📝"شهدا صدای مارا می شنوند"
🕊گذشته جالبی نداشتم. مثل خیلی از افراد بی حجاب بودم و آرایش می کردم. نسبت به مسائل دینی سهل انگار بودم. زندگی ام در پوچی و دنیا پرستی می گذشت، ولی همیشه دنبال راهی بودم که بتوانم خودم را پیدا کنم و به آرامش برسم روزی با یکی از مربیهای بسیج آشنا شدم به خاطر رفاقت با ایشان به کلاسهای آموزشی این مربی رفتم دوست جدید من در یکی از جلسات کتاب#سلام_بر_ابراهیم را به من داد تا بخوانم و در کلاس ایشان کنفرانس بدهم من در خلوت تنهایی ام کتاب را شروع کردم.
📍هر چه زمان میگذشت نمی توانستم از کتاب و شخصیت اصلی آن جدا شوم ابراهیم زندگی مرا شديداً تحت تأثیر قرارداد چهره نورانی و مظلومش همواره در مقابلم قرار داشت. هر روز در خلوت خودم با این شهید حرف میزدم ولی شک داشتم که آیا صدایم را میشنود یا نه حضور من در بسیج و جلسات آن باعث شد که شهدا مرا نیز دعوت کنند سال بعد با کاروان راهیان نور به مناطق جنگی رفتم. هر چند سفرهای داخلی و خارجی زیادی رفته بودم. اما این سفر خیلی بهم چسبید و یکی از بهترین سفرهای زندگی ام بود. در همان اردوی راهیان نور یک بار ما را به #معراج_شهدا بردند. جایی که قبلاً شهدا در آنجا نگهداری میشد جای بسیار خاصی بود.
🦋🦋🦋
🕯من مدام شهید هادی را در درونم فریاد میزدم و گریه می کردم، همه جا به یاد او بودم. اما باز هم با خودم میگفتم یعنی شهید هادی صدای مرا می شنود؟!
یعنی به من با آن گذشته آلوده ام توجه دارد؟ آن روز در معراج شهدا نیز متأسفانه آرایش کرده بودم و وضعیت خوبی نداشتم. توی حال و هوای خودم بودم که خانمی کنارم آمد و با مهربانی دستم را گرفت و بی مقدمه ازم پرسید شهید ابراهیم هادی را می شناسید؟ بر جایم میخکوب شدم و با صدایی آرام گفتم: «بله»
با خودم گفتم: این خانم کیه و از کجا میدونه که من تو دلم چه میگذره. آن خانم با حالت مهربانانه ای گفت: «خواهرم)، شهید هادی به شما توجه دارد مگه شما نمیدونی که شهدا روی شما که به زیارتشان آمده اید حساس اند؟ دوست ندارند از شما گناهی سر بزند.» در دستانش دستمال سفیدی بود گفت این دستمال از طرف شهید هادی آمده بگیرش و آرایش صورتت را پاک کن شهدا زنده اند و صدای ما را میشنوند.
✨✨✨
دستمال را ازش گرفتم بغضی گلویم را گرفته بود سرم را پایین گرفتم و گریه کردم پس از چند لحظه که سرم را بالا آوردم، اثری از آن خانم نبود. همان جا در ساختمان معراج نشستم و زارزار گریه کردم. بعد آرایشم را با همان دستمال پاک کردم و بیرون آمدم اونجا بود که فهمیدم #شهدا صدای ما را میشنوند و به درد دل ما توجه دارند و راه را نشان میدهند. به دوستانم هم توصیه میکنم که رفاقت با شهدا را انتخاب کنند. چون دو طرفه است اگر شما بر اعمالتان نظارت داشته باشید و سعی کنید که گناهی از شما سر نزند آنها نیز با شما خواهند بود.
💫💫💫
#ما_زنده_ایم
#حکایاتی_شگفت_انگیز_از_زنده_بودن_شهدا
#شهید_ابراهیم_هادی
🌷🎍🌷🎍🌷
ᨖᨖᨖᨖᨖ❥ᨖᨖᨖᨖ
@golzreshd
ᨖᨖᨖᨖᨖ❥ᨖᨖᨖᨖ
📖تلاوت جزء 2⃣قران کریم به نیابت از
🌷شهید#عبدالله_بروجنی
🌷شهید#علی_اکبر_بهنام_نیا
🌷شهید#اسماعیل_بهرامی
♦️هدیه به امام زمان (عج)♦️
التماس دعا🤲
https://eitaa.com/golzreshd
┄┅═✧🎋❁🌷❁🎋✧═┅┄
Tahdir joze2.mp3
3.97M
💠تحدیر جزء دوم قرآن کریم
🌹به نیابت از شهدا هدیه به امام زمان (عج)
44.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙#ماه_رمضان_با_یاد_شهیدان
💠دعای#روز_دوم ماه مبارک رمضان
🤲خدایا عاقبت ما را ختم به شهادت بگردان
⭐️🌙⭐️🌙⭐️🌙
#گلزار_شهدا_دستگرد
https://eitaa.com/golzreshd
—————⃟🌻⃟💛⃟🌻⃟🌙⃟⃟🌻⃟✨⃟——
6.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕋فرماندهای که یقین داشت به مرگ طبیعی نمیمیرد!
🌷به مناسبت سالروز شهادت فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه، #عبدالحسین_برونسی
شادی روحش صلوات🌹
#خاکهای_نرم_کوشک
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
نشر معارف شهدا در 👇
#گلزار_شهدا_دستگرد
https://eitaa.com/golzreshd
—————⃟🌻⃟💛⃟🌻⃟🌙⃟⃟🌻⃟✨⃟——
5.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ماجرای فرشی که شهید برونسی اجازه نداد در منزلش پهن شود
🌷#عبدالحسین_برونسی، در سال ١٣٢٢ در توابع تربت حیدریه بهدنیا آمد، او عبد صالح و عارف بالله بود و پس از چند بار تغییر شغل به علت شبههناک بودن کار و کمفروشی صاحبان مغازه، نهایتاً به شغل بنایی روی میآورد.
با شروع جنگ او به سپاه پاسداران ملحق شده و فرماندهی تیپ جوادالائمه را برعهده میگیرد.
شهید برونسی از فعالان سیاسی مخالف رژیم پهلوی بود که چند بار توسط ساواک دستگیر و شکنجه شده، بهطوری که دندان های او را میشکنند و نهایتاً حکم اعدامش صادر میشود اما با وقوع انقلاب اجرایی نشده و نهایتاً در ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر در منطقه شرق دجله به شهادت میرسد.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
نشر معارف شهدا در 👇
#گلزار_شهدا_دستگرد
https://eitaa.com/golzreshd
—————⃟🌻⃟💛⃟🌻⃟🌙⃟⃟🌻⃟✨⃟——
✅"پسرم به راه راست هدایت شد"
🟢هر وقت فرصتی داشته باشم به سر مزار شهید #سید_کوچک_موسوی می روم و بیشتر مشکلات را با او در میان گذاشته و ایشان هم هربار واسطه می شوند و مشکلاتم را حل می کنند.
📅در یکی از روزهای وسط هفته بود که برای تشییع جنازه پدر یکی از شهدا به گلزار شهدای شیراز رفته بودم و چون می خواستند آن مرحوم را غسل بدهند و این امر طول می کشید از فرصت استفاده کردم و به زیارت شهدا رفتم در پایان بر سر مزار شهید موسوی رفتم و آنجا منتظر آوردن جنازه شدم که خانمی سر مزار شهید آمد و فاتحه🌷 خواند و بعد از من سؤال کرد این شهید چه کسی بوده؟
من بهش گفتم: ایشان جانبازی شیمیایی بوده که مدتی در بستر مجروحیت بودند و بعد هم به شهادت رسیدند.
گویا قانع نشده بود شروع به صحبت کرد و گفت: «پسری دارم که قبل از اولین زیارتم از مزار شهید موسوی بی قیدوبند بود و بر اثر استعمال مشروبات برای ما و سایرین ایجاد اذیت و آزار می کرد. یک روز که از دستش خسته شده بودم به گلزار شهدا پناه آوردم و به یک باره نام شهید موسوی را بر روی دیوار دیدم. جرقه امیدی در دلم روشن شد و به دنبال مزارش به راه افتادم. وقتی رسیدم، نشستم و با این بزرگوار درددل و از پسرم و کارهایش گله کردم و از ایشان خواستم سر به راهش کند. طولی نکشید که حاجتم برآورده شد. پسرم کاملاً تغییر کرد و از این رو به آن رو شد. تمامی مشروباتی را که داشت بیرون ریخت و بعد به حمام رفت و غسل کرد و از همه کارهای بدش دست برداشت و پس از چند روز هم مشغول کار شد و مدتی است دیگر سراغ کارهای گذشته و دوستان نابابش نمی رود، من همه را از توسلم به این شهید بزرگوار می دانم او نزد خدا قرب و منزلتی عجیب دارد.
🖌 راوی:حجت الاسلام و المسلمین سعادت
📎منبع:وبلاگ سردارِ شهیدِ امام رضایی
https://shahidmosavi.loxblog.com
💫🌙💫🌙💫
#ما_زنده_ایم
#حکایاتی_شگفت_انگیز_از_زنده_بودن_شهدا
#شهید_سید_کوچک_موسوی
🌷🎍🌷🎍🌷
ᨖᨖᨖᨖᨖ❥ᨖᨖᨖᨖ
@golzreshd
ᨖᨖᨖᨖᨖ❥ᨖᨖᨖᨖ
📖تلاوت جزء 3⃣ قران کریم به نیابت از
🌷شهید#محمد_بیاتی
🌷شهید#قربانعلی_بیگی
🌷شهید#غلامعلی_بیگی
♦️هدیه به امام زمان (عج)♦️
التماس دعا🤲
https://eitaa.com/golzreshd
┄┅═✧🎋❁🌷❁🎋✧═┅┄