بیتی از صائب تبریزی
میتواند کِشتِ ما را، قطرهای سیراب کرد
این همه اِستادگی، ای ابر دریادل، چرا؟
مشاعرهی جدید، ص ۴۳۰.
#ابر
#قطره
#صائبتبریزی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
امام علی - علیه السلام - فرمودند:
پایاننگر باش، تا از تباهی برهی.
غرر الحکم، ج ۱، ص ۴۲۴.
#امام_علی(ع)
#پایاننگری
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سحرگاهان اسفند
از دکتر شفیعی کدکنی
خوشا وقتِ سحرگاهان اسفند
جهان، سرشار از امّید و پیوند
درودِ شادی و بِدرودِ غمها
زمین و آسمان، در حال لبخند
طفلی به نام شادی، شیپور اطلسیها، دکتر شفیعی کدکنی، ص ۲۵۷.
#اسفند
#شادی
#دکترشفیعیکدکنی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فرهنگ خودمانی💐💐💐
از دکتر سید حسن حسینی
تردید: جریمهی دلهای تنبل!
ستاره: حافظ منافع آفتاب در شب!
شیطان: نخستین رایزن!
فیلم هندی: ترافیک مصیبت!
مدرسهی غیرانتفاعی: بازار آزادِ معرفتاندوزی!
سرمقاله: ستونی برای نخواندن!
سکانس کلمات، دکتر حسینی، ص ۳۰۷ - ۳۰۹.
#فرهنگخودمانی
#دکترحسینی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
زندگی
از محمدمهدی سیار
چگونه در خیابانهای تهران، زنده میمانم؟
مرا در خانه قلبی هست، با آن زنده میمانم
مرا در گوشهی این شهر، آرام و قراری هست
که تا شب، این چنین ایلان و ویلان زنده میمانم
هوای دیگری دارم، نفسهای من این جا نیست
اگر با دود و دم، در این خیابان زنده میمانم
شراب خانگی، دائم رگم را گرم میدارد
که با سُکرش، زمستان تا زمستان، زنده میمانم
بدون عشق، بیدینم، بدون عشق، میمیرم
بدین سان زندگی کردم، بدین سان زنده میمانم
رودخوانی، سیار، ص ۳۸.
#زندگی
#عشق
#محمدمهدیسیار
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان کوتاه 📚📚📚
کفشهای قرمز
دخترک، طبق معمول هر روز، جلوی ویترین کفشفروشی ایستاد و به کفشهای قرمزرنگ، با حسرت نگاه کرد. بعد به بستههای چسبزخمی که در دست داست، خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد: اگه تا پایان ماه، هر روز بتونی تمام چسبهای زخم رو که داری، بفروشی، آخر ماه، کفشهای قرمز رو برات میخرم.
دخترک، به کفشها نگاه کرد و با خودش گفت: یعنی، من باید دعا کنم که هر روز، دست و پا، یا صورت صد نفر زخم بشه تا... بعد شانههایش را بالا انداخت و به راه افتاد و گفت: نه، خدا نکنه... اصلاً کفش نمیخوام.
تو تویی؟ امیررضا آرمیون، ج ۲، ص ۱۶۰.
#داستان_کوتاه
#کفشهای_قرمز
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
مثل دوبیتی
از رحیم زریان
بیا در مثنوی، افتاده باشیم
به گیسوی غزل، دل داده باشیم
نترسیم از هیاهوی قصیده
بیا مثل دوبیتی، ساده باشیم
گلوی نی، دوبیتیها، رحیم زریان، ص ۲۰.
#دوبیتی
#مثنوی
#غزل
#قصیده
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
پروانه
از عمران صلاحی
پروانه میتوانست
چون دفتری گشوده شود روی هر گلی
گل نیز میتوانست
پروانه را بخوانَد
این دفتر گشوده به روی نسیم و باغ
از عشق و از طلب
شعر و حکایتی داشت
ناگاه
توری فرود آمد و پروانه، لغو شد
گزینهی اشعار طنزآمیز، از کتاب مرا به نام کوچکم صدا بزن، عمران صلاحی، ص ۱۶۱.
#شعر_طنز
#عمران_صلاحی
#پروانهوگل
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303