زندگینامه شهید محمدعلی رضایی مجیدی به روایت مادر شهید
🔷از دوران بچگی تمایل به یادگیری نماز داشت و با پدرش به مسجد می رفت و نمازش را به طور کامل می خواند.
🔶علاقه زیادی به درس خواندن نداشت وقتی مدرسه میرفتم معلم ها از اخلاق او و اینکه بسیار آرام است تعریف میکردند اما همیشه گوشزد میکردند که بیشتر درس بخواند. تا کلاس پنجم دبستان را خواند و ترک تحصیل کرد. همزمان با دوستش به مسافر خانه پدرش می رفت و با هم به او کمک می کردند.
♦️در دوران قبل از انقلاب در اکثریت تظاهرات ها شرکت می کرد و شبها تا دیر وقت به خانه نمی آمد ، در جلسات شبانه که برای تظاهرات برگزار میشد شرکت می کرد، بعضی وقتا عکس امام را به خانه می آورد واعلامیه های آقا را برای ما می خواند. میگفت: آقایی به نام امام خمینی که در کشور دیگری تبعید است، او به ما فرمان داده که به تظاهرات برویم و با همت این مردم ما این شاه را از مملکت بیرون می کنیم.
🔹ماه های مبارک رمضان همیشه در مسجد بود ممکن بود که تا سحر در مسجد بماند ،به حضرت علی(ع) ارادت خاصی داشت و در ایام محرم زودتر از همه لباس مشکی می پوشید و در مسجد اسباب مجالس آقا را مهیا می کرد و پرچم ها را نصب میکرد.
🔸بسیار خوش اخلاق و مهربان، بسیار آرام و کم حرف بود، وقتی ناراحت میشد ناراحتی اش را نشان نمیداد .
🔷سری آخر که میخواست به جبهه برود حالت عجیبی داشت وقتی می خواست برود می گشت وبه من نگاه میکرد من گریه میکردم به گریه افتاد گفت : مادر جان گریه نکن من این بار شهید میشوم و شما باید مثل حضرت زینب (س) صبور باشید.
🔶 آهنگ شهیدم من شهیدم من به آرزویم رسیدم من، را بسیار برای من میخواند؛ آرزویی جز شهادت نداشت و همیشه از شهادت و شهید شدن برای من میگفت تا من آماده باشم.
♦️یک بار خواب دیدم که میگفت: مادر برای برای چه گریه می کنی من که نمردم زنده هستم برادرش نیز چندین بار خواب دیده بود که می گفت: چرا شما اینقدر گریه می کنید من که زنده هستم وجایم بسیار خوب است.
🔰#زندگینامه
#شهیدمحمدعلیرضاییمجدی
🕊#گلستانشهدا
🌷کانال تخصصی شهدای اصفهان
@golestaneshohada_co