حکایتی از بوستان سعدی
تواضع نیکمردان
شنیدم که فرزانهای حقپرست
گریبان گرفتش یکی رندِ مست
از آن تیرهدل، مردِ صافیدرون
قَفا خورد و سر بر نکرد از سُکون
یکی گفتش: آخر نه مردی تو نیز؟
تحمل ، دریغ است ازین بیتمیز
شنید این سخن، مردِ پاکیزهخوی
بدو گفت: ازین نوع، با من مگوی
دَرَد مستِ نادان، گریبانِ مرد
که با شیر جنگی، سِگالَد نبرد
ز هشیارِ عاقل، نزیبَد که دست
زند در گریبانِ نادانِ مست
هُنروَر، چُنین زندگانی کند
جفا بیند و مهربانی کند
لغات:
رند: بیقید، لااُبالی.
قفا: پسگردنی.
سر بر نکرد: سر بلند نکرد، اعتراض نکرد.
سکون: آرامش.
بیتمیز: بیتشخیص، نادان.
سگالیدن: اندیشیدن.
نزیبد: زیبنده و شایسته نیست.
کلیات سعدی، بوستان، باب چهارم در تواضع، ص ۳۰۶ و ۳۰۷.
#بوستانسعدی
#تواضع
#فرزانهومست
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303