eitaa logo
گلزار ادبیات
7.8هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
174 ویدیو
5 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌: ع. ک. (بانو خالقی) ایجاد کانال: ۹ بهمن ۱۴۰۱ استفاده از مطالب، با ذکر نام یا لینک کانال مجاز است. تبلیغ و تبادل نداریم. کانال دوم‌ما #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
بیتی از صائب تبریزی می‌تواند کِشتِ ما را، قطره‌ای سیراب کرد این همه اِستادگی، ای ابر دریادل، چرا؟ مشاعره‌ی جدید، ص ۴۳۰. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
امام علی - علیه السلام - فرمودند: پایان‌نگر باش، تا از تباهی برهی. غرر الحکم، ج ۱، ص ۴۲۴. (ع) https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سحرگاهان اسفند از دکتر شفیعی کدکنی خوشا وقتِ سحرگاهان اسفند جهان، سرشار از امّید و پیوند درودِ شادی و بِدرودِ غمها زمین و آسمان، در حال لبخند طفلی به نام شادی، شیپور اطلسی‌ها، دکتر شفیعی کدکنی، ص ۲۵۷. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرهنگ خودمانی💐💐💐 از دکتر سید حسن حسینی تردید: جریمه‌ی دلهای تنبل! ستاره: حافظ منافع آفتاب در شب! شیطان: نخستین رایزن! فیلم هندی: ترافیک مصیبت! مدرسه‌ی غیرانتفاعی: بازار آزادِ معرفت‌اندوزی! سرمقاله: ستونی برای نخواندن! سکانس کلمات، دکتر حسینی، ص ۳۰۷ - ۳۰۹. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
زندگی از محمدمهدی سیار چگونه در خیابانهای تهران، زنده می‌مانم؟ مرا در خانه قلبی هست، با آن زنده می‌مانم مرا در گوشه‌ی این شهر، آرام و قراری هست که تا شب، این چنین ایلان و ویلان زنده می‌مانم هوای دیگری دارم، نفسهای من این جا نیست اگر با دود و دم، در این خیابان زنده می‌مانم شراب خانگی، دائم رگم را گرم می‌دارد که با سُکرش، زمستان تا زمستان، زنده می‌مانم بدون عشق، بی‌دینم، بدون عشق، می‌میرم بدین سان زندگی کردم، بدین سان زنده می‌مانم رودخوانی، سیار، ص ۳۸. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان کوتاه 📚📚📚 کفشهای قرمز دخترک، طبق معمول هر روز، جلوی ویترین کفش‌فروشی ایستاد و به کفشهای قرمزرنگ، با حسرت نگاه کرد. بعد به بسته‌های چسب‌زخمی که در دست داست، خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد: اگه تا پایان ماه، هر روز بتونی تمام چسبهای زخم رو که داری، بفروشی، آخر ماه، کفشهای قرمز رو برات می‌خرم. دخترک، به کفشها نگاه کرد و با خودش گفت: یعنی، من باید دعا کنم که هر روز، دست و پا، یا صورت صد نفر زخم بشه تا... بعد شانه‌هایش را بالا انداخت و به راه افتاد و گفت: نه، خدا نکنه... اصلاً کفش نمی‌خوام. تو تویی؟ امیررضا آرمیون، ج ۲، ص ۱۶۰. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
مثل دوبیتی از رحیم زریان بیا در مثنوی، افتاده باشیم به گیسوی غزل، دل داده باشیم نترسیم از هیاهوی قصیده بیا مثل دوبیتی، ساده باشیم گلوی نی، دوبیتی‌ها، رحیم زریان، ص ۲۰. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
پروانه از عمران صلاحی پروانه می‌توانست چون دفتری گشوده شود روی هر گلی گل نیز می‌توانست پروانه را بخوانَد این دفتر گشوده به روی نسیم و باغ از عشق و از طلب شعر و حکایتی داشت ناگاه توری فرود آمد و پروانه، لغو شد گزینه‌ی اشعار طنزآمیز، از کتاب مرا به نام کوچکم صدا بزن، عمران صلاحی، ص ۱۶۱. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا