🌴🌳🌴🌳🌴🌳🌴🌳🌴🌳
☑️ بخش سـوم
✅🗣و ای شهید....
ما همچنان استوار، راهت را ادامه خواهیم داد...
وترس و واهمه ای نخواهیم داشت...چرا که در مکتب ما شهادت افتخار است...وهرگز میدان را خالی نخواهیم کرد...به فضل وکرم خدا...✌️✌️
🗣 دوستان لازم به ذکر است که شهید بزرگوار در سال 88 در فتنه ی جنبش سبز مورد تهاجم داعشیان وقت و آن زمان قراررفتند و مجروح شدن ...
روز قبل شهادتش هم به همه گفته بود که شهید میشم کم تر از یک روز دیگه ....
توی تاسوعا شهید شدن بت ضرب یک گلوله ... .در حالی که روز به دنیا اومدنشون هم نذر حضرت عباس کرده بودن خانواده شون .. 💔🌹
✅ #سوال
ببخشید اما این سوال خیلی مهمیه چون مثل یه سر مشق میمونه
شهید بزرگوار در برابر شکستن حرمت مذهب تو کوچه و خیابون که متاسفانه دیگه عادی شده چه کار میکردند؟
✍این هم جزء سوالات آخره که در وصیت نامه شان مستقیم در مورد روزه خواری گفتند
✅ سرکار خانم صدر زاده، دلایلی که شهید برای مدافع حرم شدن میاوردن برای شما چی بود؟
✍فاطمه خانم که پدر را درک کرد و از عشق و محبت بی کرانشان چشیده
ولی اگر محمد علی از من بپرسه که بابا چرا ما را گذاشت و برای مردم کشور دیگری رفت؟
به او با افتخار و سربلندی
میگم
که بابای شما آنقدر وسعت دیدش بالا بود و آنقدر مسئولیت پذیری بالایی داشت که خانواده او فقط همین چهار نفر ما نبودیم خانواده او همه شیعیان جهان بودند پسر او فقط محمد علی نبود بلکه همه بچه هایش شیعه دنیا در زیر آتش جنگ و دنیا طلبی خیلی ها بیچاره و آورده میشوند بود
دختر او فقط فاطمه نبود بلکه همه دختران که به اسارت برده میشوند فقط به جرم مذهبشان و محل زندگیشان
✍این وسعت دید و جهانبینی و مسئولیت پذیری تکیه گاه زندگی من بود که آنقدر محکم بو که نه تنها من و فرزندانش بلکه برای همه مظلومین دلسوز بود و مانند تکیه گاه بود
✍او مرزهای جغرافیایی همان خط خطی های بچه گانه را پاک کرد
مرز او اعتقاداتش شد و مذهبش
✍از فداییان جنگ تحمیلی و شهدا الگو گرفت و فدای مذهبش شد
✅ سلام علیک به همسر شهید ببخشید یک سوال داشتم روزی که شهید صدر زاده شهید شدند شما گفتید خودم محمدعلی وفاطمه به فدای رهبر،
شهید هم که شوخ طبع بودند،
سوال من این است که درکانال شهید صدرزاده گذاشتند درروز تولدمحمدعلی که شهید صدرزاده خواب اینکه پسر عزیزتان شهید میشه را دیدند آیا واقعیت داره البته ببخشید ذهنم رادرگیر کرده😔😔واقعا ازاین سوالی که کردم بنده راعفو بفرمایید
✍بله صحت داره
✅#میشه توضیح بدین؟؟
یعنی خواب دیدندفرزندشان شهیدمیشن؟
الله اکبر😭
✍آقا مصطفی محمد علی را که قرار بود مرده یا معلول به دنیا بیاد را معامله کرد که سالم باشد و بعد به خود خدا و در راه اهل بیت برگرداند و این نکته را همیشه به من یاد آوری میکردند
✍من هم ناراحت نیستم
و به شوخی به ایشان می گفتم دادن بچه ها برای من راحت تر است از شهادت شما
✅🗣بله من هم خوندم شرط زنده ماندن محمد علی این است که محمدعلی شهید بشن
🗣ان شاءالله زنده باشند ودر رکاب صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بجنگند✌️
✅ خوابشون چی بود ؟؟
✍گفتند در خواب بچه را مرده به ایشان داده بودند ایشان خواسته بود که او را بگیرند و سالم بدهند و او هم قول داده بود که به خودشان برگرداند
#ادامـه_دارد
@golmaryam1399
چه اتفاقی میافتد که کودک دچار تول میشود❓
🔮در کنار نای ، حفرهایست کیسهای شکل که در بعضی از کودکان این کیسه حفرهاش بزرگتر است . تا سن ۶ یا ۷ سالگی در بیشتر افراد این حفره، کوچک و محو میشود
در این کودکان خرده غذا و .. در این
حفره گیر می کند
🔮و کودک دچار تب ، بی اشتهایی ، بیخوابی و بی قراری می شود و اگر ادامه داشته باشد کودک دچار ضعف و بیحالی و کم وزنی میشود
🔮اگر این خرده های غذا خارج نشود
عفونی شده و این عفونت به معده، روده و در نهایت خون کودک را آلوده می کند و اکثر اعضاء بدنش را تحت الشعاع خود قرار می دهد
❎ کودکانی که غذا را خوب نمی جوند
ممکن است دچار تول شوند
❎ مهمترین علت ایجاد تول ، خوردن زیاد سردیجات و رطوبت است خصوصا
بچه هایی که سردیجات و مایعات زیاد
مصرف می کنند
#ادامه_دارد
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲━━━━━━━━
╰┈•៚ @Golmaryam1399
┗━━━━━━━━🌺━
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده
🔴قسمت چهارم
تسنیم: این مهارت، چیزی است که در جنس مرد کمتر پیدا می شود و زن بخاطر روحیه مادریاش بهتر میتواند با رفتارهای بچه کنار بیاید. حتما شما هم خوشحال میشدید و میگفتید که مثلا بچه خودمان را هم همینطور نگه میدارد. رفتار مصطفی با دخترتان فاطمه چطور بود؟
بگذارید کمی فکر کنم تا کلمه و لفظی برای این رابطه پیدا کنم. رفتارش با فاطمه هزار برابر بهتر از «خوب» بود. فاطمه 25 شهریور1388 به دنیا آمد و امسال به کلاس اول رفت. هرچه سنش بیشتر میشد، اسباب بازیهایی که دیگر برای گروه سنی او نبود را جمع میکردم. وقتی فاطمه را پیش مصطفی میگذاشتم، به مدرسه میرفتم و برمیگشتم میدیدم که تمام آن اسباب بازیها بیرون آمده و در کل خانه پخش است. در آن 5 یا 6 ساعتی که خانه نبودم آنقدر با هم بازی کرده بودند که دیگر اسباب بازیهای گروه سنی 5 و 6 سال کم آمده بود! خیلی رابطه خوبی با هم داشتند.
تسنیم: وقتی از مدرسه بر میگشتید، مصطفی از اینکه بچه را نگهداری کرده ناراحت نبود؟ بداخلاقی نمیکرد؟
اصلا. اتفاقا وقتی که بر میگشتم و میگفتم که میخواهم خانه را مرتب کنم، مصطفی با فاطمه به پارک میرفت و بازی را بیرون از خانه ادامه می داد تا اینکه من خانه را مرتب کنم و دوباره آنها برگردند.
بعد از انصرافم از حوزه، اصرار میکرد که به دانشگاه بروم
تسنیم: گفتید دغدغهای در همان اول زندگی و خواستگاری داشتید که آن نوعِ برخورد و نگاه مصطفی به خانمها بوده است. چقدر از زندگیتان گذشت که دیگر خیالتان از بابت مصطفی راحت شد و فهمیدید که خودِ خودش است؟
هنوز وارد زندگی نشده بودیم. در همان دوران عقد خیالم کاملا راحت شد.
بعد از اینکه فاطمه به دنیا آمد، من تحصیلات حوزوی را کنار گذاشتم و دیگر ادامه ندادم. مصطفی از همان زمان تاکید میکرد که باید در دانشگاه یا حوزه ادامه تحصیل دهم. یک بار مصطفی گفت که دانشگاه آزاد بدون کنکور دانشجو میگیرد، از من خواست که بروم و ادامه تحصیل دهم. به او گفتم: «تو دیگر آخرشی! بعضی از آقایان اجازه نمیدهند که خانمهایشان به دانشگاه بروند ولی تو به اصرار میخواهی من را به دانشگاه بفرستی. اصلا از محیط دانشگاه آزاد خبر داری؟»، مصطفی هم جواب داد: «از محیط دانشگاه خبر دارم ولی از تو هم خبر دارم و میدانم که میتوانی و باید ادامه تحصیل دهی». میدانست که به رشته تجربی علاقه دارم. همیشه میگفت: «تو دکتر خودمی!».
همان اوائل که تصمیم گرفتم برای تدریس به مدرسه بروم و کار کنم، از مطرح کردن آن با مصطفی کمی استرس داشتم، هرچند که نوعِ نگاهش را میدانستم. به او گفتم ممکن است کلاسهایم از ساعت 8 تا 12 باشد یا مثلا فلان ساعتها در خانه نباشم، فاطمه را چه کار کنیم؟ او خیلی راحت به من گفت: «تو برو من هستم. کار من آزاد است. میتوانم هماهنگ کنم و از فاطمه نگهداری کنم و بعد به کارم برسم».
وقتی از اتفاقات داخل مدرسه برای مصطفی تعریف میکردم، میگفت: «من به تو غبطه میخورم. من این همه در بسیج کار کردم ولی نتوانستم اینقدر تاثیر گذار باشم». همیشه من را تشویق میکرد چون در واقع چنین چیزی نبود و تاثیرگذاری مصطفی روی بچههای مسجد خیلی بیشتر از کارهای من بود. شاید با این حرفها میخواست به من انرژی و نیرو بدهد که بتوانم ادامه بدهم.
آنقدر زندگیمان شیرین بود که تا بزرگسالی محمدعلی و فاطمه هم میتوانم این شیرینی را به آنها بچشانم
تسنیم: از نوع رفتار مصطفی با خودتان و احترام و تکریمی که نسبت به شما داشته بیشتر بگویید.
زندگی با مصطفی خیلی زندگی شیرینی بود. شیرینی این 8 سالی که با ایشان زندگی کردم یک شیرینی اشباع شدهای است که اگر فاطمه و محمدعلی هردوتا بزرگ شوند میتوانند از این شیرینی بچشند؛ میتوانم به آنها این شیرینی را بچشانم و یاد بدهم که در برخورد با همسرشان از پدرشان الگو بگیرند.
یک وقتهایی من در مدرسه به بچهها میگفتم، درست است که زندگی ما یک زندگی شاید از لحاظ مالی زندگی پر فراز و نشیبی باشد، ولی اینقدر طعم خوشبختیمان شیرین و دلچسب بود که برای همه دانش آموزانی که کنارم بودند آرزو میکردم تا به اندازه ذرهای از این شیرینی را بچشند.
#وقتی_مصطفی_وارد_خانه_میشد...
#ادامه_دارد
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲━━━━━━━━
╰┈•៚ @Golmaryam1399
┗━━━━━━━━🌺━
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده
🔴قسمت پنجم
بعضی آقایان وقتی وارد خانه میشوند و محیط خانه را نامرتب میبینند یا متوجه میشوند که غذا آماده نیست، اعتراض میکنند. مواقعی بود که بخاطر موقعیت کاری یا بچهداری نمیتوانستم غذا آماده کنم یا خانه را مرتب کنم. وقتی مصطفی وارد میشد از او عذرخواهی میکردم. از ته قلبش ناراحت میشد و میگفت: «تو وظیفهای نداری که برای من غذا درست کنی. تو وظیفهای نداری که خانه را مرتب کنی. این وظیفه من است و حتما من اینجا کم کاری کردم». بعد با خنده به او میگفتم: «پس من چه کاره هستم و وظیفه من چیست؟»، مصطفی هم پاسخ میداد: «وظیفه تو فقط تربیت بچههاست. بقیه کارهای خانه وظیفه من است. اگر خودم بتوانم کارهای خانه را انجام میدهم و اگر نتوانستم باید با کسی هماهنگ کنم که این کارها را برای تو انجام دهد». زندگی با مصطفی خیلی شیرین بود. خیلی شیرین بود.
تسنیم: شما گفتید که جزئیات برایتان مهم است. چند نمونه از جزئیاتِ این خوشبختی را بگویید که بدانیم چه آدمهایی با چه خصوصیاتی در تعریف شما «خوشبخت» هستند.
خوشبختیای که من چشیدم در یکی یا دو زمینه نیست. شاید برخی فکر کنند کسانی که مذهبی و حزباللهی هستند، آدمهای خشکی در خانهشان هستند ولی مصطفای من خیلی عاطفی بود. در کوچکترین تغییر و تحولاتی که در خانه و ظاهر خانه اتفاق میافتاد خیلی سریع ابراز میکرد که مثلا چیزی در خانه عوض شده است.
خیلی زیبا میتوانست محبتش را ابراز کند. زمانی به او اعتراض میکردم تا درباره این مبلغی که در خانه گذاشته است بپرسد که چه شد و کجا خرج شد، اما مصطفی میگفت فرقی نمیکند که او خرج کند یا من خرج کنم. هیچ وقت در هیچ موردی بازخواست نمیکرد و سوال و جواب نداشتیم. اینکه مثلا بپرسد کجا رفتی؟ چه کار کردی؟ پول را برای چه خرج کردی؟ در واقع بین ما یک حالت اعتماد کامل وجود داشت.
مصطفی مدت کوتاهی در هتل المپیک کار میکرد. یک روز که میخواست به محل کار برود، به او گفتم همراهش میآیم تا از عابربانک پول بردارم و برگردم. باهم رفتیم و وقتی به بانک رسیدیم از من خداحافظی کرد و رفت. به او و راه رفتنش نگاه میکردم و با خودم میگفتم: «من با اطمینان کامل همسرم را بدرقه کردم که به محل کارش برود و او هم با اعتماد تمام از من خداحافظی میکند و میرود. چقدر ما خوشبختیم». این اعتمادی که بین ما بود زندگی را خیلی شیرین کرده بود.
مصطفی خوزستانی و من شمالی بودم، حتی در ذائقه و سلایق غذایی بسیار متفاوت بودیم و غذاهای محلی یکدیگر را نمیتوانستیم بخوریم. آن چیزی که ما را اینقدر نزدیک کرده بود، اعتقاداتمان بود. همین نزدیکی و استحکام اعتقادات، باعث شیرینید زندگی ما شده بود.
تسنیم: این شیرینی و این اعتمادی که بین شما وجود داشت با مولفههای دنیایی و مادی آدمها جور در نمیآید. انگار مصطفی شما را واسطه خیر و هدیه خداوند میدانست که این قدر تکریمتان میکرد.
این لفظی بود که من برای مصطفی بکار می بردم. آن زمانی که من در بسیج بودم خیلی سختی کشیدم، بالاخره یک دختر 17 یا 18 ساله بخواهد کارهای بسیج را انجام دهد خیلی سختی متحمل میشود. به مصطفی گفتم که او پاداش سختیهایی است که در بسیج کشیدم. «خدا تو را به من داد و یکی از نعمتهایخدا برای من بودی»
آخرین دیدار و صحبتمان در سوریه بود. مصطفی زمان جدا شدن خیلی ابراز دلتنگی کرد. بعد از اینکه من به ایران آمدم با پیامهایی که میداد بازهم بیشتر نسبت به من ابراز دلتنگی میکرد. مصطفی میگفت: « با جداشدن از تو تازه فهمیدم که چه اتفاقی برایم افتاده است».
یک بار به مصطفی زنگ زدم و با خنده جواب من را داد؛ پرسیدم که «برای چه میخندی؟»، گفت: «الانم در فکر تو بودم. فکر میکردم که یک همایش بزرگی در تهران بگیریم و همه خانوادههای مدافع را دعوت کنیم و در آن جمع تو را به عنوان بهترین همسر مدافع معرفی کنم». این آخرین لفظی بود که مصطفی قبل از شهادت برای من به کار برد.
نوروز 91 فاطمه از روی چهارپایه افتاد و گل سری که روی سرش بود باعث شد که سرش بشکند. مصطفی هم نبود. وقتی آمد سعی کردم که مقدمه چینی کنم و مطلب را بگویم. استرس داشتم. به مصطفی گفتم: «شرمنده، حواسم به فاطمه بود ولی در چند دقیقهای که رو برگرداندم، فاطمه از روی چهارپایه افتاد و سرش شکست»؛ مصطفی نگاهی به من کرد و با خنده گفت: «میخواهی فاطمه را قربانی کنم و تو از روی او رد شوی؟»
نسبت به مادیات خیلی بی
تفاوت بود و برای او ارزشی نداشت، بحث بچهها یعنی فاطمه و محمدعلی که بماند چون آنها را در کنار چیز دیگری میدید. همه چیز برای او شبیه پل
ههای یک نردبان بود و او با گذر از آنها میخواست به یک چیز جدید برسد؛ در نهایت هم پله پله
از همه چیز گذشت و به آن چیزی که میخواست رسید.
#ادامه_دارد
🇮🇷 ╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲━━━━━━━━
╰┈•៚ @Golmaryam1399
┗━━━━━━━━🌺━
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده
🔴قسمت پنجم
بعضی آقایان وقتی وارد خانه میشوند و محیط خانه را نامرتب میبینند یا متوجه میشوند که غذا آماده نیست، اعتراض میکنند. مواقعی بود که بخاطر موقعیت کاری یا بچهداری نمیتوانستم غذا آماده کنم یا خانه را مرتب کنم. وقتی مصطفی وارد میشد از او عذرخواهی میکردم. از ته قلبش ناراحت میشد و میگفت: «تو وظیفهای نداری که برای من غذا درست کنی. تو وظیفهای نداری که خانه را مرتب کنی. این وظیفه من است و حتما من اینجا کم کاری کردم». بعد با خنده به او میگفتم: «پس من چه کاره هستم و وظیفه من چیست؟»، مصطفی هم پاسخ میداد: «وظیفه تو فقط تربیت بچههاست. بقیه کارهای خانه وظیفه من است. اگر خودم بتوانم کارهای خانه را انجام میدهم و اگر نتوانستم باید با کسی هماهنگ کنم که این کارها را برای تو انجام دهد». زندگی با مصطفی خیلی شیرین بود. خیلی شیرین بود.
تسنیم: شما گفتید که جزئیات برایتان مهم است. چند نمونه از جزئیاتِ این خوشبختی را بگویید که بدانیم چه آدمهایی با چه خصوصیاتی در تعریف شما «خوشبخت» هستند.
خوشبختیای که من چشیدم در یکی یا دو زمینه نیست. شاید برخی فکر کنند کسانی که مذهبی و حزباللهی هستند، آدمهای خشکی در خانهشان هستند ولی مصطفای من خیلی عاطفی بود. در کوچکترین تغییر و تحولاتی که در خانه و ظاهر خانه اتفاق میافتاد خیلی سریع ابراز میکرد که مثلا چیزی در خانه عوض شده است.
خیلی زیبا میتوانست محبتش را ابراز کند. زمانی به او اعتراض میکردم تا درباره این مبلغی که در خانه گذاشته است بپرسد که چه شد و کجا خرج شد، اما مصطفی میگفت فرقی نمیکند که او خرج کند یا من خرج کنم. هیچ وقت در هیچ موردی بازخواست نمیکرد و سوال و جواب نداشتیم. اینکه مثلا بپرسد کجا رفتی؟ چه کار کردی؟ پول را برای چه خرج کردی؟ در واقع بین ما یک حالت اعتماد کامل وجود داشت.
مصطفی مدت کوتاهی در هتل المپیک کار میکرد. یک روز که میخواست به محل کار برود، به او گفتم همراهش میآیم تا از عابربانک پول بردارم و برگردم. باهم رفتیم و وقتی به بانک رسیدیم از من خداحافظی کرد و رفت. به او و راه رفتنش نگاه میکردم و با خودم میگفتم: «من با اطمینان کامل همسرم را بدرقه کردم که به محل کارش برود و او هم با اعتماد تمام از من خداحافظی میکند و میرود. چقدر ما خوشبختیم». این اعتمادی که بین ما بود زندگی را خیلی شیرین کرده بود.
مصطفی خوزستانی و من شمالی بودم، حتی در ذائقه و سلایق غذایی بسیار متفاوت بودیم و غذاهای محلی یکدیگر را نمیتوانستیم بخوریم. آن چیزی که ما را اینقدر نزدیک کرده بود، اعتقاداتمان بود. همین نزدیکی و استحکام اعتقادات، باعث شیرینید زندگی ما شده بود.
تسنیم: این شیرینی و این اعتمادی که بین شما وجود داشت با مولفههای دنیایی و مادی آدمها جور در نمیآید. انگار مصطفی شما را واسطه خیر و هدیه خداوند میدانست که این قدر تکریمتان میکرد.
این لفظی بود که من برای مصطفی بکار می بردم. آن زمانی که من در بسیج بودم خیلی سختی کشیدم، بالاخره یک دختر 17 یا 18 ساله بخواهد کارهای بسیج را انجام دهد خیلی سختی متحمل میشود. به مصطفی گفتم که او پاداش سختیهایی است که در بسیج کشیدم. «خدا تو را به من داد و یکی از نعمتهایخدا برای من بودی»
آخرین دیدار و صحبتمان در سوریه بود. مصطفی زمان جدا شدن خیلی ابراز دلتنگی کرد. بعد از اینکه من به ایران آمدم با پیامهایی که میداد بازهم بیشتر نسبت به من ابراز دلتنگی میکرد. مصطفی میگفت: « با جداشدن از تو تازه فهمیدم که چه اتفاقی برایم افتاده است».
یک بار به مصطفی زنگ زدم و با خنده جواب من را داد؛ پرسیدم که «برای چه میخندی؟»، گفت: «الانم در فکر تو بودم. فکر میکردم که یک همایش بزرگی در تهران بگیریم و همه خانوادههای مدافع را دعوت کنیم و در آن جمع تو را به عنوان بهترین همسر مدافع معرفی کنم». این آخرین لفظی بود که مصطفی قبل از شهادت برای من به کار برد.
نوروز 91 فاطمه از روی چهارپایه افتاد و گل سری که روی سرش بود باعث شد که سرش بشکند. مصطفی هم نبود. وقتی آمد سعی کردم که مقدمه چینی کنم و مطلب را بگویم. استرس داشتم. به مصطفی گفتم: «شرمنده، حواسم به فاطمه بود ولی در چند دقیقهای که رو برگرداندم، فاطمه از روی چهارپایه افتاد و سرش شکست»؛ مصطفی نگاهی به من کرد و با خنده گفت: «میخواهی فاطمه را قربانی کنم و تو از روی او رد شوی؟»
نسبت به مادیات خیلی بی
تفاوت بود و برای او ارزشی نداشت، بحث بچهها یعنی فاطمه و محمدعلی که بماند چون آنها را در کنار چیز دیگری میدید. همه چیز برای او شبیه پل
ههای یک نردبان بود و او با گذر از آنها میخواست به یک چیز جدید برسد؛ در نهایت هم پله پله
از همه چیز گذشت و به آن چیزی که میخواست رسید.
#ادامه_دارد
🇮🇷 ╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲━━━━━━━━
╰┈•៚ @Golmaryam1399
┗━━━━━━━━🌺━🇮🇷 ╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده
🔴قسمت ششم
پیش از این بخش اول گفتوگو درباره زندگی و سلوک رفتاری شهید صدرزاده با خانوادهاش منتشر شده بود و حالا بخش دوم این گفتوگو منتشر میشود. این گفتوگو درباره اعزام شهید صدرزاده به سوریه و مبارزه با جریان تکفیری است.
تسنیم: چندین دهه قبل پدران ما و جوانهای آنزمان به جنگ رفتند و عدهای از آنها هم از این معرکه برنگشتند. بعد از آن فقط حسرت سالهای دهه 60 برای نسل ما ماند. هرجا میرفتیم از همت و باکری و همرزمانش میگفتیم و اینکه ایکاش ماهم آنموقع را درک میکردیم. امروز دوباره ماجرا عوض شده است. دوباره معراج الشهدای تهران پر شده از شهدای جبهه حق. انگار که در سالهای دهه 60 هستیم که کرور کرور شهید به معراج شهدای تهران می آوردند. حالا دوباره این مسیر هموار شده است، ولی برای همه نیست. مصطفی باب شهادت را برای خودش باز دید و نمیخواست که فقط حسرت سالهای دهه 60 را بخورد. چه شد که او وارد فضای مدافعان حرم شد؟ از چه زمانی بحث رفتن به سوریه را در خانه مطرح کرد؟
دهم رمضان سال 92 حرفهایش برای رفتن به سوریه شروع شد و دیگر تا 15 رمضان به اوج رسید. حتی یکبار تا فرودگاه رفت و برگشت. گذرنامهاش مشکل داشت و نتوانست به سوریه برود.
تسنیم: این مسئله را چطور با شما مطرح کرد؟
گفت که میخواهد برود در آشپزخانه کار کند و هیچ خطری نیست. گفت فقط در حد پخت و پز برای رزمندهها است و خطری نیست. تا همین حد را رضایت دادم. تا فرودگاه رفت و همانطور که گفتم نتوانست برود و برگشت. خودمان به دنبالش رفتیم و مصطفی را از فرودگاه آوردیم. در مسیر فرودگاه تا خانه فقط با صدای بلند گریه میکرد. روزه بود، سریع در خانه سفره افطار را پهن کردم. بعد از افطار مشغول جمع کردن وسایل بودم که گفت میخواهد برود و با یکی از دوستانش دعوا کند. مصطفی همیشه قربان صدقه دوستانش میرفت و لفظش در مقابل دوستانش «فدات شم» بود. تعجب کردم. مصطفی ای که همیشه آرام بود و اهل دعوا نبود میخواهد با کدام دوستش دعوا کند؟ او کم عصبانی میشد اما خیلی بد عصبانی میشد. به او گفتم که من هم همراهش میآیم، طبق روال همیشه زندگی.
«اگر کار اعزامم را جور نکنید به همه میگویم که "عند ربهم یرزقون" بودنتان دروغ است»
آن زمان ماشین نداشتیم. با آژانس به میدان شهدای گمنام در فاز 3 اندیشه رفتیم. آنجا اصلا محل زندگی نبود که مصطفی دوستی داشته باشد و بخواهد با او دعوا کند.
چندتا پله میخورد و آن بالا 5 شهید گمنام دفن بودند. من از پله ها بالا رفتم و دیدم که مصطفی حتی از پله ها هم بالا نیامد. پایین ایستاده بود و با لحن تندی گفت: «اگر شما کار اعزام مرا جور نکنید، هرجا بروم میگویم که شما کاری نمیکنید. هرجا بروم میگویم دروغ است که شهدا عند ربهم یرزقون هستند، میگویم روزی نمیخورید و هیچ مشکلی از کسی برطرف نمیکنید. خودتان باید کارهای من را جور کنید».
دقیقا خاطرم نیست که 21 یا 23 رمضان بود. من فقط او را نگاه میکردم.گفتم من بالا میروم تا فاتحه بخوانم. او حتی بالا نیامد که فاتحهای بخواند؛ فقط ایستاده بود و زیر لب با شهدا دعوا میکرد. کمتر از ده روز بعد از این ماجرا حاجتش را گرفت. سه روز بعد از عید فطر بود که برای اولین بار اعزام شد.
تسنیم: به آشپزخانه رفت؟
بله. فقط یک بار به آشپزخانه رفت و همان اولین ماموریتش 45 روز طول کشید.
تسنیم: بعد چه شد؟
آشپزخانه دیگر نتوانست خواستههای مصطفی را برآورده کند. مصطفی اصلا برای آشپزخانه نبود. بدون اینکه کسی خبر داشته باشد از آشپزخانه رفت. غذا پختن کار مصطفی نبود. او اصلا آشپزی بلد نبود. ممکن است اگر آقایان در خانه تنها باشند برای خودشان یک نیمرو درست کنند، مصطفی حتی نیمرو هم درست نمیکرد. آشپزخانه بهانهای برای رسیدن به چیز دیگری بود.
