هدایت شده از اشعار شادروان شمس قمی
زبانحال حضرت زینب کبری (س) خطاب به رأس برادر در خرابهی شام
#رأس_مُنیر
هر که از دیده رود، مِهر وی از دل برود
لیک ازین سوخته دل مِهر تو مشکل برود
جذبهی رأس منیرت کِشدم کوی به کوی
که به هر جا برود، بدرقهاش دل برود
در پی لیلی حُسنت دل دیوانهی من
در بیابان وفا ، منزل، منزل، برود
چون تحمّل نتوان کرد غم هجر تو را
دل غمدیده به دنباله ی مَحمل برود
خاک غم شد به سر خواهر سرگشتهی تو
که سَرت، بر سر نی جانب محفل برود
یا أخا زینب غمدیده ز داغت پس ازین
جانب شام ستم، شایق و مایل برود
خواهرت سر زده بر چوبهی محمل کز خون
با خضاب سر و ، با زینت کامل برود
همره قافلهام مویه کُن و، موی کنان
گرچه این قافله بی مقصد و غافل برود
سرِ این سر چه بوَد کز پی مقصد مقتول
سر به کف ، بدرقهی مقصد قاتل برود
چه کنم گر پی انگشترت، ای خاتم دین!
از کف ، انگشت تو از خنجر بَجدل برود
ما اسیر غُل و زنجیر ، ولی قاتل تو
هر کجاییم روان ، او ز مقابل برود
بستهی رشتهی مِهر تو اَم ای مظهر عشق!
کی توان مرغ گرفتار ، به منزل برود؟
دل چو پروانه بوَد طائف شمع رخ تو
نیست دیوانه و در راه تو عاقل برود
رشتهی اُلفت تو میبَردم جانب خصم
ورنه کی دل به غُل و بند و سلاسل برود؟
زاشک چشمان من اندر ره وصلت ای گل!
عجبی نیست که صد قافله در گل برود
ساربانا ، دمی آهسته! خدا را رحمی...
گرچه دل هست درین ره متمایل برود
حذر از محفل دشمن نکنم حق با ماست
چون عیان است ز جاءالحق باطل برود
بارالها به رضای تو رضایم هر چند
کاروان، راهِ خطر پوید و عاجل برود
سائل کوی حسین آن شَه عشقم نه رواست
ناامید از درِ شَه ، عاشق سائل برود
چونکه کشتی نجات است حسین هست عجب
بی حسین بن علی ، کس سوی ساحل برود
(شمس قم) حاصل این عمر بوَد عشق حسین
نه سزد عمر تو بی معنی و حاصل برود.
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi