🌷نکته تفسیری صفحه ۱۱۱🌷
بنی اسرائیل و سرزمین مقدس:
پس از خروج بنی اسرائیل از مصر و آزاد شدن از چنگال فوعونیان، خداوند نعمتهای خود را یکی پس از دیگری به آنها بخشید. تنها چیزی که بنی اسرائیل نیاز داشتند، سرزمینی بود که آن را وطن خود کنند و با استقلال در آن بزیند. خداوند این نعمت را نیز برای آنان مهیا کرد؛ به این شرط که برای به دست آوردن آن جهاد کنند و زحمت بکشند. به همین منظور دستور داد که به سوی سرزمین مقدّس حرکت کنند ؛ سرزمینی که از شرک و بت پرستی پاک بود و بسیاری از پیامبران الهی در آن مسکن داشتند و خدا را به یگانگی می پرستیدند . احتمالاً منظور از آن سرزمین پاک شده، تمام «منطقه ی شامات» باشد؛ منطقه ای که به گواهی تاریخ، مهد پیامبران الهی و سرزمین ظهور ادیان بزرگ، همچنین مرکز یکتاپرستی و نشر تعلیمات انبیا بوده است . به هر حال، بنی اسرائیل به آنجا رسیدند.
در آن زمان، آن سرزمین در دستان افراد نیرومند و ستمکاری به نام «عمالقه» قرار داشت.
حضـرت موسی به بنی اسرائیل فرمان داد که به آن سرزمین حمله کنند، و به ایشان وعده ی پیروزی داد و فرمود که خدا آنجا را برای آنان قرار داده است؛ ولی آن ها که مردمی ترسو بودند، زیر بار جنگ نرفتند و به پیامبرشان گفتند:
«تو که می دانی در این سرزمین، افراد زورگو و ظالمی زندگی می کنند. ما هرگز وارد آن نمی شویم تا اینکه آنان خودشان از آن بیرون بروند. اگر بیرون رفتند، ما وارد آن خواهیم شد.»
در آن هنگام، دو نفر از افراد خداترس و باایمان به نام های «یوشع بن نون» و «کالب بن یوفنا» که دو تن از رهبران قبایل دوازده گانه ی بنی سرائیل نیز محسوب می شوند، آنان را خطاب قرار داده، گفتند: «از عمالقه نترسید و ناگهانی از دروازه ی شهر به آنان حمله کنید و غافل گیرشان کنید. اگر ایمان دارید، به خدا توکّل کنید و از چیزی نترسید.» قوم بنی اسرائیل امّا به پیامبرشان گفتند: «ای موسی، سخن ما همان است که گفتیم. تا هنگامی که عمالقه در آنجا هستند، ما وارد آن نمی شویم. تو و پروردگارت بروید و با عمالقه بجنگید. هنگامی که پیروز شدید، ما را نیز خبر کنید. ما همین جا نشسته ایم.» خداوند نیز به کیفر این نافرمانی، ورود به سرزمین مقدس را برای چهل سال بر بنی اسرائیل ممنوع کرد. آنان در این مدّت به سرگردانی در بیابان محکوم شدند؛ به طوری که هر چه حرکت می کردند، به جایی نمی رسیدند، و به اصطلاح، «دور خود می چرخیدند» . در روایات آمده است که حضرت موسی در همین دوران چهل ساله، دار فانی را وداع کرد.
دورانِ آخر الزمان.mp3
1.88M
فایل | #صوتی
💠حجت الاسلام عالی
خبر امام جعفر صادق علیه السلام از دوران آخر الزمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رسانههای بیگانه چگونه در فضای مجازی عملیات میکنند؟
#شیرینی_نارگیلی 🥥
یک طعمنوستالژیک ویک گزینه عالی برای شیرینی عید نوروز که خیلی راحت اماده میشه .
پودر قند ۱۲۵ گرم
کره نرم (یا روغن جامد)۱۵۰ گرم
ارد ۲۵۰ گرم
پودر نارگیل ۱۷۰ گرم
پودر هل ۱قاشق چایخوری
کمی پودر پسته وگل محمدی برای تزیین
در ابتدا کره وپودر قند رو در غذاساز بریزید ویا همزن دستی یا همزن برقی خوب مخلوط کنید تا خمیر نرمی حاصل شود .
ارد ،پودر قند ،پودر هل را اضافه کنید .
مواد را روی سطح میز کمی ورز دهید وجمع کنید .ودر پلاستیک دو ساعت در محیط اشپز خانه استراحت دهید .
خمیر را روی سطح میز باز کنید وبا کاتر دلخواه برش بزنید ودر سینی فری که کاغذ گذاشته اید با کمی فاصله بچینید وروی آن کمی پودر پسته وگل محمدی بریزید واین کار را برای تمام خمیر ادامه دهید .ودر فری که از قبل در دمای ۱۶۵ درجه گرم شده است برای مدت حدود ۱۰ دقیقه بپزید نباید تغییر رنگ دهند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻روایت جالب حاج حسین یکتا
از شهید حاج محمد ابراهیم همت
#نشر_مطالب_صدقهٔ_جاریه_است🇮🇷
➖〰️➖〰️➖〰️➖
12.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🔴خیلی خیلی مهم
📣📣حتما همگی نگاه کنید و از دست ندید که تمام زندگی را باختید اگر از دست بدید
#واجب
📖 تقویم شیعه
☀️
شمسی: یکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱
میلادیSunday : 12 march 2023
قمری: الأحد، ۱۹ شعبان ۱۴۴۴
🌹متعلق است به:
🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام
🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها)
💠 اذکار روز:
👈صد مرتبه یا ذَالجَلالِ و الاِکرام تا به فتح و نصرت برسی
🙏بارالها در فرج حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف تعجیل فرما و گره از مشکلات همه مردم باز کن
✅تقویم روز:
👈غزوه بنی المصطلق( ۰۶ ه ق)
🇮🇷روز بزرگداشت نظامی گنجوی
🗓روز شمار تاریخ:
🌹🇮🇷۰۹ روز تا آغاز سال نو شمسی
💐⏳۱۱ روز تا آغاز ماه مبارک رمضان
◼️⏳۲۰ روز تا سالروز وفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیه(سه سال قبل هجرت)
💐⏳۲۵ روز تا سالروز ولادت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام(۰۳ه ق)
💐⏳معراج حضرت رسول اکرم صل الله علیه وآله وسلم( ۰۶ ماه قبل هجرت)
⬛️⏳۲۹ روز تا سالروز ضربت خوردن حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام(۴۰ هجری قمری)
⬛️⏳۳۱ روز تا سالروز شهادت حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام(۴۰ هجری قمری)
#لبیک_یا_خامنه_ای
📌 بازنشر کلیه مطالب جهت روشنگری عموم مردم ، با ذکر #صلوات ، بدون ذکر منبع هم مجاز است.
🌸 نکته تفسیری صفحه ۱۱۲🌸
نخستین قتل در روی زمین:
زندگی انسانها، صحنهی آزمون های گوناگونی است که برخی از مردم از آنها سربلند، و بعضی سرافکنده خارج می شوند. آزمون های خدا از زمان پیدایش نخستین انسان شروع شده و تا کنون ادامه دارد. این آیات، به یکی از این آزمون ها اشاره دارد که در نخستین سال های زندگی بشـر در روی زمین، از دو نفر از انسان های نخستین گرفته شد، و نتیجه ی آن، قبول یکی و سرافکندگی دیگری شد.
بر اساس روایات، دو تن از پسران آدم، «قابیل» و «هابیل» نام داشتند. آن دو نفر در وضع ویژه ای مأمور شدند که یکی از چیزهای خوب و دوست داشتنی خود را به خدا تقدیم و قربانی کنند. هابیل که دامدار بود، یکی از بهترین گوسفندان خود را برای قربان آورد؛ ولی قابیل که کشاورز بود، بدترین قسمت زراعتش را برای قربان آماده کرد. آنان قربانی خود را به بالای کوهی بردند. قرار بود صاعقه ای از آسمان فرود آید و یکی از آن دو قربانی را که از سوی خدا پذیرفته شده بود، بسوزاند. این اتّفاق برای قربانی هابیل افتاد، و بدین ترتیب معلوم شد که او نزد خدا گرامی تر است. از آن هنگام، قابیل به برادرش حسد ورزید، کینه ی او را به دل گرفت و او را تهدید کرد که «قطعاً تو را به قتل می رسانم». هابیل در پاسخ برادرش گفت: «قبول نشدن قربانی از تو، تقصیر من نبود؛ بلکه خودت مقصّر بودی؛ زیرا تو در تقدیم قربانی، تقوا و پرهیزکاری را رعایت نکردی؛ ولی من رعایت کردم، و خداوند تنها اعمال پرهیزکاران را می پذیرد. تو تصمیم به کشتن من داری؛ ولی من چنین تصمیمی ندارم؛ زیرا من از خدا می ترسم. تو با کشتن من، گناه مرا نیز به گردن می گیری؛ چون فرصت زندگی و توبه را از من گرفته ای. و با کوله بار گناهان من و خودت خواهی مرد و از اهل دوزخ خواهی شد.» دل قابیل اما که پر از خشم و نفرت از برادرش شده بود، با این سخنان نرم نشد؛ بلکه او منتظر فرصتی بود که برادرش را به قتل برساند. سرانجام روزی او را در خلوت دید و دور از چشم پدر به او حمله کرد و سر هابیل را میان دو سنگ قرار داد و او را کشت، و بدین ترتیب، مرتکب نخستین قتل روی زمین شد؛ امّا او نمی دانست با بدن بی جان برادرش چه کار کند و چگونه از رسوا شدن در امان بماند. در آن هنگام، به دستور خدا، دو کلاغ در پیش روی او به یکدیگر حمله ور شدند و یکی از آن ها دیگری را کشت. آنگاه کلاغ زنده، گودالی کند و کلاغ مرده را در آن دفن کرد. بدین ترتیب، قابیل که ساعت ها بدن برادرش را به دوش می کشید، فهمید با آن چه کند.