همه افرادی که برای ماموریت آشپزخانه رفته بودند 20 یا 25 روزه برگشتند. از آنها پیگیر بودم که مصطفی کی بر میگردد؟ آنها به من نمیگفتند که هیچ خبری از مصطفی ندارند اما میگفتند که رفته و با کاروان بعد میآید. او با رزمندگان عراقی آشنا شده و همراه آنها شده بود. مصطفی بالاخره بعد از 45 روز برگشت.
تسنیم: چطور از مصطفی خبر نداشتید؟ به شما هم چیزی نگفته بود؟
نه. چیزی به من نگفته بود. بعد از 45 روز که آمد برایم تعریف کرد از آشپزخانه رفته و ده روزی را با رزمندگان عراقی بوده است.
تسنیم: یعنی با رزمندگان عراقی به عملیات رفته بود؟
بله.
#ادامه_دارد...
#قسمت_هفتم👇
#ماجرای_جدا_شدن_مصطفی_از_رزمندگان_عراقی
@shahid_mostafasadrzadeh
@golmaryam1399
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨
✨
⭕️جنگ نرم، جنگ سایبری، و تکنیک ها (بخش سوم)
🔸با پیشرفت روز افزون امکانات و تکامل علمی جوامع، #جنگها نیز روز به روز پیشرفته تر و پیچیده تر شد و گونه های مختلفی به خود گرفت. در دنیای امروز یکی از مؤثرترین، خطرناک ترین و فعال ترین انواع جنگ، #جنگ_نرم است. این جنگ، سلاحی برّنده است که با بهره گیری از علوم دنیای مدرن مانند روانشناسی، جامعه شناسی و... توانسته است، با کمترین امکانات و تجهیزات، تأثیرگذاری بسزایی در جوامع داشته باشد.
💠تفاوت بین جنگ نرم و جنگ سخت
🔹برخی بیست تفاوت اساسی میان جنگ نرم و جنگ سخت شمرده اند، که در اینجا تنها به چند نمونه از تفاوت های میان دو جنگ به گونه ای گذرا اشاره میشود؛
1⃣ #جنگ_نرم در مقایسه با جنگ سخت بسیار کم هزینه تر است. برای نمونه، دو جنگ عراق و افغانستان بیش از هفتصد میلیارد دلار برای آمریکا هزینه داشت؛ در حالی که کودتای مخملی گرجستان و مصر تنها با هزینه ده میلیون دلار به سرانجام رسید.
2⃣در بسیاری از مواقع، پیروزی در #جنگ_نرم بسیار سریعتر از جنگ سخت به دست می آید. برای نمونه، در جنگ های نخست، اغلب سخن از سال های متمادی است، در حالی که پیروزی در جنگ نرم گاهی چند ماهه به دست می آید.
3⃣در #جنگ_نرم، شهروندان کشورِ هدف به عنوان سربازان کشور حمله کننده، عمل می کنند، و اگر تلفاتی هم باشد از خود شهروندان کشورِ هدف است نه کشورِ حمله کننده.
4⃣کشته های جنگ سخت، قهرمانان آن کشور به حساب می آیند، در حالی که تلف شدگان #جنگ_نرم به طور عمده مورد تنفر ملت هستند؛ یک پسر معتاد یا یک دختر ولگرد هرگز قهرمان یک کشور نیستند، در حالی که هر دو از تلفات جنگ نرم میباشند.
5⃣پیروزی در #جنگ_نرم، پیروزی ماندگارتری در مقایسه با پیروزی در جنگ سخت است؛ چرا که پس از پیروزی در جنگ سخت، گروه های مقاومت مردمی و ارتش های آزادی بخش برای آزادسازی کشور شکل میگیرد، در حالی که در جنگ نرم این خود شهروندان هستند که #دشمن را به خانه خویش دعوت میکنند و بطور طبیعی مقاومتی نیز شکل نخواهد گرفت.
6⃣اگر گروه های مقاومت در کشوری که در جنگ سخت شکست خورده است نتوانند به پیروزی دست یابند، شیوه جنگ را عوض میکنند؛ در حالیکه در #جنگ_نرم اصلاً تفکر مقاومت شکل نمیگیرد. برای مثال دو کشور آلمان و ژاپن پس از شکست در جنگ جهانی دوم، وارد جنگ اقتصادی با کشورهای فاتح شدند و خود را پس از چند سال دومین و سومین اقتصاد برتر جهان نامیدند؛ در حالی که کشور شکست خورده در #جنگ_نرم دارای روحیه خودباختگی و انفعال فرهنگی سیاسی و اقتصادی در برابر کشور فاتح است.
7⃣شلیک اولین گلوله در جنگ سخت همه را هوشیار میکند، در حالی که #جنگ_نرم نامحسوس و بی سر و صداست و گاهی #دشمن تا درون خانه ها آمده است، اما هنوز اهالی خانه در خواب هستند. #ادامه_دارد...
منبع: وبسایت حوزه نت به نقل از ماهنامه فرهنگ پویا - ۲۹
#جنگ #جنگ_نرم #جنگ_روانی #دشمن #نفوذ
@tabyinchannel
#انتشاربدونلینکجایزنمیباشد
8.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⛔️ گفت: آقای پوراحمد! من تمایلی به همسرم ندارم...
گفتم : چند وقته ازدواج کردی؟
گفت: ١٨ سال...
⭕️ قسمت نهم
🔹 کارگاه مهارت های ارتباطی زوجین (مشهد مقدس)
🔺محسن پوراحمد خمینی، روانشناس
🌼 #ادامه_دارد (ویژه زوجین)
🇮🇷 ╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲━━━━━━━━
╰┈•៚ @Golmaryam1399
┗━━━━━━━━🌺━
📝 #سید_ابراهیم و گوسفند داری 😊😉
💐 استعداد عجیبی داشت نشون به این نشون که، چند باری، بهش پیشنهاد داده بودند، بیا ستاد اجرایی یا مسئولیت پایگاه بسیج دیگه رو، بر عهده بگیر
ولی نه!!
🌹انگار دنبال کار دیگه ای بود، راحت تر بگم انگار دنبال یه گمشده دیگه ای بود، به خاطر همین از همه ی این حرف ها گذشت.
حالا بعد از چند سال کار فرهنگی و کسب تجربه،موقعش شده بود تا کار مهم دیگه ای رو شروع کنه
خیلی با خودش فکر کرد🤔
🔹یه لحظه، به خودش گفت:
"چه جایی بهتر از محله ای که همین بغل محله ی خودم هست که نیاز به کار فرهنگی هم شدیدا حس میشه؟؟؟"
این محله فاصله چندانی با خونه خودش نداشت. برای اینکه بتونه تاثیر گذار باشه و بیش تر از اون محله بدونه باید بیش تر از این محل اطلاعات جمع میکرد.
کار رو با جذب چند تایی از بچه های این محله شروع کرد. وقتی کامل با اون محله بعد چند مدت آشنا شد، حالا زمانی رسیده بود که اولین قدم بزرگ خودش رو برداره
#هیئت_حضرت_ابالفضل_علیه_السلام شد اولین قدم بزرگ و با برکت در اون محل
هر چهارشنبه هیئت، خونه یکی از بچه ها بود که تعداد بچه های موقع هیئت،بعضی موقع ها به زور به اندازه انگشتان دست می رسید.
🌹کم کم دو نفر به لطف خدا شد چهار نفر و همین طوری در کنار لطف خدا و شیوه فوق العاده جذب سید ابراهیم، کار به جایی می رسه که جای خالی یه پایگاه بسیج،در کنار هیئت حضرت ابلفضل علیه السلام احساس می شد
سید ابراهیم که خیلی وقت بود،منتظر این لحظه مهم بود، فرصت رو غنیمت شمرد و با تمام وجود شروع کرد به انجام مقدمات تاسیس پایگاه بسیج!!!
✅اما مگه تاسیس پایگاه بسیج به همین سادگی بود؟.......
ان شاءالله شب های آینده از اولین سختی های تاسیس پایگاه بسیج براتون خواهیم گفت.✋
#ادامه_دارد.... 👇
🌹✨🌹✨🌹✨🌹
🌹✨🌹✨🌹
╭ ✍️ 🇮🇷l بامنبيا
╰┈➤@golmaryam1399
📝 #سید_ابراهیم و گوسفند داری
🔴قسمت دوم
اما مگه تاسیس پایگاه بسیج تو این محله، به همین سادگی بود؟ 🔴 یکی از اولین نیازهای پایگاه بسیج این هست که یه جایی باشه، که بشه حداقل یه میز و کمد گذاشت، تا حداقل بچه ها برای ثبت نام بیان اونجا!!! 🔴 تازه اگر کاری به کار فرهنگی نداشته باشیم...
✅ #سید_ابراهیم وقتی هیئت رو به کمک بچه ها راه انداخت، هر هفته خونه ی یکی از بچه ها، محل برگزاری هیئت می شد اما حالا مگه میشه خونه مردم رو پایگاه بسیج کرد؟
تازه سید ابراهیم اگه میخواست این کار رو هم انجام بده،نمیتونست!!!چون بیش تر خونه ها 50 متری یا 60 متری بودن یا حتی کم تر!!! ✅ چند مدتی (ایام خاص مثل محرم و...)سید ابراهیم تونست هیئت رو تو یه سوله ای که اصلا ظاهر مناسبی هم نداشت، با همت بچه های هیئت برگزار کنه، همین جا بود که وقتی شروع به تمییز کردن سوله کرد جمله معروف خودش رو، روی دیوار سوله، با اسپری رنگ نوشت:
"پایان ماموریت یک بسیجی شهادت است"
ولی باز این سوله تنها برای یه مدت کوتاه اونم برای برگزاری هیئت گرفته شده بود و سید ابراهیم نمیتونست از اونجا برای کارهای بسیج استفاده کنه ♦️حالا شما فقط این لحظه رو تصور کنید
🔺اشتیاق بچه ها از یک سمت 🔺نبود امکانات حتی بسیار ساده و اولیه
تو این وضعیت چقدر تصمیم گیری سخت میشه؟ 🔸حالا زمانی شده که سید باید یه تصمیم مهم بگیره ✅ میدونم سخته قبول کردنش برای شما، ولی باور کنید!!!!
که سید رفت تو همون محل یه خونه مسکونی رو اجاره کرد!!!!
یه خونه ای که علاوه بر حال یک اتاق خواب هم داشت و حیاط تقریبا بزرگی هم داشت.
حالا موضوع جدی تر شده بود، دیگه باید علاوه بر اینکه برای کارهای فرهنگی پول کنار میذاشت،فکر پول اجاره خونه هم میکرد! ✅ همیشه علاوه بر پولی که از خیرین جمع میکرد ولی چون دوباره پول برای کار فرهنگی کم میاورد از پول خودش میذاشت، حالا تصور کنید سید اضافه بر اجاره خونه خودش، اجاره یه خونه دیگه رو باید بده تازه پول لازم برای کار فرهنگی هم یادتون نره 🖋 اوضاع روز به روز داره سخت تر میشه، این همه پول رو کی قراره بده؟ 🖋 اگر کار زمین بخوره چی؟ 🖋 و چندین فکر دیگه .....
#ادامه_دارد...👇
🇮🇷 ╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲━━━━━━━━
╰┈•៚ @Golmaryam1399
┗━━━━━━━━🌺━
#سید_ابراهیم و گوسفند داری
🔴 قسمت سوم
✅اوضاع داشت روز به روز سخت تر میشد، بارها شده بود برای تامین مخارج، از جیب خودش پول میگذاشت، با این که حالا خودش دیگه متاهل شده بود و مسئولیت یه زندگی رو هم بر عهده داشت.
از طرفی هم انقدر از فامیل و آشنا کمک گرفته بود که روش نمیشد دوباره پا وسط بذاره و بره برای کار فرهنگی پول جور کنه ✅ حالا هر روز فکرش از روز قبل مشغول تر میشد. بعضی اوقات انقدر در خودش فرو می رفت که، وقتی ازش سوالی میپرسیدی، چند بار باید تکرار میکردی تا جوابت رو بده!!!! جا گذاشتن مهر یا تسبیح مسجد،تقریبا به یکی از کارهای روزانه اش،تبدیل شده بود!!!
✅ یه بار وقتی، یه جمع چند نفری توی پایگاه، دور هم نشسته بودیم، ی
کدفعه یه بنده خدایی وارد شد و بعد از سلام و علیک کردن، یکدفعه بدون هیچ مقدمه ای شروع کرد از مشکلات خودش برای سید گفتن، حالا چشمای همه ما از تعجب داشت، از حدقه در میومد!!!
همین جوری که داشتیم با تعجب بهش نگاه میکردیم و حرفاش رو گوش میکردیم به سید گفت؛
"آقا من چند تایی گوسفند دارم، امنیت این جا هم که خودتون بهتر از من میدونید چه جوریه!!!
چند باری رفتم کلانتری گفتم: تو رو خدا یه گشتی،یه چیزی، راه بندازید تا ما، تو امنیت باشیم اما تا الان هیچ خبری نشده!!! حالا امیدم بعد خدا شمایید، مگه شما بسیجی ها برام فکری کنید."
سید با لحن آروم و دلسوزانه همیشگیش گفت: "چرا عزیزم نگهبان نمیگیری؟"
اون بنده خدا گفت:آقا اتفاقا دنبال نگهبان خوب هستم ولی.... ✅نمیدونیم چی تو ذهن سید عبور کرد که یکدفعه دیدیم هشت تا،هشت تا شروع به جدا کردن دونه های تسبیح کرد!!!
حتما تصمیم مهمی بود که دست به استخاره زده بود!!!
وقتی جواب مشخص شد سید با جمله ای که گفت همه رو شوکه کرد!!!
و از همه دیدنی تر،عکس العمل صاحب گوسفند ها بود.
سید گفت:به امید خدا، هر شب چندتامون (از بچه های پایگاه)برای نگهبانی گوسفندهاتون میایم،
خوبه؟
مرد چوپان با نهایت خوشحالی گفت:چه کسی بهتر از شما؟
✅ وقتی صاحب گوسفندان نظر سید ابراهیم رو قبول کرد، از جمع ما خارج شد. ✅سید ابراهیم رو به چهره های متعجب ما کرد و از کمبود بودجه ای که به خاطر اجاره خونه مشکل ساز شده بود گفت. با لحن قشنگی، رو به ما گفت هر کی دوست داره داوطلبانه از گوسفند ها نگهبانی بده بگه، قراره پول این کار رو هم خرج اجاره خونه بدیم.
#ادامه_دارد....
╭ ✍️ 🇮🇷l بامنبيا
╰┈➤@golmaryam1399
📝 #سید_ابراهیم و گوسفند داری
🌺قسمت چهارم (پایانی)
✅ هر شب، سه یا چهار نفر از بچه ها از گوسفند ها نگهبانی میدادن،الحق و الانصاف بچه ها با تموم وجود اون روز ها، نگهبانی دادن .
خیلی از اوقات میشد که برای چند تایی از بچه ها کار پیش میومد ولی همین که به سید ابراهیم میگفتن، با این که متاهل بود، ولی همیشه میگفت اشکال نداره فدات شم، خودم جات نگهبانی میدم. ✅ این کار تا دو سه ماهی خرج اجاره خونه پایگاه رو تامین کرد.... 🔍 اما بیاید، یه سوال از خودمون بپرسیم
اگر جای سید ابراهیم بودیم چنین کاری رو میکردیم؟؟؟؟؟ 🌹"پایان ماموریت یک بسیجی شهادت است"
#شهید وشهادت
🇮🇷 ╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲━━━━━━━━
╰┈•៚ @Golmaryam1399
┗━━━━━━━━🌺━
تحلیلی بر بیانات مقام معظم رهبری با کارگران
🖋️ سید امین کشاورز
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با کارگران (شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴)، با تأکید بر اهمیت جایگاه کار و کارگر در سرنوشت کشور، از منظری دینی، انسانی و اقتصادی ارائه شده است. ایشان با تبریک میلاد امام رضا (ع) و یادآوری اهتمام شهید رئیسی به مسائل کارگری، کارگران را ستون اصلی حیات اجتماعی و روح سرمایه توصیف کرده و بر ضرورت ارزشگذاری، حمایت و رفع نیازهای این قشر تأکید ورزیدهاند. همچنین، با اشاره به مسائل جهانی مانند فلسطین، پیوندی میان چالشهای داخلی و مواضع بینالمللی برقرار کردهاند.
این بیانات ترکیبی از ارزشهای دینی، سیاستهای اقتصادی و مواضع سیاسی است که با هدف تقویت جایگاه کارگران، حمایت از تولید داخلی و حفظ هویت انقلابی ارائه شده است. با تأکید بر امنیت شغلی، مهارتافزایی، مسکن و مشارکت کارگران در سود تولید به دنبال توانمند سازی این قشر و ترویج فرهنگ همافزایی در محیط کار است. همچنین، با نقد سیاستهای استکباری و حمایت از فلسطین، بر حفظ هوشیاری جهانی در برابر ظلم تأکید شده است.
تحلیل جامع از بیانات ارائهشده از مقام معظم رهبری در دیدار با کارگران در چند محور کلیدی قابل بررسی است. این بیانات ترکیبی از مباحث ارزشی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است که در ادامه به تفصیل تحلیل خواهم کرد:
۱ـ ارزشگذاری کار و کارگر: نگاه انسانی و دینی
بیانات با تأکید بر ارزش ذاتی کارگر و کار آغاز میشود، که ریشه در نگاه دینی و انسانی دارد. دو ویژگی برجسته کارگر از منظر ایشان عبارتند از:
تلاش برای کسب روزی حلال: کارگر با تکیه بر نیروی خود و بدون بهرهکشی از دیگران، رزق خود را تأمین میکند. این ویژگی بهعنوان یک حسنهی دینی و الگویی برای زندگی انسانی معرفی شده است.
خدمت به جامعه: کارگر با تولید محصولات و خدمات، نیازهای دیگران را برآورده میکند و به این ترتیب، نقشی محوری در حیات اجتماعی ایفا میکند.
تحلیل: این دیدگاه، کارگر را از یک نیروی صرفاً اقتصادی به یک عنصر معنوی و ارزشی ارتقا میدهد. تأکید بر «حلالخواری» و «خدمت به دیگران» نشاندهنده تلاش برای پیوند ارزشهای دینی با هویت کارگری است. این رویکرد میتواند به تقویت عزت نفس کارگران و افزایش انگیزه آنها کمک کند، ضمن اینکه جامعه را به احترام بیشتر به این قشر ترغیب میکند. از منظر جامعهشناختی، این نوع ارزشگذاری میتواند به کاهش شکاف طبقاتی و تقویت همبستگی اجتماعی منجر شود.
همچنین، مقایسه کارگر با فردی که اهل عبادت است اما تلاش اقتصادی نمیکند، نشاندهنده اولویت عملگرایی و تولید در نگاه دینی معظم له است. این دیدگاه با فلسفههای مادیگرا (مانند مارکسیسم) که کارگر را صرفاً در قالب مبارزه طبقاتی میبینند، در تضاد است و به جای آن، کارگر را عنصری همافزا در جامعه معرفی میکند.
۲ـ کار بهعنوان ستون اصلی حیات اجتماعی
رهبری کار را ستون اصلی زندگی بشر میداند و معتقد است که بدون نیروی کار، سرمایه و علم بیفایدهاند. کارگر بهعنوان روح سرمایه معرفی شده و نقش او در تحقق شعار «سرمایهگذاری برای تولید» برجسته شده است.
تحلیل: این بخش از بیانات، کارگر را بهعنوان هسته مرکزی اقتصاد معرفی میکند و از منظر اقتصادی، بر اهمیت نیروی انسانی در برابر سرمایه مالی تأکید دارد. این دیدگاه با نظریههای اقتصادی مدرن که نیروی انسانی را یکی از عوامل کلیدی تولید میدانند، همخوانی دارد.
بااینحال، تأکید بر نقش کارگر در مقابل سرمایه، میتواند نقدی ضمنی به نظامهای سرمایهداری باشد که سرمایه مالی را بر نیروی انسانی ترجیح میدهند.
اشاره به تلاش دشمنان برای فلج کردن جامعه کارگری از ابتدای انقلاب، بهویژه از سوی کمونیستها در گذشته و عوامل خارجی (سیا و موساد) در حال حاضر، نشاندهنده نگاهی سیاسی-امنیتی به مسئله کارگری است. این بخش بیانگر این باور است که جامعه کارگری به دلیل نقش محوریاش در اقتصاد، هدف حملات خارجی برای تضعیف نظام سیاسی قرار دارد. از منظر تحلیل سیاسی، این موضوع میتواند بهعنوان ابزاری برای بسیج کارگران در برابر تهدیدات خارجی و تقویت وفاداری آنها به نظام استفاده شود.
