eitaa logo
گلزار شهدا
5.9هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.4هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃بعضی ها از آب گل ‌آلود.... ماهی‌که....! نه....! راه معراج می گیرند ...✨ 🌹🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💌 ڪــلام‌شهـــید 🌹 شهـــید حسن باقری: اگر از دست کسی ناراحت شدید، دو رکعت نماز بخوانید و بگویید؛ خدا‌یا!! این بنده تو حواسش نبود من ازش گذشتم. تو هم بگذر 🌱🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * الله آذرپیکان* * * * *. حاج حجت روبه سربازش کرد: _به آقای خوشبخت بگو بیاد. _چشم سردار و از اتاق بیرون رفت.چند لحظه بعد حاج محسن در حالی که پای راستش را به زحمت حرکت می داد وارد اتاق شد. _بفرما حاجی کاری داشتی؟! _بله بشین حاج محسن نشست و شروع کرد به مالیدن زانوی راستش . حاج حجت که حرکات او را زیر نظر گرفته بود پرسید: _چیزی شده؟! سر بلند کرد و لبخندی زد: _نه دیروز تا حالا این پا اذیتم میکنه. زانو را یکم زخم کرده. _خوب چرا نمیری دکتر؟! _نگفتین چه کاری با من داشتین. _میخواستم باهم بریم زرقان _زرقان برای چی؟! _سربازی که توی میرجاوه شهید شد یادته؟! _بله چطور؟! _یکسری به خانواده‌اش بزنیم ولی اگه پات اذیتت می کنه باشه برای فردا. حاج محسن لبخندی زد: «نه حاجی چیز مهم نیست زیاد هم نباید محله بزارم فقط آنجایی که به زانو وصل میشه یه خورده زخم میکند.» _به هر حال مواظب خودت باش. _چشم حاجی حالا کی راه می افتیم؟ _اگه مشکلی ندارید یه ساعت دیگه. حاج محسن نگاهی به ساعتش انداخت. _بسیار خوب پس من میگم ماشین را آماده کن. ساعت نه و نیم حرکت می کنیم. پاترول سیاه مقابل خانه های فرسوده و قدیمی و رنگ و رو رفته در یکی از محلات زرقان ایستاد. حاج حجت نگاهی به در و دیوار خانه انداخت _همین جاست _بله باید همین جا باشه مردی میانسال با چهره ای شکسته در را باز کرد و به محض دیدن آنها از سر راه کنار رفت _سلام حاجی خوش اومدین . _سلام مزاحم که نیستیم؟! _اختیار دارین سرافرازمون کردین حاج حجت پا به حیاط گذاشت _ایشون آقای خوشبخت هستن . _سلام خوش اومدین 👈ادامه دارد .... http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | 🔻 حکایتی دارد لباسِ غواصی... شبِ تاریک، موج های پر از تلاطم اروند، لباس های سیاهِ غواصی... 🎙راوی: حاج علی پیراسته 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💫یادی از سردار شهید حسن صفر زاده 🌷گاهی اوقات ، دوستانی که شیراز بودند، جای دنجی دور هم جمع می شدیم، چایی و میوه ای می آوردیم و تعریف می کردیم. عصر ها، همه با هم به استخر ارتش می رفتیم. ما پشت وانت پدر کاووس عباسی سوار می شدیم، حسن هم با دوچرخه دنبال ما می آمد. آن روز حسن را صدا زدم، گفتم انقدر رکاب نزن، خودت و دوچرخه ات بیا بالا. کنارم عقب وانت نشست. دیدم در حال و هوای دیگری هست، به نقطه دوری خیره شده و حرف نمی زند. گفتم: چته حسن، پکری، تو فکری؟ همین جور که به دور نگاه می کرد. گفت: عباد، از زندگی تو این دنیا خسته شدم. بسمه زندگی، دیگه دوست دارم شهید بشم... آخرین بار بود که حسن را دیدم. : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
📸 روایتی از شهید حاج‌ قاسم سلیمانی و پاسدار شهید محمد جمالی 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌷جلسه بود، همه فرماندهان تیپ بودند جز حمید و شهید حسین ایرلو. ساعتی طول کشید که آمدند. همه نگران شده بودیم تا بلاخره رسیدند. به حمید گفتیم: ماشین خراب شده بود؟ گفت:نه! گفتم: جاده خراب بود یا شلوغ؟ گفت: هیچ کدام. شب بود. طبق فرمان، سرعت ماشین در شب نباید بیش از 85 کیلومتر باشد، من هم به فرمان و قانون عمل کردم. ... حاج حمید رضا فرخی شهادت:1363/12/25- عملیات بدر-شرق دجله فرمانده آموزش قرارگاه نوح(ع) و تیپ المهدی(عج) 🌷🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔹🔹🔹🔹🔹 💢به لطف حصرت زهرا(س) و در ایام ولادت حضرت امام زمان عج تعداد ۱۱۸ عدد بن خرید کالا اعم از پوشاک، کفش و مواد غذایی، به ارزش ۴۸ میلیون تومان ،بین خانواده های نیازمند تحت پوشش خیریه و مرکز نیکوکاری شهدای گمنام در مناطق فقیر نشین شیراز توزیع گردید ... 🔹انشاالله خوشحالی این خانواده ها سبب تعجیل در امر فرج آقا امام زمان عج و خیرات اموات بانیان خیر شود 🤲 🚨شادی روح مطهر امام و شهدا و اموات بانیان خیر 🌱🔺🌱🔺🌱🔺 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
امروز دلم برایت عجیب تنگ است...💔 یک نگاهی، گوشه چشمی... می دانی چند وقت است به خوابم نیامده ای؟ اه ای رفیق ترین رفیق... یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ❤️ 🕊️ 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
اصلاً جبهه با تمام وسعتش خانه مجید بود. سنگرش خانه و جبهه حیاط خانه او بود و مجید در این هشت سال جنگ کمتر شد که پا از حیاط خانه اش بیرون بگذارد. گاه می شد تا 10 ماه جبهه می ماند. اگر هم زمانی می شد که دل از جبهه بکند تنها و تنها به خاطر مادرش بود. گاهی وقت ها که به مرخصی می آمدم سری به مادر مجید می زدم. می گفت: تو را خدا مجید را بیاورید ببینم، دلم برایش تنگ شده! به مجید که می گفتم می آمد شیراز مادر را می دید و بر می گشت جبهه. گاه می شد فرمانده لشکر به مجید می گفت: یک ماه مرخصی، برو شیراز برنگرد! به اجبار می رفت مرخصی، دو روز سه روز نشده، بر می گشت منطقه! 🌷 🌺🌹🌺🌹 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * الله آذرپیکان* * * * *. از حیاط کوچک و خاکی خانه که کنار دیوارهای سیمانی و کوتاه از خرت و پرت های زیادی انباشته شده بود گذشتند.در توری و رنگ و رو رفته اتاق را باز کردند و داخل شدند. اتاق با زیلوی مندرس و کهنه ای که کف آن پهن بود با دیوارهای گچی بدون رنگ لامپی که از تیر چوبی سقف آویزان بود،پنجره هایی که به جای شیشه های شکسته است پلاستیک شفاف ای چسبانده بودند و بالاخره قاب عکس باز شهید که توی طاقچه کنار قرآن گذاشته بودند نظر آنها را جلب کرد. مرد با عجله وسایل برا کننده کف اتاق را جمع کرد و گوشه‌ای گذاشت.دو بالش از میان رختخواب های روی هم چیده زیر پنجره کنار دیوار گذاشت و چراغ علاءالدین را که از دود سیاه شده بود و بوی نفت می داد را نزدیک بالش ها گذاشت. _خیلی خوش اومدین بفرمایید این بالا نشستند و هردو در لحظه اول به عکس سرباز شهید که مدتی پیش در میرجاوه جزو نیروهایشان بود نگاه کردند. مرد همانطور که کتری دود گرفته را روی علاءالدین می گذاشت گفت: چه عجب از این طرف حاجی؟ حاج حجت لبخند زد: من شرمنده هستم که زودتر نیامدیم. واقعاً فرصت نشده بود به خصوص که بیشتر مواقع هم شیراز نیستیم. _دشمنت شرمنده باشه سردار. _خب چه خبر؟! مرد نگاه خسته اش رابه عکس فرزندش دوخت. _سلامتی شما حاج محسن نگاهی به اتاق انداخت. _خونه از خودتونه؟! _کاشکی بود هرچند که یک خرابه بیشتر نیست. _اجاره کردین؟! _بله حاج حجت پر سید: _اوضاع چطوره سر چه شغلی هستی؟! _هر کاری پیش بیاد انجام میدیم خدا را شکر حاج محسن نگاه دوباره قاب عکس انداخت _خدا رحمتش کنه پسر خوب و نجیبی بود مرد آهی کشید:سرمایه زندگیم‌بود عصای دستم بود نور چشمانم بود حالا هم راضیم به رضای خدا حاج حجت پرسید: الان کاری دستت هست؟ _کاری که نه .گاهی این جا و آنجا کاری پیش بیاد انجام میدم .حاج حجت نگاهی به خوشبخت کرد و رو به مرد ادامه داد: _اگه یه تعداد گوسفند بهت بسپارند می تونی ببریشون چرا؟! _این که کاری ندارن ولی گوسفندش از کجا؟ _اونش با من . 👈ادامه دارد .... •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
🔴 ﺣﺎﻝ و ﻫﻮا و ﺟﻤﻼﺕ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ در ﺧﺼﻮﺹ تحویل سال و ﺗﺤﻮﻳﻞ ﺳﺎﻝ 🔹مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی ایشان همیشه قبل از تحویل سال مقید بودند که ۳۶۵ مرتبه دعای «یا مقلّب القلوب» را به طور کامل بخوانند و بعد از لحظه تحویل سال هم، مقید بودند که اوّلین چیزی که میل می‌کنند تربت امام حسین(ع) باشد. 🔹 آیت الله العظمی مظاهری هر کس باید حساب گذشته را بکند و اگر گناهکار است، جداً توبه کند و با حالت توبه وارد سال جدید شود. باید این آتش اختلاف که در همه خانه‌ها رفته است، با دامن نزدن به آن خاموش شود و از گذشته‌ها هیچ حرفی زده نشود و گرمی و اتّحاد خانه و خانواده و مجالس با یگدیگر حفظ شود. 🔹آیت الله امینی عید در صورتی مبارک است که از گناهان گذشته توبه کرده و تصمیم بگیریم در سال آینده گناه نکنیم. اگر به کسی ظلم کرده‌ایم، در صورتی عید برای ما مبارک می‌شود که از ایشان طلب عفو و بخشش کنیم. 🍁🌷 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫یادی از سردار شهید حسن صفر زاده 🌷گفت: من دیگه این بار شهید می شم! گفتم: شوخی نکن، بادنجون بم که آفت نداره، خودت تعریف می کنی ده بار تا شهادت و اسارت رفتی و هنوز زنده ای! گفت: نه، این بار خواب دیدم. گفتم: چه خوابی؟ گفت: خواب دیدم خانمی که روبنده زده بود کنارم آمد و گفت: حسن! گفتم: کی هستی که اسم من را می دونی... کسی مزاحمت شده، کاری داری؟ بی مقدمه گفت: حسن من می خوام باهات ازدواج کنم! با خنده گفتم: من که نمی خوام ازدواج کنم. برو با کسی ازدواج کن که سر و سامان بگیری. من همه زندگیم توی جنگه، فرصت زن و بچه ندارم. گفت: تو شوهر من بشو، همش توی جبهه باش. رد کردم. گفت: حسن آقا، یه بار من را ببین، نخواستی برو! روبنده اش را بالا زد. حسن زد زیر خنده و گفت: آنقدر زیبا بود که در لحظه یک دل نه صد دل عاشقش شدم. بهم گفت: برو جبهه که منتظرم با هم ازدواج کنیم. گفتم: حسن حور العین بوده!!! خندید و گفت: منم همین را می گم... می دونم این بار، بار آخرم است. زمان زیادی تا شهادتش نمانده بود 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
انلاین شوید دعای توسل شروع شد.... در گلزار شهدای شیراز با شهدا هم نوا شویم 🔻🔻🔻🔻 http://heyatonline.ir/heyat/120
🔰 | ✨بخشی از پیام نوروزی رهبرانقلاب: 🔹به طور خاص تبریک عرض میکنم به خانواده‌های معظّم شهیدان، خاندانهای صبور و ارزشمند که ان‌شاءالله خداوند سایه‌ی این خانواده‌های معظّم را از سر ملّت ایران، از سر ما کوتاه نکند و همچنین به جانبازان عزیز و خانواده‌های باگذشت و صبور آنها و همچنین به ایثارگران و خدمتگزارانِ صمیمی ملّت ایران در میدانهای مختلف؛ چه در میدان سلامت، چه در میدان امنیّت، چه در میدان مقاومت، چه در میدان علم؛ و به همه‌ی این عزیزان تبریک عرض میکنم این روز شیرین و عید مبارک را. ۱۴۰۰/۱۲/۲۹ مبارک 🎊🎊🎊🎊🎊🎊 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 🌱زمیڹ بہار را بہانہ مي‌ڪند، و زنده مي‌شود... و مڹ براے زندگي تو را بہانہ مي‌ڪنم💚 و چشمـانم را ڪہ هرصبــح براے زودتر دیدنت، بیـدار مي‌شوند.⛅ سلام بہانہ زندگي‌ام طلوع ڪڹ 🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @golzarshohadashiraz
ای برادران و آشنایان؛ بدانید برای هر کسی وجود دارد. تا ما را با نیازمودند از این دنیا نمی‌برند. پس برادران ببینیم کجای زندگی می‌کنیم. دنیا را می‌نگرم، هیچ چیز جذابی جز و نماز و قرآن و اهل بیت نمی‌بینم. برادران! همیشه به یاد باشید که صراط مستقیم صراط شهداست و بس. هر کس طالب وصول الی الله است باید بداند که تنها راه آن راه شهداست. آری اسوه ایثار و شهادت این را به ما فهماند است که راه اصلی وصول الی الله است. 🎊🎊 🌿🌹🌿🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برای دل‌هایی که هوایی راهیان‌نور است انتشار برای نخستین‌بار؛ شهید حسن باقری در جمع نوجوانان بازدیدکننده از جبهه: همه‌جای ایران جبهه است. 🍃🌷🌱🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
احتیاط کن! تو ذهنت باشد یکی دارد مرا میبیند یک آقایی دارد مرا میبیند،دست از پا خطا نکنم که امام زمان(عج)خجالت بکشد. 🕊 🔹ان شاءالله سال ظهور🔹 📎💢💢💢💢 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
به ناصر گفتم شما با این سن کمت می خوای بری جبهه ومملکت رو نجات بدی؟ گفت: من میرم ومملکتم رانجات میدم ....سال های اول جبهه می روم و سال های آخر هم شهید میشم. گفتم: اگه شهید بشی من چه کار کنم؟ گفت:اگه جواهرات بسیار غیمتی به شمابدن وبعد بخوان پس بگیرن شما بهشون تحویل نمی دی؟ گفتم:بله تحویل میدم.گفت:حالامنم امانتم حالا فکر کن می خوای به صاحبش تحویل بدی،مامان راضی باش به رضای خدا.    سرانجام 30اسفند ماه سال 1366 در عملیات والفجر10 در منطقه عملیاتی دشت خرمال به شهادت رسید  🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
جواد احترام خاصی برای شهدا و جانبازان قائل بود، گاهی وقت‌ها به آسایشگاه جانبازان امام خمینی رحمة‌الله‌علیه سرمی‌زد؛ در آنجا به استحمام جانبازان قطع نخاعی کمک می‌کرد و کارهایشان را انجام می‌داد. چون پسر شوخ‌طبعی بود، اسباب خنده‌ی جانبازان را فراهم می‌کرد و برخی از بچه‌های آسایشگاه، او را مثل رفیق خودشان می‌دانستند، روزی که جواد شهید شد، تعداد زیادی از جانبازان به مراسمش آمدند، آن‌ها با ویلچر از راه‌های دور و نزدیک آمده بودند. شهید جواد کوهساری🕊 ✍ به روایت پدر شهید شادی روح شهدا صلوات 🌹 اللهم صلی علی محمد وآل محمد (ص)🌹 ❣❣❣❣❣ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
✨محال است بزند حال دلم عوض نشود ! خنده اش انگار فرق دارد...! نه با دهان،که از عمق می خندد ! با تمام وجود و از ته قلبش !❤️ از عمق چشمانی که پر از مهربانیست و از ته قلبی که در آن خانه کرده! ‌ 💔 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz