eitaa logo
گلزار ادبیات
7.8هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
174 ویدیو
5 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌: ع. ک. (بانو خالقی) ایجاد کانال: ۹ بهمن ۱۴۰۱ استفاده از مطالب، با ذکر نام یا لینک کانال مجاز است. تبلیغ و تبادل نداریم. کانال دوم‌ما #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
امام علی - علیه السلام - فرمودند: اگر زبانت را نگه داری، نجاتت می‌دهد و اگر رهایش سازی، هلاکت می‌کند. غرر الحکم، ج ۲، ص ۶۰۹. (ع) https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
گزیده‌ای از مثل‌های فارسی 🟡 آب، از سرچشمه گِلِه! کار، از بالا خراب است. 🟡 آبکش رو نگاه کن که به کفگیر میگه: تو سه تا سوراخ داری! اشاره به مردمی است که خودشان، سراپا عیبند و از دیگران عیب‌جویی می‌کنند. 🟡 آدم تنبل، عقلِ چهل وزیر داره! نوعاً مردم تنبل، به دیگران پند و اندرز می‌دهند. 🟡 آدم ناشی، سُرنا را از سرِ گشاد می‌زنه! در مورد اشخاصی گفته می‌شود که کاری را به دست می‌گیرند؛ ولی کاردان نیستند. 🟡 آرد خودمونو بیختیم؛ اَلَک‌مونو آویختیم! این ضرب‌المثل، برای کسانی است که از هوا و هوس افتاده‌اند و دیگر دنبال تَمَنّیات دل نیستند. [بیختن: الک کردن.] 🟡🟡🟡🟡🟡 ضرب‌المثل‌های معروف ایران، مهدی سهیلی، ص ۱۱ - ۱۳. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرغ نامه‌بَر از تأثیر تبریزی (قرن ۱۱ و ۱۲ هجری) ز آلایش، نبیند جان ز خود فیض الهی را که چون ناصاف باشد آب، نتوان دید ماهی را به یوسف، پیر کنعان چون فرستد نامه، جا دارد که مرغ نامه‌بر سازد، کبوترهای چاهی را شعله‌ی آواز، معرفی و برگزیده‌ی شعر تأثیر تبریزی، سید محمد عباسیه کهن، ص ۹۰. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شاعران معاصر 🌹🌹🌹 دکتر محمد زُهَری (۱۳۰۵ - ۱۳۷۳) شاعر و محقق، فرزند عبدالله، در روستای ساحلی بین چالوس و شهسوار زاده شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود و مشهد به پایان رساند. آن گاه وارد دانشگاه تهران شد و در رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی، ابتدا لیسانس و سپس دکترا گرفت. مدتی معلم بود و نیز در سِمَت‌های دیگری چون کارمندی سازمان برنامه، مشاورت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و کتابداری و همچنین معاونت کتابخانه‌ی ملی ایران خدمت کرد. داستان‌ها و مقالات وی، در مطبوعات مختلف از جمله روزنامه‌ی ادبی و فکاهی توفیق به چاپ می‌رسید. او در تهران درگذشت. از آثار دکتر زهری، می‌توان به مجموعه‌ی شعرهای گلایه، تتمه، شب‌نامه، قطره‌های باران، جزیره، مشت در جیب، به فردا، و کارنامه‌ی تحقیقات ایرانی اشاره کرد. از اشعار اوست: پندم مده که گوش شنیدن نمانده است مشکن قفس که بال پریدن نمانده است بی دست و پا غزالم و افسون دام خویش چندان که دست و پای رمیدن نمانده است فانوس خامُشم که بر این بام آبنوس خوفم دگر ز باد وزیدن نمانده است فرهنگ شاعران و نویسندگان معاصر سخن، دکتر داریوش صبور، ذیل زهری، محمد. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عطر عشق از عبدالرحیم سعیدی راد می‌توان عشق را در پستوی دل، پنهان کرد عطرش را ولی هرگز! ساعت به وقت دلتنگی، ص ۳۰۷. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سخنان عارفان یحیی بن معاذ رازی(قرن سوم هجری): الهی، تو دوست می‌داری که من تو را دوست دارم؛ با آن‌که بی‌نیازی از من؛ پس چگونه دوست ندارم که تو مرا دوست داری؛ با این همه احتیاج که به تو دارم؟ تذکرة الاولیاء، عطار، تصحیح دکتر استعلامی، ص ۳۲۶. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان کوتاه گردش روزگار کشاورزی فقیر از اهالی اسکاتلند، فِلِمینگ نام داشت. یک روز در حالی که به دنبال امرار معاش خانواده‌اش بود، از باتلاقی در آن نزدیکی، صدای درخواست کمک شنید. وسایلش را روی زمین انداخت و به سمت باتلاق دوید. پسری وحشت‌زده که تا کمر در باتلاق فرو رفته بود، فریاد می‌زد و تلاش می‌کرد تا خودش را از باتلاق بیرون بکشد. فلمینگ او را نجات داد. روز بعد، کالسکه‌ای مجلل به منزل فلمینگ آمد. مرد اشراف‌زاده‌ای از کالسکه پیاده شد و خود را به عنوان پدرِ پسری معرفی کرد که نجاتش داده بود. اشراف‌زاده گفت: شما زندگی پسرم را نجات دادی؛ می‌خواهم جبران کنم. کشاورز گفت: من نمی‌توانم برای کاری که انجام داد‌ه‌ام، پولی بگیرم. در همین لحظه، پسر کشاورز وارد کلبه شد. اشراف‌زاده پرسید: پسر شماست؟ کشاورز با افتخار جواب داد: بله. مرد گفت: با هم معامله‌ای می‌کنیم. اجازه بدهید او را همراه خود ببرم تا تحصیل کند. اگر شبیه پدرش باشد، به مردی تبدیل خواهد شد که شما به او افتخار خواهید کرد. پسر فلمینگ، با هزینه‌ی آن اشراف‌زاده بزرگ شد و تحصیل کرد و از دانشکده‌ی پزشکی سنت ماری در لندن فارغ‌التحصیل شد و همین طور ادامه داد تا در سراسر جهان، به عنوان سِر الکساندر فلمینگ، کاشف پنی‌سیلین مشهور شد. سال‌ها بعد، پسر همان اشراف‌زاده به بیماری ذات‌الریه مبتلا شد. فکر می‌کنید چه چیزی نجاتش داد؟ بله، درست حدس زدید؛ همان پنی‌سیلین. من منم؟ داستان‌های کوتاه و شگفت‌انگیز، امیررضا آرمیون، ج ۲، ص ۱۹۸ - ۲۰۰. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
پریشانی از سعدی آن کس از دزد بترسد که متاعی دارد عارفان، جمع نکردند و پریشانی نیست کتاب مشاعره، ص ۱۸. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303