eitaa logo
گلزار شهدا 🇮🇷
5.3هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
3هزار ویدیو
55 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 تبادل و‌تبلیغات نداریم⛔️ . ادمین: @Kh_sh_sh . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 🔰شش ماهی از شهادت نجف گذشته بود، با یکی از بچه ها به طرف خانه نجف حرکت کردیم، قصد دلجویی از خانواده شهید کرده بودیم. نیم ساعتی از دیدارمان می گذشت و ما همچنان در حال حرف زدن با خانواده شهید بودیم، ناخودآگاه دوستم با صدای بلندی شروع به گریه کرد. هر چه او را آرام می کردم فایده ای نداشت، تا آنجایی که خانواده نجف هم داغ دلشان تازه شد و باز بی قرارنجف شدند. در دلم با خودم میگفتم "عجب کاری کردیم؛ مثلا آمده بودیم دلجویی؟!" حسابی از دست دوستم شاکی بودم. 🔰همین که پایمان را از خانه نجف بیرون گذاشتیم، به دوستم گفتم: "این چه کاری بود؟! بدتر شد که... انگار قرارمون چیز دیگری بود و می خواستیم بچه های نجف را آرام کنیم. دوستم اشک از چشمانش تمامی نداشت، می گفت" صحنه ای تمام وجودم را لرزاند... نتوانستم طاقت بیاورم. چند سال قبل نجف بطور ناشناس برایمان فرشی را به هدیه آورد. همیشه فکر می کردم حتما اوضاع مالی خوبی دارد که چنین کاری کرده است، اما امشب وقتی حصیر پلاستیکی را زیرپای زن و بچه اش دیدم از خودم خجالت کشیدم. آخر گذشت تا کجا ... نجفعلی مفید 🌱🌷🌱🌷 : @shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔰از كودكے با خــودم نمــاز می خونــد و روزه می گرفــت . از نه سالگــے به بعـد ، روزه هـاش رو كامل گرفــت . همیشــه توے درس و تمام مسابقات نفــر اول بــود ، روے نمــرات درسیــش حساس بود . می گفت : « و (عج) ســرباز زرنگ مے خواد . » 🔰، به شهدا به خصوص شهید مطهری و شهید آوینی علاقه خاصی داشت . عکس شهدا رو همه جای خانه می گذاشت . کتاب های شهید مطهری رو خیلی مطالعه می کرد . کلاس های تفسیر و حفظ قرآن و نهج البلاغه شرکت می کرد . کارای خیری که می کرد ، نمی گذاشت هیچ کس بفهمه . دلش می خواست هر کاری از دستش برمیاد برا فقرا انجام بده . راوی:مادرشهید 🌷 : بمب گذاری حسینیه سیدالشهداے شیراز 🌹🍃🌷🍃🌹 @shohadaye_shiraz ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ 🌱🌷🌱
💠۶ سالــش بود.... ڪلیہ هــایش از ڪار افتاد😔. روسے گفـت: فقط یک راه برای زنده ماندن پسرتان وجود دارد که آن هـم بـدی دارد! 😱 او یـک متر بیشـتر قـد نمی کشد و 18 سال بیشـتر زنده نمے ماند.😱 منصـور را حرم (ع) بـردم. و را از آقا گرفتیــم🤲 💠امــام جماعت مسجد صاحب الزمان شیـراز اعـلام ڪرد ۵۰۰کیلو سـیمان از یڪ سـال قبل در مسجد مانده و در اثر باران حسابی سفت شده است. چند نفر آمـدند و با پتک شروع کردند، ها را بشکند، اما نتوانستند. 😢وقتےهمه، دسـت از تلاش برداشتند و رفتـند؛ منصور، کلنگی را بر داشت و در گرمای طاقت فرسای تیر ماه که مصادف با ماه مبارک رمضان بود، به تنهایی تمام سیمان ها را شکست‼️ به او مے گفتم:« از عـوارض شفای امام رضا ع اسـت کہ این قـدر قـد بلند و پر زور شدی...💪✋ ع --🍃─═ঊঈ🌹ঊঈ┅─🍃- : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