۳ـ نیازهای کارگران: امنیت شغلی، ایمنی، معیشت و مهارتافزایی
مقام معظم رهبری چندین نیاز کلیدی کارگران را برمیشمارد که برای ایفای نقش مؤثر آنها ضروری است:
الف: امنیت شغلی
کارگر باید اطمینان داشته باشد که شغلش پایدار است تا بتواند برنامهریزی بلندمدت کند. تعطیلی کارخانهها به بهانههای مختلف (مثل کمبود مواد اولیه یا فرسودگی ماشینآلات) بهعنوان مانعی در برابر امنیت شغلی معرفی شده است.
ب: ایمنی بدنی
حوادث کاری، بهویژه در معادن و کارخانهها، بهعنوان ضربهای به کارگران مطرح شده و بر ضرورت رعایت استانداردهای ایمنی تأکید شده است.
#ادامه_دارد
ج: معیشت
رفع دغدغههای معیشتی کارگران از طریق سیاستهای حمایتی مورد تأکید قرار گرفته است.
د:مهارتافزایی
آموزشهای فنی و حرفهای و ایجاد دورههای مهارتی در شرکتهای بزرگ بهعنوان راهی برای ارتقای کیفیت کار و بهرهوری معرفی شده است.
تحلیل: این بخش نشاندهنده درکی عمیق از چالشهای کارگری در کشورمان است. امنیت شغلی، بهویژه در شرایط اقتصادی ناپایدار و پیوست دادن آن به تحریم ها، یکی از دغدغههای اصلی کارگران است. اشاره به تعطیلی کارخانهها به دلایل متفاوت نقدی صریح به برخی سیاستهای اقتصادی است. این موضوع با تجربههایی خصوصاً در دهه نود، مانند تعطیلی برخی واحدهای تولیدی همخوانی دارد.
تأکید بر مهارتافزایی نشاندهنده توجه به اقتصاد دانشبنیان و نیاز به نیروی کار ماهر در رقابت جهانی است. آموزشهای فنی و حرفهای بهعنوان ابزاری برای توانمندسازی کارگران و افزایش بهرهوری معرفی شده که با سیاستهای پیشرفتهای پایدار همراستاست.
بااینحال، اجرای این سیاستها نیازمند سرمایهگذاری کلان و هماهنگی بین دستگاههای دولتی و بخش خصوصی است که ممکن است با چالشهای اجرایی مواجه شود.
ایمنی کارگری، بهویژه با اشاره به حوادث معادن، موضوعی حساس است که نشاندهنده آگاهی از مشکلات ساختاری در برخی صنایع است. این تأکید میتواند بهعنوان فراخوانی برای اصلاح قوانین و نظارت دقیقتر بر استانداردهای ایمنی تلقی شود.
۴ـ حمایت از تولید داخلی و فرهنگسازی مصرف کالای ایرانی
ایشان بر لزوم مصرف تولیدات داخلی بهعنوان راهی برای حمایت از کارگر و سرمایهگذار داخلی تأکید کرده و خرید کالای خارجی در شرایط وجود مشابه داخلی را غیرمنصفانه دانسته است. همچنین، لغو ممنوعیت ورود محصولات مشابه داخلی مورد انتقاد قرار گرفته و بر ضرورت بهبود کیفیت تولیدات داخلی تأکید شده است.
تحلیل: این بخش بیانگر رویکردی ملیگرایانه و اقتصاد مقاومتی است که هدف آن کاهش وابستگی به خارج و تقویت تولید داخلی است. تأکید بر مصرف کالای ایرانی بهعنوان یک فرهنگ، تلاشی برای تغییر رفتار مصرفکننده و تقویت هویت ملی در حوزه اقتصاد است.
نقد لغو ممنوعیت ورود کالاهای مشابه داخلی، نشاندهنده نگرانی از سیاستهای لیبرال اقتصادی است که میتوانند به تولید داخلی آسیب بزنند. این دیدگاه با تجربههای جهانی، مانند تأثیر جهانیسازی بر صنایع محلی در کشورهای درحال پیشرفت، همخوانی دارد. بااینحال، تأکید بر بهبود کیفیت تولیدات داخلی نشاندهنده آگاهی از ضرورت رقابتپذیری در بازارهای جهانی است.
۵ـ اشتراک کارگر در سود تولید
یکی از پیشنهادات بسیار مهم و کلیدی، مشارکت کارگران در سود حاصل از تولید است که بهعنوان انگیزهای برای بهبود کیفیت کار و افزایش بهرهوری معرفی شده است.
تحلیل: این ایده، که در برخی کشورهای در قالب مدلهای مشارکتی اجرا شده، میتواند به افزایش انگیزه کارگران و کاهش تنش بین کارگر و کارفرما منجر شود. این پیشنهاد نشاندهنده تلاش برای ایجاد تعادل بین منافع کارگر و کارفرما و حرکت به سمت اقتصاد عادلانهتر است. بااینحال، اجرای این سیاست نیازمند اصلاحات ساختاری در قوانین کار و نظامهای مالیاتی است که ممکن است با مقاومتهایی از سوی برخی کارفرمایان مواجه شود.
۶ـ مسکن کارگری و فرهنگ محیط کار
مسکن کارگری: ایجاد تعاونیهای مسکن یا خانههای سازمانی بهعنوان راهحلی برای رفع دغدغه مسکن کارگران پیشنهاد شده است.
فرهنگ محیط کار: برخلاف نگاه مارکسیستی که محیط کار را محل تضاد میداند، مقام معظم رهبری بر همافزایی و همکاری بین کارگر و کارفرما تأکید کرده و این دیدگاه را با مفهوم «زوجیت» در قرآن پیوند داده است.
تحلیل: مسکن بهعنوان یکی از مهمترین نیازهای کارگران، بهویژه در شهرهای بزرگ، مطرح شده است. این پیشنهاد با توجه به بحران مسکن در کشورمان، مرتبط و حیاتی است. ایجاد تعاونیهای مسکن یا خانههای سازمانی میتواند به کاهش فشار مالی بر کارگران کمک کند، اما نیازمند سرمایهگذاری دولتی و همکاری بخش خصوصی است.
تأکید بر فرهنگ همافزایی در محیط کار، نقدی بر ایدئولوژیهای طبقاتی و تلاشی برای ترویج نگاه اسلامی به روابط کاری است. این دیدگاه میتواند به کاهش تنشهای کارگری و افزایش همکاری در محیط کار منجر شود، اما نیازمند تغییر فرهنگ سازمانی و آموزشهای گسترده است.
۷ـ شمولیت مفهوم کارگر
امام خامنه ای مفهوم کارگر را فراتر از کارگر صنعتی تعریف کرده و کارگران ساختمانی، کشاورزی، خدماتی و حتی زنان خانهدار را نیز شامل آن دانسته است.
تحلیل: این تعریف گسترده، نشاندهنده تلاش برای بهرسمیتشناختن همه اقشار زحمتکش جامعه و توجه به گروههای کمتر دیدهشده مانند زنان خانهدار است. این رویکرد میتواند به تقویت جایگاه اجتماعی این گروهها و شمولیت آنها در سیاستهای حمایتی منجر شود.
#ادامه_دارد