپزخانه .
گفت :
💞 به خاطر #خدا و برای #کمک به شما !
رفت توی آشپزخانه و #وضو گرفت و بعد هم شروع کرد به جمع و جور کردن !
رفتم که نگذارم ، در را رویم بست و گفت :
#خانم !
بروید بیرون !
#مزاحم نشوید !
پشت در #التماس می کردم :
حاج آقا !
شما رو به خدا بیا بیرون !
من #نارحت می شوم !
#خجالت می کشم !
شما را به خدا بیا بیرون !
💖 می گفت : چیزی نیست .
الان تمام می شود ، می آیم بیرون !
آشپزخانه را مرتب کرد ،
ظرف ها را چید سرجایشان ،
روی اجاق گاز را مرتب کرد ،
بعد شلنگ انداخت و کف آشپزخانه را شست !
آشپزخانه مثل دسته ی #گل شده بود .
🌷 شهید صیاد شیرازی 🌷
🍃
🌸🍃
🔹#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
❌در نشر لینک حذف نشود❌