✍همسرانه:
به بچه ها میگفت: «یادتون باشه، من نیستم؛ اما خدا همیشه هست و مواظبتونه. شما رو میبینه. پس سعی کنید کارهای خوب بکنید. حرفهای خوب بزنید تا هم من خوشحال باشم و خدا هم دوستتون داشته باشه... .»
نمیدانم چه چیزی در دلش میگذشت؛ اما اشک در چشمهایش بازی میکرد.
محسن پسر کوچکمان را بغل کرده بود و میبوسید. محو تماشای این صحنه بودم که یک آن دلم رفت کربلا، عاشورا، حضرت علیاصغر (ع) و ...
قلبم آتش گرفت. اشکم جاری شد. تا آمدم چیزی بگویم، محسن را به دست پدرش داد. با دعای «اِلهی هَب لِی کَمال الاِنقِطاعِ اِلَیکَ» دل بریدنش از دنیا و دلبستگیهایش را مجدد از پس پرده اشکهایش دیدم ...
روز شهادت حضرت زهرا(س) در کربلای ۵ با رمز یا زهرا و تیری در پهلو شهید شد ....
#شهید محمد جواد روزیطلب
#ایام شهادت
#شهدای_کربلای_۵
#شهدای_فارس
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهدا
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
⭐️یادی از سردار شهید محمد دریساوی⭐️
🌷پس از گذشتن از خط و موانع دشمن وارد خاک عراق شدیم و در یک غار که از قبل مشخص شده بود مستقر شدیم. هنوز نفسمان جا نیامده، صدای فش... فشی... از انتهای غار، ترس را به وجود همه ما نشاند. نور چراغقوه را به انتهای غار انداختیم. پنج شش مار کوچک و بزرگ درهمپیچیده و سر هایشان را به سمت ما بلند کرده و نیششان را تکان میدادند. چند قدمی عقب رفتیم، یا باید آنها را میکشتیم، یا دنبال جای جدیدی برای استقرار میگشتیم، مانده بودیم با این صاحبخانه نیشدار چه کنیم که محمـد گفت: ولک برید کنار!
بین ما و مارها نشست. قرآنش را درآورد و آیهای از قرآن را خواند و به سمت مارها فوت کرد. مارها از حالت تهاجمی خارجشده و در خودشان پیچیدند. محمد گفت: ولک اینا دیگه کاری با ما ندارن، ما هم کاریشون نداریم!
با اعتمادی که به محمـد و یقینش داشتیم، خیالمان راحت شد و تا روز آخر نه مارها با ما کاری داشتند، نه ما به آنها و کنار هم زندگی میکردیم.
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌷🕊🍃
♦️ برف ؛
سردشان نمیکرد!
بس که گرمِ ایمان بود
وجودشان ....
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔰گرماگرم عملیات کربلای 5 بود. دیدم عده از بچه های گردان حیران و سرگردان دورخودشان می گردند. جریان را پرسیدم، گفتند ناصر[شهید ورامینی] چند تا از بچه ها را با خودش برد ما ماندیم بی فرمانده نمی دانیم چه کار کنیم. به اطراف نگاهی انداختم، جعفر را دیدم. جعفر نیروی اطلاعات عملیات لشکر بود. صداش زدم و گفتم:« این بچه ها مثل گله بی چوپان هستند، می خواهم مثل شیر بیفتی جلوشون و از همین جا شروع کنی به پاکسازی عراقی ها، آماده ای؟»
با جدیت گفت: «برای هر جانفشانی حاضرم.»
بچه ها را برداشت و زد به دل دشمن. خوب از عده کارش برآمد، آدم شجاع و نترسی بود. روز بعد باز هم رسیدیم کنار هم. درگیری تن به تن شده بود، شانه به شانه هم حسابی عرصه را بر عراقی ها تنگ کرده بودیم و آنها با ذلت عقب نشینی می کردند. ناگهان احساس کردم کسی زیر بغل جعفر را گرفت و آرام او را روی زمین خواباند. اصلاً باورم نمی شد اینقدر بی صدا از کنارم برود. حتی حسرت شنیدن یک آخ هم بر دل دشمن گذاشت. خالی قرمز بر پیشانی اش نقش بسته بود و در عرض چند ثانیه محیط اطرافش به خون رنگین شد.
#شهید جعفر قشقایی
#شهدای_فارس
#شهدای_کربلای۵
🌷🍃🌷🍃
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
نشردهید یاد شهدا زنده شود
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
1_2029931353.mp3
19.67M
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#سردار_شهید_حاج_حسین_همدانی
📗کتاب صوتی
#خداحافظ_سالار
قسمت 1️⃣2️⃣
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥۳۰ سال هست که نخوابیدم....
وچقدر دلتنگ حاج قاسم هستیم 😭
#حاج_قاسم
#سرداردلها
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐️یادی از سردار شهید محمد دریساوی⭐️
🌷سال 63 بود. در جزیره مجنون با محمـد و [شهید] غلامعباس کریمپور به "نهر المساک" مأمور شده بودیم. آن شب با محمد برای شناسایی رفتیم. هیچچیزی همراه نداشتیم، فقط لباس خاکی که به تنمان بود. محمـد بالباس آرام توی آب رفت. من هم آرام وارد آب شدم. آب تا سینهام میرسید.کمی در نیها به سمت ساحل توی آب جلو رفتیم.
- تو اینجا تأمین باش تا مو بیام!
چشمم به ساحل عراقیها بود. همهچیز آرام و طبیعی بود، این یعنی محمـد بهدرستی کارش را انجام داده است. حدود چهلوپنج دقیقه تا یک ساعت بعد آمد.گفتم: محمـد شناسایی خوب بود، دست پری؟
- آره ولک، خوب بود، شناسایی کامل!
ساکت شد. به آسمان خیره شد.
- ولک اونجا داشتم آیات سوره طلاق را مرور میکردم، آنقدر آیات این سوره نور داشت و مو رو گرفته بود که نفهمیدم کی رفتم، کی آمدم!
عادتش همین بود، حتی در سختترین شرایط شناسایی مرور آیات قرآن را ترک نمی کرد.
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
#شهیـدحضـرت_زهرایے
🔰محمد, او و چندتن از فــرماندهان تیپ در حال حمام ڪردن بودهاند و همه از زیر دوش بیرون آمدند ولے محمد همچنان زیر دوش حمام بود...
بهش گفتیم:
محمــد زودباش چقدر طول میدهی‼️
محمدگفت: دارم #غسل_شهادت میكنم ڪه خدا دلش نیـاید مرا #شهید نكند ....😳😇
🔰زیارتنانه حضرت زهرا (س) خواند و تو جیبش گذاشت ....
چند ساعت بعد تیــر خورد به آن جیبش که زیارتــنامه بود ....
قــلبش همـراه با زیارتــنامه ســوراخ شدند ....
روز شهــادت #حضرت_زهرا سال ۶۵ در عملیاتے با رمــز حــضرت زهرا(س) شــهید شد 😭
#شهــید محمد غیبی
#شهداےفارس
#شهادت:کربلای ۵
#سالگردشهادت
🍃🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهدا
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌷🕊🍃
هرروز یکجور خاص دلتنگ توام 💔
گاهی با لبخند...
گاهی با بغض...
گاهی با اشک...
گاهی با سکوت...
این دلتنگی...
به هیچ شکل
از بین نمی رود..!🥀
#حاج_قاسم❤️
#صبحتون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#شهیدحضرت_زهرایے
🔰وارد اتاقـش ڪه شـدم، ناگهـان از خواب پرید و نشـست.
عرق از صــورت گُر گرفته اش می جوشید و خود نمایے می کرد.
گفتم: چیه داداش، خواب بد دیــدی؟
نگاهی به من کرد و گفــت: «خیلی وقتِ اینجایی؟»
گفـتم: «نه تازه آمدم، حالا بگو چے شــده؟»
گفت: «به شرطے که بین خودمون بمونه!»
نفسـش ڪه جا آمد، آهی کشید و ادامه داد: « خواهــر باورت نمی شه، یه ساعت بود که داشتم با #حضرت_زهرا(س) حـرف مـی زدم!»
گفتم: تو را خدا بهش چی گفتی؟
هر چه پیله کردم چیزی نگفت. تنها آهی کشید و گفت: «خواهـر همیشه از خدا یه خواسته بیشتـر برای خودم ندارم، اونم اینه که روز #شــهادت حضرت زهرا از این دـنیا برم!»
🔰شب شــهادت حضــرت زهرا، عملیــات کربلای ۵، با رمز یا زهرا. شب سـختی را پشـت سر گذاشـته بودند.
علیـرضا گفـته بود نگـران نباشیـد، تا فردا صبح ساعت ۱۰ کار دشمــن تمامه!
صبح #شهادت_حضـرت_زهرا(س) بود، به نماز ایســتاده بود که ترکشی به #پهلویــش را دریده و علیرضا به آرزویش رسید بود.
همان ساعت که پیـش بینی کرده بود کار دشمن تمام شد🌹
#شهید علیرضا هاشم نژاد
#شهدای_فارس
#کربلای۵
سالروزشهادت🏴
🍃🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهدا
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
1_2051209226.mp3
13.2M
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#سردار_شهید_حاج_حسین_همدانی
📗کتاب صوتی
#خداحافظ_سالار
قسمت 2⃣2⃣
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایتگری_شهدایی
🎥 روایتگری مادر شهید عبدالحمیدانجول
زاده با لهجه دزفولی
#شهدا
🌷🍃🌷🍃
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐️یادی از سردار شهید محمد دریساوی⭐️
🌷در سومار بودیم، فاصله ما و عراقیها خیلی کم بود و در خط مرزی، تنها دو ردیف سیمخاردار حلقوی قرار داشت. یک شب از مرز عبور کرده و در حال بررسی خط بودیم که عراقیها یک منور 120 شلیک کردند. شب را مثل روز روشن شد. سریع به زمین چسبیدم تا رنگ خاک شوم. نگاهم به سمت محمـد رفت. دیدم راحت نشسته و کتاب قرآنش جلواش باز است. چند ریگ برداشتم و به سمتش پرت کردم. نگاهش به سمتم آمد. اشاره کردم دراز بکشد و مخفی شود. سرش به سمت قرآنش برگشت.کار بررسی منطقه را تمام کردیم و برگشتیم. وقتی به کانال خودمان رسیدیم، گفتم معلومه چیکار میکنی؟ چرا احتیاط نمیکنی!؟
گفت: داشتم یه سوره را تو ذهنم مرور میکردم، یه آیهاش یادم نمیآمد، گفتم تا آسمون روشنه، تو قرآن پیداش کنم.
با تعجب گفتم: نترسیدی عراقیها توی نور تو رو بزنن!
خندید. گفت: ولک شما هنوز به این حقیقت نرسیدی که مرگ و زندگی دست خداست؟!
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهدا
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹عملیات کربلای 5 بود. برای دیدنم آمد، وقت نماز شد، به نماز ایستاد.
آتش عراق شروع شد. روی زمین خوابیدم. از شدت انفجارهازمین می لرزید اما هاشم نه.
انگار نه انگار زیر باران ترکش است،تمام قامت ایستاده وقنوت نماز میخواند.
بعد نماز وصیت کرد:نماز دفنم را فلانی یا فلانی یا فلانی بخواند.(نام سه روحانی شیراز که باهم اختلاف نظر داشتند را گفت)
دوست داشت شهادتش عامل وحدت باشد،نه اختلاف!
با من خداحافظی کرد و رفت. همان شب شهید شد.
#شهید هاشم اعتمادی
#شهدای_فارس
#سالروزشهادت
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹 #مراسم میهمانی لاله های زهرایی 🏴
🔹گرامیداشت شهدای عملیات کربلای ۵
🏴 و #سردارشهید جعفر عباسی
💢 با روایت گری برادر سید محسن سیاحی (همرزم بزرگوارشهید)
💢 #بامداحی حجت الاسلام کشاورز💢
#مکان : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام
#زمان : ◀️ *پنجشنبه ۲۹دیماه/ از ساعت ۱۶*
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🔺🔺🔺🔺🔺
لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🕊🍃
از وسعت لبخنـدتان
جـان می گیرد زنـدگی ،
بگذارید لبخنـدتان
حـال تمــام روزهای مرا خـــوب کند....
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔹پدر ما را هم برای زندگی به اهواز می برد. یک بار پدر بزرگ به پدر گفت: «حسین چرا محسن و سعید را هم با خود به منطقه می بری، خودت مجبوری آنها چه گناهی دارند؟»
پدر در جواب گفته بود: «پدر جان شما خودت اسم مرا حسین گذاشتی، من هم باید پیرو امام حسین(ع) باشم و فرزندانم هم مثل علی اصغر امام حسین!
پدر بزرگ دیگر جوابی برای پدر نداشت.
🔹 اما بار آخر، با اینکه همه وسایل را آماده کرده، چمدان ها را بسته بودیم دو دل بود. مرتب جلو درب حیاط راه می رفت و با خود آرام حرف می زد. من آن روز ها 9 سال داشتم شاید همین کوچکی ام باعث شده بود که از من خجالت نکشد و به کارهای عجیبش ادامه دهد. وقت نماز که شد مرا به نمازخانه برد. دستی به سر من و موهای کوتاه من کشید و گفت: «پسرم این سفر، سفر آخر من است و دیگر پیش شما نمی آیم. مواظب مادر و خواهرانت باش.»
ما را گذاشت و رفت و شهید شد...
