eitaa logo
گلستان شهدا
116 دنبال‌کننده
774 عکس
526 ویدیو
6 فایل
کانال تخصصی شهدای اصفهان 📞خادم کانال:
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی شهید ابوالقاسم صادقی به روایت همسر شهید 🔷آقای صادقی پسر عمه من بودند .وقتی به خواستکاری ام آمدند اونقدر کوچک بودم که نمیدانستم عقد خودم است‌؛ با ذوق میگفتم عقد پسر عمه است .ایشان خیلی خوب بودن؛ هر وقت به منزل ما می‌آمد همه مدل به مادر من کمک می کرد حتی در پختن غذا و غذاهای خوشمزه می‌پخت . 🔶از همان ابتدای زندگی اش همراه با درس خواندن سرکار هم میرفت و اصلاً کسی بود که هم کارهای زنان خوب انجام میداد و هم در کارهای مردانه خیلی ماهر بود. چون بیرون از شهر کار می‌کردند. ۱۵ روز یکبار می آمدند در خانه برای همین خودکفا بودند..حیاط آنها خیلی بزرگ بود برای اینکه من جارو نزنم صبح که بلند می شد آب و جارو می‌کرد و می‌رفت سرکار. ♦️بیشتر اوقات که در خانه بود غذا آماده می کرد و گفت‌: چون من اکثر مواقع در بیرون از خانه هستم حالا که در خانه ام می خواهم جبران کنم. حتی به مادرش هم برای گرفتن جهاز خواهرش کمک می‌کرد .بیشتر اوقات وسایلی را که احتیاج داشتم هم برای من و هم برای خواهرش می‌خرید. 🔹ایشان دیپلم گرفته بود و از مسائل دینی هم خیلی آگاه بود. من همیشه نماز را می خواندم ولی دیگر نمازهای دیگر را نمیدانستم چه چیزی است. میدیدم شبها بلند می‌شود و نماز می‌خواند می‌پرسیدم این دیگر چیست می‌گفت: این نماز شب است و به من هم یاد داد. 🔸به او می‌گفتند‌:برای مبارزه با رژیم شاه از خانه بیرون نرو! اگر بروی کشته می‌شوید ولی گوش به حرف های آن ها نمی داد و شب تا صبح بیرون از خانه بود اما نمی گفت چه کاری می کند بعد ما فهمیدیم که اعلامیه پخش می کرده و روی دیوارها شعارنویسی انجام داده به او که میگفتم کجا بودی‌؟ می گفت‌: شما چه کار دارید، آخر یک جایی بودم. همیشه میگفت‌: شاه شکنجه گر است؛ زن ها در این رژیم امنیت ندارند برای همین هم من را نمی گذاشت در کوچه برو ولی وقتی که انقلاب شد دیگر من آزاد شدم و می گفت باید در اجتماع باشید . 🔹 جنگ که شروع شد دو دفعه به جبهه رفت که راننده تانک بود. دفعه آخر همرزهایش می‌گفتند ما دیدیم که روی تنگ بود و تانک را زدند ولی دیگر نفهمیدیم چی شده، احتمالاً اسیر شده بعد از گذشت مدتی هم پیام او را در رادیو شنیدم که گفته بود که من اسیر شدم و دیگر چشم به راه من نباشید بعد از آن هم چند نامه دادند ولی دیگر خبری نشد 🥀 بعد از چند سال یکی از همسایه ها از اسارت برگشت و گفت ایشان به شهادت رسیده. وقتی که سرباز بود یک بیماری داشتند که نمی‌دانستند چیست، در عراق بیماری به سراغش می‌آید و عراق ها ایشان را عمل می‌کنند که زیر عمل ایشان به شهادت میرسند. 🔰 🕊 🌷کانال تخصصی شهدای اصفهان @golestaneshohada_com
بسم الله الرحمن الرحیم 🖋پدر و مادر مهربان و همسرم و برادر و خواهر مهربانم و دایی عزیز من چون تصمیم گرفتم به جبهه جنگ حق علیه باطل بروم بهتر آن دیدم که چند کلمه وصیت نامه بنویسم و سفارشات لازم را بکنم اما چون من برای شهادت می‌روم از همه مهمتر می گویم که من رضایت ندارم هیچ کس از وابستگان پس از شهادت من گریه کند. ◼️ ثانیا:من دلم میخواهد همسر مهربانم بچه هایم را چون ام البنین که از حسن و حسین علیه السلام نگهداری کرد، نگهداری کند. نگذارد یتیمی بر بچه‌هایم اثر کند و آنها را طوری تربیت کند که اسلام می‌خواهد. ✍ 🌸 🕊 🌷کانال تخصصی شهدای اصفهان @golestaneshohada_com