eitaa logo
گلزار شهدا دستگرد
1.1هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
49 فایل
✅اولین کانال ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و مقاومت منطقه ۱۳ اصفهان ⚘️ 🎋پاسداشت و معرفی ۵۴۰ شهید منطقه ۱۳ شهر اصفهان و گلزار شهدای دستگرد خیار این کانال کاملا مردمی تشکیل شده وتحت نظر هیچ ارگان ومکان خاصی نمی باشد🔺️ ⬅️خادم الشهدا👇 @khademe_shohada263
مشاهده در ایتا
دانلود
📝دست نوشته مادران،دختران،همسران وخواهران شهدا وایثارگر انقلاب اسلامی ایران 🌷🌷🌷🌷🌷 ✅نشر معارف شهدا در 👇 ┏💎━━━━━━━🌹🌹 @@golzreshd ┗━━━━━━━💌┛
📝"شهدا صدای مارا می شنوند" 🕊گذشته جالبی نداشتم. مثل خیلی از افراد بی حجاب بودم و آرایش می کردم. نسبت به مسائل دینی سهل انگار بودم. زندگی ام در پوچی و دنیا پرستی می گذشت، ولی همیشه دنبال راهی بودم که بتوانم خودم را پیدا کنم و به آرامش برسم روزی با یکی از مربیهای بسیج آشنا شدم به خاطر رفاقت با ایشان به کلاسهای آموزشی این مربی رفتم دوست جدید من در یکی از جلسات کتاب را به من داد تا بخوانم و در کلاس ایشان کنفرانس بدهم من در خلوت تنهایی ام کتاب را شروع کردم. 📍هر چه زمان میگذشت نمی توانستم از کتاب و شخصیت اصلی آن جدا شوم ابراهیم زندگی مرا شديداً تحت تأثیر قرارداد چهره نورانی و مظلومش همواره در مقابلم قرار داشت. هر روز در خلوت خودم با این شهید حرف میزدم ولی شک داشتم که آیا صدایم را میشنود یا نه حضور من در بسیج و جلسات آن باعث شد که شهدا مرا نیز دعوت کنند سال بعد با کاروان راهیان نور به مناطق جنگی رفتم. هر چند سفرهای داخلی و خارجی زیادی رفته بودم. اما این سفر خیلی بهم چسبید و یکی از بهترین سفرهای زندگی ام بود. در همان اردوی راهیان نور یک بار ما را به بردند. جایی که قبلاً شهدا در آنجا نگهداری میشد جای بسیار خاصی بود. 🦋🦋🦋 🕯من مدام شهید هادی را در درونم فریاد میزدم و گریه می کردم، همه جا به یاد او بودم. اما باز هم با خودم میگفتم یعنی شهید هادی صدای مرا می شنود؟! یعنی به من با آن گذشته آلوده ام توجه دارد؟ آن روز در معراج شهدا نیز متأسفانه آرایش کرده بودم و وضعیت خوبی نداشتم. توی حال و هوای خودم بودم که خانمی کنارم آمد و با مهربانی دستم را گرفت و بی مقدمه ازم پرسید شهید ابراهیم هادی را می شناسید؟ بر جایم میخکوب شدم و با صدایی آرام گفتم: «بله» با خودم گفتم: این خانم کیه و از کجا میدونه که من تو دلم چه میگذره. آن خانم با حالت مهربانانه ای گفت: «خواهرم)، شهید هادی به شما توجه دارد مگه شما نمیدونی که شهدا روی شما که به زیارتشان آمده اید حساس اند؟ دوست ندارند از شما گناهی سر بزند.» در دستانش دستمال سفیدی بود گفت این دستمال از طرف شهید هادی آمده بگیرش و آرایش صورتت را پاک کن شهدا زنده اند و صدای ما را میشنوند. ✨✨✨ دستمال را ازش گرفتم بغضی گلویم را گرفته بود سرم را پایین گرفتم و گریه کردم پس از چند لحظه که سرم را بالا آوردم، اثری از آن خانم نبود. همان جا در ساختمان معراج نشستم و زارزار گریه کردم. بعد آرایشم را با همان دستمال پاک کردم و بیرون آمدم اونجا بود که فهمیدم صدای ما را میشنوند و به درد دل ما توجه دارند و راه را نشان میدهند. به دوستانم هم توصیه میکنم که رفاقت با شهدا را انتخاب کنند. چون دو طرفه است اگر شما بر اعمالتان نظارت داشته باشید و سعی کنید که گناهی از شما سر نزند آنها نیز با شما خواهند بود. 💫💫💫 🌷🎍🌷🎍🌷 ᨖᨖᨖᨖᨖ❥ᨖᨖᨖᨖ  @golzreshd  ᨖᨖᨖᨖᨖ❥ᨖᨖᨖᨖ