#رنجنامه
#نامه_ای که امام فرمود #هر_جمعه برای مردم بخوانند
#بخش_ششم
#فرجام_عثمان و #خلافت_امام
💠 اما كار عثمان؛
گويى از قرنهاى نخستين، كار او معلوم بود. علم آن در كتاب، نزد پروردگار من است كه نه خطا مىكند نه فراموشى دارد. #اهل_بدر، او را بىپناه رها كردند و #اهل_مصر، او را به قتل رساندند.
به خدا سوگند❗️ من، نه امر به کشتن او كردم نه نهى نمودم كه اگر امر كرده بودم، همانا قاتل بودم و اگر نهى كرده بودم، يارى دهنده محسوب مىشدم.
ومساله به گونه ای بود كه نه ديدن آن را سودى بود و نه خبر آن، گوارا بود؛ جز اينكه آن كس كه او را يارى كرد نمىتواند بگويد من بهتر از كسانى هستم كه او را بىپناه رها كردند و آن كس كه او را بىپناه رها كرد نمىتواند بگويد آن كس كه به او يارى كرد بهتر از من است.
شرح كار او به طور كامل و جامع اينست كه او خودسرانه عمل کرد و بد تصمیمی گرفت و شما برآشفتید كه آن نيز بد بود. خداوند ميان شما و او حكم فرمايد.
به خدا سوگند❗️ در خون عثمان اتّهامى ندارم. من مسلمانى از مهاجران در خانه خود بودم.
#خلافت_امام_و_حواشی_آن
وقتى او را كشتيد نزد من آمديد تا با من بيعت كنيد. من از قبول آن #خوددارى كردم، و شما امتناع مرا نپذيرفتيد؛ #دستم_را_واپس_كشيدم ولی شما گرفتيد و كشيديد ، آنگاه به من #هجوم آورديد مانند هجوم شتران تشنه كه به آبشخور خود هجوم برند. [ازدحام، چنان بالا گرفت كه] احساس کردم کمر به قتل من بسته اید و بعضى از شما قاتل دیگری است. از شدّت هجوم، بند نعلينم پاره شد و عبا از دوشم افتاد. ناتوانان پايمال شدند و به اندازهاى براى بيعت با من شادى مىكردند كه #خردسالان را بر دوش گرفتند تا بتوانند بيعت كنند و #سالمندان با پاى لرزان براى بيعت كردن شتاب مىكردند و #ناتوانان را بر دوش مىكشيدند و پاها از خستگى واماند.
آنگاه گفتند: به روش ابوبكر و عمر با ما بيعت كن و ما جز تو كسى را نداريم و جز به تو خرسند نيستيم. بيعت ما را بپذير تا پراكنده نگرديم و اختلاف نكنيم. آنگاه من به كتاب خدا و سنت پیامبرش (ص) با شما بيعت كردم و مردم را به بيعت دعوت كردم. پس هر كس با رضا و رغبت بيعت كرد پذيرفتم و هر كس از بيعت خوددارى كرد او را رها كردم.
#طلحه_و_زبیر_و_جنگ_جمل
نخستين بيعتكنندگان، طلحه و زبير بودند و گفتند: با تو بيعت مىكنيم به شرط آنكه در كار خلافت، شريك تو باشيم. گفتم: نه، اما در قوّت و نيروى كار با من شريك باشيد و در حال ناتوانى يار و مددكار من. به اين شرط بيعت كردند و اگر خوددارى مىكردند [و با من بیعت نمی کردند] وادارشان نمىكردم همچنان كه هيچ كس ديگر را وادار به بيعت نكردم. #طلحه اميد داشت به حكومت #يمن برسد و #زبير به حكومت #عراق،
هنگامى كه دانستند به آنان حكومت نخواهم داد به بهانه عمره، اجازه سفر خواستند، اما در حقيقت، قصدشان نيرنگ و حيلهگرى بود. سپس به عايشه پيوستند و او را كه دل از دشمنى من انباشته بود به جنگ با من برانگيختند. بىترديد زنان از نظر ايمان، عقل و بهرهورى در كاستىاند. امّا كاستىِ آنان در ايمان، بدان جهت است كه در «ايّام عادت» از نماز و روزه بركنارند؛ و امّا كاستى در عقل، بدان سبب كه شهادت دو زن همسنگ شهادت يك مرد است؛ و امّا كاستى در بهرهها، بدان دليل كه ميراث آنان نيمِ مردان است.
عبد اللَّه بن عامر آن دو را به بصره كشانيد و تعهد كرد كه مال و مرد جنگجو در اختيارشان بگذارد. در آن زمان که عایشه را به طرف خود می کشاندند عايشه نیز آنها را به طرف خود مىكشاند. عايشه را پناهگاه خود قرار داده و در رکاب او به جنگ پرداختند. چه گناهى سهمگين تر از آنچه آن دو مرتکب شدند. همسر رسول خدا (ص) را از خانه بيرون كشيدند و حجابی را كه خداى تعالى بر او پوشانده است برداشتند ولی زنان خود را در خانه محفوظ نگاه داشتند.
نسبت به خدا و رسولش به انصاف رفتار نکردند.
#ادامه_دارد
منبع: کتاب سرگذشتنامه امام علی(ع)
┄┄┅═✧❁🌼💐🌸❁✧═┅┄
@golestannahj
┄┄┅═✧❁🌼💐🌸❁✧═┅┄