eitaa logo
گلزار ادبیات
7.8هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
171 ویدیو
4 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌: ع. ک. (بانو خالقی) ایجاد کانال: ۹ بهمن ۱۴۰۱ استفاده از مطالب، با ذکر نام یا لینک کانال مجاز است. تبلیغ و تبادل نداریم. کانال دوم‌ما #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
بازنویسی داستانی از الهی‌نامه‌ی عطار یا دل می‌سوزد یا خانه🦋🦋🦋 آتشی سوزنده، در بازار بغداد افتاد و قیامتی برخاست. پیر زالی دردمند و دیوانه، عصازنان می‌آمد و به سوی خانه‌ی خود در بازار می‌رفت. یکی گفت: ای دیوانه، پیشتر مرو که آتش در خانه‌ات افتاده است. گفت: دیوانه، خود تویی. گم شو که خدا، خانه‌ی من نمی‌سوزد. دیدند آتش، جهانی را سوخته بود و خانه‌ی او را، زیانی نرسیده بود. گفتند: ای زال، این راز از کجا می‌دانستی؟ گفت: او از دل و خانه، یکی را بیشتر نمی‌سوزد. چون دلم سوخته است، پس خانه‌ام نمی‌سوزد. چنین گفت آن گه آن زال فروتن که یا خانه بسوزد یا دلِ من چو سوخت از غم دل دیوانه‌ای را نخواهد سوخت آخر خانه‌ای را طنز و رمز در الهی‌نامه، بهروز ثروتیان، چاپ سوم، انتشارات سوره‌ی مهر، ۱۳۹۰، ص ۱۵۵ و ۱۵۶. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بازنویسی داستانی از الهی‌نامه‌ی عطار صدقه به نیازمندان یکی از بزرگان دین می‌گفت: واقعاً من لذّت می‌برم از این که عمری به درویشان صدقه داده‌ام و هیچ کس، صدقه دادن مرا ندیده است. چون این نکته بر زبان راند، هاتف غیب، ندا در داد که: اگر تو کامل بودی، خود نیز آن صدقه دادن نمی‌دیدی و بر زبان نمی‌آوردی و بر یاد نگاه نمی‌داشتی. که تو باید اگر صاحب‌یقینی که آن صدقه اگر دادی، نبینی طنز و رمز در الهی‌نامه، بهروز ثروتیان، ص ۲۶۹. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بازنویسی داستانی از الهی‌نامه‌ی عطار مورچه و زنبور زنبوری بسیار شادمان و بیقرار می‌گردید و می‌رقصید و از شادی، در پوست نمی‌گنجید. موری او را در آن حال دید و از سبب شادی و بیقراری او پرسید. زنبور گفت: چرا شاد نباشم که دنیا به کام من است و هر جا که دلم بخواهد، می‌نشینم و از آن چه خوشم می‌آید، می‌خورم و به هر جا که می‌خواهم، می‌پرم و می‌روم. زنبور، این سخن بگفت و چون تیری روانه شد و بر روی دُنبه‌ای در دکان قصابی نشست و همان دم، قصاب ساطور می‌زد و زنبور دو نیمه شد و روی زمین افتاد. مور از آن جا می‌گذشت. یک نیمه از زنبور را برداشت و به زور روی زمین می‌کشید و می‌برد و می‌گفت: هر کس به خواستِ دل، به هر کجا که خواهد، برود و از هر آن چه بخواهد، بخورَد، سرانجام کار او، چون این زنبور می‌شود. طنز و رمز در الهی‌نامه، ص ۲۷۹ و ۲۸۰. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بازنویسی داستانی از الهی‌نامه‌ی عطار گنجشک و مرد مردی گنجشکی گرفت. گنجشک به او گفت: از این سر و گردن من، برای تو چیزی نمی‌رسد؛ اما اگر آزادم کنی، سه حرف سودمند برایت می‌آموزم و آن گاه، یکی بر دست تو می‌گویم و یکی بر سر آن درخت و سومی بر سر آن کوه. مرد گفت: اولین پند تو چیست؟ گفت: هر آن چیزی را که از دست بدهی، هرچند بسیار عزیز باشد، بر آن غم مخور. مرد، گنجشک را رها کرد و او بر شاخ درخت پرید و گفت: اگر سخن محال شنیدی، آن را باور مکن. و از آن جا بر سر کوه پرید و گفت: ای بدبخت، اگر مرا رها نمی‌کردی، از فقر نجات می‌یافتی؛ چون دو گوهر قیمتی، در شکم من بود که وزن هر یکی بیست مثقال بود. دلِ مرد، از حسرت خون شد و گفت: آن سومی را بگو. گفت: تو ذرّه‌ای هوش نداری که دو حرف نخستین را به این زودی فراموش کردی. مگر به تو نگفتم بر رفته، حسرت مخور و سخن محال را باور مکن؟ تو بر رفته، حسرت خوردی و بر محال، باور کردی. چگونه ممکن است بیست مثقال گوهر در درون من باشد؛ در حالی که من خود، دو سه مثقال بیشتر وزن ندارم. طنز و رمز در الهی‌نامه، دکتر ثروتیان، ص ۲۰۴ و ۲۰۵. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
گلچینی از الهی‌نامه‌ی علامه حسن حسن‌زاده آملی الهی، وای بر من اگر دانشم، رهزنم شود و کتابم، حجابم. الهی، همه گویند: خدا کو؟ حسن گوید: جز خدا کو؟ الهی، حسنم کردی، اَحسنَم گردان. الهی، همه از گناه توبه می‌کنند؛ حسن را از خودش توبه دِه. الهی، لذت ترک لذت را در کامم لذیذتر گردان. با تلخیص از برگزیده‌ی متون ادب پارسی، ص ۸۷ و ۸۸. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303