غم نان 😂😂
از ابوالقاسم حالت
این درد تو ای مشدی حسن جان، همه دارند
داری تو غم نان و غم نان، همه دارند
تنها تو نداری گِله از گردش دوران
داد و گله از گردش دوران، همه دارند
فریاد تو از دخل کم و خرج زیاد است
وین مخمصه هم، از تو چه پنهان، همه دارند
حسرت کشی از دیدن یک دیزی آبگوشت
وین حسرت جزئی است که در جان همه دارند...
گر با تو ستم کرد فلان آدم دارا
این عیب ضعیفی است که اعیان، همه دارند...
داری تو کمی دغدغه و غصه و این هم
چیزی است که امروز، فراوان همه دارند
دیوان خروس لاری، حالت، ص ۱۳۴.
#شعر_طنز
#غمنان
#ابوالقاسمحالت
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
زبان فارسی 🌹🌹🌹
از محمود اکرامی
گفتمت پنهان و پیدا، با زبان فارسی
زندگی زیباست زیبا، با زبان فارسی
تا سحر میگفت دیشب پنجره در گوش باد
قصهی سنگ و صدا را با زبان فارسی
از زبان عشق پرسیدم، درنگی کرد و گفت:
عشق، شیرین است تنها با زبان فارسی
زندگی، مثل غزلهای معاصر دلکش است
شعر میخوانَد لبت تا با زبان فارسی...
عشق را با هر زبانی که بخوانی، محشر است
محشر کبراست اما با زبان فارسی
عشق به زبان فارسی، مجموعهی شعر محمود اکرامی، ص ۲۳ و ۲۴.
#زبانفارسی
#عشق
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
اختلاس 😂😂😂
از فریدون تَوَلَّلی
و اختلاس بر وزن اسکناس، اندر لغت، سرقت را گویند و اخصّ آن، سرقت دیوانیان (اداریها) است از خزانه و در تسمیهی این کلمه، عقاید متفاوت است. زمرهای کتابت آن را با "صاد" کرده و ریشهی آن را "خلوص" دانستهاند و حجت ایشان، این که مأمور مختلس را، ارادت و اخلاص چنان است که کیسهی خویش از خزانهی دیوان (اداره) فرق ننهد و جدایی در میانه نبیند؛ چنان که شاعر فرماید:
خلوص نیت و اخلاص، چون به پیش آمد
ز جیب خویش مَنِه فرق، جیب دولت را
ببر ز کیسهی دیوان و قصر و کاخ بساز
به خویش راه مده خواری و مذلّت را
گروهی دیگر، اختلاس را از"اختلال حواس" گرفته و به همین علت، مُختَلِسین را، از سیاست (تنبیه) و مجازات، معاف دانستهاند.
ز اختلال حواس است اختلاس ای دوست
که هوشیار، بدین کار، تن نخواهد زد
جنونِ محض بُوَد، ور نه مرد روشنرای
تن از برای یکی پیرهن، نخواهد داد...
و بر مختلس است که در امر اختلاس، همت بلند دارد و از مسروقات خویش، بخشی گران، نثار فراتران کند و بقیت آن، به نام خویش و پیوند، به کار ابتیاع ضیاع (تهیهی زمین و مِلک) زند و عمر در شادکامی به سر آورَد که گفتهاند:
تو دزدی میکن و در کیسه انداز
که دزدان راست در این ره، سرودی
اگر دزدی نباشد در ادارات
در استخدام دولت، نیست سودی
طنزآوران امروز ایران، ۵۱ داستان طنز از ۴۰ نویسنده، عمران صلاحی و بیژن اسدیپور، ص ۱۵۸ و ۱۵۹.
#داستان_کوتاه
#طنز
#اختلاس
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سخن
از قَطران تبریزی(شاعر قرن پنجم هجری)
فراز و نشیب است روی زمین
متاز ای برادر، گشادهعنان
سخن، نیک برسنج و از دل بگوی
ره راست بشناس و بی غم بران...
تاریخ ادبیات در ایران، دکتر صفا، ج ۲، ص۴۲۹.
#سخن
#قطرانتبریزی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حکایتی از بوستان سعدی
تواضع نیکمردان
شنیدم که فرزانهای حقپرست
گریبان گرفتش یکی رندِ مست
از آن تیرهدل، مردِ صافیدرون
قَفا خورد و سر بر نکرد از سُکون
یکی گفتش: آخر نه مردی تو نیز؟
تحمل ، دریغ است ازین بیتمیز
شنید این سخن، مردِ پاکیزهخوی
بدو گفت: ازین نوع، با من مگوی
دَرَد مستِ نادان، گریبانِ مرد
که با شیر جنگی، سِگالَد نبرد
ز هشیارِ عاقل، نزیبَد که دست
زند در گریبانِ نادانِ مست
هُنروَر، چُنین زندگانی کند
جفا بیند و مهربانی کند
لغات:
رند: بیقید، لااُبالی.
قفا: پسگردنی.
سر بر نکرد: سر بلند نکرد، اعتراض نکرد.
سکون: آرامش.
بیتمیز: بیتشخیص، نادان.
سگالیدن: اندیشیدن.
نزیبد: زیبنده و شایسته نیست.
کلیات سعدی، بوستان، باب چهارم در تواضع، ص ۳۰۶ و ۳۰۷.
#بوستانسعدی
#تواضع
#فرزانهومست
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
10319.mp3
374.4K
حکایتی از بوستان سعدی
🌹🌹🌹
باب چهارم در تواضع
خوانش حمیدرضا محمدی
🌼🌼🌼
بیتی از بابا فغانی شیرازی
آن چنان با یاد نامت، بردهام خود را ز یاد
کز فراموشی نمیآید به یادم، نام خویش
مشاعرهی جدید، ص ۲۷.
#یاد
#نام
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303