#مادرانه
#مادر است دیگر،
دلش هوای پسرش را ڪرده..!
مادر #شهید_کاظمی
بر سر مزار پسرش🌷
همون شهیدی که پیغام #شهید_یوسف_الهی رابرای حاج حسین بادپا آوردو گفت تو شهید نمیشی!!!!
آره همون #شهید!!!
میگن #حاج_حسین_بادپا
روزهای آخر امد دست به دامن همین مادر شد که واسش دعا کنه....
و چه قشنگ این مادر رزق #شهادت
حاج حسین رو از ارباب گرفت نه؟؟؟
رفقا این همون مادره
التماس دعای #شهادت...
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
✍ #خاطره_شهدا
🌸یک بار #حاج_حسین_بادپا رو به من گفت #حاج_قاسم از غیب خبر داره!
گفتم یعنی چی؟ گفت: آخه من یه خوابی دیده بودم که این خواب را تا به حال برای کسی تعریف نکردم اما... پرسیدم چه خوابی؟ حاج حسین گفت چندی قبل خواب #شهید_کاظمی را که پیغام #شهید_یوسف_الهی را برایم آورد و گفت تو شهید نمی شوی دیدم.
در خواب به شهید کاظمی گفتم یه دعا کن من هم بیام پیش شما و خدا مرا به شما برسونه ولی شهید کاظمی دعا نکرد،گفتم من دعا میکنم آمین بگو و بعد گفتم خدایا منو به شهدا برسون باز هم شهید کاظمی آمین نگفت و فقط شهید کاظمی به صورتم نگاه کرد و خندید.حاج قاسم از کجا فهمیده که بهم گفت اگر آن کسی که باید برایت دعا کند،دعا کند شهید می شوی.حاج حسین درست کمتر از یک ماه قبل از شهادتش به مزار شهید کاظمی می رود و آنجا با پدر و مادر این شهید دیدار می کند.حاج حسین آنجا از مادر شهید کاظمی میخواهد برای عاقبت بخیر شدنش دعا کند و مادر شهید کاظمی در حالی که دست هایش را رو به آسمان می گیرد از خدا عاقبت بخیری حاج حسین را می خواهد و دعا می کند.و اینگونه اثر می کند دعای شهید کاظمی از زبان مادرش و حاج حسین یکماه بعد در سوریه شهید می شود.🌸
#شهید_حسین_بادپا
#شهید_قاسم_سلیمانی
🍃🌹🍃صلوات
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهــدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 📝 روایتی از آخرین روز زندگی حاج قاسم
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
#شهید_سلیمانی: اگر بخواهم برای #شهید_کاظمی نامهای بنویسم، خواهم نوشت "مرا ببر"
این شهید والامقام اینگونه میگوید: «من همیشه به احمد (#شهید_احمد_کاظمی) میگفتم «الهی دردت بخوره تو سرم»، اصطلاح من بود نسبت به احمد، دورت بگردم.
من دلم میخواست واقعاً، آنچه مکنونات قلبی♥️ من است. از #خدا این رو می خوام که خدا هر چه سریعتر به او ملحق کند. به او اگر بنویسم، این را خواهم نوشت من را ببر ...»
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_احمد_کاظمی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
#پارت_چهلم 🦋
((جوِّ اطلاعات عملیات))
#محمد_حسین_یوسف_الهی ، جانشین واحد و #فرمانده ما بود،
اما آنقدر دوستانه و خودمانی رفتار می کرد که اگر یک نفر غریبه از راه می رسید، نمی توانست تشخیص بدهد که کدام فرمانده و کدام نیرو است!
درحقیقت قبل ازهرچیز، برای ما یک "برادر" و یک "دوست صمیمی" بود.همین رفتار ایشان باعث شده بود که جوّ خیلی باصفایی در اطلاعات عملیات به وجود بیاید؛🤗
به عنوان مثال هربار که بچه ها جمع می شدند و برای حمام به مرخصی شهری می رفتیم،او نیز می آمد.بعد هم آنجا تمام بچه ها را یکی یکی کیسه می کشید!
یک بار حدود دوازده نفر از نیروهای #اطلاعات ، باهم به مشهد رفته بودیم.
وقتی رسیدیم، همگی تصمیم گرفتیم قبل از زیارت به حمام برویم..؛
حدود ساعت هفت صبح بود.🕢
یک حمام عمومی پیداکردیم و رفتیم داخل.
محمدحسین گفت:«من امروز باید همه شما را کیسه بکشم.»
من که سابقه این کار راداشتم ،گفتم:«پس من آخرین نفر هستم» و رفتم روی سکوی حمام خوابیدم.
یادم است آن روز حدود ساعت یازده، نوبت به من رسید.
💠این شرحِ بی نهایت، کز زلف یار گفتند
حرفی است از هزاران کاندر عبارت آمد!
((تیررسام ))
محل استقرار واحد،خط #شلمچه بود.
محور #شناسایی هم نیزار کوچکی در همین منطقه بود.به خاطر دید مسقیم دشمن، امکان رفت و آمد در روز وجود نداشت.
بچه ها می بایست شب حرکت کنند و روز بعد، برای دیده بانی درجزیره🏝بمانند و فرداشب دوباره به مقر برگردند.
از طرفی، نمی توانستند قایق را در اطراف جزیره رها کنند، یعنی باید افراد دیگری آن ها را می رساندند و شب بعد،
دوباره برای آوردنشان جلو می رفتند.
آن شب، نوبت #شهید_کاظمی و #شهید_مهرداد_خواجویی بود!
هردو آماده شدند؛
بچه ها آن ها را به محل موردنظر رساندند و برگشتند. قرارشد فرداشب دوباره به سراغشان برویم.
روز بعد، نزدیکی های غروب،
مه غلیظی تمام منطقه را پوشاند.
وجود این مه،به خصوص در شب، مشکل جدی و اساسی در کار تردد ایجاد می کرد.😕
اصلا نمی توانستیم جهت را تشخیص دهیم و مسیرحرکتمان را مشخص کنیم.
استفاده از قطب نما🧭هم به دلیل تلاطم آب و درنتیجه تکان های شدید قایق،
امکان نداشت!!
با همه این حرف ها، گروهی که قراربود برای آوردن بچه ها بروند،حرکت کردند؛
اما چند لحظه بعد، دوباره برگشتند و گفتند که
به هیچ وجه امکان جلو رفتن نیست و آن ها نتوانسته اند راه را پیدا کنند.😔
هوا سرد بود و این سرما، در شب شدت بیشتری می گرفت.
کاظمی و خواجویی هم امکانات مناسبی برای ماندن درجزیره نداشتند؛ چون اصلا نیروی شناسایی نمی تواند وسایل زیادی با خودش حمل کند؛
به همین سبب باید هرچه سریع تر برای بازگرداندن بچه ها فکری می کردیم!
اما چاره چه بود⁉️
زمان می گذشت وهوا سردتر میشد!
ذره ای از شدت مه کاسته نمی شد.
بیست و چهار ساعت از رفتن بچه ها گذشته بود و تا آن لحظه، قطعا سختی های زیادی متحمل شده بودند!
محمدحسین که در جریان تمام این قضایا بود، یک لحظه از فکر بچه ها بیرون نمی آمد.
سعی می کرد تا راه مناسبی پیدا کند
عاقبت فکری به ذهنش رسید👀........
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔹دوران جنگ در سوریه🔹 #شهید_پور_جعفری م
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
✍ #خاطره_شهدا
🌸یک بار #حاج_حسین_بادپا رو به من گفت #حاج_قاسم از غیب خبر داره!
گفتم یعنی چی؟! گفت: آخه من یه خوابی دیده بودم که این خواب را تا به حال برای کسی تعریف نکردم اما... پرسیدم؛ چه خوابی؟
حاج حسین گفت:
چندی قبل خواب #شهید_کاظمی را که پیغام #شهید_یوسف_الهی را برایم آورد و گفت تو شهید نمی شوی دیدم.
در خواب به شهید کاظمی گفتم یه دعا🤲🏻 کن من هم بیام پیش شما و خدا مرا به شما برسونه ولی شهید کاظمی دعانکرد،
گفتم من دعا میکنم آمین بگو و بعد گفتم خدایا منو به #شهدا برسون باز هم شهید کاظمی آمین نگفت
و فقط شهید کاظمی به صورتم نگاه کرد و خندید.
حاج قاسم از کجا فهمیده که بهم گفت اگر آن کسی که باید برایت دعا کند،دعا کند شهید می شوی.
حاج حسین درست کمتر از یک ماه قبل از شهادتش به مزار شهید کاظمی می رود و آنجا با پدر و مادر این شهید دیدار می کند.حاج حسین آنجا از مادر #شهید کاظمی میخواهد برای عاقبت بخیر شدنش دعا کند.
مادر شهید کاظمی در حالی که دست 🤲🏻هایش را رو به آسمان می گیرد از خدا عاقبت بخیری حاج حسین را می خواهد و دعا می کند.
واینگونه اثر می کند دعای شهید کاظمی از زبان مادرش و حاج حسین یکماه بعد در سوریه #شهید می شود.🌷
#شهید_حسین_بادپا
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهــدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت ✨ماجرای انگشتری که حاج قاسم به خبرن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🍁بارها این چندثانیه فیلم🎞 را با صدای زمینه #مداحی دیده بودیم .
اما ...
اصل فیلم و گریه های😭 #حاج_قاسم در فراق #شهید_کاظمی سوزناکتر از هر مداحی و روضهای است. 😔
هنوز باورمان نمیشود که رفتهای😔
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔸روضهخوانی محمود کریمی در منزل شهید س
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🍀شیخ جلالالدین الصغیر، عضو شورای مرکزی مجلس اعلای اسلامی #عراق، با بیان خاطرهای از دیدار خود با #سردار_قاسم_سلیمانی گفت:
«هشتم ماه صفر ۱۴۴۱(۱۵ مهرماه ۹۸) بود که #شهید حاج قاسم سلیمانی پس از پایان مجلس عزاداری حسینی در منزل ما به پرچم آویخته شده روی دیوار پشت سخنران مجلس که پرچم خاص روی مضجع شریف #امام_حسین(ع) بوده و چند سال قبل از سوی عتبه مقدس حسینی به بنده مرحمت شده بود، اشاره کرد
و گفت: «شیخ من این پرچم را میخواهم». به او گفتم: بعد از اتمام مجالس عزاداری انشاءالله این پرچم متعلق به شماست.
پرچم را برای ایشان کنار گذاشتم تا اینکه حدوداً سه هفته پیش به ما افتخار داد و در منزل مهمان ما شد؛ فوراً پرچم را تقدیم ایشان کردم.
پرچم را گرفت و بوسید و گفت: «میخواهم در کفنم بگذارم». این دیدار بیش از یک ساعت طول کشید؛ از هم و غم درونی و دغدغهاش گفت. این دیدار مثل بقیه جلسات نبود. درست مثل جلسه وداع بود. در پایان از من خواست برایش #شهادت بطلبم.
به شدت مشتاق دیدار دوستانش #عماد_مغنیه، #شهید_محراب، #شهید_همت، #شهید_کاظمی و بسیاری دیگر از رفقای شهیدش بود که از آنها با شوق و حسرت یاد میکرد.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman