🍂🥀 گریه حاج حسین خرازی🥀 🍂
جنازه اش را بردم کنار سنگر فرماندهي . حاج حسين من را ديد و تعجب کرد :
تو اينجا چکار مي کني ؟ بايد الان تو خط باشي .
سرم را زير انداختم .
خبري آوردم .
چه خبري ؟!
به زحمت جلوي خودم را گرفتم .
عرب زخمي شده !
حالش عوض شد .
زخمي شده ؟ به من دروغ نمي گي؟
بغضم ترکيد .
شهيد شده .
همان لبخند تلخ هميشگي آ»د . بقيه اش را مي دانستم . نشست روي زمين و گريه کرد .
دو سه روز از شهادت عرب مي گذشت . حاج حسين هنوز آشفته بود . داد روي يک مقوا براش قسمتي از خطبه ۱۸۱ نهج البلاغه رو نوشتند و زد توي اتاقش .
... کجا هستند برادران من که به راه حق رفتند و با حق در گذشتند ؟ کجاست عمار ؟ و کجاست پسر تيهان ؟ و کجاست ذوالشهادتين ؟ و کجايند همانند آنان از برادرانشان که پيمان جانبازي بستند و سر هايشان را براي سنگر ستمگران فرستادند ؟
#سردارشهیدقربانعلیعرب
#سردارشهیدخرازی
🕊#گلستانشهدا
🌷کانال تخصصی شهدای اصفهان
@golestaneshohada_com