دعای پلو😂😂
از حسامی محولاتی
پریده مرغ دلم باز در فضای پلو
همیشه هست به سر، بنده را هوای پلو
سقوط کرد به دریای ناامیدی محض
پرید مرغ دلم هر چه در فضای پلو
هنوز هم ز وصالش نمیشوم نومید
اگر چه هست گران، هرچه هم بهای پلو
مرا ز کار جهان، هیچ کار خوشتر نیست
که ظرف قیمه کنم سرنگون به پای پلو...
یرای این که شبی قسمت تو هم بشود
بخوان همیشه تو هم مثل من دعای پلو
رنگینکمان طنز، ص ۱۲۰ و ۱۲۱.
#شعرطنز
#پلو
#حسامیمحولاتی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سخنان بزرگان جهان دربارهی سکوت
🌼🌼🌼
سخن گفتن بهجا و سکوت نمودن به موقع، نشانهی عقل است.
(سقراط)
🌻🌻🌻
حقیقت واقعی، در سکوت نهفته است.
(پیکاسو)
🌻🌻🌻
مردان بزرگ، کم میگویند و بسیار میکوشند.
(کنفوسیوس)
🌻🌻🌻
سکوت را بیاموز؛ بگذار ذهن آرام تو، گوش کند و بیاموزد.
(فیثاغورث)
🌻🌻🌻
گاهی سکوت، بیش از هر استدلالی، به ما کمک میکند.
(منتسکیو)
🌻🌻🌻
سخنان بزرگان، کاظمی و ناصریزاده، ص ۴۸.
#سخنان_بزرگان
#سکوت
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان کوتاه📚📚📚
لطفاً لبخند بزنید!
دختر کوچکی، هر روز پیاده به مدرسه میرفت و برمیگشت. با این که آن روز صبح، هوا زیاد خوب نبود و آسمان نیز ابری بود، او طبق معمول، پیاده به سوی مدرسه راه افتاد. بعد از ظهر که شد، هوا رو به وخامت گذاشت و طوفان و رعد و برق شدیدی در گرفت.
مادر کودک، نگران شده بود که مبادا دخترش در راه بازگشت، از طوفان بترسد؛ یا این که رعد و برق، بلایی سر او بیاورد. به همین جهت، تصمیم گرفت با اتومبیل خود، به دنبال دخترش برود. با عجله سوار ماشینش شد و به طرف مدرسه حرکت کرد.
در وسطهای راه، ناگهان چشمش به دخترش افتاد که مثل همیشه، پیاده به طرف خانه در حرکت بود؛ ولی با هر رعد و برقی که آسمان روشن میشد، او میایستاد و به آسمان نگاه میکرد و لبخند میزد. این کار را با هر دفعه رعد و برق تکرار میکرد.
زماتی که مادر، اتومبیل خود را به کنار دخترک رساند، شیشهی پنجره را پایین کشید و از او پرسید: عزیزم، چه کار میکنی؟ چرا همین طور بین راه میایستی؟
دخترک پاسخ داد: سلام مامان، من سعی میکنم صورتم قشنگ به نظر بیاد؛ چون خدا داره از من عکس میگیره!
🌼در هنگام رویارویی با طوفانهای زندگی، لبخند را فراموش نکنید؛ خداوند ناظر ماست.
تو تویی؟ آرمیون، ص ۳۴ و ۳۵.
#داستان_کوتاه
#لبخند
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
خواهش دنیایی
از قادر طهماسبی
بسته شد باز درِ معبد تنهایی من
باز شد مُشت من و خلوت رویایی من
نگشوده به لب پنجرهای دفتر چشم
بسته شد باز دبستان شکیبایی من
تا به کی باغچهها پای تو پیچند به گِل؟
ای دلِ سوخته، ای لالهی صحرایی من
گفتم: ای دوست، به من حال مناجات ببخش
سخت رنجید از این خواهش دنیایی من
سالها رفت و در این شهر نمیدانم کیست
آشنای من و همسایهی رسوایی من
عشق دیوانه مرا کرد که پیدا نکند
هر کسی راه به میخانهی تنهایی من
پری ستارهها، طهماسبی، ص ۱۵۲.
#خواهشدنیایی
#مناجات
#قادرطهماسبی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
دوبال پرواز
از فریدون مشیری
کتاب را که باز میکنی
دو بالِ یک پرنده را گشودهای
پرندهای که از زمین
تو را به شهرهای دور
تو را به باغهای نور میبرد
ز هرکجا که بگذرد
به ارمغانی از خِرَد
به خانهی تو روشنی میآورد
گشوده باد بالهای مهرِ او
که جاودانه بر فراز میپرد
در آینهی شعر، کامران شرفشاهی،
ص ۱۶۹.
#کتاب
#فریدونمشیری
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
امام علی - علیه السلام - فرمودند:
برای یاری باطل، از دیگران کمک گرفتن، ستمگری و نادرستی است.
غرر الحکم، ج ۲، ص ۴۷۳.
#امام_علی(ع)
#باطل
#ستمگری
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303