امام علی - علیه السلام - فرمودند:
آن کس که به واسطهی صبر یاری جوید، پیروزی را از دست ندهد.
غرر الحکم، ج ۲، ص ۷.
#امام_علی(ع)
#صبروپیروزی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سخنی از بوستان سعدی
اگر مردِ عشقی، کمِ خویش گیر*
وگر نه، رهِ عافیت پیش گیر
مترس از محبّت که خاکت کند
که باقی شوی، گر هلاکت کند
نروید نبات* از حُبوبِ* دُرُست
مگر حال بر وی بگردد نخست
تو را با حق آن آشنایی دهد
که از دست خویشت، رهایی دهد
* کمِ خویش گرفتن: خود را نادیده انگاشتن.
* نبات: گیاه.
* حبوب: جمع حَبّ، دانهها.
کلیات سعدی، بوستان، باب سوم: در عشق و مستی و شور، ص ۲۹۲ و ۲۹۳.
#عشقومحبت
#سعدی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
درست بخوانیم
اَشعار / اِشعار
🟢 این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد.
🟢 اَشعار، جمع شعر است.
🟢 اِشعار، به معنای اطلاع دادن است و ترکیب فعلی آن در فارسی، اِشعار داشتن است.
🟢🟢🟢🟢🟢
غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، ذیل اَشعار/ اِشعار.
#درستنویسیودرستخوانی
#اَشعارواِشعار
#ابوالحسننجفی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سه دشواری😂😂
از محمد معتمد
سه دشواری، مرا همواره جاری است
که بیکاری، گرانی و نداری است
وکیلان، وعدههای خویش دادند
مسائل، همچنان گرمِ سواری است
طنز ۱۴۰۰، معتمد، ص ۲۶۴.
#شعرطنز
#دشواری
#محمدمعتمد
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
شاعران معاصر🌹🌹🌹
محمد فرّخی یزدی
(به مناسبت ۲۵ مهر، سالروز درگذشت وی)
او در سال ۱۲۶۸ شمسی در یزد، در خانوادهای فقیر متولد شد. استعداد شعری او، از زمان تحصیل شکفت؛ طوری که به خاطر سرودن یکی از شعرهایش، از مدرسه اخراج شد و به کارگری پرداخت.
فرخی در آغاز مشروطیت، به آزادیخواهان و مشروطهطلبان پیوست و در مخالفت با ضیغمالدوله قشقایی، حاکم یزد، شعری را سرود و خواند که به دستور حاکم وقت، لبانش را دوختند و به زندانش افکندند. او پس از یکی دو ماه، از زندان گریخت و به تهران رفت و با پیوستن به مبارزان ملی و انتقادهای تند و گزنده، بارها حبس و تبعید شد.
سه چهار سال بعد از امضای مشروطیت، به تهران رفت و یک سال بعد، روزنامهی طوفان را منتشر کرد و طی مقالات انتقادی، به جنگ استبداد و بیقانونی رفت. در دورهی هفتم مجلس، مردم یزد، او را به نمایندگی برگزیدند. وی یکی از دو نمایندهی اقلیت مجلس بود که به دنبال انتقادهایش و تعطیلی دوبارهی روزنامهی طوفان و فشار دولت، ناگزیر شد ایران را ترک کند و به آلمان برود.
در سال ۱۳۱۳ به تهران بازگشت و در کنار دیگر آزادیخواهان، با قرارداد ۱۹۱۹ وثوقالدوله، به مخالفت برخاست. در سال ۱۳۱۶ بر اثر شکایت یکی از طلبکاران قدیم خود، به زندان افتاد و در آنجا، در مهر ماه ۱۳۱۸ به طرز فجیعی با تزریق آمپول هوا، به قتل رسید. مدفن او نامعلوم است و احتمالاً در گورستان مسگرآباد، به طور ناشناس دفن شده است.
با تلخیص از چون سبوی تشنه، دکتر یاحقی، ص ۷۰ و ۷۱ و بر کران بیکران، دکتر صبور، ص ۱۲۸ - ۱۳۰.
#شاعرانمعاصر
#فرخییزدی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
کیمیای مهر
از حافظ
از کیمیای مهر تو زر گشت روی من
آری، به یُمن لطف شما خاک، زر شود
در تنگنای حیرتم از نَخوَت* رقیب
یارب، مباد آنکه گدا معتبر شود
بس نکته غیر حُسن بباید که تا کسی
مقبول طبع مردم صاحبنظر شود
*نخوت: تکبر و غرور.
شاخ نبات حافظ، ص ۵۲۲، غزل ۲۲۶.
#کیمیایمهر
#حافظ
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان کوتاه
عشق به کار
روزی از خیابانی که چند ماشین در دو طرف آن پارک شده بود، میگذاشتم. رفتار جوانی نظرم را جلب کرد. او با جدیت و حرارتی خاص، مشغول تمیز کردن یک ماشین بود. بیاختیار ایستادم. مشاهدهی فردی که این چنین در حفظ و تمیزی ماشین خود میکوشد، مرا مجذوب کرده بود.
مرد جوان پس از تمیز کردن ماشین و تنظیم آینههای بغل، راهش را گرفت و رفت چند متر آن طرفتر، در ایستگاه اتوبوس منتظر ایستاد. رفتار وی مرا گیج کرد. نزدیک شدم و پرسیدم: مگر آن ماشین را که تمیز کردی، متعلق به شما نبود؟
نگاهی به من انداخت و با لبخندی گفت: من کارگر کارخانهای هستم که آن ماشین از تولیدات آن است. دلم نمیخواهد اتومبیلی را که ما ساختهایم، کثیف و نامرتب جلوه کند.
داستان کوتاه، مهرانگیز کیان ارثی، ص ۵۴.
#داستانکوتاه
#عشقبهکار
#مهرانگیزکیانارثی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
صافی سینه
از کمال اجتماعی
هرچند که پیرِ دِیر، پندم فرمود
کز سینه، غبار کینه بایست زُدود
خود معتقدم به صافی سینه؛ ولی
چون آینه، سادهلوح نتوانم بود
کتاب مشاعره، ص ۶۶۳.
#کینه
#کمالاجتماعی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303