✍شهید حاج قاسم سلیمانی
تمام این کسانی که درامروز درصحنه سوریه حضور پیدا می کنند،اینها داوطلبانه، نه داوطلبانه، ملتمسانه دراین صحنه حضور پیدا کردند. امروز بایک صحنه ای مواجه شدم.پدر خانم شهید مدافع حرم به من التماس می کردبه عنوان مدافع حرم پذیرفته شود. و عجیب تر از آن این که دیدم دخترجوانی که یک بچه شش ماهه ی شهید رابا خودش حمل می کند،اوهم به من التماس می کرد پدرمن را به عنوان مدافع حرم بپذیرید..
📚ذولفقار.ص۱۳۹
#سرداردلها🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌷عشق ناصر به #حضرت_فاطمه_زهرا س بر بچه های #گردان_امام_مهدی عج پوشیده نبود. وقتی نوحه دروسط کوچه تورا میزدند...کاش بجای تو مرا میزدند.
را اولین بار در نمازخانه گردان خواند. تعدادی از بچه ها که طاقت نداشتند، امدند به من گفتند چرا ناصر این نوحه می خونه؟
گفتم زبان حال خودش است. شما دوست ندارید بجای #فاطمه_سلام_الله_علیها کتک می خوردید.
بهم دیگر نگاه کردند و رفتند. شب های بعد گرم کننده نوحه ناصر همین بچه ها ی عاشق بودند.
دم همیشگی ناصر در ذکر مصیبت ها این بود.
🌷اگر قلب مارا بشکافن ... روی ان نوشته یا حسین ع یا زهرا س.
این نوحه انقدر تکرار شده بود .که من از بر شده بودم.
روز آخر که جنازه ناصر از تپه ریشن پایین امد وقتی بوسیدمش، چشمم به طرف قلبش رفت.
لباس خونی سمت چپش مرا کشاند به ان فکری که سال ها برایم .
پیش امده بود رابطه او و نوحه اش. به ارامی لباسش را کنار زدم.
خدای من. فقط قلب ناصر شکافته شده بود .همه جایش نگاه کردم هیچ جراحت دیگری نداشت.
آرام زیر لب زمزمه کردم.
🌷اگر قلب مارا بشکافن ... روی ان نوشته یا حسین ع یا زﻫﺮا (س)
#مداح_شهیدناصر_ورامینی
#شهدای_فارس
#اﻳﺎﻡ_ﺷﻬﺎﺩﺕ 🌷
🌹🌷🌷🌹
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_گلزارﺷﻬﺪا
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
نشردهید
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
*#شهید_حاج_منصور_خادم_صادق*
*#نویسنده_بابک_طیبی*
*#قسمت_بیست_و_یکم*
و منصور را در پادگان شهید دستغیب اهواز دیده بود با لباس خاکی و خاک آلود و چفیه ای دور گردن.
_بابا اینجا منطقه جنگی کت و شلوار که برنمیداره.
و از آقای احدی لباس می گیرد و در منزل جلیل که اهواز است عوض میکند .در آن ۱۲ روزی که آنجاست می بیند منصور خواب ندارد یک روز یا به مقر ها سرکشی می کند یا مشغول کار دیگری است روز و شب نمی شناسد.
۷ یا ۸ دور تسبیحش را رفته بود به عکس های روی دیوار نگاه کرد .به سقف و به چراغها و ناگاه عجول و شتاب آلود چند نفر که مجروحی را در برانکارد میآوردند.
همه کنجکاوانه به مجروح نگاه می کردند و چند دقیقه بعد مجروح دیگری.
بوی تند بیمارستان برای او که عادت نداشت مشمئز کننده بود ولی اهمیت نمیداد. مادر همچنان می مویید.دو نفر مجروحی را حمل می کردند که از دور داد میزد جنگی است.لباسهای خاکی ریش بلند دست راستش نصف شده بود و یک طرف صورتش سوخته بود.
پدر سر به طرف مادر چرخاند .ملتمسانه و با حوصله گفت: تو رو خدا آروم باش حوصله کن.
پرستار سفید پوش برگشت. دم رفتنی گفته بود به همکارش که در این چند چهار روز فقط ۷ ساعت خوابیده و این را می شد در چشم هایش که فقط مانده بود از حدقه بیرون بزند فهمید.
رو به پدر گفت:
_طبقه دوم که تشریف میبرین دست چپتون یک سالن بزرگ باید همون جا باشن.
قدم به قدم روی هر تخته مجروحی دراز کشیده بود.بالای سر بعضی تخت چند دسته گل و جعبه شیرینی در کنار بعضی هاشون کمپوتگیلاس و سیب با ترکیبی از رنگ ها و طرح های شاد به چشم می زدند.
پای چند تخت آمده بودند ملاقاتی و شب را با مجروحشان صبح میکردند.
گوشه سالن جوان تنها روی تخت دراز کشیده بود و داشت می نوشت.کنارش مردی با چشم های درشت از دردی نامعلوم دادی بلند کشید و سرش را کوفت روی بالش و از هوش رفت.
منصور کجا می توانست باشد؟چشم چشم کردند. مادر گفت از این طرف و پدر دنبالش قدم برداشت.
تختی رسیدم من رفته کشیده شده بود تا روی سر مریض. مادر آرام مویید.
_منصوره منصور...بچمه..
_بی تابی نکن خانم ها از کجا می دونی منصوره؟!
_من انگشت پای بچم رو نشناسم؟!
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
روحالله #عاشق امام حسین(ع) بود.
#امام_حسین رو برای خودش معیار قرار داده بود. هرکاری که میخواست انجام بده🚶♂ اول میسنجید که این کار، اون رو به #امام حسین(ع) نزدیک میکنه یا دور...🤔
گاهی که در ماشین موسیقی🎵 میگذاشتیم▶️مخالفت نمیکرد اما کمی که میگذشت میگفت:
احساس میکنم از#امام_حسین(ع) دورم میکنه. 🤭
آهنگ را قطع میکرد⏹ و میگفت:
حالا کمی#ذکر حسین#حسین رو بگیم که از یاد#امام حسین دور نشیم...بعد اگر خواستی دوباره ضبط رو ▶️ روشن کن...😳🤗
روحالله در تمام لحظاتش امام #حسینی(ع) بود. ✅
به نقل از: همسر و دوستان شهید
شهید مدافع حرم
شهید روح الله قربانی
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
نشردهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچکی پشت آدم نیست!
#فقط خدا👌
#سالروزشهادت💛
#شهیدعلیخلیلی🍃
شهید امر به معروف...
🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #روایتگری | #شهدای_غواص
#مادران_شهدا
🔻فرات سنگ قبر فرزند من است
🎙راوی : آقای #محمد_احمدیان
🌱🌹🌱🌹
#ڪانال_گلزارشهدا
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد
🔅 سخت اسـت امّــا ...
گذشتنــد از هر آنچه که
#قلبــشان را
وصل زمیــن میڪـرد !
📍این قانــون پـــرواز اسٺ
" گذشتن برای رهــا شـدن "..
🌷 یاد همه شیر بچه های جبهه های نبرد حق علیه باطل جاودان #صلوات
🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🍃🌺🍃🌺🍃
خنـده هاے دلنشین شهدا
نشان از آرامــش دل دارد
وقتے دلت با "خـــدا" باشد
لبانت همیشه مےخنـــدد
اگر با "خدا" نباشی هرچقدر هم شادی کنی، آخرش دلت غمگین است...
#سلام🤚
#صبحتون_شهدایی🌱
🍃🌺🍃🌺🍃
@shohadaye_shiraz
#ﻳﺎﺩﺷﻬﺪاﻱ_ﻓﺘﺢ_اﻟﻤﺒﻴﻦ
🌷حاج شير علي خاطره اي را از حضورش با حاج خسرو بيان مي کند: شبي حاج خسرو نگهبان بودیم. سنگر ما در محلي بود که مثل نقل و نبات خمپاره، روي سرمان ريخته مي شد. ترکش ها از بغل گوش ما رد مي شدند، اما چيزي از آنها نصيب ما نمي شد. حاج خسرو شروع کرد به خواند مصيبت حضرت رقيه(س) در آن دل شب، هر دو تا توانستيم گريه کرديم. همان شب با حاج خسرو با خدا عهد بستيم. گفتيم خدايا، ما به عهدمان وفا مي کنيم تو هم به عهدت وفا کن و ما را به آرزويمان برسان.
آن شب سپري شد. وقتي براي نماز بيدار شديم، حاج خسرو گفت من ديشب خواب عجيبي ديدم، من هم خواب عجيبي ديده بودم، خواب هايي که نويد هايي بودبراي شهادت ما...
🌾🌷🌾
#شهیدحاج_خسرو_آزادی
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_اﺳﺘﺎﻥ_ﻓﺎﺭﺱ
#اﻳﺎﻡﺷﻬﺎﺩﺕ 🌷
🌹🌷🌹🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_گلزارﺷﻬﺪا
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
📌روایت حاج قاسم از سیزده به دری که تنگه فتح شد
🔹ساعت سی دقیقه بامداد دوم فروردین سال ۶۱ بود که عملیات فتح المبین با رمز مقدس یا زهرا سلام الله علیها آغاز شد. حاج قاسم این عملیات را به گونه ای دیگر روایت کرده که خواندنی است.
🔹این عملیات ۴ مرحله ای که یکی از مهم ترین عملیات های دفاع مقدس بود، نقطه عطف جنگ عراق علیه ایران به شمار می آمد و در آن ۲۵۰۰ کیلومتر مربع از خاک کشورمان آزاد و نیروهای عراقی از خاک خوزستان خارج شدند.
🔹عملیات فتح المبین منجر به آزادسازی بیش از دو هزار و پانصد کیلومتر مربع از خاک جمهوری اسلامی ایران، شامل دهها بخش و روستا، سایت های ٤ و ٥ رادار، جاده مهم دزفول – دهلران و … شد.
🔹انهدام بیش از چهار لشکر، ٣٦١ دستگاه تانک و نفربر، ١٨ فروند هواپیما، ٣٠٠ دستگاه خودرو، ٥٠ عراده توپ و ٣٠ دستگاه مهندسی ارتش عراق از دیگر نتایج این عملیات بود.
#سرداردلها 🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
#شهید_حاج_منصور_خادم_صادق*
#نویسنده_بابک_طیبی*
#قسمت_بیست_و_دوم*
پدر به پایین تخت نگاه کرد انگشت پا از ملافه بیرون بود مادر دلش نمی آمد صورت منصور را ببیند .شاید یک طرفه صورتش سوخته باشد.
ملافه را پس نداده بود که با اشاره و جمله دو کلمهای جوانی که تازه به اتاق آمده بود و فهمید منصورش به هوش نیامده.
نه صورتش سوخته بود نه بینی اش را گلوله برده بود. سرش با باندهای سفید که جاهایی از روی آن لکه های خشکیده خون بود بزرگ تر از قبل به نظر میرسید.
بوی خاک و بوی بدن سربازها در حین جنگ قاطی شده بود با عطر همیشگی و خاص منصور که از بین همه این بو ها زیر دماغ می زد. عطر همین خوش همیشه وقت داخل شدن به جایی پیش از خودش می آمد و می فهمیدند منصور است که آمده. همان عطری که شیرازیها اسمش را «شاهچراغی» گذاشتهاند.
_خانم فعلاً که بیهوش من میرسونمت خونه برمی گردم.
_ای وای مگه من میتونم!
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
مادر دسته گل بالای سر تخت را با انگشت آب پاشید. جعبه شیرینی را مرتب کرد کنار تخت. کنار تخت هفتم آبمیوه را که با دست گرفته بود گذاشت. برای تخت بغل دیوار ظرفی با لایه نازکی از خاک نرم برد.
مجروح است که ته لهجه اش داد میزد جهرمی است با زحمت بلند شد نشست و تشکر کرد و بعد کف دستهایش را دو سه بار به خاک زده به پیشانی برد و رو به قبله چرخید.
در این ۷ روز پرستار ها و دکتر ها آمده بودند با دستگاه های مختلف روی منصور آزمایش کرده بودند.
پدر زنبیل خرت و پرت ها را به دست مادر داد و پرسید:
_هوش نیومده؟!
_نه بچم! دیگه دستش تیکه تیکه شده از بس سرم دادن خوردش.هفت روز آزگار بیهوش و بی گوش افتاده روی تخت تو یه تیکه نون تو دهنش نرفته.
🌹🌹🌹🌹🌹
دکتر اعرابی وارد شد.منصور از آن دست مریض هایی بود که چهره اش در خاطره دکتر ماندگار بود با آن ترکشهایی که در سرش جا خوش کرده بودند.
پدر به تایید مشاهدات دکتر برای سپاس خوشحال گفت:
_بلاخره بعد ۷ روز همین الان به هوش آمد ما که نمیدونیم به چه زبانی از شما...
_خوبه خدا رو شکر .هیچی که نخورده؟!
_یه آبمیوه مادرش بهش داده.
_خیلی خوب!
و همینطور که به طرف به منصور می رفت فقط یک دفعه ای بهش غذای زیادی ندین .آروم آروم .خوب دلاور چاق شدیا تو این هفت روز.!
منصور سلام داد غریبانه و مبهوت. حنجره اش انگار خش داشت .نمیدانست هفت روز یعنی چه؟!
❤️❤️❤️❤️
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 سخنرانی شهیدحاج قاسم سلیمانی به مناسبت سالگرد عملیات فتح المبین .
#سرداردلها
#عملیات فتح المبین
🍃🌹🍃🌹
#ڪانال_گلزارشهدا
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💠 شهید علی قاریان پور:
به روی سنگ قبرم اسمم را ننویسید ، می خواهم همچون ده ها شهید دیگر گمنام باقی بمانم، اگر خواستید فقط این جمله را بنویسید : مُشتی خاک به پیشگاه خداوند متعال.
#شهید_علی_قاریان_پور
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#ﻃﻨﺰﺟﺒﻬﻪ 🌹
💠 جمشید روایی از نیروهای گردان ابوذر لشکر 33 المهدی اﺳﺘﺎﻥ ﻓﺎﺭﺱ،خیلی شوخ و با روحیه بود☺️.
وقتی بچه ها به او التماس دعا🙏 میگفتند یا از او تقاضای «شفاعت» میکردند میگفت: مشکلی نیست ، فقط یکی دو قطعه عکس سه در چهار و یک برگ فتوکپی شناسنامه بیار تا ببینم برات چکار میتونم بکنم.😁😁
#خاطرات رزمندگان فارس
🌹🌷
#ڪانـال_ﺷﻬـــﺪاے_غریــب_ﺷﻴــﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#شاهزاده_علےاڪبر_ع 🌷
نسل جوان را بہ جهان رهبرے
🌺جلوه ے توحيد، علے اڪبرے
هر ڪہ هواے رخ احمد ڪند
🌺در تو تماشاے پيمبر ڪند
#میلاد_حضرت_علی_اکبر(ع)🌺✨
#روز_جوان_مبارکباد🌺✨
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🌱🌹🌱🌹
💫🍃💫🍃💫🍃
تو نرفتی بلکه آمدی،
نمردی بلکه زنده شدی،
شهادت انسان را زنده می کند...
#سلام🤚
#صبحتون_شهدایی
💫🍃💫🍃💫🍃
@shohadaye_shiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید| عیـد سالِ ۱۳۹٠ کنـارِ آتش در روستای عزیز و پر خاطره ی قنات ملک...
🔺ویدیو کمتر دیده شده از شهید سلیمانی در زادگاهش روستای قنات ملک
#سرداردلها 🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
همه به آب کارون زده بودند جز جواد. هر چه اصرار کردیم نمی آمد. وقتی دید خیلی اصرار می کنیم گفت: «شما خیلی خامید، من الان حوریه های بهشتی را می بینم که با لیف و صابون منتظر ایستاده اند تا من شهید شوم و مرا غسل بدهند!»
زدیم زیر خنده😅
بعد از آب تنی، رفتیم تا نسبت به منطقه عملیات توجیه شویم. یک کالک عملیات را روی زمین پهن کرده، دور آن حلقه زدیم. چند دقیقه نگذشته بود که خمپاره شصتی کنار ما به زمین نشست و منفجر شد.
فقط جواد بود و هاشم نظر علی شهید شدند
***
شهید عباس کامیاب حال و هوای تشیع پیکر جواد را اینگونه می نویسد:« گفتند وصیت کرده در کنار نظرعلی باشد، نظرعلی را نمی شناختم. بالاخره پیدایش کردیم، آنها را کنار هم آوردیم، جنازه ها را گشودیم. انگار از مادر متولد شده، پارچه را کنار زدم، صورت نورانی بخون خفته اش را دیدم که همچون عباس(ع) دست از بدن جدا بود، تکه تکه شده بود، خودش می خواست. نظر علی هم خواسته بود، هر دو با هم همچون حسین(ع)، خدا هم اینها را دوست دارد...»
#شهید جواد کامیاب*
#شهید هاشم نظرعلی*
#شهداے_فارس*
#سالروز شهادت*
🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهید_حاج_منصور_خادم_صادق*
* #نویسنده_بابک_طیبی*
#قسمت_بیست_و_سوم*
تصویر های موهوم مرتب پیش چشمش بود. خاکریز زنی ،کوشک ،پاسگاه زید، داخل تانک. محفظه فلزی محبوس و ناگهان کابوس یک انفجار و صدایش که به رنگ گدازه های مذاب آتشفشان...و حالا درد نرمی سخت و سنگین سرش را می فشرد.
آینه کوچکی آن طرف روی میز چوبی کوچک دید.دیدن قیافه خود در آینه با حرف زدن شکسته و خش دار و گوش دادن به لحن حرفهای خویش شاید هیچ کدام مفهوم گذشته ۷ روز را نگفت.
نمیدانست چشم راستش حالا که می چپ می بیند.
_خوب بهتری جوان ؟!خوشحالم که سالم میبینمت. فقط یادت باشه حالا حالا ها هوای جبهه رفتنت را از سر در کنی! یه سری معاینات دیگه مانده که باید انجام بشه و تو فقط باید استراحت کنی!
نگاه مقتدر و غمگینانه منصور به لبهای دکتر بود. دکتر دستی برای خداحافظی بلند کرد بر برگه چیزهایی به لاتین نوشت و از در خارج شد.
_آقای دکتر حالا کی به سلامتی خوب میشه!؟
_چند تا از ترکش های سرش را درآوردیم بقیه هم باید توضیح سرش بمونن تا به مرور زمان اثرشان محو بشه
_واقعا لطف کردید . از رزمندهها که اونجا بوده شاید دیده باشین حاج اسدالله زمانی میگفت منصور را از بین جنازهها کشیدن بیرون !حالا دیگه لطف خدا بود و زحمات شما!
🌿🌿🌿🌿🌿
مادر ساکت کنار پنجره ایستاده بود و دنبال جوابی برای پاسخ به منصور بود
_عزیزم حالا من گناه کردم خونمون شیرازه؟! خوب برای این ها هم که مادری کردم ؛نکردم؟! خدا شاهده اینا هم مثل پسرای خودم هستن مثل خودت. تو این چند روز فرنی درست میکردم بهشون می دادم. آبمیوه شان را با دست خودم میگرفتم میدادم. خاک تیمم میخواستن خودم میدادم.
_ببین مادر جون این بندگان خدا یکی شود مال جهرم یکی شون مال فسای.یکیشون...حالا شما که اینجا هستی خوب اینا دلشون به درد میاد که چرا خانواده خودشون نیستن من که اصلا نمی خواستم شما بفهمید دیگه چه برسه بیاید اینجا...
_بعدش هم من که نمیخوام مثل این پیرمردها که یه تقی به توقی میخوره ۶ ماه باید بخوابم توی رختخواب بیفتم که!
اصلاً تورم که نیست مگه ندیدی دکتر گفت کمی زخمی شدم. فردا پس فردا باید بلند برم اونجا نیروهام گیرن.
_ننه جان شوخیت گرفته به خود دکتر حالا حالا باید استراحت کنی.
_خیلی حالا ما به حرفای دکترا گوش میدیم! دکتر چه میدونه! والا به جون خودت من برم اونجا خوب خوب میشم!
ناگهان از گوشه چشم منصور یک روده کوچک صاف کرد پایین
_به خدا نمی فهمند .من نیروها می گیرند خوب میشم ؛برم خوب میشم..
مادر بوسه به پیشانی پسر زد و به علامت خداحافظی روانی خانه شد به منصور آنقدر غرق خواب بود که چیزی حس نکرد.
در روز طاقت نیاورد به تصمیمی که برای راحتی پسرش گرفته بود پایبند باشد.به بیمارستان که برگشت با جای خالی منصور روی تخت مواجه شد. پس از پرس و جو دانست که برای معاینه و گرفتن چند عکس رنگی از سرش اعزامش کردند تهران.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
⚘﷽⚘
پنجشنبه است...
وباردیگر
مزار شهدا دل ها را به سوی خود می کشاند...
دل هایی که این مکان راخلوتگاه خویش قرارداده اند
و یکدل سیر دلتنگی را بر مزارشان می بارند...
#پنجشنبه_های_عاشقی💔
#باز_پنجشنبه_ویاد_شهدا_باصلوات
🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #راهیان_نور | #اروند_کنار
🔻 چشماتو ببند خیال کن ...
🌟 و اروند کنار همچنان چشم انتظار زائران سرزمین نور است
#دلتنگ_راهیان نور.
🌱🌹🌱🌹
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شـبهای_جمعه
زندگی مان وقف #حســین❣ است
ما بی حســین
شوق #شهـادت نداشتیم❌
🏴🏴🏴🏴
#شهید_مهدی_زین_الدین:
💢هرگاه شهدا🌷رادر شب جمعه یاد کردید، آنها شمارا نزد #اباعبدالله الحسین (ع) یاد می کنند😍
این سخن یک شهید هست پس ضمانت دارد ...
امشب شهدا کربلا هستند ....
#یاد_شهدا_با_صلوات🌺
#السلام_علیک_یااباعبدالله
🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
﷽
ایها الناس بخواهید که آقا برسد
بگذارید دگـر درد بـه پـایان برسد
همگی در پس هرسجده به خالق گویید
که به مارحم کندیوسـف زهرا«س» برسد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج....
🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایت شنیدنی از برخورد حاج قاسم با جوانان
🔺حاجقاسم گفت:فقط حزباللهیها را به دیدارم نیاورید؛ آن جوانی که من را قبول ندارد را هم بیاورید
#سرداردلها 🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
مدرسہ ڪہ مے رفت بالاے هرصفحہ از دفترش مےنوشت:«السـلام علیڪ یاصاحب الزمـان(عج)
برایم مشڪلے پیش آمده بود،بہ خوابم آمد و گفت: «فقط بگـو #یـاصـاحب_الزمان(عج)»
راوی :مادر شهيد
#شهيد_مهدے_اژدرے
#ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻴﺮاﺯ
🔹🌱🔹🌱🔹
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb