به نام خدا
#شب_سوم_محرم
#نوحه_زمزمه
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شاعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
"""""""""""◇🏴◇"""""""""""
تو دل شب یه دختری /بهونه بابا گرفت
دستای لرزونشو باز/به سمت کربلا گرفت
میگفت بابای خوب من/ اگه بیایی ازسفر
دیگه نمیذارم بری/ این دفعه ازما بی خبر
بیا ببین که بازوهام/کبوده ازتازیونه
میگن کبودیام مثِ/دستای مادر می مونه
آخه همه به من میگن/ فاطمه سه ساله ام
می پیچه توخرابه ها/شبا صدای ناله ام
عمه دیگه خسته شده/ازبی قراریای من
تنش کبود وزخمیه/ازبس شده فدای من
هرجاکه گفتم به عدو/باگریه بابامو میخوام
جلوی تازیونه ها / عمه سپر شده برام
همینجوری یکی یکی /حرفاشو میگفت به باباش
گریه اَمونش رو برید / پیچید صدای گریه هاش
یه وقت دیدن اهل حرم /خرابه شد چراغونی
سر بریده روطبق /اومده شب به مهمونی
غریب حسین غریب حسین
رسمه کجا؟ یه دختری/ بخواد ببینه بابا شو
سرِ بابا روبیارن/آروم کنن گریه هاشو
آره صداش درنیومد/ تا سر بابا رو که دید
آروم گرفت توبغلش / رو صورتش دست می کشید
بابای خوب من سلام /به صورت خونی تو
بگو چرا بابا جونم / شکسته پیشونی تو؟
سلام بر اون محاسنِ/ رنگ خضابت بابایی
کشتنت وندادنت / یه قطره آبت بابایی
به اون لبای تشنه ی/ زخمی وغرق خون سلام
به دندون شکسته از/ ضربه ی خیزرون سلام
بابای خوب من بگو/ کجاست تن بی سرتو؟
طاقت ندارم بمونم /با خود ببر دختر تو
ازبس صدا زد بابا رو / دیدن، سر افتاد یه طرف
همسفر بابا شد و / این دختر افتاد یه طرف
شدیه مدینه دیگه / گوشه ویرانه سرا
یه زهرای سه ساله و/یه غسل ودفن بی صدا
ازآه وگریه الامان / ازدل زینب الامان
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۰/۵/۹
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🍃🌺🍃♡°°°
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
به نام خدا
#نــوحه_زمــزمه
#شــهادت_حـضـرت_رقـیه_سـلام_الله_عـلیها
#سـروده_رقـیه_سـعیدی_کـیمیا
#کـانال_مـداحی_گـلواژه_های_اهل_بیت_ع
« سبک: دوس دارم نگات کنم توهم منو نگا کنی »
_______________________________
خواب دیدم با ذوالجناحت/اومدی کنار من
دسـتا تو کشیدی رو/چشمای غصه دار من
دیده بودی توی خواب/چقد پریشونت بودم
روز و شــب توی همین/خرابه گریونت بودم
قلب بی تاب منو/دیدی و با سَر اومدی
مث خورشید، میوونِ/ستاره ها در اومدی
بابا جون خوش اومدی/به کنج ویرانهء ما
روشـن از نور تو شد/گوشهء غمخانهء ما
سر به رویِ دامنم/بـذار که خیلی خسته ای
این همه راه اومدی/پلکی رو هم نبسته ای
بابا جون به صورتِ/زخمی و گلگونت سلام
بــه لـبِ بریده و/شکسته دندونت سلام
بابا جون به ما میگن/خارجی ، یعنی چی بابا؟
دخترای شامی هم/به ما یتیم میگن چرا؟
بابا جون بِهِم بگو /، «مَنِ الّذی اَیتَمَنی »؟یا به دخترای شامی/بگو بابای منی
بابا جون یادش بخیر/همیشه رو دوشت بودم
بابا جون یادش بخیر/ زینت آغوشت بودم
می کشیدی دستا تو/همیشه رویِ سرِ من
حالا نـیست دستای تو/پاک کنه اشک تر من
چی شده دســتای تو/میگن بریده ساربان
لب و دندونت رو هم/شکسته چوب خیزران
دوس دارم همین سرت /تا صبح کنارم بمونه
قصه ی کرب و بلا رو / برام از سر بخونه
دوس دارم بِهِم بگی / علی اکبرم کجاست
یا که شش ماهه گلم / علی اصغرم کجاست
یابگی عمو چرا /رفت و سری به ما نزد
وقت غارتِ حرم / سری به خیمه ها نزد
بابا جون یادم میاد / وقت خداحافظی مون
با چه حالی دستامو / سپردی دست عمه جون
از همون لحظه دیگه / عمه برام سپر شده
بس که تازیونه ها / خورده شکسته پر شده
دیگه بسّه بابا جون /که خیلی زحمتش دادم
با خودت ببر منو / چون دیگه از پا افتادم
بابا جون عمه میگه / شدم شبیه مادرت
توی این سه سالگی / خمیده قَدّ دخترت
اومدی توو دل شب/تا دلم آروم بگیره
می دونی بدون تو/دلم از این دنیا سیره
به دلم برات شده/جدایی مون تموم میشه
دل من فـقط ، بدون/ کنار تو آروم میشه
ای خدا مثل رقیه/ هیشکی بی بابا نشه
تویِ قلب کوچکش/داغ یتیمی جا نشه
🖊رقــیه ســعیدی (کــیمیا)
۱۴۰۰/۶/۱۷
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°
شهادت حضرت رقیه شریفی.گرگان.m4a
9.96M
به نام خدا
رقیه دختر سلطان عشق است...
#مدح_روضه
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شعراز_رقیه_سعیدی_کیمیا
#مداح_حاج_علی_شریفی_گرگان
از ذاکرین گرامی کانال
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#نوحه_زمزمه
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
سبک: دوس دارم نگات کنم توهم منو نگا کنی
خواب دیدم با ذوالجناحت/ اومـدی کنار من
دستا تو کشیدی رو / چـشمای غصه دار من
دیده بودی توی خواب/چقد پریشونت بودم
روز و شب توی همین/خرابه گریونت بودم
قلب بی تاب منـو / دیـدی و با سَر اومدی
مث خورشید، میوونِ /سـتاره ها در اومدی
بابا جون خوش اومدی /به کنج ویرانهء ما
روشن از نور تو شد / گوشهء غمخانهء ما
سر به رویِ دامنـم /بذار که خیلی خسته ای
این همه راه اومدی/پلکی رو هـم نبسته ای
بابا جون به صورتِ /زخمی وگلگونت سلام
به لبِ بریده و /شکـســته دندونت سلام
باباجون به مامیگن/خارجی،یعنی چی بابا؟
دخترای شامی هم/به ما یتیـــم میگن چرا؟
بابا جون بِهِم بگو /، «مَنِ الّذی اَیتَمَنی »؟
یا به دختـرای شـــامی / بگــو بابای منی
باباجون یادش بخیر/همیشه رودوشت بودم
بابا جون یادش بخیر / زینت آغوشت بودم
می کشیدی دستا تو /همیشه رویِ سرِ من
حالا نیست دستای تو /پاک کنه اشک تر من
چی شده دستای تو / میگن بریده ساربان
لب ودندونت روهم/شکسته چوب خیزران
دوس دارم همین سرت/تاصبح کنارم بمونه
قصه ی کرب و بلا رو / برام از سر بخونه
دوس دارم بِهِم بگی / علی اکـبرم کجاست
یا که شش ماهه گلم / علی اصغرم کجاست
یابگی عمــو چــرا /رفت و ســـری به ما نزد
وقت غارتِ حــرم / ســری به خیــمه ها نزد
بابا جون یادم میاد/وقت خداحافظی مون
باچه حالی دستامو/سپردی دست عمه جون
از همون لحظه دیگـه / عمـه برام سپر شده
بس که تازیونه ها/خورده شکـسته پر شده
دیگه بسّه باباجون/که خیلی زحمتش دادم
با خودت ببر منو / چون دیگه از پا افتادم
بابا جـون عمـه میـگه / شدم شبیه مادرت
توی این سـه سـالگی / خمیده قَدّ دخـترت
اومدی تو و دل شـب / تا دلم آروم بگیـره
می دونی بدون تو / دلم از این دنیا سـیره
به دلم برات شده/جدایی مون تموم میشه
دل من فقـط ، بدون/ کنار تو آروم میشه
ای خدا مثل رقـیه / هیشکی بی بابا نشـه
تویِ قلب کوچکـش / داغ یتیمی جا نشـه
شعر: رقیه سعیدی(کیمیا)
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📍«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.»
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)»
─┅══༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#مدح_روضه
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
رقیه دختر سلطان عشــــــق است
رقیه غنچه باغ دمشـــــــق است
دمشــق آباد از نام رقیــــــــه است
دمشـق آگه ز آلام رقـــــــــیه است
حــــــریمـش حــرمـــت بسیار دارد
دوا بر درد هــــر بیمـــــــار دارد
بـــــزن دل را به درگاه رقــــــــیه
اثــــــر دارد غــم و آه رقــــــــیه
دَم باب الحــــــــوائج دارد آری
ز دســتانش کــــــــرم می بارد آری
کــرامـت ، آبـرو می گیـــــرد از او
قیامت می کــند آن دســــت و بازو
سه ساله،جایگاهش بس عظیم است
به دریای کرم ، دُرّ یتــــــیم است
کَرَم ، شایـــســـته ی دســت رقــــیه
دلـم گـــــردیده پابـــسـت رقــــیه
رقـــــیه ، داغِ دل ، چـــون لاله دارد
نشــــان از یاس هجــــده ساله دارد
رُخش نیلی ، تن پاکش کــبود است
گناه این گل زیبا چـــه بوده است؟
چه زجری داده زجــری صورتش را
ندیده در نگاهــــــش حسـرتش را
به هر جــــــــایی که برده نام بابا
نشســــــته بر رخش سیلـــی ِ اعدا
مـیان خــــــواب و بیدار است انگار
که دستش را گـــــــرفته روی دیوار
پریـد از خـــواب ، ناگَه در دلِ شب
هراسان شد ، صدا زد عـمه زینب!
بیا عــــــــمه! پدر را خــواب دیدم
ســرش در هاله ی مهـــــــتاب دیدم
پدر آمد مرا هـــم با خــــــودش برد
دلم از غـــــــربـت ویــــرانه پژمرد
بگو تعبـــــیر خـــوابم چیست عمه؟
جـــواب اضــــــطرابم چیست عمه؟
ولی این بار خــــوابم فـــرق دارد
و جـنس اضـــطرابم فـــرق دارد
جواب بی قراری های من چیسـت؟
بگو معنای این رویای من چیسـت؟
میان این سـوال بی جـــــــوابش
طَبَق شد معنــــی و تعبیـر خوابش
رسیـــد از راه ، یار دلنـــــوازش
شکوفا شد گل از رخســـــار نازش
چو از روی طبق انداخت سرپوش
گرفت آن رأس خونین رادرآغوش
نوازش کــــرد با دســــتــان لرزان
خوشامد گفت با چشـــمان گریان
اشـارت کــــــرد بر لبهای پاره
هزاران حـرف دارد این اشــــــاره
ســلامی داد با آهنگ محــــزون
برآن رویِ پـر از خاکسـتر و خـون
سلام من بر آن شَــیبُ الخَضیبت
نموده مستم امشب ،عطـر سیبت
منور کـــــرده ای ویــــرانه ام را
صـــفا دادی دلِ غمخــــــانه ام را
به دیـــــــدار آمـــــدی الحمدلله
به مــا هــــم ســـــر زدی الحمدلله
مــــرا آب حیــــات آوردی امشب
دلــم را نـور باران کــــردی امشب
یتیمم خـوانده اند عیـــبی ندارد
که دارد دختـــرت جان می سپارد
اگـر رویــــم کبـــود و ارغوانیست
همه از صــورت مادر نشـــانیست
ســنان هـر بار ، سیلی ، بی هوا زد
شبـیه مـادرت در کوچــه ها زد
بریـدم دیگـــــر از دنیـای بی تو
که من می ترسـم از فـردای بی تو
من از این فاصله می گـریم اینجا
ز ترس حــــرمله می گـریم اینجا
مرا با خـود ببر دیگر توان نیست
توان مانـدنم در این مکان نیست
ز بس نالیـــــد در ویرانه جان داد
زمین و آســـــــمانها را تکان داد
غمـــــی تازه ســــراغ زینــب آمد
فلک لـرزید و در تاب و تـــب آمد
شبانه ناله ها در شـام پیچــــــید
نـــــوای مـــــادر آلام پیچـــــید
به وقت غـــسل یاد مـــــادر افتاد
به یاد نالـــه و میـــــــخ دَر افتاد
رقیه کشــــته ی دور از وطــن شد
رقـیه مثــل بابا بی کفـــــن شد
جهان،یک قـطره و دریا رقیه است
بـرات "کیمیـــا" هم با رقیه است
شعر:رقیه سعیدی(کیمیا)
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📍«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.»
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)
─┅══༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
دیدنـد کـــه یتـــیمم و بی آشـــــنا زدند
از کـــــربلا به کوفــــه و شــــام بلا زدند
تا دینشــــان ادا شــــود و نذرشــان قبول
بابا مــــرا بـــرای رضــــای خــــدا زدند
از هر کجـــا که قـــافـــله ی غم عبور کرد
ما را به اسم خــــارجی آنجــــا صدا زدند
بر پیکر تو نیـــزه و شمشیر و سنگ خورد
ما را به تیــغ زخــــم زبان ، ناســــزا زدند
با او نگفــــته ام تو هــم اصلا به او نگــو
دور از نگاه عمــــــه مـــرا بارهـــا زدند
از دست «زجــر» ، زجر فراوان کشیده ام
دســتور می رســـید از او هرکـجــــا زدند
سنگین شده است گوش من ودرد می کند
از بـــس مــیان راه مــرا بی هــــوا زدند
در قلبشــان نبــود مگـــــــر کینــه از علی
تنها به جـرم فاطـمــه بـــودن مــــرا زدند
مثل تو راضــی ام به رضــای خــــدا پدر
یکبـــار هـــم گلایه نکـــردم چـــــرا زدند
شعر:ﮐﻤﯿﻞ کاشانی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (؏)
─┅═༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
من آن شمعم که آتش بسکه آبم کرده،خاموشم
هـمـه کردند غـیـر از چــند پــروانـه، فراموشـم
اگر بیمـــار شد کــس گل برایــش میبرند ومن
بجـای دســتـه گل باشــد ســـر بابا در آغوشـم
پس از قتل تو از لب تشـــنه آب آزاد شـد بر ما
شــرار آتـش اسـت این آب بر کامـم نمینوشـم
تو را در بوریا پوشـند و جــسم من کــفن گردد
بجـان مـادرت، هـرگــز کفـن بر تن نمیپوشــم
دوبـاره از سقــیفـه دسـت آن ظالـم بـرون آمـد
که مـثل مــادرم زهـرا ز سیـلی پاره شد گوشم
اگـر گاهی رهـا میشـد ز حبـس سیـنه فـریادم
به ضــرب تازیـانه قاتلت میکــرد خـامـوشــم
فـراق یار و ســنگ اهل شــام و خــندة دشـمن
من آخر کودکم این کوه سنگـین است بردوشم
نگاه نافــذت با هستـیام امشــب کنـد بـازی
گه از تن میستاند جان گه ازسرمیبرد هوشم
بود دور از کـرامت گر نگیــرم دست "میثم" را
غلام خویش را گرچه گنه کار اسـت،نفـروشـم
شعر:استاد حاج غلامرضا سازگار
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (؏)
─┅═༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═┅─
❃﷽❃
#شب_سوم
#زمزمه_با_امام_زمان_عج
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شعراز_رقیه_سعیدی_کیمیا
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
قلبــــم گواهی می دهد دلدار می آید
تسکیـــن قلب دختری غمحوار می آید
هرجا که بزم غم به نام عمه جان باشد
صــاحب عزا با گریه ای خونبار می آید
آن طالب خون خدا بر انتقــامی سخت
با ذوالفقــــار حیــــدر کـــرّار می آید
با اینکه می دانیم سخت است انتظارش
اما یقیــــن داریـم روزی یار می آید
در انتــــظار یار ، باید خــون دل باشد
با انتــــظار واقعــــی دلـــدار می آید
باید بیـــاموزیم اصــــرار از رقیه ، چون
دانســت بابا ، با کمــــی اصـــرار می آید
تاریکی شب بود ، اما خوب می دانست
خورشید در این شــامگاه تار می آید
تعبیـــر شد خواب رقیـه ، دید بابایش
با ســر ، برای آخــــرین دیدار می آید
از بس شبــیه مادرش زهرا شده ، گویا
بانویی از بیـــن در و دیــوار می آید
آهنگ تشییـــع شـــبانه از مدینـه تا
ویرانســــرا تکـرار در تکـرار می آید
از کاروان جــاماند ،اما اربعــین هر سال
همـــراه صــدها دستــــهٔ زوّار می آید
مثل رقیــــه در سرم ، شور حرم دارم
با او که باشم راههـــا همـوار می آید
باید به خاتون سه ساله عرض حاجت برد
هر جا که بر ما کارها ، دشوار می آید
هرکس که خاک درگهش شد"کیمیا“ گردد
اعجـــازها از خــاک این دربار می آید
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
لینک کانال اشعاردرایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
❃﷽❃
#مدح_روضه
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شعراز_رقیه_سعیدی_کیمیا
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
رقیه دختر سلطان عشق است
رقیه غنچهٔ باغ دمشق است
دمشـــق آباد از نام رقیه است
دمشـــق آگَه ز آلام رقیه است
حریمـــش حرمت بسیـــار دارد
دوا بر درد هـــر بیمـــــار دارد
بـزن دل را به درگـــاه رقیـــــه
اثـر دارد غــــم و آه رقیـــــه
دَم بـــاب الحــــوائج دارد آری
ز دستـــانش کــرم می بارد آری
کــرامت ، آبرو می گیـــرد از او
قیـامت می کند آن دست و بازو
مقام و جایگاه او عظیـــم است
به دریای کرم ، دُرّ یتیـم است
کَــرَم ، شایستـــــهٔ دســت رقیه
دلـــم گــردیده پابـست رقیه
رقیه ، داغِ دل ، چون لاله دارد
نشان از یاس هجده ساله دارد
رُخش نیلی،تن پاکش کبود است
گناه این گل زیبا چه بوده است؟
چه زجری داده زجری صورتش را
ندیده در نگـاهــش حســرتش را
به هــر جــایی که برده نام بابا
نشـــسته بر رخش سیـلی ِ اعدا
میان خواب و بیــدار است انگار
که دستش را گرفتــه روی دیوار
پرید ازخـواب ، ناگَـه در دلِ شب
هراسان شد،صدا زد عمه زینب!
بیا عمـــه! پدر را خـواب دیدم
ســـرش در هــالهٔ مهتــاب دیدم
پدر آمــد مرا هـم با خودش برد
دلم از غــربت ویــرانه پـژمرد
بگو تعبیــر خوابم چیست عمه؟
جواب اضــطرابم چیست عمه؟
ولی این بار خــوابم فرق دارد
و جنس اضطـرابم فرق دارد
جواب بی قراری های من چیست؟
بگو معنای این رویای من چیست؟
میــان این ســؤال بی جـــوابش
طَبَـــق شد معنــی و تعبیر خوابش
رسیــــد از راه ، یار دلنـــوازش
شکـــوفا شد گل از رخســار نازش
چو از روی طبــق برداشت سرپوش
گرفت آن رأس خونین را در آغوش
نــوازش کـرد با دســـتان لـــرزان
خوشـــامد گفت با چشمان گریان
اشــــارت کرد بر لبهــای پاره
هــزاران حـــرف دارد این اشاره
ســـلامی داد با آهنــگ محزون
برآن رویِ پر از خاکستــر و خون
ســلام من بر آن شَیبُ الخَضیبت
نموده مستم امشب ، عطر سیبت
منــــور کرده ای ویــــرانه ام را
صفــــا دادی دلِ غمـــخانه ام را
به دیــدار آمــدی الحمـــــدلله
به ما هــــم سر زدی الحمــــدلله
مــرا آب حیـــات آوردی امشب
دلــم را نـــور باران کردی امشب
یتیمـم خوانده اند عیبــی ندارد
که دارد دخترت جان می سپارد
اگر رویم کبـــود و ارغـــوانیست
همه از صـــورت مادر نشانیست
سنان هر بار ، سیلی ، بی هوا زد
شبیــه مادرت در کوچه ها زد
بریدم دیگـــر از دنیــای بی تو
که من می ترسم از فردای بی تو
من از این فاصله می گریم اینجا
ز ترس حرملــــه می گریم اینجا
مرا با خود ببر دیگر توان نیست
توان ماندنم در این مکان نیست
ز بس نالیـــد در ویرانه جان داد
زمیــن و آسمــانها را تکان داد
غمـی تازه ســـراغ زینـــب آمد
فلـــک لرزید و در تاب و تب آمد
شبــانه ناله ها در شـــام پیچید
نـــوای مـــادر آلام پیــچیــــد
به وقت غســـل یاد مـــادر افتاد
به یاد نالــه و میـــــخ دَر افتاد
رقیـــه کشتـــهٔ دور از وطــن شد
رقیـــه مثــل بابا بی کفــن شد
جهان ،یک قطره و دریا رقیه است
برات "کیمیــا" هــم با رقیه است
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
❃﷽❃
#نوحه_زمزمه
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک: دوس دارم نگات کنم توهم منو نگا کنی
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
خواب دیدم با ذوالجناحت/ اومدی کنار من
دستا تو کشیدی رو / چشمای غصه دار من
دیده بودی توی خواب /چقد پریشونت بودم
روز و شب توی همین/ خرابه گریونت بودم
غریبـــم بابا (۴)
قلب بی تاب منو / دیدی و با سَر اومدی
مث خورشید، میونِ /ستاره ها در اومدی
بابا جون خوش اومدی / به کنج ویرانهٔ ما
روشن از نور تو شد / گوشهٔ غمخانهٔ ما
غریبـــم بابا (۴)
سر به رویِ دامنم / بذار که خیلی خسته ای
این همه راه اومدی/ پلکی رو هم نبسته ای
بابا جون به صورتِ/ زخمی و گلگونت سلام
به لبِ بریده و / شکسته دندونت سلام
غریبـــم بابا (۴)
بابا جون به ما میگن/خارجی ، یعنی چی بابا؟
دخترای شامی هم/ به ما یتیم میگن چرا؟
بابا جون بِهِم بگو / «مَنِ الّذی اَیتَمَنی»؟
یا به دخترای شامی / بگو بابای منی
غریبـــم بابا (۴)
بابا جون یادش بخیر/ همیشه رو دوشت بودم
بابا جون یادش بخیر/ زینت آغوشت بودم
می کشیدی دستاتو/ همیشه رویِ سرِ من
حالا نیست دستای تو/ پاک کنه اشک تر من
چی شده دستای تو/میگن بریده ساربان
لب و دندون تورو/شکسته چوب خیزران
غریبـــم بابا (۴)
دوس دارم باباسرت /تا صبح کنارم بمونه
قصه ی کرب و بلا رو/ برام از سر بخونه
دوس دارم بِهِم بگی/ علی اکبرم کجاست
یاکه شش ماهه گلم/علی اصغرم کجاست
یابگی عمو چرا /رفت و سری به ما نزد
وقت غارتِ حرم / سری به خیمه ها نزد
غریبـــم بابا (۴)
بابا جون یادم میاد/ وقت خداحافظی مون
با چه حالی دستامو/ سپردی دست عمه جون
از همون لحظه دیگه / عمه برام سپر شده
بس که تازیونه ها/خورده شکسته پر شده
دیگه بسّه بابا جون/که خیلی زحمتش دادم
با خودت ببر منو/ چون دیگه از پا افتادم
غریبـــم بابا (۴)
بابا جون عمه میگه / شدم شبیه مادرت
توی این سه سالگی / خمیده قَدّ دخترت
اومدی تو دل شب / تا دلم آروم بگیره
میدونی بدون تو / دلم از این دنیا سیره
به دلم برات شده /جداییمون تموم میشه
دل من فقط ، بدون/ کنار تو آروم میشه
غریبـــم بابا (۴)
ای خدا مثل رقیه / هیشکی بی بابا نشه
تویِ قلب کوچکش / داغ یتیمی جا نشه
غریبـــم بابا (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
✍شعر:رقیه سعیدی(ڪیمیا)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
کانال اشعار ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
❃﷽❃
#شب_سوم_محرم
#نوحه_زمزمه
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
تو دل شب یه دختری /بهونه بابا گرفت
دستای لرزونشو باز/به سمت کربلا گرفت
میگفت بابای خوب من/ اگه بیایی ازسفر
دیگه نمیذارم بری/ این دفعه ازما بی خبر
بیا ببین که بازوهام/کبوده ازتازیونه
میگن کبودیام مثِ/دستای مادر می مونه
آخه همه به من میگن/ فاطمه سه ساله ام
می پیچه توخرابه ها/شبا صدای ناله ام
عمه دیگه خسته شده/ازبی قراریای من
تنش کبود وزخمیه/ازبس شده فدای من
هرجاکه گفتم به عدو/باگریه بابامو میخوام
جلوی تازیونه ها / عمه سپر شده برام
همینجوری یکی یکی /حرفاشو میگفت به باباش
گریه اَمونش رو برید / پیچید صدای گریه هاش
یه وقت دیدن اهل حرم /خرابه شد چراغونی
سر بریده روطبق /اومده شب به مهمونی
غریب حسین غریب حسین
رسمه کجا؟ یه دختری/ بخواد ببینه بابا شو
سرِ بابا روبیارن/آروم کنن گریه هاشو
آره صداش درنیومد/ تا سر بابا رو که دید
آروم گرفت توبغلش / رو صورتش دست می کشید
بابای خوب من سلام /به صورت خونی تو
بگو چرا بابا جونم / شکسته پیشونی تو؟
سلام بر اون محاسنِ/ رنگ خضابت بابایی
کشتنت وندادنت / یه قطره آبت بابایی
به اون لبای تشنه ی/ زخمی وغرق خون سلام
به دندون شکسته از/ ضربه ی خیزرون سلام
بابای خوب من بگو/ کجاست تن بی سرتو؟
طاقت ندارم بمونم /با خود ببر دختر تو
ازبس صدا زد بابا رو / دیدن، سر افتاد یه طرف
همسفر بابا شد و / این دختر افتاد یه طرف
شدیه مدینه دیگه / گوشه ویرانه سرا
یه زهرای سه ساله و/یه غسل ودفن بی صدا
ازآه وگریه الامان / ازدل زینب الامان
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
✍ رقیه سعیدی(کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
هدایت شده از گلواژههاے اهلبیت (؏)
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#نوحه_زمزمه
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
سبک: دوس دارم نگات کنم توهم منو نگا کنی
خواب دیدم با ذوالجناحت/ اومـدی کنار من
دستا تو کشیدی رو / چـشمای غصه دار من
دیده بودی توی خواب/چقد پریشونت بودم
روز و شب توی همین/خرابه گریونت بودم
قلب بی تاب منـو / دیـدی و با سَر اومدی
مث خورشید، میوونِ /سـتاره ها در اومدی
بابا جون خوش اومدی /به کنج ویرانهء ما
روشن از نور تو شد / گوشهء غمخانهء ما
سر به رویِ دامنـم /بذار که خیلی خسته ای
این همه راه اومدی/پلکی رو هـم نبسته ای
بابا جون به صورتِ /زخمی وگلگونت سلام
به لبِ بریده و /شکـســته دندونت سلام
باباجون به مامیگن/خارجی،یعنی چی بابا؟
دخترای شامی هم/به ما یتیـــم میگن چرا؟
بابا جون بِهِم بگو /، «مَنِ الّذی اَیتَمَنی »؟
یا به دختـرای شـــامی / بگــو بابای منی
باباجون یادش بخیر/همیشه رودوشت بودم
بابا جون یادش بخیر / زینت آغوشت بودم
می کشیدی دستا تو /همیشه رویِ سرِ من
حالا نیست دستای تو /پاک کنه اشک تر من
چی شده دستای تو / میگن بریده ساربان
لب ودندونت روهم/شکسته چوب خیزران
دوس دارم همین سرت/تاصبح کنارم بمونه
قصه ی کرب و بلا رو / برام از سر بخونه
دوس دارم بِهِم بگی / علی اکـبرم کجاست
یا که شش ماهه گلم / علی اصغرم کجاست
یابگی عمــو چــرا /رفت و ســـری به ما نزد
وقت غارتِ حــرم / ســری به خیــمه ها نزد
بابا جون یادم میاد/وقت خداحافظی مون
باچه حالی دستامو/سپردی دست عمه جون
از همون لحظه دیگـه / عمـه برام سپر شده
بس که تازیونه ها/خورده شکـسته پر شده
دیگه بسّه باباجون/که خیلی زحمتش دادم
با خودت ببر منو / چون دیگه از پا افتادم
بابا جـون عمـه میـگه / شدم شبیه مادرت
توی این سـه سـالگی / خمیده قَدّ دخـترت
اومدی تو و دل شـب / تا دلم آروم بگیـره
می دونی بدون تو / دلم از این دنیا سـیره
به دلم برات شده/جدایی مون تموم میشه
دل من فقـط ، بدون/ کنار تو آروم میشه
ای خدا مثل رقـیه / هیشکی بی بابا نشـه
تویِ قلب کوچکـش / داغ یتیمی جا نشـه
شعر: رقیه سعیدی(کیمیا)
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📍«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.»
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)»
─┅══༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─
❃﷽❃
#پنجم_صفر
#نوحه_روضه_ترکی
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
گلمیشم خرابه لر ده نی کیمی نوایه عمه
ئولمه میش گِدِیدیم ای کاش بیر ده کربلایه عمه
بیر قوشام کی من جفادن ، بال و پر شکسته یم من
اوچماقا یوخومدی شهپر ، قول قانادی بسته یم من
قمچی لر ووروبلار از بس ، ناتوان و خسته یم من
اؤچ یاشیم واریمدی اما غم نن آشنایم عمه
گلمیشم خرابه لر ده نی کیمی نوایه عمه
ئولمه میش گِدِیدیم ای کاش بیر ده کربلایه عمه
هر زمان کی آغلادیم من ، سن منیله همدم اولدون
اللرون نوازشی لن هر یاراما مرهم اولدون
گؤن به گؤن سُووشدی غمدن آی خم اولدی سن خم اولدون
آهیمیز چاتوب هر آخشام عرش کبریایه عمه
گلمیشم خرابه لر ده نی کیمی نوایه عمه
ئولمه میش گِدِیدیم ای کاش بیر ده کربلایه عمه
حیف اولا خزان الینده گؤل کیمی سارالمیشام من
یاسلی یاس پر پرم کی ، باشه قاره سالمیشام من
شامه گلمیشم ولیکن ، کربلاده قالمیشام من
قارداشیم جوان ئولؤبدی صاحبِ عزایم عمه
گلمیشم خرابه لر ده نی کیمی نوایه عمه
ئولمه میش گِدِیدیم ای کاش بیر ده کربلایه عمه
تازه بیر گؤلیدیم اما سیلی دَیدی پرپر اولدوم
گؤز یاشیملا بیر بولود تک اشک حسرتیله دولدوم
آیریلاندا پیکر اؤستن زلفیمی یُول اؤسته یُولدوم
بلبلم که اوخشاماقدا غملی نینوایم عمه
گلمیشم خرابه لر ده نی کیمی نوایه عمه
ئولمه میش گِدِیدیم ای کاش بیر ده کربلایه عمه
طاقتیم گدیبدی الدن یورقونام خرابه لردن
ایندی سن بویور گلِیجاق پس هاچان بابام سفردن؟
گؤرمؤشم یوخومدا اما سالمیوب منی نظردن
بو گجه گلر قوناقیم باب با وفایم عمه
گلمیشم خرابه لر ده نی کیمی نوایه عمه
ئولمه میش گِدِیدیم ای کاش بیر ده کربلایه عمه
ایله بیر دعا کی گلسین ، اول منیم عزیز قوناقیم
گؤرسدیم کی زجر الیندن دای اشیتمیری قولاقیم
واردی چوخ تیکان یاراسی یاره لیدی اَل اَیاقیم
دای دؤزنمیرم بابام سیز محنت و بلایه عمه
گلمیشم خرابه لر ده نی کیمی نوایه عمه
ئولمه میش گِدِیدیم ای کاش بیر ده کربلایه عمه
سن منی باغیشلا عمه ، چوخ سنی اذیت ائتدیم
یولدا کاروان گلنده ، بی خبر مزاره گئتدیم
سِنّی کمده چوخ بلالر گؤردیم عمری باشه یئتدیم
فاطمه ننه م کیمین من ئولمه گه رضایم عمه
گلمیشم خرابه لر ده نی کیمی نوایه عمه
ئولمه میش گِدِیدیم ای کاش بیر ده کربلایه عمه
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۲/۵/۲۸
دوم صفر۱۴۴۵
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
من آن شمعم که آتش بسکه آبم کرده،خاموشم
هـمـه کردند غـیـر از چــند پــروانـه، فراموشـم
اگر بیمـــار شد کــس گل برایــش میبرند ومن
بجـای دســتـه گل باشــد ســـر بابا در آغوشـم
پس از قتل تو از لب تشـــنه آب آزاد شـد بر ما
شــرار آتـش اسـت این آب بر کامـم نمینوشـم
تو را در بوریا پوشـند و جــسم من کــفن گردد
بجـان مـادرت، هـرگــز کفـن بر تن نمیپوشــم
دوبـاره از سقــیفـه دسـت آن ظالـم بـرون آمـد
که مـثل مــادرم زهـرا ز سیـلی پاره شد گوشم
اگـر گاهی رهـا میشـد ز حبـس سیـنه فـریادم
به ضــرب تازیـانه قاتلت میکــرد خـامـوشــم
فـراق یار و ســنگ اهل شــام و خــندة دشـمن
من آخر کودکم این کوه سنگـین است بردوشم
نگاه نافــذت با هستـیام امشــب کنـد بـازی
گه از تن میستاند جان گه ازسرمیبرد هوشم
بود دور از کـرامت گر نگیــرم دست "میثم" را
غلام خویش را گرچه گنه کار اسـت،نفـروشـم
شعر:استاد حاج غلامرضا سازگار
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (؏)
─┅═༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═┅─