4.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌🎥 شرح کوتاه از لحظات تکان‌دهنده رو در رو شدن دختران شهید حاج عبدالله اسکندری با عکس سر بریده پدر 😭😭 ( سلام الله علیها ) حاج عبدالله اسکندری 🍃🌷🍃🌷 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
♨️آیــا مےدانیـــد بعد فتــح خرمشـــهر، ڪدام قهرمـــان پرچم پیروزے را بر گنبـــد مسجد خرمشــهر برافراشـــت؟؟!!! 💠خرمشهــــر آزاد شـــده بود. قرار شد پرچم ایران را به نشـــانه پیروزی روی گنبد مسجــد خرمشهر نصب ڪنیم. هنوز تک و توڪ عراقی ها در شهر بودند و هنوز روی شهر آتش بود... یک روحانی بلند گفت کی حاضره این پرچم را ببره بالای گنبد! قبل از همه، الله ڪرم، که موهایش ســـفید شده بودو راننده تدارکات بود پیش از همه پیش قدم شـــد و براے نصب پرچم پیروزی رفت روی گنبـــــد مسجــــد خرمشـــهر! 🍃🌷🍃 کرم الله بوستانی 🍃🌷🍃 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz با مطالب با لینڪ ڪانال، دیگران را به جمــع شهدایی دعوت ڪنید
💠 که زمان شهادت و محـل قبر خود را نشــان داد.... 🌷روز خاکسپارے شهیـد موزه بود. اکثر بچه هاے قدیم لشـکرجمع بودن... با حاج عبدالله به حسینیه گلزار شهدا تکیه داده بودیم. گفت فـلانی, این آب خورے رو می بینے؟ (و به اب خوری کنار مزار شهیدسپاسی اشاره می کرد.) گفتم :خــوب؟ گفت: هفته دیگه, جاے اون یه شهید دفن می کنید؟ گفتم کی؟ گفت:حاج عـبدالله رودکی!😳😳 گفتم :خواب دیـدے خیـر باشـه!😊 به چند نفر دیگه هم سپــرد. هفته بعدشد. شب خوابی دیدم که مطمئن شدم, خبــر بدی در راه است. تا خبرشهادتش امد. بعد هم گفــتن از تهران آمــده اند تا پیــکر حـاج عبدالله را ببــرن تهران.., بهشت زهرا! سریع خــودم را رساندم و با عصبانیت گفتم :مگــه نشــنیده اید امام فرمودند ملاک وصیت شهدا است! گفتن بله! گفتم: هفته پیش به من گفت کجا دفن شود, به چنــد نفر دیگر هم... چه جایے بهتر از کنار مجــید سپاسے! 🍃🌷🍃 حاج عبدالله رودکی 🌷🌱🌷 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
💠 شب شهادت محمد بود. امام جمعه شیراز با منزل ما در تویسرکان تماس گرفت و تسلیت گفت. ایشان گفتند: یک چیزی را می گویم که شما بدانید خداوند چقدر او را دوست داشته که همان چیزی را که از خدا خواسته است به آن رسیده . جمعه ای که می خواستند به جبهه بروند در شیراز سخنران قبل از خطبه بودند و در آخر صحبتهایشان آن شهید عزیز فرمودند: من این بار که به جبهه بروم می دانم که بر نمی گردم و شهید خواهم شد و امیدوارم که جسدم هم به میان مردمم بر نگردد و شهید گمنام شوم! و همان هم شد که حتی ساک ، پلاک و وصیت نامه و هیچ چیزی از او به ما نرسید و او به حق شهید گمنام است. 🌱🌷 محمد مراتی 🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz نشردهید یاد شهدا زنده شود👆👆
🕊 🍃پسرم خيلي و بود. محبت خاصي به همه ي خانواده داشت و با بقيه ي بچه هايم فرق مي كرد. با اين كه در تهران سـاكن بـود و كمتـر وقـت مي كرد به شيراز بيايد، اما هر فرصتي پيش مي آمد، به شيراز مي آمـد و ي مانده ي ما را انجام ميداد. 🍃بار آخري كه سوريه بود، من اصرار كردم كه بـراي سـالگرد پـدرش نيايـد. حتي به بچه ها گفتم كه به او نگويند مراسم چه تـاريخي اسـت. امـا او بـا هـر زحمتي بود، خودش را به تهران رسانده بود و با خانواده اش بـه شـيراز آمدنـد و براي مراسم زحمـت زيـادي كشـيدند. 🍃حتـي و و مراسـم را خودشان انجام دادند. هر وقت سفره مي نشستيم، غذا را براي همه مـي كشـيد. گوشـت و مرغي اگر بود، بين همه تقسيم مي كرد و گاهي به خودش چيزي نمي رسيد. هر كس تهران كاري داشت به او زنگ ميزد. فاميـل و غريـب و همسـايه برايش فرقي نداشت. 👤راوی:مادرشهید شهید مدافع حـــــرم دادالله شیبانی 🌹شهادت ٩٣/٤/٢ 🍃🌷🍃 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💠 شب عروسی از من خواست برایش دعا کنم. گفتم چه دعایی؟ گفت از خدا بخواه که من شهید بشم! جا خوردم, ناراحت شدم و گفتم شما اگر می‌خواهی شهید بشی و اینقدر عشق شهادت داری، پس چرا با من ازدواج کردی؟ گفت من دوست داشتم به هر دو عشقم برسم و از خدا خواستم کمکم کند! هنوز یکی دو ماه از عروسی ما نگذشته بود که خبرهای بدی از جبهه ها به گوش رسید. گفت می خواهم برم جبهه! خانواده مخالفت کردند. گفتن شما تازه ازدواج کردی! مصمم گفت: اگر من از شما که ناموسم هستید دفاع نکنم، چه کسی این کار را انجام می‌دهد؟ الله قلی عقدکی شهادت:۱۳۶۷/۴/۴- جزیره مجنون 🌷🍃🌷🍃 : @shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
....😭 🌷عاشــق آقا اباعبــدالله بود. مے گفت: امام حســین(ع) بدن مطهــرش سه روز روي زمین بود، من از خـــدا می خواهم که جنازه ام ســـه ماه پیدا نشــود!😳 همینطور هم شــد.... سه ماه از شهادتش می گذشت که با عده اي از هم رزمانش در گودالی پیدا شــدند. بعدهـــا یک سرباز عراقےرا اسیــر کردنــد که نامــہ اے از عبــاس پیشــش بود. در نامــه نوشــتہ بود: مادر می خواهند ما را زنــده به گــور کنند!😭😭 همان ســرباز آنــها را زنــده به گــور کـــرده و این نــامه را برداشته بود. ☝🏻راوی مادر شهید 〰🔻〰 🌷🍃🌷🍃 : @shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹 دو برادر، یک دعا... شب قبل از عملیات رمضان بود. رفیقم جلیل عبدی با اصرار گفت: «تو دعا بخون، تیر بخوره به قلبم، همون‌جا شهید بشم. نه دستم قطع شه، نه صورتم له بشه...» دعا کردم... همون شب، تیر خورد به قلبش... همون‌جور که خواسته بود، شهید شد. منم مجروح شدم... بعد از مدتی که بهتر شدم، رفتم پیش خانواده‌اش. جلال، برادر کوچکترش، منو برد سر قبر جلیل. اونجا، کنار مزار برادرش، با اشک گفت: «تو رو به روح جلیل قسم، همون دعا رو برای منم بکن...» اول قبول نکردم. ولی انقدر اصرار کرد که بالاخره دعا کردم. مدتی بعد... جلال هم شهید شد. و درست همون‌جایی که عکسش رو گرفته بودم، کنار برادرش به خاک سپرده شد... 🕊 این بود قصه‌ی دعای دو برادر... 📿 صلوات هدیه به روح پاک شهیدان جلیل و جلال عبدی نوروزانی 🌷🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz نشر با شما
۳ماه بودکه درســومار ازیک تپه حراســت میکردیم. گفتم حاج علی ماکه مجــردیم بریدیم،توکه زن وبچه داری دلتنگ نمیشے؟ اشک توچشماش جمع شد...😔 گفت خانه ماسقف درستی ندارد وبا یک نم باران چکه میکند، ولی ماندن من دراینجا ضرورت دارد، الان کشـــور بیشتر از خانواده به مــا نیاز دارد!✅ حاج علی نوری 🌹🍃🌹🍃 : @shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید