گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
#پارت_شصت_و_پنجم 🦋
((کالک و نقشه))
یک بار او را دیدم که می خواست به جلسه برود.
چند کالک و نقشه در دست داشت و به جای کفش یا پوتین، یک جفت دمپایی لنگه به لنگه و کوچک و بزرگ پایش بود.
گفتم: «محمّد حسین کجا می روی؟»
گفت: «جلسه.»
گفتم: «با همین دمپایی ها؟!» 🤔
گفت: «مگر چه اشکالی دارد؟»
گفتم: «آخر هر کسی می خواهد جلسه برود، سر و وضعش را مرتّب می کند و لباس درست و حسابی می پوشد، نه مثل تو با این دمپایی های لنگه به لنگه و جورواجور!!»
خندید: « چیکار کنم؟ من با همین وضعیّت وضو گرفتم و مسجد🕍رفتم، با همین وضعیّت هم، جلسه می روم.
برای من تفاوتی نمی کند و لزومی ندارد که طور دیگری لباس بپوشم.🤷🏻♂»
به راستی هم برای او فرقی نمی کرد، زیرا اصلاً اهل ظاهرسازی نبود؛ آنچه برای او اهمیّت داشت، #خداوند و رضایت او بود.👆🏻❤️
💠تحصیل #عشق و رندی آسان نمود اول
آخر بسوخت جانم در کسب این فضائل
((مثل آدم))
من خودم یک بار از #محمّد_حسین پرسیدم: «حسین! تو از یک سری قضایا با خبر می شوی، چطور این کار را می کنی؟» 🤔
با اصرار زیاد بالاخره راضی شد و جواب داد، آن هم خیلی "کوتاه و مختصر."
گفت:«کار خاصّی نمی کنم، فقط وقتی می خوابم، سعی میکنم مثل آدم بخوابم.»
گفتم: «آدم ها مگر چطور می خوابند؟!🤔»
گفت: «این را دیگر خودت باید بفهمی.»
و دیگر هیچ حرفی در این مورد نزد.
💠ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
💠این مدّعیان در طلبش بی خبرانند
کان را که خبر شد، خبری باز نیامد
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#حرف_حساب ‼️
حاج آقا پناهیان می گفت:
آقا #امام_زمان صبح
به #عشق شما چشم باز میکنه
این عشق فهمیدنی نیست...!!!
بعد ما صبح که چشم باز میکنیم
بجایِ عرض ارادت به محضر آقا
گوشیامونو چک میکنیم‼️
زشته نه؟
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
#پارت_نود_و_هشتم 🦋
((آخرین عملیات))
قبل از #عملیات والفجر هشت ، چند روزی به #کرمان آمدم.
اتفاقاً محمدحسین را دیدم که با بدن مجروح به #گلزار_شهدا آمده بود.
با تندی صدایش کردم:«این همه به تو تأکید کردم خودت را به خطر نینداز؛
باز تو می روی خودت را به #دشمن نشان می دهی؟! بعد زخمی می شوی و بچّه های مردم توی جبهه بی سرپرست می مانند.»
سرش را پایین انداخت :«زیاد ناراحت نباش!....این مرتبه آخر است چنین کاری می کنم.»
گفتم:«یعنی چه؟!»
گفت:«این عملیات، آخرین عملیات است که من شرکت می کنم.☺️»
من زیاد حرفش را جدی نگرفتم.
فکر کردم شاید مثل شوخی های همیشگی اش است، اما...
♦️به روایت از "سردار سرافراز شهید #حاج_قاسم_سلیمانی "
((وداع آخر ))
آخرین باری که محمّد حسین می خواست به جبهه برود، مادرم عازم سفر #سوریه بود.
موقع خداحافظی به مادرم گفت:
«مادر!...هر چقدر می خواهی مرا نگاه کن.
این دفعه ، دفعه ی آخر است.
شاید دیگر مرا نبینی.»
مادر که به شوخی های محمّدحسین عادت کرده بود، گفت:
«نه پسرم!...انشاء اللّه مثل همیشه زنده بر می گردی.»
محمّدحسین گفت:«نه مادر! این دفعه دیگر شوخی نیست. وقتی رفتی حرم حضرت زینب (سلام الله علیها)،
حتما دعا 🤲 کن که #شهید شوم.»
مادرم وقتی به چهره اش نگاه کرد،
دید سخنش کاملا جدی است!
خیلی ناراحت شد😔 و بغض گلویش را گرفت.
پدر نگاهی به محمد حسین کرد :
«بابا!...الان وقت این حرف ها نیست؛
توی این موقعیت، این چه حرفاییِ که به مادرت می زنی؟!»
محمّدحسین مؤدبانه گفت:«چه فرقی می کند حاج آقا😊؟
بهتر است از قبل سابقۂ ذهنی داشته باشید و خودتان را آماده کنید.»
مادر وقتی این حرف را شنید،
گفت:«محمّدحسین!...دیگر نمی خواهد به #جبهه بروی.
من طاقت شنیدن این حرف ها را ندارم.»
محمّدحسین گفت:«مادر!...امام حسین(ع)
فقط "مشکی پوش و گریه کن" نمی خواهد؛
از این ها فراوان دارد!
امام حسین( ع) ، رهرو می خواهد،
بعضی ها از پنج تا پسر، سه تاشون را در راه خدا دادند؛
خانواده هایی، از سه فرزند دوتا را در راه خدا نثار کردند.
شما فردای #قیامت چه جوابی می خواهی به حضرت زهرا(س)
بدهی؟!»
مادر گفت:«من با جبهه رفتنت مخالف نیستم خدا پشت و پناهت، اما از این حرف ها نزن.»
گفت:«رفتن که می روم، چون صفای جبهه به همۂ شهر می ارزد.
این جا حرف از مادیات و وابستگی هاست، اما آن جا #عشق است و
صفا.✨»
خواهرم گفت:«چرا حالا فقط تو باید به جبهه بروی ؟!
آن هم با این تن مجروحت؟
چطور دیگران راست راست توی خیابان های شهر بگردند و هر کاری دلشان خواست بکنند؟
آن وقت تو و امثال تو بروید و خودتان را جلوی گلوله قرار بدهی!»
محمّدحسین جواب داد:«من چکار به دیگران دارم؟!
من آن قدر جبهه می روم تا روی دست مردم برگردم.🕊»
♦️به روایت از "اقدس یوسف الهی"
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا
@Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
#قسمت_سی_و_یکم🦋
<ادامه>
....در عملیات شکست حصر آبادان،
علی آقا با #مین برخورد کرد و علاوه بر پا، تمام بدنش هم پر از ترکش شده بود.
مدتی در بیمارستان ماند، اما چون بیرون آوردن همه ترکشها میسر نشد ،
برای استراحت و التیام ، به کرمان انتقالش دادند.
در این مدت، برادران #سپاه هم دارو و وسایل عوض کردن پانسمان را با آمبولانس می آوردند.
روز چهارم یا پنجم، علی آقا ، جان امام را قسم داد و گفت راضی نیستم یک آمبولانس و چند نفر نیرو را برای چند زخم کوچک معطل کنید.
روزی همراه همشیره مشغول ضد عفونی کردن زخم نشیمن گاه او بودیم که سر قیچی به چیزی مثل آهن برخورد کرد؛ فهمیدم ترکش است.
او خوب می دانست که امکانات جنگ برای استفاده در چنین روزهایی است؛ اما ایثار می کرد و نمی خواست از بیت المال استفاده کند.
یعنی دیگر ساخته و پرداخته شده بود . مثل مهمانی بود که اگر خیلی هم به او سخت بگذرد ، با امیدی در دل به خودش می گوید "فعلا تحمل کنم، تا صبح یا فردا"
این بود که همه چیزش را با طیب خاطر در اختیار دستورات و اعتقادات اسلامی و انقالبیاش گذاشته بود، که من بارها نمونه آن را دیده بودم؛ به یاد دارم.
بعد از مجروحیت علی آقا در منطقه سومار تصمیم گرفتم به #جبهه اعزام بشوم.
گفت:«من هم می آیم.»
گفتم:«شما در شرایطی نیستید که به منطقه بیایید.»
هنوز داخل دهانش، پلاتین و بخیه و این چیزها بود و غذایی مثل سوپ یا آبگوشت می خورد.
غذایی که تهیه آن در جبهه همیشه ممکن نبود.
این حرف را که شنید، نیم ساعتی فکر کرد، بعد دست مرا گرفت و برد نانوایی. نمی دانستم چه منظوری دارد؟!
چند تا نان بربری خرید، خمیر داخل آن را در آورد و در کیسه ای که همراهش بود، ریخت.
خلاصه، اعزام شدیم و مدتی در منطقه با هم بودیم.
هروقت موقع غذا می شد، یک لیوان چای می آورد...؛
آن خمیر خشک را داخل چای می ریخت، به هم می زد و به وسیله نی می خورد.
گرسنه می ماند یا نمی ماند، نمی دانم؛ اما می دانم این تحمل را از #عشق آموخته بود.
و خداوند به کسانی که عاشقش هستند، عشق می ورزد و دعای آنها را مستجاب می کند.
دعای این #عاشق هم مگر چه بود؟
فقط #شهادت و پیوستن، که وصل شد و دست ما از وجود پربرکتش کوتاه ماند.😔
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا
@Golzar_Shohaday_kerman
#شهید، باران رحمت الهی است
که به زمین خشک جانها،
حیات دوباره میدهد.🍃
عشق شهید، #عشق حقیقی است
که با هیچ چیز عوض نخواهد شد.🌺
#شهید_حمید_زمردیان
#شهید_محمود_فتحی
#سالروز_شهادت
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#سالروز_عروج 🌸
✨#شهدا، تفسیر مجسم باران، بر شوره زار غفلت زمین اند و راز جاری ماندن شهدا، چیزی جز جوشیدن از چشمه ای به نام #عشق نیست.✨
#شهید_علی_معزز_کردکندی
#شهید_مجید_فردوسی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#سالروز_شهادت 🌷
وجودتـان را . . .
با #عشق سرشته بودنـد
و سرنوشتتان را با #شهادت
#شهید_علی_قناد_زاده
#شهید_محمد_علی_میر_شکاری
#شهید_منصور_بهمن_زاده
#شهید_مهدی_بهمن_زاده
🌹یادکنیم شهدای عزیز را با ذکر صلوات بر محمد وآل محمد🌹
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#آن_روزها 🖤 تاریخ ثبت کن این غم عظمی را، این داغ جگرسوز را...😭 تاریخ ثبت کن این حضور جسم ها را د
#آن_روزها
سلام سردار.... 💔
سردار دل های تپنده غیور...
وقتی در رسانه ها خبر پیروزی هایت را میشنیدم و دل هایی که به برکت وجودت شاد می شدند، #خدا را شاکر بودم برای وجود مردانِ نامی همانند شما. 👌
سردار جان ، دل هایمان در شوک عجیبی قرار گرفت ، آسمانی شدنت هولناک ترین خبر در این چند وقت اخیر بود ....😭
آخر می دانی، خیلی ها بعد از خدا چشم امیدشان را به شما گره زده بودند، اما مصلحت الهی #شهادت سردارمان را رقم زد.😔
#حاج_قاسم، ما ایستاده ایم و بیش از پیش تشنه به خون مفسدان صهیونیست ... 👊
اجازه نمی دهیم رشادت ها و حماسه هایت به دست فراموشی سپرده شود.
گویی باید #چمران ها و #رجایی ها و #حاج_قاسم هایی می رفتند، تا دل ها را آگاهی و روشنایی بدهند. 👌
دست جنایتکار بسیاری را برای چند هزارمین بار رو کنند؛ و همت و غیرت ما را بیدار.
سردارِ جان؛ سخت است سر کردن بدون شما و امثال شما، اما در قلب های ما و در ذهن های ما "سردار سلیمانی" اسطوره ای جاویدان است و راه شما برای ما صراطی مستقیم است تا #عشق را دریابیم..... 🕊
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان پیوند آسمانی 🌸✨ آغاز زندگی ۳۵زوج جوان در گلزار مطہر #شهدا در سالروز ولادت #
#گلزار_شهدای_کرمان 🌷
اے شهیدان #عشق مدیون شماست
هرچه داریم از #خون شماست🍁
💚عقدی متبرک
به یاد سردار مقاومت در سایه سار امنیتی که مرهون خون پاک او ودیگر شهدای مظلوم مدافع حرم وهشت سال #دفاع_مقدس
می باشد ، زندگی مشترکمان را در روز ولادت #حضرت_زینب با آرزوی #شهادت آغاز میکنیم....🌹
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
یلدای شهدایی 🍉 امروز عصر، مقارن با #ولادت_حضرت_زینب (س) و #روز_پرستار ، یادواره ای با عنوان "بزرگد
#گلزار_شهدای_کرمان 🌷
🍁 #یلدا در کنار شهیدان
چیز دیگریست...
کسی که در #عشق بمیرد
هرگز نمرده است...🍂
#یلدا_مبارک
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#مناجات_نامه 🌙 خدایا ! میدانم که تومشتری جان و خون کسانی هستی که ، از مال و فرزند و لذتهای د
#مناجات_نامه ✨
دنیا میدان بزرگ آزمایش است
که هدف آن جز #عشق چیزی نیست.
#شهید_چمران
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@GolzarShohada_Kerman
°°°ســــــردار ما در جایگاه ابدیش قرار گرفت..
🌱فـــــــرمانده،
با دلهاے بیقرارمان چہ کنیم؟
🌱سپهبـــــد؛
تو آرام گرفتے و بہ آنچہ خواستے، رسیدے،،
ما پـــــریشان حالیمان را چہ کنیم؟..
« از #عـــــــشق دلتنگے هایش مےماند...
پنج سال از انتشار این خبر میگذرد...»
#حاج_قاسم
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman