مرز
از عمران صلاحی
لب مرزی رفتیم
خاک را رود، دو قسمت میکرد
این طرف ما بودیم
آن طرف هم آنها
دیدهبانان، سرِ بُرجی از دور
ناظر ما بودند
و منِ بُهتزده، ناظر گنجشکانی
که همه
بی گذرنامه، سفر میکردند!
ناگاه یک نگاه، صلاحی، ص ۹۲.
#مرزوگنجشکان
#عمرانصلاحی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303