#سردار شهید حسین دریابار
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
1_2051209761.mp3
10.86M
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#سردار_شهید_حاج_حسین_همدانی
📗کتاب صوتی
#خداحافظ_سالار
قسمت 3⃣2⃣
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
┅═✼🍃🌷🍃✼═┅
#سلام_بر_ابراهیم
☘یکی از دوستان آقا ابراهیم نقل می کرد که: سال ها پس از شهادت ابراهیم در یکی از مساجد تهران مشغول فعالیت فرهنگی بودم.
روزی در این فکر بودم که با چه وسیلهای ارتباط بچهها را با مسجد و فعالیتهای فرهنگی حفظ کنیم؟
🌃همان شب ابراهیم را در خواب دیدم. تمامی بچههای مسجد را جمع کرده و می گفت: «از طریق تشکیل هیئت هفتگی بچه ها را حفظ کنید.»
بعد در مورد نحوه کار توضیح داد ما هم این کار را انجام دادیم. ابتدا فکر نمی کردیم موفق شویم. ولی با گذشت سال ها، هنوز از طریق هیئت هفتگی با بچهها ارتباط داریم.
✨مرام و شیوه ابراهیم در برخورد با بچههای محل نیز به همین صورت بود. او پس از جذب جوانان محل به ورزش، آنها را به سوی هیئت و مسجد سوق می داد و می گفت: «وقتی دست بچهها توی دست #امام_حسین قرار بگیره مشکل حل می شه. خود آقا نظر لطفش را به آنها خواهد داشت.»
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐️یادی از سردار شهید محمد دریساوی ⭐️
🌷محمد با شهید رضا نویگویی برای شناسایی رفته بودند، دیدم رضا با پرخاش و دعوا به سمتم آمد و گفت: من را دیگه هیچوقت با دریس نفرستید! گفتم: چرا؟
عصبانی گفت: وسط شیار، تو چشم عراقیها وقتی منور زدند و هرچند دقیقه از سنگرهای بالای شیار بیهدف نارنجک به پائین میانداختند، محمـد رو به منور ایستاده، کتاب قرآنش را هم بازکرده قرآن میخونه!
گفتم: محمـد این چه کاریه میکنی؟ معبر را لو میدی، جون خودت و هم تیمیت را به خطر میندازی؟
سربهزیر گفت: من یه آدم معمولی و کمسواد و هوش بودم که به جبهه آمدم، بین این بچهها که آمدم تکون خوردم، وقتی دیدم چقدر به قرآن نزدیک هستن، از خدا خواستم تا یه هوشی به مو بده، منم حافظ قرآن بشم. وقتهایی هم که بشه آیات را با خودم مرور میکنم. امشب یه آیه را میخواستم، فراموشم شده بود، یادم نمیآمد. منور که زدند، دیدم بهترین موقعیته که آیه را پیدا کنم تا یادم بیاد!
گفتم برو، ولی بیشتر احتیاط کن!
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
#سیره_شهــدا
🔰اولین نمـاز جماعتی که به او اقتدا کردم، در مـسجدڪشن نماز مغـرب وعـشا بود.
بعد ازنمـاز مغـرب و آغاز نماز عشاء بوسیله یک گروه ناآگاه چند سنگ از بیرون مسجد داخل نماز جماعت«جهت بر هم زدن نماز جماعت و آسیب رسـاندن به امام جماعت» پرتاب کردند.
سر و صدا از بیرون جهت حمله به داخل مسجد بلند شد.
صــف جمــاعت به قصــد برخورد با آنها به هــم ریخت،او هــمه را به آرامـش و #صبـر دعـوت کرد.
بعد از نماز نحوه برخورد با آنها را توضیح داد، همه از سخـنان دلنشینش آرام گرفتند.
🔰هـیچ وقـت خشمگیـن نمی شد و همیشــه با سخــن رسا با مردم صحبت می کرد، بی ریا و مهـربان بود.
اســم #شهیددستغیـب را می آورد چشمش اشکبار میشد.🌹
#شهید نادر هندیجانی فرد
#شهـداےفارس
#شهدای کربلای ۵
#ایام_شهادت
🌹🍃🌹🍃🌹
#ڪانال_شهدا
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌷🕊🍃
♦️ سرما نمیکند اثر
در گرمی دلم ؛
یادتان آتشیست
که گرمم نموده است..!
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔹در مسجد الحرام ایستاده بودیم. گفت مادر دیشب آقا رسول الله را در خواب دیدم، همین جا کنار کعبه.
کودکی را در آغوشم گذاشت و گفت این فرزند توست. تا خواستم او را ببینم و ببوسم مانعم شدند و فرمودندبا آمدن این کودک توبایدبروی!
گفت اسم دخترم رابگذارید زینب.
زینب5ماه بعداز شهادتش به دنیا آمد.
#سردارشهید حاج محمدرضا جوانمردی
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
#شهدای_کربلای_۵
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید