ناگهان
از محمدمهدی سیار
یک چند سالی میشود آری
این پیشبینیها، درست از آب در میآید انگاری:
وضع هوا، فردا
رأس فلان ساعت، چنین است
رأس فلان ساعت، چنان است...
اما خدا را شکر
ماندهست غافلگیریام با من
من خیسِ خالی میشوم هر بار
باران، همیشه ناگهان است.
رودخوانی، سیار، ص ۱۹.
#باران
#پیشبینی
#محمدمهدیسیار
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
زندگی
از محمدمهدی سیار
چگونه در خیابانهای تهران، زنده میمانم؟
مرا در خانه قلبی هست، با آن زنده میمانم
مرا در گوشهی این شهر، آرام و قراری هست
که تا شب، این چنین ایلان و ویلان زنده میمانم
هوای دیگری دارم، نفسهای من این جا نیست
اگر با دود و دم، در این خیابان زنده میمانم
شراب خانگی، دائم رگم را گرم میدارد
که با سُکرش، زمستان تا زمستان، زنده میمانم
بدون عشق، بیدینم، بدون عشق، میمیرم
بدین سان زندگی کردم، بدین سان زنده میمانم
رودخوانی، سیار، ص ۳۸.
#زندگی
#عشق
#محمدمهدیسیار
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
مباد
از محمدمهدی سیّار
مباد سُفرهی رنگینتان، کپک بزند
خلاف میل شما، چَرخَکی فلک بزند
به پاسبان محل بسپرید نگذارد
گرسنهای سر این کوچه، نیلبک بزند!
شما به پاکی ایمان خویش شک نکنید
درخت دین جماعت، اگر شَتَک* بزند...
*شتک: شته.
بیخوابی عمیق، مجموعه شعر محمدمهدی سیار، ص ۴۱.
#سفرهیرنگین
#محمدمهدیسیار
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303