بازنویسی داستانی از الهینامهی عطار
مورچه و زنبور
زنبوری بسیار شادمان و بیقرار میگردید و میرقصید و از شادی، در پوست نمیگنجید. موری او را در آن حال دید و از سبب شادی و بیقراری او پرسید.
زنبور گفت: چرا شاد نباشم که دنیا به کام من است و هر جا که دلم بخواهد، مینشینم و از آن چه خوشم میآید، میخورم و به هر جا که میخواهم، میپرم و میروم.
زنبور، این سخن بگفت و چون تیری روانه شد و بر روی دُنبهای در دکان قصابی نشست و همان دم، قصاب ساطور میزد و زنبور دو نیمه شد و روی زمین افتاد.
مور از آن جا میگذشت. یک نیمه از زنبور را برداشت و به زور روی زمین میکشید و میبرد و میگفت: هر کس به خواستِ دل، به هر کجا که خواهد، برود و از هر آن چه بخواهد، بخورَد، سرانجام کار او، چون این زنبور میشود.
طنز و رمز در الهینامه، ص ۲۷۹ و ۲۸۰.
#الهینامه
#عطار
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بازنویسی داستانی از الهینامهی عطار
گنجشک و مرد
مردی گنجشکی گرفت. گنجشک به او گفت: از این سر و گردن من، برای تو چیزی نمیرسد؛ اما اگر آزادم کنی، سه حرف سودمند برایت میآموزم و آن گاه، یکی بر دست تو میگویم و یکی بر سر آن درخت و سومی بر سر آن کوه.
مرد گفت: اولین پند تو چیست؟ گفت: هر آن چیزی را که از دست بدهی، هرچند بسیار عزیز باشد، بر آن غم مخور. مرد، گنجشک را رها کرد و او بر شاخ درخت پرید و گفت: اگر سخن محال شنیدی، آن را باور مکن. و از آن جا بر سر کوه پرید و گفت: ای بدبخت، اگر مرا رها نمیکردی، از فقر نجات مییافتی؛ چون دو گوهر قیمتی، در شکم من بود که وزن هر یکی بیست مثقال بود.
دلِ مرد، از حسرت خون شد و گفت: آن سومی را بگو. گفت: تو ذرّهای هوش نداری که دو حرف نخستین را به این زودی فراموش کردی. مگر به تو نگفتم بر رفته، حسرت مخور و سخن محال را باور مکن؟ تو بر رفته، حسرت خوردی و بر محال، باور کردی. چگونه ممکن است بیست مثقال گوهر در درون من باشد؛ در حالی که من خود، دو سه مثقال بیشتر وزن ندارم.
طنز و رمز در الهینامه، دکتر ثروتیان، ص ۲۰۴ و ۲۰۵.
#الهینامه
#عطار
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
یک رباعی از عطّار❤️❤️❤️
گفتم: دل و جان، بر سرِ کارت کردم
هر چیز که داشتم، نثارت کردم
گفتا: تو که باشی که کنی یاد مرا؟
کان من بودم که بیقرارت کردم
سیر رباعی در شعر فارسی، دکتر شمیسا، ص ۸۶.
#رباعی
#عطار
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
یک رباعی از عطار
گفتم: دل و جان، در سرِ کارت کردم
هر چیز که داشتم، نثارت کردم
گفتا: تو که باشی که کنی یا نکنی؟
این، من بودم که بیقرارت کردم
رباعی و رباعیسرایان از آغاز تا قرن هشتم هجری، دکتر کامگار پارسی، ص ۱۵۴.
#رباعی
#عطار
#بیقرار
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بیتهایی از عطار نیشابوری 🌺🌺🌺
گم شدم در خود چنان کز خویش ناپیدا شدم
شبنمی بودم ز دریا، غرقه در دریا شدم
سایهای بودم ز اول بر زمین افتاده خوار
راست کان خورشید پیدا گشت، ناپیدا شدم
ز آمدن بس بینشان و، وز شدن بس بیخبر
گوییا یک دم برآمد کامدم من، یا شدم
نه مپرس از من سخن، زیرا که چون پروانهای
در فروغ شمع روی دوست، ناپروا شدم...
راست: همین که.
دیوان عطار نیشابوری، تصحیح سعید نفیسی، ص ۳۲۴.
#شعر_عرفانی
#عطار
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سخنانی از ابوالحسن خَرَقانی
سه چیز در راه خدای، دشوار است: سِرّ با حق نگاه داشتن و زبان با خلق و پاکی در کار.
🍁🍁🍁
نگر از ابلیس، ایمن نباشید که وی به هفتصد درجه، در معرفت سخن گوید.
🍁🍁🍁
پرسیدند که: تو خدای را کجا دیدی؟ گفت: آن جا که خویشتن را ندیدم.
🍁🍁🍁
هر چه برای خدای تعالی کنی، اخلاص است و هر چه برای خلق کنی، ریا.
🍁🍁🍁
دوستی خداوند، در دل آن کس نبُوَد که بر خَلقش، شفقت نبُوَد.
🍁🍁🍁
خرقانی، عارف معروف قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری از مردم روستای خرقان در نزدیکی بسطام است.
تذکرة الاولیا، عطار نیشابوری، ص ۷۵۴، ۷۵۵، ۷۵۸ و ۷۵۹.
#تذکره_الاولیا
#عطار
#ابوالحسن_خرقانی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بخشهایی از مناجات رابعه عَدَویّه
الهی، مرا از دنیا هرچه قسمت کردهای، به دشمنان خود دِه و هر چه از عُقبا قسمت کردهای، به دوستان خود دِه؛ که تو، مرا بسی.
☘☘☘☘☘
خداوندا، اگر تو را از بیمِ دوزخ میپرستم، به دوزخم بسوز و اگر به امید بهشت میپرستم، بهشت را بر من حرام گردان و اگر برای تو، تو را میپرستم، جمال باقی دریغ مدار.
☘☘☘☘☘
رابعه، از زنان پارسا و عارف قرن دوم هجری است.
تذکرة الاولیا، عطار، تصحیح و توضیح دکتر شفیعی کدکنی، ج ۱، ص ۸۹.
#تذکرة_الاولیا
#عطار
#رابعه_عدویه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
به مناسبت ۲۵ فروردین، روز بزرگداشت عطار
🌹🌹🌹
عطار و منطقالطیر
شاید بتوان عطار را نخستین کسی دانست که عرفان و مقاصد روحانی را، به صورتی ترتیبیافته، در ضمن حکایتها و تمثیلها آورده است که شاهد گویای او نیز متطقالطیر است که مراحل سلوک و تصوف را به شکل بدیع و رمزی، در آن گنجانده است.
منطقالطیر، نامی است که عطار از قرآن کریم، برای کتاب مقامات طیور خود اختیار کرده است و آن به معنی زبام پرندگان است که در آیهی شانزدهم سورهی نَمل آمده است.
منظور عطار از زبان پرندگان، استعداد و ظهور مرتبه و مقام هر یک از پرندگان و روندگان طریق حقیقت است؛ چنان که در آخر این منظومه، پرده از روی این راز برگرفته و آشکارا بیان کرده است:
من زبان نطق مرغان، سربهسر
با تو گفتم، فهم کن ای بیخبر
در میان عاشقان، مرغان درند
کز قفس، پیش از اجل، در میپرند
جمله را شرح و بیانی دیگر است
زان که مرغان را زبانی دیگر است
پیش سیمرغ، آن کسی اکسیر ساخت
کاو زبان جمله مرغان را شناخت
یک فروغ رخ ساقی، برگزیدهی متون عرفانی در ادب پارسی، دکتر برزگر خالقی و دکتر امیری، ص ۴۸.
#عطار
#منطقالطیر
#بزرگداشتعطار
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
پروانه و شمع
از عطار
پروانه به شمع گفت: میسوزم خویش
شمعش گفتا که: نیستی دوراندیش
یک لحظه تو سوختی و رَستی از خویش
من، شب تا روز، سوختن دارم پیش
مشاعره با رباعی، کرمی، ص ۳۱.
#شمعوپروانه
#عطار
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سخنان عارفان
فضیل عیاض(قرن دوم هجری):
وقتی بدان که میکردند، ریا میکردند؛ اکنون بدان چه نمیکنند، ریا میکنند.
🌼🌼🌼
ذوالنون مصری(قرن ۲ و ۳ هجری):
توبهی عوام، از گناه است و توبهی خواص، از غفلت.
🌼🌼🌼
جُنید بغدادی( قرن سوم هجری):
غافل بودن از خداوند، سختتر از آن که در آتش بودن.
🌼🌼🌼
تذکرة الاولیا، عطار، تصحیح دکتر شفیعی کدکنی، ص ۱۰۱، ۱۵۲ و ۴۵۳.
#سخنانعارفان
#تذکرةالاولیا
#عطار
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
هدایت شده از ســـــــرزمین شــعر و ادب📜
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
📘115
📕📘حکمت و حکایت شماره (115)
─┅═|| #مرگ درویش ||═┅─
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
●●عطار در محل کسب خود مشغول بـه کار بود کـه درویشی از آنجا گذر کرد. درویش تقاضای خودرا با عطار در بین گذاشت، اما عطار همان گونه بـه کار خود میپرداخت و درویش را نادیده گرفت.
●●دل درویش از این رویداد چرکین شد و بـه عطار گفت:
●●تو کـه تا این حد بـه زندگی دنیوی وابستهاي، چگونه می خواهی روزی جان بدهی؟ عطار بـه درویش گفت: مگر تو چگونه جان خواهی داد؟
●●درویش در همان حال کاسه چوبین خودرا زیر سر نهاد و جان بـه جان آفرین تسلیم کرد. این رویداد اثری ژرف بر او نهاد کـه عطار دگرگون شد، کار خودرا رها کرد و راه حق را پیش گرفت…
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📗#تذکرة الاولیا
📕#عطار نیشابوری
📘 کانال ســـــــرزمین شعر و ادب:
┏━━━━━━┓
⠀ عضویت
┗━━━━━━┛
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
عشق جانان
از عطار
طریق عشق جانان، جز بلا نیست
زمانی بی بلا بودن، روا نیست
مشاعره، خرّمی، ص ۱۹۹.
#عشقجانان
#عطار
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303