eitaa logo
گلزار ادبیات
7.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
165 ویدیو
4 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌: ع. ک. (بانو خالقی) ایجاد کانال: ۹ بهمن ۱۴۰۱ استفاده از مطالب، با ذکر نام یا لینک کانال مجاز است. تبلیغ و تبادل نداریم. کانال دوم‌ما #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
حکایتی از گلستان سعدی حاتم طایی را گفتند: از خود بزرگ‌همت‌تر در جهان دیده‌ای یا شنیده‌ای؟ گفت : بلی. روزی چهل شتر قربان کرده بودم اُمرای عرب را. پس به گوشه‌ی صحرا، به حاجتی برون رفته بودم. خارکنی را دیدم پشته فراهم آورده. گفتمش: به مهمانی حاتم چرا نروی که خلقی بر سِماطِ او گِرد آمده‌اند. گفت: هر که نان از عمل خویش خورَد منّت حاتم طایی نبَرد من او را به همت و جوانمردی، از خود برتر دیدم. سماط: سفره. کلیات سعدی، گلستان ، باب سوم در فضیلت قناعت، ص ۱۰۵. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حکایتی از گلستان سعدی📚📚📚 صیادی ضعیف را، ماهی قوی به دام اندر افتاد. طاقتِ حفظ آن نداشت. ماهی بر او غالب آمد و دام از دستش درربود و برفت. شد غلامی که آبِ جوی آرد جوی آب آمد و غلام ببرد دام هر بار ماهی آوردی ماهی این بار رفت و دام ببرد دیگر صیادان، دریغ خوردند و ملامتش کردند که: چنین صیدی در دامت افتاد و ندانستی نگاه داشتن؟ گفت: ای برادر، چه توان کردن؟ مرا روزی نبود و ماهی را همچنان روزی مانده بود. صیاد بی‌روزی، ماهی در دجله نگیرد و ماهی بی‌اجل، بر خشک نمیرد. لغات: ملامت: سرزنش. ندانستی: نتوانستی. خشک: خشکی. کلیات سعدی، گلستان، باب سوم در فضیلت قناعت، ص ۱۱۱. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حکایتی از بوستان سعدی در سرزنش شکم‌پرستی یکی را تب آمد ز صاحبدلان کسی گفت: شکّر بخواه از فلان بگفت: ای پسر، تلخیِ مُردنم بِه از جورِ روی تُرُش بُردنم شکر، عاقل از دست آن کس نخَورد که روی تکبّر، بر او سرکه کرد مرو در پیِ هرچه دل خواهدت که تمکینِ تن، نورِ جان کاهدت کند مرد را نفس اَمّاره، خوار اگر هوشمندی، عزیزش مدار اگر هرچه باشد مرادت، خوری ز دوران، بسی نامرادی بری تنورِ شکم، دَم‌به‌دَم تافتن مصیبت بُوَد روزِ نایافتن به تنگی بریزانَدَت روی، رنگ چو وقت فراخی، کنی معده، تنگ کشد مرد پُرخواره، بارِ شکم و گر در نیابد، کشد بار غم شکم‌بنده، بسیار بینی خجل شکم پیش من تنگ، بهتر که دل لغات: روی ترش: چهره‌ی عبوس و بدخو. روی سرکه کردن: ترشرویی، اخم کردن. تمکین: پیروی، اطاعت. تنگی: فقر، کمیابی. فراخی: فراوانی. معده تنگ کردن: کنایه از پرخوری کردن. شکم‌بنده: پرخور، شکم‌پرست. کلیات سعدی، بوستان، باب ششم در قناعت، ص ۳۳۵. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حکایتی از بوستان سعدی یکی نان‌خورش، جز پیازی نداشت چو دیگر کسان، برگ و سازی نداشت کسی گفتش: ای سُغبه‌ی خاکسار برو طَبخی از خوانِ یغما بیار بخواه و مدار از کس ای خواجه، باک که مقطوع‌روزی، بُوَد شرمناک قبا بست و چابک، نَوَردید دست قبایس دریدند و دستش شکست شنیدم که می‌گفت و خون می‌گریست که: ای نفس، خودکرده را چاره نیست بلاجوی باشد گرفتارِ آز من و خانه مِن بعد و نان و پیاز جُوینی که از سعیِ بازو خورَم بِه از میده بر خوانِ اهلِ کَرَم چه دلتنگ خُفت آن فرومایه، دوش که بر سفره‌ی دیگران داشت گوش لغات: سغبه: گرسنه. خاکسار: پست، ذلیل. طبخ: غذا. خوان: سفره. یغما: غارت، چپاول. مقطوع‌روزی: روزی قطع شده، بی‌روزی. قبا بستن: کنایه از آماده شدن. دست نوردیدن: کنایه از حاضر شدن. آز: حرص، طمع. مِن بعد: پس از این. جوین: نان جو. میده: نان مرغوبی که از آرد دوبار الک‌شده پخته شود. خُفتن: خوابیدن. گوش داشتن: کنایه از انتظار و امید داشتن. کلیات سعدی، بوستان، باب ششم در قناعت، ص ۳۳۷ و ۳۳۸. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حکایتی از بوستان سعدی خانه‌ی کوچک شنیدم که صاحب‌دلی نیک‌مرد یکی خانه بر قامت خویش کرد کسی گفت: می‌دانمت دسترس کزین خانه بهتر کنی، گفت: بس چه می‌خواهم از طارَم افراشتن؟ همینم بس از بهرِ بگذاشتن مکن خانه بر راه سیل، ای غلام که کس را نگشت این عمارت، تمام نه از معرفت باشد و عقل و رای که بر ره کند کاروانی، سرای لغات: طارم: خانه‌ی چوبین، خانه. کاروانی: ی آن، مفهوم نسبت را می‌رساند: منسوب به کاروان، اهل کاروان، مسافر. سرای: خانه. کلیات سعدی، بوستان، باب ششم در قناعت، ص ۳۳۹. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حکایتی از بوستان سعدی در عزت قناعت یکی، نیشکر داشت بر طَبقَری چپ و راست، گَردَنده بر مشتری به صاحب‌دلی گفت در کُنجِ دِه که: بِستان و چون دست یابی، بده بگفت آن خردمندِ زیباسرشت جوابی که بر دیده باید نبشت: تو را صبر بر من نباشد مگر ولیکن مرا باشد از نیشکر حَلاوَت ندارد شکر در نی‌اش چو باشد تقاضایِ تلخ، از پی‌اش نکات: طبقری: طَبَق کوچک. بستان: بگیر. معنی مصراع: این نیشکر را از من بگیر و هر وقت پول داشتی، بده. نبشت: نوشت. دیده: چشم. مگر: شاید. معنی بیت: شاید تو نتوانی برای گرفتن قیمت نیشکر از من، صبر کنی؛ اما من برای استفاده از نیشکر، می‌توانم صبر کنم. حلاوت: شیرینی. کلیات سعدی، بوستان، باب ششم در قناعت، ص ۳۳۷. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
2556.mp3
377.5K
حکایتی از 🌺🌺🌺 باب ششم در 🌹🌹🌹 خوانش: ☘☘☘
قناعت از فاضل نظری بعد یک عمر قناعت، دگر آموخته‌ام: عشق، گنجی است که افزونی‌اش از انفاق است باد، مُشتی ورق از دفتر عمر آورده‌ست عشق، سرگرمیِ سوزاندن این اوراق است! اقلیت، نظری، ص ۱۹. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
قناعت از رودکی با داده قناعت کن و با داد بزی* در بند تکلّف مشو، آزاد بزی در بِه ز خودی نظر مکن، غصّه مخور در کم ز خودی نظر کن و شاد بزی *بزی: زندگی کن. گزینه‌ی موضوعی اشعار فارسی، جباری، ص ۴۱۵. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
امام علی - علیه السلام - فرمودند: هر که قناعت را از دست دهد، مال، توانگرش نسازد. غرر الحکم، ج ۲، ص ۶۳۵. (ع) https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303