eitaa logo
گلزار شهدا
5.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎙️به روایت محمدیوسف غلامی جلوتر که رفتم فاجعه بود. همه چی مثل خواب می موند به شهیدی دیدم که مثل نقاشیهایی که تو دوره کودکی میکشیدم بود ‌.مثِ یه شمعی که اون شمع آب شده بود و پایین شمع جمع شده بود این شهید یه پوتین ازش مونده بود و یه پا... تمام وجود این شهید تو همین پا و پوتین خلاصه میشد. اون طرف تر که رفتم چندتا جنازهٔ سوخته که از تانک بیرون آورده بودند، دیدم. اونا رو هم نگاه کردم؛ ولی کرامت بینشون نبود. مات و مبهوت میگشتم و اشک میریختم نمیدونم چرا با اینکه این قدر گریه کرده بودم سبک نمیشدم . اصلاً نمیدونستم کجا هستم همین طور از معراج و اون کانکس ها اومدم بیرون صدایی نمیشنیدم حوادث بیرون رو متوجه نبودم ،نه صدای بوق ماشین و نه صدای ترددشون، هیچ کدوم رو متوجه نمی شنیدم . احساس میکردم تو این دنیا نیستم .با دیدن اون صحنه ها حالم دگرگون شده بود. هیچ خطری احساس نمی کردم؛ یعنی هم گوشم می شنید و هم نمی شنید .خیلی متأثر شده بودم. یه لحظه صدای بوق ماشینی رو شنیدم که راننده داد میزد _آقا... حواست کجاست.؟!!.. کف خیابون کجا داری میری.؟!!!..... یه لحظه هم اصلاً صدایی نمی شنیدم و همین طور بی حساب برا خودم میرفتم. نمیدونستم دارم کجا میرم. نمیدونم بعد از چند ساعت، شاید هفت یا هشت ساعت، یه کم به خودم اومدم. توی اون هفت ساعت بی هدف راه رفته بودم و دور سر خودم چرخیده بودم . بالأخره بعد از چند روز سردرگمی و پیدا نکردن کرامت، برگشتم شیراز. تمام هم و غم من این بود که خانواده ام چیزی نفهمند. تقریباً دو ماهی شد که نگذاشتم مادرم و خانم کرامت چیزی بفهمند. ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 چشم و چراغ 💢روایتی از پدر و مادر شهرام کاوه به مناسبت سالگرد شهادت شهید 🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
⭐️یاد شهدا در کلام سردار شهیدحاج منوچهر(محمدباقر) رنجبر⭐️ 🌹حاج‌منوچهر در مورد شهید سید ابراهیم پوریزدان پرست می‌گفت: کربلای 5، بعد از شهادت سید محمد کدخدا و حاج مهدی زارع من شدم فرمانده گردان امام حسین، سید ابراهیم هم فرمانده دسته بود و ارتباط ما بیشتر شد. گردان در جزیره بووارین مستقر شد. دشمن از سه جهت روی ما اتش داشت. دسته سید ابراهیم را گذاشتم برای حفاظت از سه راه شهادت که در همین منطقه بود و سید کارش را به نحو احسنت انجام داد و چند تا پاتک عراق را خنثی کرد. برای سرکشی از سه راه رفته بود. دیدم تنها داخل یک سنگر نشسته و به دقت جلو را نگاه می کند. رفتم کنارش. گفتم سید چرا تنهایی؟ گفت :اینجا اتیش سنگینه, کسی نمی ایسته, چند تا هم شهید و مجروح دادیم. خودم وایستادم که حواسم به حرکت دشمن باشه! خندید و گفت: تا من هستم خیالت از اینجا راحت باشه. خداحافظی کردم.چند قدمی که دور شدم، خمپاره ای کنارش نشست و همچو پیر کربلا، حبیب رویش خضاب شد... 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: اگر مورچه‌ای ما را گاز بگیرد قرار و آرام نداریم، و از گزیدن یک کک و پشه ناراحت می‌شویم؛ پس چرا بر سر مؤمنین و مؤمنات از زمین و هوا آتش و موشک می‌بارد، ولی ما ناراحت نمی‌شویم؟ چگونه ما که از نیش یک پشه قرار و آرام نداریم، حاضر می‌شویم این همه تیر و بلا و عذاب بر سر مسلمانان بریزد؟ 📚در محضر بهجت، ج۲، ص٣١۶ 🌷🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 سختی های اين راه شيرين می ‌شود وقتی ‌كه به ياد می آوری اين راه امتداد راهِ حسين است ... 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
💢یادی از شهدای عملیات تروریستی حرم شاهچراغ (علیه السلام) 💠دانشجوی دکترا در دانشگاه نیوزلند بود  با وجود امکانات و شرایط بسیار خوبی که در نیوزلند برایشان فراهم شده بود و علیرغم پیشنهادات خوبی که برای ماندن ایشان در نیوزلند و چند کشور اروپایی دیگر شده بود، ایشان می‌گفتند من باید حتما برگردم و با استفاده از این درسی که خوانده‌ام به کشورم خدمت کنم. 💠نقطه عطف زندگی فرید آنجایی بود که همه‌ی امکانات عالی و پیشنهادات خیلی خوب را در خارج از کشور رها کرد و به ایران برگشت و چون مدت زیادی بود که ایران نبود وقتی به ایران برگشت حقیقتا دوباره از صفر شروع کرد، ولی به لطف و کمک خدا روز به روز بیشتر اوج گرفت. فرید معصومی 🌱🌷🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎙️به روایت محمدیوسف غلامی من دائم پیگیر بودم که خبری از کرامت گیر بیارم. تو همین پیگیریها بود که به رزمنده به اسم شهرام که بچه آباده بود اومد و بهم گفت: که شب عملیات فرمانده گردان شهید شد و تو لحظات آخر به آقاکرامت که فرمانده گروهان بود، اشاره کرد که به جای من به عنوان فرمانده گردان عمل کن..... آقای غلامی، ببخشید که من با صراحت میگم؛ ولی من دیدم که آقاکرامت رفت جلو و با تیر مستقیم عراقیها شهید شد و جنازه غلطید و رفت اونطرف خاک و تو خط شلمچه افتاد. من همه اینها رو به آقای ستایشگر هم گفتم .چون شما برادر بزرگ آقاکرامت هستید و دارید پیگیری میکنید من اینا رو گفتم تا دنبال پیکر شهید باشید .پیگیری کنید تا بچه هایی که برا شناسایی میرن، شاید تونستند از اون طرف خاک بیارنش عقب. آقاکرامت شب عملیات خیلی رشادت از خودش نشون داد.... - خیلی ممنون که اینا رو گفتید و من رو مطمئن کردید که کرامت شهید شده... _تقریباً پنجاه روزی میشد بیخبر بودیم که خانم کرامت از طریق یکی از دوستان آقاکرامت فهمیده بود . یک هفته بعد از مطلع شدن خانمش ،خبر بهمون رسید که پیکر شهید پیدا شده و باید بریم تو بنیاد شهید و کرامت رو ببینیم و باهاش وداع کنیم. مادرم رو که دیدم بلند بلند گریه کردم و گفتم :مادر دیگه دنبال برادرم نمی گردم کرامت خودش اومده . صبر مادرم اون روز باور کردنی نبود. همه اقوام و فامیل جمع شده بودند برای تشییع جنازه و خانمهای فامیل گریه میکردن که مادرم بلند شد و با صدای غرایی گفت: «بسم الله الرحمن الرحیم .من هدیه ای در راه خدا داده ام و همگان بدانند که به این هدیه افتخار میکنم؛ پس گریه نکنید.» صدای غرای مادرم برا همیشه تو گوشم مونده .کرامت با مادرم یک روح در دو بدن بودند. همه از علاقه مادرم به کرامت خبر داشتند .صبر مادرم تو شهادت کرامت باور کردنی نبود. یک دنیا غصه و ناراحتی روی دوش مادرم سنگینی میکرد اما غصه و دلتنگیهاش از چشماش سرازیر نمیشد. کاش حالا که کرامت برگشته بود صداش مث مادرم میان انبوه جمعیت بلند میشد و میگفت: خسته نباشی شیرزن خسته نباشی اسوه .. ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
سلام ای شاه خراسان تویی چشم و چراغ خاک رسیده این رو‌ سیاهت تو را جان رو‌ بر نگردان (س)🥀 🕯 🥀 ♨️ 🔶🔹🔶🔹🔶🔹🔶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 به وقت 💠به مناسبت سالگرد یتیم شدن آرتین ،فرزند ایران 🎥 خاله! تیر زدن تو سر مامان، خاله مامان مرده، اما کی میاد پیش من!؟ ⭕️ قصه پر غصه مجروحیت آرتین و شهادت پدر و مادرش از زبان خاله‌اش...😭 🏴🏴🏴 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
💢مراسم سالگرد شهدای حرم مطهر
🚨 میهمانی لاله های زهرایی و عزاداری روز وفات حضرت معصومه س 🏴گرامیداشت شهدای مظلوم حمله تروریستی حرم شاهچراغ (ع) 💢 : حاج عبدالله توکلیان (خادم افتخاری حرم) 💢 : کربلایی حسن پورحسن : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام : ◀️ پنجشنبه ۴ آبان ماه/ از ساعت ۱۶ 🔺🔺 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
🌷🕊🍃 بر ما خرده نگیرید که چرا روز و شبمان لبریز از یاد شهداست.... که اگر یاد شهیدی در دل، خانه کرده نه از پاکیِ دلِ ما... که از لطف و عنایت شهید است...💔 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
38.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 به وقت 😭😭 ۴ آبان سالروز جنایت تروریستی در حرم حضرت شاهچراغ علیه السلام 📽 هدیه به شهدای مظلوم حرم 🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎙️به روایت محمدیوسف غلامی من دائم پیگیر بودم که خبری از کرامت گیر بیارم. تو همین پیگیریها بود که به رزمنده به اسم شهرام که بچه آباده بود اومد و بهم گفت: که شب عملیات فرمانده گردان شهید شد و تو لحظات آخر به آقاکرامت که فرمانده گروهان بود، اشاره کرد که به جای من به عنوان فرمانده گردان عمل کن..... آقای غلامی، ببخشید که من با صراحت میگم؛ ولی من دیدم که آقاکرامت رفت جلو و با تیر مستقیم عراقیها شهید شد و جنازه غلطید و رفت اونطرف خاک و تو خط شلمچه افتاد. من همه اینها رو به آقای ستایشگر هم گفتم .چون شما برادر بزرگ آقاکرامت هستید و دارید پیگیری میکنید من اینا رو گفتم تا دنبال پیکر شهید باشید .پیگیری کنید تا بچه هایی که برا شناسایی میرن، شاید تونستند از اون طرف خاک بیارنش عقب. آقاکرامت شب عملیات خیلی رشادت از خودش نشون داد.... - خیلی ممنون که اینا رو گفتید و من رو مطمئن کردید که کرامت شهید شده... _تقریباً پنجاه روزی میشد بیخبر بودیم که خانم کرامت از طریق یکی از دوستان آقاکرامت فهمیده بود . یک هفته بعد از مطلع شدن خانمش ،خبر بهمون رسید که پیکر شهید پیدا شده و باید بریم تو بنیاد شهید و کرامت رو ببینیم و باهاش وداع کنیم. مادرم رو که دیدم بلند بلند گریه کردم و گفتم :مادر دیگه دنبال برادرم نمی گردم کرامت خودش اومده . صبر مادرم اون روز باور کردنی نبود. همه اقوام و فامیل جمع شده بودند برای تشییع جنازه و خانمهای فامیل گریه میکردن که مادرم بلند شد و با صدای غرایی گفت: «بسم الله الرحمن الرحیم .من هدیه ای در راه خدا داده ام و همگان بدانند که به این هدیه افتخار میکنم؛ پس گریه نکنید.» صدای غرای مادرم برا همیشه تو گوشم مونده .کرامت با مادرم یک روح در دو بدن بودند. همه از علاقه مادرم به کرامت خبر داشتند .صبر مادرم تو شهادت کرامت باور کردنی نبود. یک دنیا غصه و ناراحتی روی دوش مادرم سنگینی میکرد اما غصه و دلتنگیهاش از چشماش سرازیر نمیشد. کاش حالا که کرامت برگشته بود صداش مث مادرم میان انبوه جمعیت بلند میشد و میگفت: خسته نباشی شیرزن خسته نباشی اسوه .. : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
📍رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای (مدظله العالی) : 🔰این قضیّه(شهادت زائران احمد بن موسی الکاظم «شاهچراغ (ع)» ) را هم نباید بگذارند فراموش بشود. البتّه فراموش نمیشود، امّا بایستی دستگاه‌های فرهنگی ما، دستگاه‌های رسانه‌ای ما، عناصر هنری ما، این قضیّه را مثل قضیّه‌ی عاشورا، مثل قضایای گوناگون تاریخی، نگه دارند، بزرگ کنند، ترسیم کنند،(تا) آیندگان بفهمند. ۱۴۰۱/۹/۲۹ 🔻بیانات رهبر معظم انقلاب ،در دیدار خانواده شهدای مظلوم شاهچراغ (ع) 🚨مراسم گرامیداشت شهدای شاهچراغ علیه السلام ساعت ۱۶ ، قطعه شهدای گمنام شیراز 🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
⭐️یاد شهدا در کلام سردار شهیدحاج منوچهر(محمدباقر) رنجبر⭐️ 🌹حاج‌منوچهر در مورد شهید حسن حق نگهدار می‌گفت: ابان ماه 1359، با چند نفر از بچه های سپاه شیراز مأمور شدیم تا به سوسنگرد برویم و سرپرستی اولین گروه بسیجی های اعزامی از شیراز به عهده بگیریم. رفتن ما همزمان شد با هجوم تانک های عراقی برای تسخیر سوسنگرد. سلاح ما ام یک بود که در برابر تانک اثری نداشت. تیربارچی ما، جمشید غنی هم همان دقایق اول خورد. شهیدسید محمد کدخدا برای حفظ نیروها آنها را به کنار رودخانه برد، به من و حسن حق نگهدار گفت مهمات را منفجر کنید و بیائید. با حسن چند نارنجك انداختيم اما باعث انفجار بقيه نشدند. حسن من را عقب فرستاد و جلوتر رفت وبا نارنجكى كه روى مهمات ها انداخت. انفجار شديدى ايجاد شد.عراقی ها حسن را زير اتش شديد گرفتند. حسن نتوانست به كانال بر گردد وبا فرياد به من گفت شما برو به بچه ها برس. حسن با سرعت مى دويد وتيربارچى عراقى باگلوله او را دنبال مى كرد. خدا او را از آن آتش نجات داد و به سوسنگرد رساند تا حماسه ساز بی بدیل شکست حصر سوسنگرد شود. 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
شیعه کم و محب گنهکارتان زیاد درهم محب و شیعه بخر دستمان بگیر ما ای حسین، مسلم و هانی نمی شویم ما و همین دو دیده ی تر دستمان بگیر... 🌷 🌙 کربلا میخواهم 🌱🌷🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🌷🕊🍃 کوتاه‌ترین دعا برای بلندترین آرزو ... 🌤اللهم عجل لولیک الفرج 🌤 جمعه‌های_دلتنگی 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💢به یاد شهدای حرم شاهچراغ علیه السلام 💠من درزمان بارداری خیلی رعایت میکردم،مستحبات وواجبات وبرنامه های مذهبی را ادا میکردم... وزمانی هم که متولد شدهمیشه باوضوبودم ونوارقرآن کنار گهوارش بودو لالائیش قرآن بود،موقع شیر دادن هم هر موقع که بود،روز یا نیمه شب حتما وضومیگرفتم. خیلی علاقه به مسجد داشت وپشت سرم میدوید ومیگفت: مامان منم ببر مسجد، ۴/۵ساله که بودمکبرشد.خیلی علاقه داشت.باصدای قشنگی که داشت تکبیر میگفت. 💠 روز آخر (۴ ابان ماه ۱۴۰۱) گفتم نرو مامان خطرناکه.. گفت: برم دعا کنم برای آرامش و امنیت کشور،برای سلامتی رهبر،برای اینکه خدا یه آبی روی آتیش اغتشاشات بریزه و خاموش بشه... گفتم نرو مادر...برگشت گفت خدا،امام زمان،شاهچراغ ... بهش گفتم پس زودتر بیا طاقت دوری رو ندارم،جوری بیا که به شب نخوری،ساعت هفت خونه باشی.گفت باشه مامان زیارت میکنم و نماز مغرب و عشا رو میخونم و میام.که..... 💠تقریبا از اول مهر بود پای چپ مادر حالت پرش داشت ودکتر هم رفت.هرکسی میگفت چیزی بخوره،مثلا میگفتن بادام بخورد خوبه،فلان دارو خوبه.تا روز شهادت مجتبی که خیلی بدتر شده بود و دقیقا همان ساعات شهادتش بیشتر بود که از لحظه ای که داداشم شهید شد پای مادر هم خوب شد وبعد متوجه شدیم دقیقا تیر به پای چپ و همین قسمت زانو اصابت کرده. انگار یک نشونه بوده برای اطلاع دادن شهادتش.😞 (به روایت برادر شهید) مجتبی ندیمی 🌱🍃🌱🍃🌱 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽صحبت‌های پدر شهید علی‌وردی در مراسم سالگرد شهادتش 💢 روضه مکشوفه پسر ، از زبان پدر😭 آرمان علی وردی 🌷🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
💠شجاعت و دلیری شهید جمالی واقعا مثال زدنی بود،و ارادت خاصی به بی بی زینب(س) داشت، همیشه کارهاش برای رضای خدا بود،و اصلا هیچ چیز مانع از اهداف او نمی شد ودر این زمینه کاری به حرف مردم نداشت،و همیشه به این تعبیر قشنگ حضرت امیرالمومنین علی (ع) که نسبت این دنیا به جهان آخرت همانند رحم مادر به این دنیاست،و اون جنینی که در رحم مادر است از آمدنش به این دنیا ناراحت وفکر میکند تمام هستی همان رحم مادر است،و بعضی انسانها هم فکر میکنند، همه چیز همین دنیاست و …. و همیشه میگفت،مال دنیا و زرق وبرق دنیا انسان را از بعد عرفانی و معنویات جدا میکند و هرچقدر حریصتر باشیم این فاصله بیشتر وبیشتر میشود. ✍قسمتی از وصیت شهید: اگر خداوند بزرگ این بنده سر تا پا تقصیر گنهکار را ببخشد و شهادت نصیبم شد برای رفتن من گریه نکنید،کوچکترین چیزی که می توانم به ماندن اسم شیعه و بی بی زینب(س) هدیه کنم جان ناقابل من است و اگر خدا مرا بپذیرد بزرگترین لطف رادر حق من کرده است. محسن جمالی 🌷🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz نشردهید
نگذاریم ارتباطمان ضعیف شود! افتخار ما به نوكرى امام زمان عجل ‎الله ‎تعالی ‎فرجه‎ است. اگر روزى يك مرتبه عرض ارادت نكنيم و تجديد ميثاق نكنيم، رابطه ما با صاحبمان ضعيف مى‏شود و يادمان مى‏رود. اين اندازه را بايد در كنار تحصيلمان، وقت براى عبادت و خودسازى بگذاريم. - علامه مصباح یزدی ۱۳۷۸/۰۳/۱۶ https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
| دعا کنید شهیـد بشم... | یه روز آقا آرمان بهمون گفت: بچه‌ها همه‌تون فردا روزه بگیرید بیاید حوزه، قراره افطاری بدیم. فرداش همه موقع اذان مغرب سر سفره نشسته بودیم. آقا آرمان رو کرد به بچه‌ها گفت: خب ان‌شاءالله که نماز و روزه‌هاتون قبول باشه؛ شما دل‌هاتون پاکه و چیزی به افطار نمونده، ازتون می‌خوام برام یه دعا کنید. همه گفتیم: آقا چه دعایی کنیم؟ آقا آرمان گفت: دعا کنید شهید بشم... همه‌مون دستامون رو گرفتیم بالا دعا کردیم؛ اصلا انگار نمی‌دونستیم داریم چه دعایی می‌کنیم؛ شاید بعضی‌ها معناش رو هم‌ نمی‌دونستند... • یکی از متربی‌های شهید شهید 🕊🌹 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 درکارعشق،دوری‌وهجران‌به‌مارسید یوسف‌که‌رفت،غصه‌کنعان‌به‌ما رسید...💔 🌷 💔🥀 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💢به یاد شهدای حرم شاهچراغ علیه السلام 💠شهید محمدرضا کشاورز چندماهی بوده که ۱۵ سالگی را پشت سرگذاشته بود و در مقطع دهم مشغول تحصیل در مدرسه شاهد شیراز بود. محمدرضا پسری با ادب و کارگر زاده و همواره در امور دینی و مذهبی سرآمد بود.تمام کسانی که با محمدرضا معاشرت داشته‌اند از ادب ،حیاء و متنانت این پسر نوجوان سخن می گویند. 💠محمدرضا از ۲ هفته پیش نیت کرده بوده که شامگاه هر چهارشنبه در حرم مطهر شاهچراغ(ع) حاضر و ضمن به پا داشتن نماز مغرب و عشاء به جماعت در جلسات مذهبی این آستان مقدس شرکت کند. 💠مادر شهید چند ماه قبل از شهادت پسرش ، سفری به کربلای معلا داشته که قبل از سفر به محمدرضا می گوید، چه سوغاتی از این سفر زیارتی می خواهد که برای او بیاورد که شهید می گوید از کربلا برایم پارچه کفنی متبرک به تربت امام حسین(ع) بیاور. محمدرضا کشاورز 🌱🌷🌱🌷🌱 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz