eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
15.5هزار دنبال‌کننده
21.8هزار عکس
8.9هزار ویدیو
32 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷خاطرات جذاب و خواندنی از دیدار با مقام معظم رهبری سید حسن نصرالله: یک زمانی ما از سختی ها خسته شده بودیم در دهه نود شرایط سختی داشتیم ، وضعیت داخلی و مشکلات رژیم دشواری های زیادی برای ما به همراه داشت آن موقع من جوان بودم و ریش هایم هنوز سیاه بود اما بار بر دوشم سنگینی می کرد گاهی به ایران می آمدم نزد ایشان(رهبر انقلاب) رفتم و گفتم چه کنم تا سنگینی بار این مشکلات را تحمل کنم؟ ایشان فرمودند تو هنوز جوانی من با این ریش های سفیدم به شما نصیحتی می کنم ،طبیعی است انسان در حرکتش با چالش ها و دشواری هایی روبرو شود دشمنان و دوستان غالبا موجب ناراحتی انسان می شوند اما اذیت دوستان سنگین تراست ،انسان خسته می شود نیاز به دارد ،کسی که دستش را بگیرد و به وی آرامش دهد در همه مشکلات ، را داریم به کس دیگری نیاز نداریم، خداوند با و لطفش به ما اجازه داده که وی را بخوانیم و خطاب قرار دهیم در هرحال و صورت و هرزمان که احساس خستگی می کنی توصیه می کنم وارد اتاقی شوی تنها ده دقیقه یک ربع با خدا صحبت کنی ما معتقدیم خدا علیم، بصیر، سمیع و حکیم است همه نیازهای ما در هر صورت نزد خداست با او سخن می گویئم نیازی نیست با دعاهای خاصی وی را بخوانی با زبان خودت در خودت با زبان عامیانه با او مناجات کن خدا می شنود خدا جواد و کریم است اهل کرم ، و است ، خدا به تو و قدرت می دهد دستان تو را می گیرد از روی تجربه می گویم از همان زمان من به این توصیه گوش می کنم، برکتهایی از این توصیه دیدم 🔻کانال رسمی گلزارمطهرشهدا @Golzar_Shohaday_Kerman
❇️سیره شهدا ☑️از کلاس سوم دبستان #نماز خوندن رو شروع کرد.... ☑️محال بود #دائم_الوضو نباشد ☑️آنقدر روی #بیت_المال حساس بود که اگر گاهی اشتباهی خودکار محل کارشو میاورد خونه به کسی اجازه نمی داد دست بزنه‼️ خواهرش میگفت ✅محمد جواد هیچ وقت به طور مستقیم ما رو امر و نهی نمی کرد❗️ ✅همیشه سعی میکرد با #آرامش با سعه صدر درست و غلط روزگار رو به ما یاد بده.... و اینگونه بود که شد بهترین عضو خانواده و #خدا خوب خریدارش شد.... ⬅️ گوشه هایی از صحبت های #دیدار_خادمین با خانواده شهید محمد جواد بذرافشان.... ۱۰ ابان ۹۸ یادش تا ابد جادوانه باد... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🍂کوچه هایمان را به #نامشان کردیم ، که هرگاه آدرس منزلمان را می دهیم بدانیم گذرگاه خون کدام #شهید است که با #آرامش به خانه می رسیم🍃 #شهید_گمنام #شهدا #گلزار_شهدا_کرمان 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
••• روزهاے هفتہ را مےشمارم #پنجشـــــــــنبہ کہ مےآید بـے قرارتر میشوم... ←میروم بہ همانجا ڪہ سرشار از #آرامـــــــــــش است؛ براے دل خستہ‌ام↓ کنارِشمابودن‌هم‌عالمےدارد..❥ 🌹دعوتیدبہ #ضیافت_شهدا 🌹 امــــــــــروز؛از ساعت ۱۵ ←گلزارِمطهّـــــرِشهداےِکرمان→ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنياي عجيبے ست... خوابیدنْ روے #سنگ و خاڪ، با تو .. خوابِ پُر زِ #آرامش، با من ! نبرد تن به تن، با تو آرامشِ خیال، با من . #شهادٺ از براےِ تو 🥀 #خجالت از براےِ من😔 #خداحافظ‌فدایے‌ِ‌زینب #خداحافظ‌سپهدار‌زینب🕊 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید ابومهدے المهندس: وقتے ڪنار حاج قاسم باشم، #آرامش دارم؛ چون سیمش به «آقا» وصله! #بندگان‌مخلص‌خدآ💕 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔶روزی که صاحب نوه‌های دوقلو شد/شرط حاج قاسم برای عکس📸 یادگاری با پرسنل بیمارستان فارس نوشت: خاطرات دکتر«محمد ترکمن»، پزشک اطفال از همنشینی با سردار سلیمانی شنیدنی‌است. 🔹«دو سال قبل سردار سلیمانی صاحب نوه های دوقلو شدند. نوزادان در بیمارستانی که من یکی از پزشکان اطفالش بودم، زودتر از موعد به دنیا آمدند. نارس بودند و وزن بسیار کمی داشتند. باید مدتی بستری می شدند. این افتخار نصیب من شد که پزشک نوزادان شوم.این چند روز کافی بود برای گذراندن یک ترم فشرده در کلاس درس . راستش تا آن زمان فقط از رشادت سردار و دلاوری های او در جنگ با شنیده بودم، نامش برایم تداعی کننده حس خوب بود اما دومین چهره نظامی ایران با انسان دوستی و معرفت و تواضعش چهره ای ماندگار را در ذهن من و پرستاران بیمارستان تصویر کرد؛ نمادی از یک انسان واقعی♥️.» انتظار چند ساعته 🕰برای بستری دکتر ترکمن با این جملات برگ هایی از فصل تواضع زندگی سردار را مرور می کند: «نوه های حاج قاسم سلیمانی به دلیل شرایط خاص باید مدت کوتاهی در بخش ایزوله بیمارستان بستری می شدند اما اتاق ایزوله خالی نداشتیم. با مادر یکی از نوزادانی که شرایط فرزندش بحرانی نبود، صحبت کردم و گفتم تا سه⏰ساعت دیگر یکی از اتاق ها خالی می شود. با صدای آرام گفتم نوه های در بیمارستان🏩 ما هستند و اتاق ایزوله خالی برای بستری کردنشان نداریم، وضعیت فرزند شما هم که رو به بهبود است. اگر موافق باشید بچه ها را در این اتاق ایزوله بستری کنیم. مادر 👶🏻کودک تا اسم سردار سلیمانی را شنید از جا پرید و گفت چرا که نه!‌ سراسیمه خودش را به راهروی اصلی بیمارستان رساند که سردار را ببیند و در حال حرکت گفت: عمری که حاج قاسم سلیمانی وقف و ما کرده با چی جبران می شود. این کمترین و بی مقدار ترین کار است.» اتاق را خالی کردیم و به سردار گفتم همین حالا نوزادان را بستری می کنیم. ایشان تا ماجرا را شنید گفت: دست✋ نگه دارید. چرا این کار را کردید؟ یک نوزاد بیمار را از اتاق ایزوله بیرون آوردید تا نوه های من را بستری کنید؟ هیچ تفاوتی بین بچه های من و دیگران نیست. لطفا آن نوزاد را به اتاق ایزوله برگردانید. ما هم صبر می کنیم تا اتاق خالی شود، مثل بقیه بیماران! گفتم: سردار! مادرآن بچه تا شنید می خواهیم نوه های شما را بستری کنند، خودش اصرار به خالی کردن اتاق ایزوله داشت. اما ایشان گفتند نه آقای دکتر👨🏻‍⚕! کاری که گفتم را انجام دهید. بچه را به اتاق برگردانید. کاری که سردار گفت را انجام دادم. خانواده دومین فرد نظامی کشور سه ساعت⏳ در بیمارستان مثل بقیه مردم منتظر ماندند تا اتاق ایزوله خالی شود و این درس بزرگی بود برای من. البته تماشای این حجم از تواضع و فروتنی به ماجرای بستری ختم نشد. در این چند روزی که نوه های تازه به دنیا آمده سردار در بیمارستان بودند، کلاس درس مرام و حاج قاسم سلیمانی برقرار بود؛ برای همه ما از پرستاران و پزشکان👨🏻‍⚕گرفته تا بهیاران و کمک بهیاران. از لطف خدا ایشان در این چند روز تهران بودند و به بیمارستان رفت و آمد داشتند.» 📝ادامه دارد.. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🦋 <ادامه> ...اما وقتی کلاسهای کاراته و تکواندوی مسجد شروع شد، فهمیدیم این آدم همان اندازه که در معنویت جلو است، سرسختی و بالایی دارد. در مسجد هاشمی، دیواری داشتیم که بیش از چهار متر ارتفاع داشت. در یک فعالیت آموزشی، علی آقا به چشم بر هم زدنی از این دیوار صاف بالا رفت و خود را به پشت بام رساند. قبل از بالا رفتن، یک فاصله هفت_هشت متری را چنان با شتاب دوید که چشممان فقط فرصت پیدا کرد بالا رفتنش را دنبال کند. اما هیچ وقت در مواقع عادی ندیدیم ورزیدگی خود را به رخ کسی بکشد. این بزرگوار معنای بود. وقتی فرصتی دست می داد و افتخار و سعادت نصیبم می شد که در کنارش باشم، اصلاً عوض می شدم.... دنیا با همه بدی ها و خوبی هایش شکلی دیگر به نظر می آمد. اصلاً قابل قیاس با یک ساعت قبل نبودم. بارها در بدترین شرایط زندگی به دادم رسیده بود. مسایلی پیش می آمد و روحیه ام به حدی خسته می شد که تصمیم می گرفتم خانه نشین بشوم؛اما وقتی می دیدم علی آقا با آن جراحات سخت، باز هم عاشقانه به می رود و دست از نمی کشد، به خودم می گفتم: مگر تو کی هستی؟! تو که امروز، همۂ وجودت از خون بچّه های مظلوم سرِ پا ایستاده، چرا باید اینطوری فکر کنی؟ بعد، از خودم خجالت می کشیدم و بدم می آمد. وقتی می دیدم علی آقا به پهنای صورتش اشک می ریزد و می گوید "دیگر نمی خواهم بمانم، نمی خواهم باشم...😭" و درصدد راهی است که این جسم را به خاک دنیا بگذارد و برود، دلم از جا کنده می شد. این جا بود که خاک مصیبت ها را به سر می کردم و مشکلات را هر چه بود، به جان می خریدم. من این احوال را از بدعت خونهایی چون خون مطهر علی آقا به دست آوردم. او همۂ مصایب را تحمل می کرد؛ اما هیچ وقت گله نکرد و از آدم های اطرافش خسته نشد. یادم است..... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
☘ 💌نامه جانکاه خطاب به "یارهمیشگی" خود شهید پورجعفری:✨ ... من همه عزیزانم را از دست داده ام و عزادار ابدی آنها هستم، لحظه ای نمی توانم بدون آنها باشم. هر وقت خواستم زندگی کنم و داشته باشم، یک صف طولانی از دوستان شهیدم که همراهم بودند، مثل پروانه دورم می چرخیدند و جلو چشمم هستند.💔 حسین! بارها که با هم به خطوط مقدم می رفتیم، من سعی می کردم تو با من نیایی و تو را عقب نگهدارم...🍃 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🔸 احساس درونی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در روز ورود حضرت امام خمینی به کشور : 🔻 روز ورود امام همه خوشحال بودند، می‌خندیدند. بنده از نگرانی بر آنچه که برای امام ممکن است پیش بیاید، بی‌اختیار اشک می‌ریختم و نمی‌دانستم که برای امام ممکن است چه پیش بیاید؛ چون یک تهدیدهایی هم وجود داشت. 🔹بعد رفتیم وارد فرودگاه شدیم. با آن تفاصیل امام وارد شدند. به‌مجرد اینکه امام ظاهر شد، نگرانی‌ها و اضطراب ما به‌کلی برطرف شد. یعنی امام با آرامش خودشان به بنده و شاید به خیلی‌های دیگر که نگران بودند، آرامش بخشیدند. 🔹وقتی‌که بعد از سال‌های متمادی، امام را من زیارت می‌کردم آنجا، ناگهان خستگیِ این چندساله مثل اینکه از تن آدم خارج می‌شد. احساس می‌شد که همه آن آرزو‌ها مجسم شده در وجود امام و با کمال صلابت و با یک تحقق واقعی و پیروزمندانه، اینجا درمقابل انسان تبلور پیدا کرده.۶۲/۱۰/۲۴ 🔺در واقع «فَاِذا دَخَلتُموهُ فَاِنَّکم غالِبونَ» با ورود امام همان مطلبی که خدای متعال به اصحاب موسی فرمود، در مورد اصحاب امام بزرگوار ما تحقق پیدا کرد. وقتی وارد شد، خدای متعال غلبه را ثبت کرد و تمام شد.۷۵/۱۱/۱۲ ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman