─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#زمزمه_محرم
#اسارت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد،،،
تنـــها ، رها کــردم ، (تو رو توی گودال)۳
رو پیکرت ، داداش ،(چقـد رفتم از حال)۳
چه سخـــته از تو دل کَنـدن ،حسین جانم
ببـیـن از ایــن جـــدایی من پریشــــانم
حسین جانم حسین جانم
نِمیرم و می بَرَ نَم (به زور و جســارت)۲
نصیب خواهرت شده ،( لباس اســـارت)۲
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
رفتم ، خدا حافظ (تو ســــالار زینــب)۳
در هـــر کجا بودی (تو غمخــوار زیـنب)۳
از ایـــن دشــت بلا قامــت کـمـان رفتم
به دنبـال ســــرت بـر ســـر زنـان رفتم
خداحافظ خداحافظ
ســرت که همراه منه (خوشه خـواهر تو)۲
که سایه داره روسَرَم،( رو نیـزه ،ســـرِ تو)۲
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
زینـــب کجـــــا و (مجلس کـوفه و شـام)۳
مهمان نوازی شد ،( با خــاکســـتر از بام)۳
به دنــبـال سَــــرا رو نیـــــزه ها بودیم
جـلوی چشـــــمای نامـحـــــرما بودیم
حسین جانم حسین جانم
حـرمت آل حیدر و (تو و کوفه شکستن)۲
با غُل و زنجیر و طـناب،(اسیرا رو بستن)۲
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
با خطــبه هـا ی ما،( دل کـوفه خون شد)۳
کاخ ستمــکاران ، (چنان سرنگون شد)۳
کلامــــم یادشــــــون آورده حیـــدر رو
طنیـــــن خطــــــبه های تـــــند مادر رو
غریب ، مادر ، غریب ، مادر
خــمیده قامت شده ام،(درست مثل مادر)۲
پر ازجراحت شده ام ،(درست مثل مادر)۲
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#شعر:رقیه سعیدی(کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
(بسم رب الحسین)
#زمینه
#اسارت_حضرت_زینب_علیهاسلام
#سرودهٔ_رقیه_سعیدی_کیمیا
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
آرام جانم حسین ، دین و ایمانم حسین
پای عشـقــت تا ابـد می مـانم حسین(۲)
تو قـــوت دلِ ، شـکســــته یا حسین
تو سایهٔ سَرَمی حتی از روی نیزه ها حسین
تویی که آبرو دادی با خونت به کربلا حسین
(پــای عشـقــت تا ابـد می مـــانم حسین)(۲)
آرام جانم حسین ، دین و ایمانم حسین
پای عشـقــت تا ابـد می مـانم حسین(۲)
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
زینب شد همسفــرت، بالای نیزه سرت
ای کاش می شد نبینم ، چشمای ترت(۲)
تو دلخوشی من ، ز کوفه تا به شام
تو سرپناه اهل حرم هستی میونِ ازدحام
به اون سر بریده ات داداش ، روی نیزه ها سلام
(ای کاش می شد نبینم ، چشمای ترت)(۲)
آرام جانم حسین ، دین و ایمانم حسین
پای عشـقــت تا ابـد می مـانم حسین(۲)
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
خاک تو ، خاک شفاست ، راه تو قبله نماست
درگاهت جلوه ای از درگاه خداست (۲)
پیچیده تو حرم ، دوباره عطر سیب
دلم هوای حرمتو داره یا سید الغریب
گرفته کرب و بلای زیبایت از این دلم شکیب
(درگاهت جلوه ای از درگاه خداست)(۲)
آرام جانم حسین ، دین و ایمانم حسین
پای عشـقــت تا ابـد می مـانم حسین(۲)
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
شاعر : #رقیه_سعیدی_کیمیا
۱۴۰۲/۵/۱۹
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
هدایت شده از اشعار شادروان شمس قمی
#مستزادبند چیست؟
نوعی قالب ابداعیاست که نخستینبار، شاعر معاصر شادروان «سید علیرضا شمس قمی» با عنوان مستزادبند در سال 1382 خورشیدی بنیان گذاردند.
#مستزادبند، شعری است که مانند مستزاد در آخر هر مصراع، مصراعی موزون اضافه میشود؛ که کوتاهتر از طول مصراع آن شعر است و وزن آن نیز با مصراع اول یکی نیست؛ اما کامل کنندهی معنی مصراع است.
این قالب شعر، حرکتی بین شعر کلاسیک و نیمایی میباشد و به شاعر اجازه میدهد که اندیشهی خود را به راحتی بیان کند.
نکتهی دیگر اینکه در این قالب، پیوند عمودی و روایی شعر باید حفظ شود و شاعر از مضمون اصلی دور نشود و هر بند در ادامه و تکمیل کنندهی اندیشهی شاعر است؛ اما به جهت تنوع میتوان در هر بند مستقل عمل کرد منتها بندهای دیگر به نوعی مؤید و مرتبط با بند اول نیز باشد.
در مجموع قالب مستزادبند به دلیل پتانسیلی که در این قالب ابداعی وجود دارد؛ این اجازه را به شاعر میدهد که در بعضی از اوزان دیگر نیز بتواند به گونههای نوین هنرآفرینی کند.
هر بند در این مستزادبند از سه مصراع تشکیل شده است که مصراع های بلند در هر بند همقافیه است و مصراع های کوتاه مستزاد نیز در هر بند همقافیهاند و بیتی که «بند» این قالب است ، جداگانه با قافیهای مجزا و وزنی کوتاه سروده میشود که میتوان گفت: (مستزادبند مثلث) است.
بنابراین در هر بند «مستزادبند مثلث» سه نوع قافیه وجود دارد.
✍شاهد مثال :
دردا که روزگارِ تبهکارِ کج مدار
کجرو چو کژدم است
بیگاه و گاه میکُشد از نیش زهربار
چون خصم مَردم است
خوش خال و خط چو مار و فسونگر چو زلف یار
در آستین، گم است
زاهدنمای پیر
روباه شیرگیر
مفعول فاعلات مفاعیل و فاعلن
مفعول و فاعلن
مفعول فاعلات مفاعیل و فاعلن
مفعول و فاعلن
مفعول فاعلات مفاعیل و فاعلن
مفعول و فاعلن
مفعول فاعلن
مفعول فاعلن
#قالب_مستزادبند :
ا---------------------------------×
ا----------*
ا---------------------------------×
ا----------*
ا---------------------------------×
ا----------*
ا----------+
ا----------+
ا---------------------------------☆
ا----------•
ا---------------------------------☆
ا----------•
ا---------------------------------☆
ا----------•
ا----------❃
ا----------❃
کامل اثر فوق را اینجا بخوانید.
شادروان سید علیرضا شمس قمی
#شمس_قمی
eitaa.com/shamseqomi
هدایت شده از اشعار شادروان شمس قمی
(حضرت زینب کبری)
#عمهی_غمخوار
در بوستان دین، گل بیخار زینب است
عِطرآفرینِ گلشن دادار، زینب است
برج سپهر معرفت و عصمت و عفاف
مِهر منير و مطلع انوار، زینب است
زینِ اَب است و ایزدش این نام هدیه کرد
نامی که بهر اوست سزاوار، زینب است
دخت علی و فاطمه آن زوج بی قرین
اُخت الحسین خسروِ احرار زینب است
هم یادگار فاطمه در وحدت و کمال
هم بهر کودکان علی یار، زینب است
برتر معینِ شاه شهیدان کربلا...
در عرصههای رزم، پرستار زینب است
بر کودکان مضطر و سجاد و اهلبیت
اُمّالمصیبه عمهی غمخوار زینب است
از کربلا به شام و مدینه اسیر خصم
همراه رأس سروَر ابرار، زینب است
در مجلس یزید، ز افشای کفر وی
ویرانگر حکومت غدّار، زینب است
آنکه به تیغِ خطبه بزد ریشهی فساد
با منطق فصیح علیوار، زینب است
شد وارد خرابه چو رأس شهید عشق
مرثیهساز خیل عزادار، زینب است
رأس پدر چو دید رقیه؛ سپرد جان
شاهد بر این مصیبت غمبار، زینب است
پس با امام خویش علی، زینِ عابدین
همبزم و همدم غم بسیار، زینب است
(شمس قمی) شهیدهی مظلومه بیگمان
از فتنهی یزید تبهکار، زینب است.
شادروان سید علیرضا شمس قمی
#شمس_قمی
eitaa.com/shamseqomi
#"مرثیه زینب کبری س "
نیمه ی ماه رجب آمد و هنگام عزا
باز هم صحبت داغ است ز گلزار ولا
می چکد خون دل از دیده بیاد غم دوست
می شود تازه دگر بار، غم کرب و بلا
تربیت یافته ی دامن زهرا و علی
دختر شاه نجف ، آینه دار زهرا
داغدار شهدا، وارث غمهای حسین
دگر آزاد شد از سلسله دار فنا
پر گشود از قفس تن به هوای محبوب
آنکه می سوخت همه عمر ز داغ شهدا
دفتر زندگیش صفحه به صفحه غم بود
عمر او بود ولی یکسره تسلیم و رضا
مبتلا گشت همه عمر، به داغِ غم هجر
داغهایی که کند قامت گردون را تا
داغ جدّ و پدر و مادر دلسوخته دید
طشت خونین حسن دید و سپس طشت طلا
آنکه از روز ازل نقش پرستاری داشت
بود غمخوار دل سوخته ی آل عبا
مظهر صبر خدا بود، که با این همه داغ
خم به اَبروی نیاورد، ز تقدیر قضا
کوه میلرزد از آلام دل مادر صبر
ابر می گرید از این واقعه دریا دریا
خون شد از داغ عزیزان دل زینب هیهات
وامصیبت که چها دید پس از عاشورا
سوخت در آتش غم قلب " شقایق" یکسر
می زند ناله ی جانسوز در این روز عزا
حمید رضازاده " شقایق"
کرمان ۱۴۰۳/۱۰/۲۷
https://eitaa.com/rezazadeh_shaghayegh/#
هدایت شده از شمس (ساقی)
(اَلسّلامُ عَلیـكِ یَا أُمُّ المَصائِب)
ا࿐❁❈࿐✿࿐❁❈࿐ا
#مدح
#حضرت_زینب
(راوی نینوا)
کــوهِ صـبر و اسـتقامـت زینب است
مظهــر شور و شهــامـت زینب است
آن کـه از قــدقــامــتِ عشـق حسـین
بست قـامـت تـا قیـامـت زینب است
آن کـه در دشــت بـــــلای عـــاشــقی
داد یـک دنیـــا غــرامـت زینب است
آن کــه در راہ اســارت، سـوی شــام
کـرد یــاران را زعــامـت زینب است
در پـــرســـــتـاری طفــــلان یـتـــیـم
اُسـوهی مِهــر و کـرامـت زینب است
از غیــوری ، پیـش چشـم دشمنــــان
روسپید و راست قـامت زینب است
آن کـه با یک خطبــه ی دنـدان شکن
کرد دشمــن را مــلامـت زینب است
بــــرتــــریـــن راوی دشــتِ نیــــنـوا
با همه رنـج و وخــامـت زینب است
بــر پــرســتاران بــا مجـــد و وقــار
در پـرســتاری عــلامـت زینب است
آن کـه دشمــن میشـود از حِلـــم او
غــرق دریـــای نــدامــت زینب است
آن کـه بــا نــام همــامـش ، (ساقیا)!
داده عــزت بـر کــلامـت زینب است
آن کـه در این شعـــرِ شــیوا از کــرم
خـامـه را کرده غــلامـت زینب است
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1388
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از اشعار شادروان شمس قمی
(زنجیر زلف)
صبا هر صبحدم ، بر خاک کویت افتد و خیزد
اسیر عشقت ای مَه! پیش رویت افتد و خیزد
مکن صورت نهان ای گل! که دل چون بلبل از هجرت
میان خار و خس در جستجویت افتد و خیزد
بده از بادهی مِهرت یکی ساغر خماران را
که ساقی از گرانبار سبویت افتد و خیزد
سیه شد روزگارم چون سواد زلف مِشکینت
ز بس بر ماهِ رویت ابر مویت افتد و خیزد
صبا گر نکهتی زآن زلف مشکین در چمن آرد
به گلشن عندلیب از عطر و بویت افتد و خیزد
بر اسب پیلتن بنشین و کن مات رخت شاهان
پیاده تا مگر در چار سویت افتد و خیزد
دو لعل انگبین بارت شکسته نرخ شکّر را
که طوطی بهر شیرین گفتگویت افتد و خیزد
دلم در طرّهی زلفت شده مدهوش و دیوانه
که با زنجیر زلف مشکبویت افتد و خیزد
ز شعرت (شمس قم) شیرین کنی بس تلخ کامیها
که فرهاد از نوای نغز گویت افتد و خیزد .
شادروان سید علیرضا شمس قمی
#شمس_قمی
eitaa.com/shamseqomi
گرفته است جهان را به زیر بال و پرش
همانکه شهره شده بذل کیسه های زرش
فقط برای محبان نبوده چشمه ی خیر
چشیده مرحمتش را عدوی خیره سرش
امین و صابر و عابد، فروبرنده ی خشم
گره گشایی و باب الحوائجی ،هنرش
نشسته مِهر کلامش همیشه در دل سنگ
به راه آمده «بُشر» از کلام چون گهرش
گرفته عطر وجودش تمام محبس را
کنیز ،عابده شد از سجود تا سحرش
تمام کشور ایران حریم حضرت اوست
که بار داده در این جا درخت پر ثمرش
مرید سفره ی موسی بن جعفریم و زیاد
نشسته بر نفس روزگارمان اثرش
#محمدجواد_منوچهری
#السلام_علیک_یا_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
#یا_باب_الحوائج
@gida13