eitaa logo
گلزار شهدا
5.7هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.5هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
✨شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۷ از مدرسه آمد.پس از ناهار گفت:مامان میتونم تو بغلت بخوام. پدر تازه از سر کار به خانه آمد.راضیه چادر گل گلی اش را پوشید و توی سالن ایستاد و بلند گفت:کیا حسینیه ای هستن؟ پدرش گفت:بابا راضیه تو چرا انقدر امروز قشنگ شدی؟ آن شب همه به علتی نمیتوانستند به هیئت بروند به جز راضیه که آماده شد و رفت حسینه. 📞 تلفن خانه به صدا در آمد.همسرم گوشی را برداشت و گفت:نَه دخترم سالم بود،مشکلی نداشت. با استرس پرسیدم:چی شده؟نکنه تصادف کرده به درب حسینه که رسیدم سیل جمعیت درحال خارج شدن بودن.حسینه پر از دود بود و خون. میگفتند از خانم ها فقط ۱ نفر شهید شده که آن هم از بچه های کادر انتظامات است.ذهنم به ۱۹ روز قبل زمانی که راضیه از مشهد آمده بود افتاد که گفت: *مامان میخواستم برا خودم کفنی بخرم دوستم نذاشت و گفت از کربلا بخرم.* ساعت ۱۱ بود که مرضیه دخترم زنگ زد و گفت راضیه در بیمارستان نمازی است. 😥۱۸ روز در کما بود. با سینه‌ای خرد و پهلویی پاره شده و ۱۸ روز خس خس نفسهای دردناک شهید شد .... 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
•◌🌿🦋🌿◌• اگــر شــما اهــل، باشــید یقــینا‌ هــر ڪجا‌ ڪــه باشــید و مــوعدش‌ برســد😍 شمــا را در اغــوش‌ میگیــرد (: چــہ‌ در جبهــه ...😊 چــہ‌ در سوریــه ...☺️ چــہ‌ در کوچــه پس‌ ڪوچــہ‌هاے تہران😇 شــهیدمحمد‌محمدے ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
10.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چرا باید در شب‌های قدر از خدا ظرفیت بخواهیم؟ 🌷🌱🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔰آخرین باری که به مرخصی آمد در ماه مبارک رمضان بود خیلی بی تابی می کرد و تاب ماندن را نداشت . او با وجود جراحات جنگی که داشت بی صبرانه به جبهه بازگشت. 🔰در ﻧﺎﻣﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ: به خدا سوگند اگر مرا قطعه قطعه کنند و هر لحظه اي را در آتش انداخته و خاکسترش را به باد دهند دود اين خاکستر به هوا خواهد رفت و در آسمان نقش خواهد بست دست از برنخواهم داشت . 🔰19 رمضان با وضو و زبان روزه در حالی که خدمتش تمام شد و به جای يکی از دوستان خدمت می کرد در منطقه بندر فاو بر اثر اصابت ترکش به بدن به درجه رفيع شهادت نائل آمد . زين العابدين_حاجيان 🌹 ﺭﻣﻀﺎﻥ 🌹☘🌹☘ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
❤️ | ☀️ شهدا... نمیدانم چگونه در زیر توپ و تانک ودر دل تاریکی شب دست به دعا و قران به سر شده اید!!؟؟ نمیدانم در این حال از خدا چه میخواستید که خدا اینگونه جوابتان را داد و شما را ،راهی ملکوت اعلی کرد؟؟!! و چنان خریدار راز و نیاز مخلص شبانه ی شما شد که این چنین با شهادت شما را به میهمانی و هم جواری خود فرا خواند و شما را برای خودش خواست؟؟!!!... فقط میدانم که از شما میخواهم در بین این هیاهوی ظلمت وتاریکی گناه این روزهای جهان برای دلهای بی قرار و پر گناه این بندگان چنان دعا کنید که خداوند ما نگاهی کند و چون شما پاک و طاهر بگرداند ما را هم مسیر و هم قدم شما قرار دهد... امشب برای ما دعا کنید .... برای ظهور مولایمان .... برای پایان دلتنگی ها ... 🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
گاهے از آن بالا نگاهے بہ ما اسیران دنیا ڪن؛ دیدنے شده حالـ خسٺہ ما و چشمـ هاے پر از حسرتمـان! ٺا آسمـان..🍃 _‌شهدایی 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
هدایت شده از سربندهای گمشده
🔰 دعای روز نوزدهم ماه مبارک رمضان 🌹 🔸 اللهمّ وفّرْ فیهِ حَظّی من بَرَکاتِهِ وسَهّلْ سَبیلی الی خَیْراتِهِ ولا تَحْرِمْنی قَبولَ حَسَناتِهِ یا هادیاً الی الحَقّ المُبین. 🔸 خدایا، در این ماه بهره ام را از برکت هایش کامل گردان و راهم را به سوی نیکی هایش هموار نما و از پذیرفتن خوبی هایش محرومم مساز، ای هدایت کننده به سوی حق آشکار. ╔═ 🍃🌺🍃 ═══╗ ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz ╚═══ 🍃🌼🍃 ═╝
✳ از صدای گریه‌ و مناجات ایشان خانواده‌ی ما از خواب پریده بودند 📌 مرحوم مردی اهل عبادت و اهل تصفیه و تزکیه اخلاق و روح بود. وقتی ایشان به مشهد می‌آمد، خیلی از اوقات به منزل ما وارد می‌شد. گاهی هم وارد منزل خویشاوندان همسرشان می‌شد. فراموش نمی‌کنم هر شبی که ما با مرحوم مطهری بودیم، می‌دیدم این مرد نیمه شب نماز شب می‌خواند و گریه می‌کرد؛ به طوری که صدای گریه و مناجات او افراد را از خواب بیدار می‌کرد. یک شب ایشان در منزل ما بود. نصف شب از صدای گریه‌ی ایشان خانواده‌ی ما از خواب پریده بودند. البته اول ملتفت نشده بودند صدای کیست اما بعد فهمیدند که صدای آقای مطهری است. آن طوری که بعد از شهادتش از آیت الله منتظری که با ایشان هم‌حجره و همدرس و هم‌مباحثه بودند شنیدید، مرحوم مطهری از دوران طلبگی و جوانی اهل تهجد و نماز شب بود. هر شب قبل از این‌که بخوابد، گاهی در رختخواب و گاهی هم قبل از ورود به رختخواب قرآن می‌خواند. 👤 راوی: 📚 برگرفته از کتاب 📖 ص 180 🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * * * برگ دوم حکم ماموریت را که امضا می کند، می دهد سرباز چشم زاغ تا ببرد ستاد و مهر و امضا کند .کف دست راست را از گوشه راست سر به چپ می‌راند و چون پیشتر حس نمی کند چیزی موهایش را. دو سه ماهی از بازگشت از مکه می‌گذرد . موهای تیغ کشیده تنجه زده اند . تیز شده اند و حالا کم کم به یک بر خوابیده اند .همین هم وامی دارد بی اختیار ، هر از چند دقیقه  ، کف دست به موها بماند تا به حالت قبلی شان برگردند. هنوز ۲۰ روزی نشده اینجا آمده که باید به ماموریت برود . بازدید از تانک ها و شرکت در همایش سراسری فرماندهان زرهی در ارومیه حال و هوای خود جنگ را هم که نداشته باشد ،تجدید خاطره ای هست . بچه ها هر کدام از استانی می آیند ،آشنا می شوند و ترکیب لباس های سبز چه خوب است . فلاح زاده و تقوایی و احتمالاً یکی دو نفر دیگر ،پایین برگ ،زیر قسمت همراهان نوشته شده اند. اگر چه هنوز درست و حسابی گرد حج و پشت بندش مشهد را نتکانده ، ولی سفر او را به خود می خواند ، انگار خانه که در دقایق آخر وقت اداری. تا همین بیست روز پیش که معاونت بسیج دستش بود ،ساعت که به دو بعد از ظهر نزدیک می شد ،ارباب رجوع های بسیجی را در بغل می فشرد و پر میزد تا دست های کوچک راضیه ، تا پیشانی مرضیه . و حالا چند روزی به اصرار سردار اسدی فرماندهی آموزش دانشکده زرهی را عهده‌دار شده بود . ۲۰ روز کمتر است که صبح ها از دروازه قرآن که رد می شود  ،فاصله ۳۴ کیلومتری تا دانشکده را از پشت شیشه ماشین زل میزند به سروها که کنار جاده و دورتر ها ، روی تپه های درهم رفته ،شاخ و برگ سان مثل چند عدد ۷ روی هم سوار شده است یا به تابلوهای کنار جاده که نوشته ها بعد از مدتی در مسیر تکراری و روزانه ،فراموش می‌شوند . دقیق می شود به بازیافت آب اول صبح پاییز و درخت های کنار جاده . پرتو زرد رنگی به شیشه ماشین می‌خورد . بعد سایه می شود و باز ،زود ،پرتو زردرنگ به همین طور تا به دانشکده می رسد .خیلی از نیروهای دانشکده همان بچه‌‌های لشکر هستند که حالا از اینجا سر در آورده اند . اما او به محل خدمت قبلی از تعلق خاطر دیگری دارد . به بچه هایی که بعد از سال ها گاه حتی یک دهه ،چهره هاشان را می دید و می بوسید شان . بسیجی هایی که طبق قانون ، به ازای هر ماه حضور در جبهه ،دو ماه از خدمت سربازی شان کسر می‌شد . و می‌آمدند معاونت بسیج برای همین . منصور را که می دیدند ،دقیقه ها و ساعت ها می نشستند و از اوضاع امروزشان برایش می گفتند و برگ کسر خدمت را می گرفتند و می رفتند و باز هم پیدایشان می شد تا معاونت بسیج همیشه ارباب رجوع زیادی داشته باشد . حالا دلتنگ است که از اینها جدا شده و بهانه ای نیست تا همایشی بگذارد و جمعشان کند و از هر کدام ، گوشه بنا به تخصصشان کار بگیرد و برنامه بریزد و به قول خودش زنده نگه شان دارد . روز اول هم به فرمانده لشکر سردار اسدی گفته بود :«سردار این آخر عمری ما را از بسیجی ها جدا نکن ..» سرباز چشم زاغ می آید پا می چسباند و دودستی برگه ای می دهد . _آی دستت درد نکنه جوون!» حرکت سه روز دیگر،  عصر جمعه سی و یکم مهر ماه ۷۲ است. برگه را که تا می‌کند و دکمه جیب پیراهنش را باز . پیش رو چشمی می سراند. کوه ها چه نزدیک اند اینجا ‌ آنقدر که نمی‌شود با آنها شکل های جور واجور ساخت و گاه ستبری سنگ را در شکل نرم و کودکانه ای که ساخته شد ، تماشا کرد . پیاده راه می‌افتد. نیم لنگ می رود و بر می خورد به حصار های مشبک فلزی . همین فنس هایی که پادگان های به هم چسبیده بالای دروازه قرآن را از هم جدا می‌کند . لنگان ،در امتداد فلزها می رود تا به روزنه ای می رسد که به پادگان کناری راه دارد . دولا ،  وارد گردان زرهی ۲۸ صفر می شود . ادامه دارد.... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در ایتا @shohadaye_shiraz 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
6.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥روایت حاج‌ قاسم از لحظه ضربت خوردن امیرالمومنین علی علیه‌السلام 🔹انتشار بمناسبت نوزدهم‌ رمضان شب‌ ضربت خوردن امام‌ علی(ع) 🏴🏴🏴🏴🏴 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
از جنس مردم ... 🌷 ڪــمــال شــده بــود مــســئول تــســویــه آمــوزش و پــرورش فــارس از عــنــاصــر طــاغــوتــے یــا بــه عــبــارتــے مــســئول بــازســازے نــیــروے انــســانــے.خــوشــحــال بــودم ڪــه بــرادر مــن هم ســمــتــے گــرفــتــه،یــڪ روز رفــتــم اداره امــوزش و پــرورش،بــبــیــنــم كمــال ڪــجـاســت و چــه ڪــار مــے ڪــنــد. از در اداره آمــوزشـے پــرورش ڪــه وارد شــدم،دیــدم پــشــت در،یــڪ مــیــز گــذاشــتــه انــد و كمــال نــشــســتــه پــشــت مــیــز؛ بــا تــعـجــب و ڪــمــے نــاراحــتــے گــفــتــم:آقــا كمــال،مــگــه شــمــا نــگــهبـانـیــن ڪــه ایــن جــا نــشــســتــیــن! خــنــدیــد و گــفــت:نــه داداش،خــودم گـفــتــم مــیــزم را ایــن جــا بــگــذارن تــا بــیــن مـن و مـراجـعــه ڪــنــنــد هیـچ فــاصـلـه اے نــبــاشــد! 🌷🌷🌷🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb ﻓﺮﻫﻨﮓﺷﻬﺪاﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