eitaa logo
گلزار شهدا
5.9هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.4هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
پخش زنده از کنار قبر شهید ترکمان
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷_برای اینکه یادمان نرود برای پایداری این نظام چه هزینه هایی داده ایم! 🏴_وقتی مجری برنامه هم نمی تواند احساسات خود را جلو دوربین کنترل کند 😭😭😭 🔹بمناسبت سالگرد اسارت و شهادت شهید مدافع حرم ...🌷🕊 شادی روح شهدا صلوات @golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا قُـرة عَین من لاذَ بک و انقطعَ إلیکَ.. پاداش دل بریـدن از همه، آغوش توست:) 🏴 تا 🌷 🌙 کربلا میخواهیم ... 🏴🏴🏴 @golzarshohadashiraz
🌷🕊🍃 ❣ ❣ ✨معنـای سحـر سلام بـر تو غـایب ز نظـر سلام بـر تو غم میرود از سینه‌ی شیعه با گفتن هر ســــــلام برتو اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🌸 💚 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🔹امر به معروف صحیح! 🔰حاج منصور فرمانده بسیج شیراز بود. به هر پایگاه مقدار رنگ و برس داد و گفت روی دیوارهای محلات شعارهایی در مورد حجاب بنویسید. هفته بعد همه مسئول پایگاه ها را خواست. حاجی با عصبانیت شروع کرد به گلایه . گفت: من به شما رنگ دادم که مثبت بنویسید، نه اینکه مردم توهین کنید و بد بنویسید! با تعجب گفتیم: حاجی مگر چی شده! با ناراحتی ادامه داد: دیدم فلان پایگاه، با کلیشه روی دیوار نوشته اند بی حجابی زن از بی غیرتی مرد است! بی حجابی دختر از بی عفتی مادر است! سرهایمان را زیر سنگینی نگاه حاجی پایین انداختیم. ادامه داد: این چه طرز امر به معروف است، این چه نحوه شعار نویسی است، چرا به مردم توهین می کنید. حداقل یه شعار در تشویق با حجاب ها می نوشتید! 🌷🌱 حاج منصور خادم صادق 🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🚨و اندر بی حجابی و هنجارشکنی برخی افراد در : 👇😔
🚨 💢متأسفانه در چند ماه اخیر شاهد متعدد خانواده های معظم شهدا ، ایثارگران و یادگاران و زائرین شهدا از نحوه حضور خانم های بدحجاب و بی حجاب در بوده ایم ... 👈بعضی افراد عنوان می‌کنند گلزار شهدا از معدود جاهایی که برای امت حزب الله مانده بود که حداقل به اسم شهدا بدور از باشد ولی آنجا هم دارد هویتش عوض می شود.... در این راستا چند نکته باید عنوان کرد: 1⃣هییت شهدای گمنام به عنوان برگزار کننده مراسمات عصرهای پنجشــنبه در ، سعی کرده با امر به معروف توسط خادمین شهدا ، در این قطعه ، تذکرات لازم را به افراد در حد توان بدهد و معمولا این تذکرات به لطف شهدا تاثیرگذار بوده است ... 2⃣در خصوص های دیگر گلزار شهدا ..🔻 الحمدالله جو غالب در گلزار شهدا افراد انقلابی و پایبند به اصول دینی می باشد که می‌توان با حضور حداکثری و صحیح و اصولی(مثل آنچه در خاطره عنوان شده) از بروز چنین ناهنجاری هایی جلوگیری کرد... پس اگر هر نفر بخصوص محترم با حضور حداکثری در کنار قبور شهدا با زبانی محترمانه نسبت به امر معروف اقدام نمایند مطمئنا این امر تاثیرگذار خواهد بود.. 3⃣برخی خانواده های شهدا و زائرین درخواست دارند که مسؤلین مربوطه به موضوع ورود نمایند و در صورت مشاهده بی حجابی ها و ناهنجاری های با آن برخورد کنند ... که ما بدینوســیله از این مسؤلین دعوت می‌کنیم که ضمن حضور در عصرهای پنجشــنبه در گلزار شهدا و مشاهده مطالبات مردمی در خصوص ، نسبت به بررسی و رفع مشکل اقدام نمایند... انشاالله با این عمل دل خانواده های معظم شهدا شاد شود ... http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb نشردهید تا به دست مسولین برسد
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎙️به روایت اسماعیل شیخ زاده «تا همین الآن هم چندان اثر پیری بر چهره ی سردار اسماعیل شیخ زاده نمایان نیست تا چه رسد به فتور و سستی و خستگی که از این طایفه فرسنگها دور است. با آنکه بیش از هفتاد درصد جانبازی دارد، یک چشم را برای تفرج بهشت گذاشته و یک دست را به بیعتِ خاصان وقف کرده است، همچنان در تلاش مؤمنانه است و کم کم سنوات خدمت او به چهل میرسد که «اتممناها بعشر!» رفیق شفیق و شقیق حمیم ،سید شمس الدین غازی. اوست که پیش از این خاطراتش را صاحب این قلم در کتاب زخم کبود کبوتر یادنامه ی شهید شهیر و عزیز سردار مجید سپاسی آورده ام و در اینجا نیز تازه هایی دیگر بر آن مزید میشود. برای این سردار سپاه اسلام و نیروی دریایی سپاه آرزوی صحت و توفیق داریم.» وقتی ما دو نفر را از آن جمع چهل نفری جدا کردند فهمیدم که سرنوشتم با این پسر رعنای سپیدان گره خورده است. دوره ی آموزشی ما زیر نظر مربیان ارتش و در پادگان شهید مسگر پادگان( امام حسین فعلی) بسیار فشرده و در عین حال سختگیرانه طی شد و تقریبا از نیمه های آذر هزار و سیصد و پنجاه و نه تا نیمه های اسفند همان سال، کار با اسلحه در انواع مختلف ،ورزش رزمی ،تخریب تاکتیک نظامی و حتی چتربازی را به مدت سه ماه فرا گرفتیم. دوستان دیگر به جبهه اعزام شدند یا مأموریتهای دیگری پیش گرفتند اما من و سید شمس الدین به سمت دیگری رفتیم و خدا چیز دیگری برایمان رقم زد. یعنی این که دوره ی عالی تخریب را گذراندیم و مربی تخریب شدیم . در آن روزگار به ویژه نیمه ی اول سال شصت، غائله ی جنگهای خیابانی آشوبهای شبه مردمی، ترور شخصیتها و افراد برجسته حذف فیزیکی و گاه درگیریهای خیابانی و معرکه های عمدی و برساخته در دستور کار مجاهدین خلق یا همان منافقان بود برای همین ما در ورزش رزمی هم ادامه دادیم و همزمان بدن سازی و فن دفاع شخصی را تا سطح مربی گری پی گرفتیم. چیزی که در آن روزگار و در آن بلواهای بی سرانجام به کار میآمد و به درد میخورد. همچنین بمب گذاریهای گاه و بیگاه در جاهای مختلف شهر، آن هم شهری مثل شیراز حضور تخریبچی یا کسانی که فن خنثی سازی را بلد باشند به یک ضرورت بدل کرده بود. این بود که ما به توفیق الهی به این مأموریت و مسئولیت دوگانه برانگیخته شدیم . .. : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
☘🌷☘ 🌹برشی از وصیت نامه 💌 اي کسانيکه مأمور دفن من هستيد! وقتي که مرا در قبر مي گذارند، مشت هايم را گره کنيد تا همه بدانند من با مشت گره کرده به سوي دشمن رفتم، دهانم را باز بگذاريد تا از خدا بي خبران آگاه شوند من با نداي الله اکبر بر دشمن تاختم و چشمانم را باز نگه داريد تا همه بدانند با چشم باز به اين راه رفتم و دشمن را به زبوني کشيدم تا نصيبم شد. ✅جنازه شهيد هنگام دفن، با چشمان باز و حالت لبخند و مشت گره کرده بود با وجود اینکه هنگام خاکسپاری کسي از متن وصيت نامه اطلاع نداشته است. 🍃🌷🍃🌷 @golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
⭐️یادی از سردار شهید عبدالرسول محمدپور⭐️ 🌹برای ما فرزند پسر نمی ماند. هر کدام به دنیا می آمد سریع از بین می رفت تا اینکه پسری به دنیا آمد و ماند. برای نام گزاری اش پیش یکی از افراد مؤمن ومذهبی روستا رفتیم تا نامی برایش انتخاب کند. ایشان سه بار قرآن را باز کرد و هر سه بار بلند گفت: یا رسول الله! اسمش شد عبدالرسول. 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
یعقوب کربلا! چه قدر گریه می کنی از صبح زود تا به سحر گریه می کنی یعقوب را که غصه ی یوسف شکست و تو داری برای چند نفر گریه می کنی (ع)🥀 🏴🥀 🏴🏴🏴
بعضی از روزهای جمعه تلفن همراهش خاموش بود.. وقتی دلیل‌ش رو می‌پرسیدم می‌گفت: ارتباطم را با دنیا کمتر می‌کنم تا کمی زمانم را برای امام زمانم اختصاص بدم.. اینکه چطوری می‌تونم برای ایشون مفید باشم..! |شهیدمحسن حججی♥️🕊| ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹🍃🌹🍃 @golzarshohadashiraz
🌷🕊🍃 چشمان شهدا...! به راهی است که از خود به یادگار گذاشته‌اند.. اما.. چشمان‌ما به روزی است که با آنان رو به رو خواهیم شد به‌امیدآنکه‌شرمنده‌نباشیم 🌷 🌷 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🌷 ... 🍂🌱🍂🌱 روز عاشورا بود. انقدر گریه و انابه کردم که بی هوش شدم. اقایی خاک الود به سمتم امد و قنداقه ای در اغوشم گذاشت و گفت بزرگش کن. گفتم من خودم بچه زیاددارم وقت ندارم. گفت واسه امام حسین هم وقت نداری! گفتم شما که هستید؟ گفت : . 👈میلاد بدنیا اﻣﺪ اﺳﻤﺶ ﺭا ﮔﺬاﺷﺘﻴﻢ ﻋﻠﻲ اﺻﻐﺮ 👈 در روز امام سجاد ﺩﺭ 👈 اﻣﺎﻡ ﺳﺠﺎﺩ ع ﺩﺭ 👈 به شهادت رسید. علی_اصغر اتحادی 🌹 🏴🏴🏴🏴 @golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎙️به روایت اسماعیل شیخ زاده درگیری با این گروهکها باعث شد تا غازی به عنوان مسئول یکی از اکیپهای مبارزه با منافقان انتخاب شود ما هم در رکابش .بودیم اولین کار در این راه شناسایی خانه های تیمی بود و وقتی مطمئن میشدیم به طرفشان تیراندازی می کردیم یا به آنها حمله می.بردیم در یکی از پورشها وقتی به پاک سازی محل خانه پرداختیم به تعداد زیادی عکس برخوردیم که در لیست سیاه ترور قرار داشتند و حتی با یک ترتیبی روی دیوار نصب شده بودند تا یکی یکی از دم تیر گذرانده شوند. یکی از چهره ها هم سید شمس الدین بود وقتی عکس خودش را بر دیوار دید، تعجب کرد حق این است که برای یک جوان بیست ساله در کنار کسانی که سوابق طولانی مبارزاتی داشتند یا در شهر و بلکه کشور شناخته شده بودند، خط و نشان کشیدن و در سیاهه ی مرگ قرار گرفتن جای شگفتی داشت. این هم حکایت از جرأت و جسارت سید داشت و سرسختی چشمگیری که او برای حذف منافقان از صحنه نشان میداد. باور كنيد هیبت و هیأت غازی منافقان را به این صرافت انداخته بود قد رعنا و تیپ ورزیدهی سید، آن هم با اورکت و لباس سپاه در حالی که اغلب مسلح بود و حتی گذشته از کلتی که به کمر داشت یا نارنجک که در جیبها می ریخت گاهی تفنگ کلاشینکف زیر اورکت با خود میآورد و رگ عصبانیت گروهک های محارب را حسابی قلقلک میداد. البته در این کینه ورزی منافقان اگر چه بیشتر چهره های مذهبی و بچه های سپاه رصد میشدند؛ ولی از کوردلی و کورچشمی آنها گاهی مردم کوچه و خیابان هم مورد ترور و آزار قرار می.گرفتند در آن زمان شلوارهای شش جیب بسیار مُد بود و به دلیل رنگ سبزشان مشابهتی با لباس سپاه داشت و بسا افراد عادی که به این دلیل هدف گلوله ی منافقان قرار گرفتند این شقاوت بدوی باعث شد تا برای سلامت بچه های سپاه پوشیدن لباس سبز در بیرون از سازمان ممنوع شود. ابلاغ این حکم سید شمس الدین را به سختی برآشفت. گفت: اصلاً چرا ما باید بترسیم ,آنها باید از ما بترسند ما هم بیشتر هستیم و هم از حمایت مردمی برخورداریم اگر با لباس در جامعه ظاهر شویم منافقان پس می کشند. .. : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
این خواب خیلی مرا خوشحال کرد. خواب دیدم که امام سجاد(ع) نوید و خبر شهادت من را به مادرم می گوید و من چهره آن‌حضرت را دیده و فرمود: «تو به مقام شهادت می رسی» و من در تمام طول عمرم به این خواب دل بسته‌ام و به امید شهادت در این دنیا مانده‌ام و هم اکنون که این خواب را می‌نویسم یقین دارم که شهادت نصیبم می‌شود و منتظر آن هم خواهم ماند تا کی خداوند صلاح بداند که من هم همچون شهیدان به مقام شهادت برسم و به جمع آن‌ها بپیوندم و هم اکنون و همیشه در قنوت نمازم همیشه الهم الرزقنی توفیق الشهادت فی سبیل الله است که خداوند شهادت را نصیبم کند و از خدا هیچ مرگی جز شهادت نمی‌خواهم.» 🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
⭐️یادی از سردار شهید عبدالرسول محمدپور⭐️ 🌹رسول در کودکی به شدت بیمار شد، ان زمان ها در محل و روستای ما دکتر حاذق و قابل اعتمادی نبود برای همین روز به روز حال پسرم بدتر می شد به طوری که از برگشت سلامتی ایشان نا امید شده بودم. بسیار گریه و زاری می کردم، شبی سید نورانی را در خواب دیدم که می پرسید چرا ناراحتی و بی تابی می کنی؟ گفتم : بچه ام مریض است و حالش بد. گفت: نگران نباش حال عبدالرسول خوب می شود. گفتم شما کی هستید: گفت، رضا! از خواب پریدم. سراغ رسول رفتم دیدم حالت بهبودی در چهره ایشان نمایان است. فهمیدم امام رضا پسرم را شفا داده. طبق رسوم آن زمان گذاشتم موهای رسول حسابی بلند شد، بعد او را پدر بزرگ و مادربزرگ راهی مشهد کردم تا در حرم موهایش را بتراشند. تنها چیزی که آنجا رسول خواسته بود برایش بخرند یک جا نماز بود که تا سال ها روی آن نماز می خواند. 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دعای علی حججی، فرزند شهید حججی برای آنهایی که کلیپ را میبنند: آرزو می‌کنم حال همه خوب باشه و برن کربلا 😭 🌱🍃🌱🍃 @golzarshohadashiraz
فرزندان حسینی و مادران زینبی .... ۳۱ مرداد . ساعت ۱۷ لطفا مبلغ باشید 🚨
انشاالله روز شهادت حضرت رقیه س یک ویژه برنامه در داریم میزبان جلسه هم خانواده های معظم شهدا و فرزندان شهدا هستن... هر کی میخواهد بانی بشود از همین الان اقدام کند: 6273811610273184 بنام محمد پولادی ....
🌷🕊🍃 یه سربند داده بود؛ گفت: که شدم ببندیدش به سینه ام... پیکرش که اومد سر نداشت... رو بستیم به سینه اش روی سربند نوشته بود: 😭 💔🥀 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💠 *سیـره شهدا* 💥 عبدالکریم اعتقاد داشت، *«کار فقط باید برای خدا باشد. کاری که برای خدا باشد، انتظار پاسخش را نداریم. همین که خدا ببیند، کفایت می‌کند. نه دوست داریم کسی جبران نماید و نه به کسی بگوییم تا از آن آگاه شود.» 💥عبدالکریم در منطقه، حتی به جزییات نیز توجه می‌کرد. وقتی برای انجام عملیاتی مجبور می‌شدیم در منزل مردم سکونت یابیم، عبدالکریم روی فرش آن‌ها نمی‌خوابید و نماز نمی‌خواند. 😳پس از عملیات نیز پیگیری می‌کرد تا صاحب آن خانه را پیدا کند و حلالیت بگیرد.» عبدالکریم پرهیزکار -🍃═ঊঈ🌹ঊঈ─🍃- کانال گلزار شهدا: http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎙️به روایت اسماعیل شیخ زاده ‌. در پی این برافروختگی چند نفر از ما را هم قسم کرد که با لباس بیرون برویم تا ببینیم نتیجه چه میشود قضا این تمرد سازمانی دو فایده داشت اول منافقان را از مبارزه ی مستقیم و حذف فیزیکی ناامید ،کرد دیگر این که به مردم قوت قلب داد و آنها را دلگرم ساخت اما مهمترین حادثه ای که نتیجه ی کینه توزی منافقان نسبت به بچه های سپاه بود موضوع به گلوله بستن مینی بوس در باسکول نادر بود *** بله سال شصت بود؛ یعنی همان سالی که منافقان یا به قول خودشان مجاهدین خلق اعلام جنگ مسلحانه کرده بودند سپاه هم تشکیلاتی خاص این موضوع ترتیب داده بود با وجود این که خیلی از بچه ها جبهه بودند گردان رزمی تشکیل شده بود از بچه هایی که دوره ی تخریب و چتربازی و جنگ شهری دیده بودند و امنیت شیراز هم به عهده ی همین بچه ها بود که عموماً به وسیله ی منافقان شناسایی شده بودند ،اسمشان ،آدرسشان، ساعت سرویسشان و حتی عکسشان را داشتند. این را هم ما بعدها فهمیدیم که خانه های تیمی لو رفت و اسناد دست بچه های سپاه افتاد. یکی از سرویسهای پادگان امام حسین (ع) مینی بوس قرمز رنگی بود که از دارالرحمه می آمد عادل آباد، باسکول نادر، زرهی و پادگان سعید جراحی چهار راه زندان سوار میشد آن روز لباس نو و مرتبی پوشیده بود از دور دیده میشد . شوخی بچه ها گل کرد ،به راننده :گفتند سریع برو و سعید را سوار نکن تا اذیتش کنیم .سرویس از جلو سعید به سرعت رد شد سعید که انتظارش را نداشت سوت زد، دست تکان داد ،دوید دنبال ماشین تا این که بالأخره راننده پا گذاشت روی ترمز و سعید نفس نفس زنان رسید .همین که پایش را در رکاب گذاشت قهقه هی بچه ها بلند شد و سعید تازه فهمید که قضیه چیست .لبخندی زد و در میان چند طعنه و پلکه ی بچه ها روی صندلی نشست . با شدت کمتری نفس نفس میزد مینی بوس که راه افتاد یکی از بچه ها برای سلامتی رزمندگان اسلام صلواتی را طلب کرد و بعد هم از علی رضا حیدری که مداح بود ،خواست تا نوحه بخواند علی رضا شروع کرد حالا ماشین درست رسیده بود به باسکول نادر و نوحه علیرضا رسیده بود به «یاران همه سوی مرگ رفتند بشتاب که تا از ره نمانی» طنین خوش صدای علیرضا وقتی مینی بوس به طرف زرهی پیچید با صفیر سربی تیربار ژ - سه درهم آمیخت .همراه با صدای شلیک درهای عقب جیپ کالسکه ای باز شد شعله ی خون گرفته ای از دهانه ی تیربار بیرون میزد که درست جلو ما بود، رگباری داخل، رگباری کف و دوباره رگباری در فضای داخل مینی بوس ،جیپ کالسکه ای با سرعت حیرت آوری دور میشد که من از جایم بلند شدم همه ی بچه ها کف ماشین تلنبار شده بودند. .. : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*