─━⊰•┅═•••❃﷽❃•••═┅•⊱━─
#غزل_مثنوی
#ولادت_امام_زمان_عج
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
࿐❁🍃🌹🍃❁࿐
از كوچه ها بوى خدا مى آيد امشب
آواى مردى آشنا مى آيد امشب
مى آيد امشب مردى از سمت رهايى
بر دوش دارد كوله بار آشنايى
مردى كه در چشمش خدا منزل گرفته است
دريا ميان سينه اش ساحل گرفته است
او از تبار نور و خورشيد و سپيده است
چشم زمان زيباتر از او را نديده است
از ايل عاشورائيان سربريده است
گوش زمين از او اناالمهدى شنيده است
دستان او آرامبخش قلب درياست
عطر نفسهايش مسيح آسمانهاست
مى آيد از ره تا دواى درد باشد
همناله با دلهاى غم پرورد باشد
مى آيد از ره تا شرف معنا بگيرد
جاى سياهى نور دنيا را بگيرد
مى آيد از ره تا كه محسن پا بگيرد
تا انتقام مادرش زهرا بگيرد
اى چشمراهان سبز پوش از دور آمد
با مصحفى از آيه هاى نور آمد
٭٭٭
آئينه پوش آمد تمام آفرينش
از راه مى آيد امام آفرينش
آيد به دنيا عرش پيمايى كه از او
سنجيده مى گردد مقام آفرينش
آيد سوار رفرف معراج انسان
باشد به دست او زمام آفرينش
ساقى به يمن مقدم او تا قيامت
ريزد مى هستى به جام آفرينش
مهد سعادت مهدى زهرا كه باشد
هرم نگاه او دوام آفرينش
در دامن نرگس گل طاها شكفته
پر شد ز عطر او مشام آفرينش
٭٭٭
او را تمام سبزه زاران مى شناسند
چشم انتظاران بيقراران مى شناسند
جان من امشب حجله گاه ياد مهدى است
امشب خراب آباد دل آباد مهدى است
📝شعر:استاد کمیل کاشانی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
࿐❁🍃🌹🍃❁࿐
☜گلواژه هاے اهل بیت(ع)
─━⊰┅═•••❃❀❃•••═┅⊱━─
به نام دوست
یک #غزل_مثنوی ابتدا تقدیم به حضرت زینب و دوم به همه پرستاران عزیز بویژه شهدای پرستار
.........
سِرُم، سکوت، تب و تنگـی نفس،پایان
دو چشـم ِ ابری وُ آغـازِ نم نم ِ باران
هوا گـرفته وُ برگ از درخـت میبارد
وَ مهر، رفته؛ رسـیدست, نوبـتِ آبان
تمام ِ شـهر به تلخی ،به درد میگریَد
ومن که خیره به خشکیِّ گل،گلِ گلدان
سپید، مثلِ سـپیدار ِ راست قامت که
سپید آمد وُ در دست نسخه ی درمان
میانِ آن همه سختی ،میان آن همه کار
برای من دوسه خط خواند آیه ی قران
امید داد که سـبزست صبح ِفردا که
امید داد که خواهد شکـفت رز، ریحان
امید، بود که از آسمان ،به من بارید
امید، بود که گل کرد در شب ِهجران
...
سکوت کردم وُ او نه..شبیه زینب بود !
سپیده ای که امیدی میان آن شب بود
سکوت کردم و دیدم که یک پرستار است
امید من که خودش هم چقدر بیماراست
تمام روز و دمشقـــی کـــــه آرزو دارم
تمام شـــب تـب عشــــــقی که آرزو دارم
کنار مرحمـــتش یاد از آن زنـــــــی کردم
کنار باورِ او یاد از آن تـــنی کردم
که خود اسیر ولی سخت یک پرستارست
اسیرِ نیزه وشمشیر و،،،یک نفس یارست
سکوت کردم واو روضـه ی مجسم بود
سکوت کردم وُ او شــادیِ پراز غم بود
سکوت کردم وُخواب ازدوپلک بالا رفت
سکوت کردم وُ بیــماریم از اینجا رفت
سکوت کردم و یک هفته بعد می بارید
شنیدم آن که پرســتار بود رفت وُ ندید ...
چقدر خاطـــره دارم از آن شـب و قرآن
چقدر خاطــــره دارم از آن تـب و باران...
شاعر :اکرم توکلی شفاییه
http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#شعر_آیینی
#غزل_مثنوی
#امام_زمان_عج_رقیه_س
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
انتظار یعنی چه؟
سلام یوسف زهرا سلام حضرت عشق
سلام صبح قشنگ بهار و فرصت عشق
سلام ای پسر هر چه نور و زیبایی
سلام آینه در آِینه شکوفایی
دلم برای نگاهت بهانه میگیرد
به هر که میرسد از تو نشانه میگیرد
بیا که آمدنت مژده بهاران است
ظهور دولت تو عید بیقراران است
بیا که با تو دل من قرار میگیرد
درخت صبر ز تو برگ و بار میگیرد
شکوفه میدهد این باغ اگر بیایی تو
چه میشود که از این زودتر بیایی تو
بیا که آینهها را جلا دهی مولا
به هر چه قلب شکسته صفا دهی مولا
بیا که خسته شدیم از غم جداییتان
تمام دار و ندارم شود فداییتان
بیا که زندگیام اشک و ندبه و آه است
همیشه ز زمزمهام یا بقیهالله است
در التهاب غم بی کسی بگو چکنم ؟
بس است این همه دلواپسی بگو چکنم ؟
شنیدهام چو بیایی بهار میآید
به جان خسته عالم قرار میآید
شنیدهام چو بیایی برای یاری تو
حسین فاطمه با ذوالفقار میآید
شنیدهام چو بیایی به دولت توحید
به یمن آمدنت اعتبار میآید
شنیدهام چو بیایی شکوه ظلمت و ظلم
به چشم اهل یقین پست و خار میآید
شنیدهام چو بیایی مسیح هم با توست
به خاک بوسی تو جانثار میآید
دلم خوش است به این مژدههای آمدنت
بیا بیا که بمیرم برای آمدنت
برای صبح ظهور تو انتظار خوش است
که انتظار برای وصال یار خوش است
اگر چه روز دلم در فراق تاریک است
رسیده است خبر که ظهور نزدیک است
رسید مژده ی دیدار تو به ما مولا
خدا به وعده ی خود میکند وفا مولا
به عهد عشق و محبت چه سخت پابندم
خدا گواه بهغیر از تو دل نمیبندم
رقیه گفت به ما انتظار یعنی چه
تحمل غم و هجران یار یعنی چه
اسیر آن همه اندوه و درد شیدا بود
ولی کنار خرابه به یاد بابا بود
چه انتظار عجیبی کشید این کودک
هزار زخم زبان میشنید این کودک
به دل امید پدر داشت کربلا تا شام
و خیره بود نگاهش به سوی در تا شام
به سر رسید جدایی پدر ز راه آمد
ولی چگونه به پا نه به سر ز راه آمد
نهاد در بغل خسته چونکه سر با اشک
گرفت لختهی خون از سر پدر با اشک
خرابه بود و سکوتی عجیب در دل شب
و بیقرارتر از دختر ، عمهاش زینب
به گریه گفت که ای عمهجان پدر آمد
ببین که شام جدایی من به سر آمد
تو را به جان سهساله بیا اباصالح
به حق زمزمه ی ذکر یا اباصالح
شعر:کمیل کاشانی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#غزل_مثنوی
#شعر_دفاع_مقدس
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
تقدیم به شهیدانی که جنگ برایشان مفهومی مقدس داشت :
چلچراغ یادها ...
اینک ای شعر ای زبان شعله ور
با توأم آتشفشان شعله ور
سینه ام را داغ یاران سوخته است
چلچراغ یادها افروخته است
یاد مردانی که خاکستر شدند
در میان شعله ها پرپر شدند
صد نیستان ناله در نای من است
یاد جبهه شعر و آوای من است
یاد جبهه یاد مردان خداست
یاد مردانی ز نسل کربلاست
شرزه شیرانی که چون شاه نجف
مست بودند از شراب لاتخف
رادمردانی همه دریا نسب
دل سپرده بر تب شط العرب
شبشکارانی غیور و شب ستیز
چون علی خیبر شکن مرحب ستیز
همسفر با مرگ در فکر نبرد
هرچه بادابادشان ذکر نبرد
شوق آنها را در این ره توشه بود
آرزوشان مرقد شش گوشه بود
بانگ یا مهدی گل لبهایشان
اشک شمع خلوت شبهایشان
یاد باد آن روزگاران یاد باد
بیستونهامان پر از فرهاد باد
جنگ در ما شور و حال ایجاد کرد
کوه و صحرا را پر از فرهاد کرد
عشق شیرین شهادت داشتیم
با تفنگ و جنگ الفت داشتیم
روز و شب فرقی به حال ما نداشت
پیش عاشق روز و شب معنا نداشت
شب که میشد تازه روز رزم بود
عزم یاران بر شهادت جزم بود
خون ما جا در رگ اروند داشت
اشک ما با علقمه پیوند داشت
باز خواهم مصحف دل وا کنم
خاطرات جبهه را نجوا کنم
جبهه گفتم ، دیده ام در خون نشست
دل کبوتر گشت و در مجنون نشست
جبهه و دلهای بی روی و ریا
جبهه و مردان سر تا پا خدا
جبهه یاران را صفای مکه بود
حجشان بیت الحرام فکه بود
جبهه و جانها رها از دست تن
لحظه های با شهادت زیستن
ای شهادت با تو حالی داشتیم
لحظه های بی زوالی داشتیم
با تو یاران مست و بی پروا شدند
جرعه نوش جام عاشورا شدند
با تو پیروزی نصیب عشق شد
سهم ما " فتح قریب" عشق شد
هستیم با خاطرات آمیخته است
پیش چشمم خون یاران ریخته است
دیده ام در موجی از باروت و خون
در سماع عاشقان رقص جنون
دیده ام پروازها بی بال و پر
دیده ام عباسها بی دست و سر
دیده ام سروی که در خون پا گرفت
اوفتاد از پا و سر بالا گرفت
دیده ام مردی که بی سر می دوید
از روی نعش برادر می دوید
دیده ام گردان مرد خط شکن
عارفان کامل بربط شکن
حسرت پرواز مانده بر دلم
خاکی ام ، پابست این آب و گلم
پای تا سر درد و داغم ناله ام
وارث صد باغ پرپر لاله ام
می کشد اندوه تنهایی مرا
داغ آن گلهای صحرایی مرا
داغها را من تحمل میکنم
در میان اشک خود گل میکنم
گر چه من از رویشان شرمنده ام
زنده ام با یاد یاران زنده ام
باورم لبریز یاد جبهه هاست
سینه ام آتش نهاد جبهه هاست
یاد باد آن روزهای خوب جنگ
جبهه و جولان تکبیر و تفنگ
روزهای سنگر و شبهای رزم
لحظه های مستی از مینای رزم
در هجوم حادثه پیچیده بود
بر تن دشت جنون شولای رزم
سربداران را به دل شوق وصال
بیقراران را به سر سودای رزم
چون نهنگ.موج پیما در خروش
غوطه ور در ورطه ی دریای رزم
همنوای " با نوای کاروان"
می رسید از هر طرف آوای رزم
گوشه گوشه سینه چاک افتاده بود
صد چو مجنون عاشق لیلای رزم
هرچه بود آن روزها دیگر گذشت
هشت سال اخلاص و ایثار و گذشت
گرچه دشمن در هجوم جنگ بود
نان به نرخ روز خوردن ننگ بود
هر کجا حرف از شرف ، آزادگی
کوچه هامان پر ز بوی سادگی
نفس را یارای طنازی نبود
هیچکس فکر زبان بازی نبود
صحبت از مردی و رزم و عزم بود
مرد ، کی در فکر عیش و بزم بود ?
کوچه های حجله پوش شهر کو
آن همه جوش و خروش شهر کو
شهر ما عطر شقایق داشته است
خیلی از مردان عاشق داشته است
عاشقان رفتند و اینک بعد جنگ
مانده بر پیشانی ام داغ درنگ
آه آه از فتنه ی شیادها
لاله ها را می برند از یادها
بعضی از مردم اسیر نان شدند
مست مست از نشئه ی عنوان شدند
کیسه بهر مال دنیا دوختند
با نمک زخم شهیدان سوختند
یاد باد آنانکه در خون خفته اند
در شلمچه ، فاو ، مجنون خفته اند
یاد مستان قدح پیما به خیر
جبهه و شبهای یا زهرا به خیر
با شهادت فصل خوش عهدی به خیر
حال ما در ذکر یا مهدی به خیر
گرچه ما از کاروان جا مانده ایم
شعله ی حسرت سراپا مانده ایم
ما هم از این آب و خاک و ریشه ایم
ای شهادت ما ولایت پیشه ایم
شعر من فریاد کن فریاد کن
غربت آلاله ها را یاد کن
هر نفس یاد شهیدان می کنم
خاکشان را بوسه باران می کنم
رزم و عزم عشقبازان یاد باد
خاطرات سرفرازان یاد باد
شعر:کمیل کاشانی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
هدایت شده از گلواژههاے اهلبیت (؏)
به نام دوست
یک #غزل_مثنوی ابتدا تقدیم به حضرت زینب و دوم به همه پرستاران عزیز بویژه شهدای پرستار
.........
سِرُم، سکوت، تب و تنگـی نفس،پایان
دو چشـم ِ ابری وُ آغـازِ نم نم ِ باران
هوا گـرفته وُ برگ از درخـت میبارد
وَ مهر، رفته؛ رسـیدست, نوبـتِ آبان
تمام ِ شـهر به تلخی ،به درد میگریَد
ومن که خیره به خشکیِّ گل،گلِ گلدان
سپید، مثلِ سـپیدار ِ راست قامت که
سپید آمد وُ در دست نسخه ی درمان
میانِ آن همه سختی ،میان آن همه کار
برای من دوسه خط خواند آیه ی قران
امید داد که سـبزست صبح ِفردا که
امید داد که خواهد شکـفت رز، ریحان
امید، بود که از آسمان ،به من بارید
امید، بود که گل کرد در شب ِهجران
...
سکوت کردم وُ او نه..شبیه زینب بود !
سپیده ای که امیدی میان آن شب بود
سکوت کردم و دیدم که یک پرستار است
امید من که خودش هم چقدر بیماراست
تمام روز و دمشقـــی کـــــه آرزو دارم
تمام شـــب تـب عشــــــقی که آرزو دارم
کنار مرحمـــتش یاد از آن زنـــــــی کردم
کنار باورِ او یاد از آن تـــنی کردم
که خود اسیر ولی سخت یک پرستارست
اسیرِ نیزه وشمشیر و،،،یک نفس یارست
سکوت کردم واو روضـه ی مجسم بود
سکوت کردم وُ او شــادیِ پراز غم بود
سکوت کردم وُخواب ازدوپلک بالا رفت
سکوت کردم وُ بیــماریم از اینجا رفت
سکوت کردم و یک هفته بعد می بارید
شنیدم آن که پرســتار بود رفت وُ ندید ...
چقدر خاطـــره دارم از آن شـب و قرآن
چقدر خاطــــره دارم از آن تـب و باران...
شاعر :اکرم توکلی شفاییه
http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#شعر_آیینی
#غزل_مثنوی
#امام_زمان_عج
#حضرت_رقیه_س
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
■ انتظار یعنی چه؟
سلام یوسف زهرا سلام حضرت عشق
سلام صبح قشنگ بهار و فرصت عشق
سلام ای پسر هر چه نور و زیبایی
سلام آینه در آِینه شکوفایی
دلم برای نگاهت بهانه میگیرد
به هر که میرسد از تو نشانه میگیرد
بیا که آمدنت مژده بهاران است
ظهور دولت تو عید بیقراران است
بیا که با تو دل من قرار میگیرد
درخت صبر ز تو برگ و بار میگیرد
شکوفه میدهد این باغ اگر بیایی تو
چه میشود که از این زودتر بیایی تو
بیا که آینهها را جلا دهی مولا
به هر چه قلب شکسته صفا دهی مولا
بیا که خسته شدیم از غم جداییتان
تمام دار و ندارم شود فداییتان
بیا که زندگیام اشک و ندبه و آه است
همیشه ز زمزمهام یا بقیهالله است
در التهاب غم بی کسی بگو چکنم ؟
بس است این همه دلواپسی بگو چکنم ؟
شنیدهام چو بیایی بهار میآید
به جان خسته عالم قرار میآید
شنیدهام چو بیایی برای یاری تو
حسین فاطمه با ذوالفقار میآید
شنیدهام چو بیایی به دولت توحید
به یمن آمدنت اعتبار میآید
شنیدهام چو بیایی شکوه ظلمت و ظلم
به چشم اهل یقین پست و خار میآید
شنیدهام چو بیایی مسیح هم با توست
به خاک بوسی تو جانثار میآید
دلم خوش است به این مژدههای آمدنت
بیا بیا که بمیرم برای آمدنت
برای صبح ظهور تو انتظار خوش است
که انتظار برای وصال یار خوش است
اگر چه روز دلم در فراق تاریک است
رسیده است خبر که ظهور نزدیک است
رسید مژده ی دیدار تو به ما مولا
خدا به وعده ی خود میکند وفا مولا
به عهد عشق و محبت چه سخت پابندم
خدا گواه بهغیر از تو دل نمیبندم
رقیه گفت به ما انتظار یعنی چه
تحمل غم و هجران یار یعنی چه
اسیر آن همه اندوه و درد شیدا بود
ولی کنار خرابه به یاد بابا بود
چه انتظار عجیبی کشید این کودک
هزار زخم زبان میشنید این کودک
به دل امید پدر داشت کربلا تا شام
و خیره بود نگاهش به سوی در تا شام
به سر رسید جدایی پدر ز راه آمد
ولی چگونه به پا نه به سر ز راه آمد
نهاد در بغل خسته چونکه سر با اشک
گرفت لختهی خون از سر پدر با اشک
خرابه بود و سکوتی عجیب در دل شب
و بیقرارتر از دختر ، عمهاش زینب
به گریه گفت که ای عمهجان پدر آمد
ببین که شام جدایی من به سر آمد
تو را به جان سهساله بیا اباصالح
به حق زمزمه ی ذکر یا اباصالح
#کمیل_کاشانی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#شعر_آئینی
#غزل_مثنوی
#حضرت_رقیه_س
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
کنج خرابه خاطره ها را مرور کرد
آن لحظه های سخت بلا را مرور کرد
از ماجرای شام غریبان که دیده بود
پای برهنه در دل صحرا دویده بود
رنج سفر به کوفه و اندوه قافله
روی کبود و پای پر از نقش آبله
از کوفه تا به شام که چشم انتظار بود
دلواپس خرابه و دیدار یار بود
در ازدحام سنگ لب بام گریه کرد
هی خورد تازیانه و دشنام گریه کرد
دیگر دلش برای پریدن بهانه داشت
بسیار شکوه ها که ز دست زمانه داشت
آشفته بود و همنفس آه می گریست
بر آن همه غریبی جانکاه می گریست
می گفت یک نفر پدرم را خبر کند
تا لحظه ای به کنج خرابه سفر کند
بابای من بیاید و در این هجوم درد
از کودکان غم زده رفع خطر کند
روشن کند چراغ امید دل مرا
شام غم مرا به نگاهی سحر کند
در قحطی محبت و احساس و عاطفه
مثل نسیم بر سر گل ها گذر کند
ای وای بر یتیم اسیری که بیقرار
شب را به اشک و ناله و اندوه سر کند
موی سفید و سوخته ام فرش راه او
بیدار مانده ام به امید نگاه او
ناگاه شد خرابه چراغان ز نور حق
سر زد فروغ عاطفه از مشرق طبق
خورشید در خرابه شکفت و سحر رسید
فریاد زد رقیه که عمه پدر رسید
#کمیل_کاشانی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#حضرت_قاسم علیهالسلام
#غزل_مثنوی
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
🔹ماه شب چهاردهم🔹
ای ماه من که چشم و چراغ نبوتی
ریحانهٔ بهشتی باغ نبوتی
ای جلوه کرده حُسن تو چون گوهر از صدف
ای یادگار سبزترین گوهر شرف
ای آیههای حسن تو وَاللَّیل و وَالنَّهار
ای سرو سرفراز پس از سیزده بهار...
ای متّصل به وحی و نبوّت وجود تو
ماه شب چهاردهم در سجود تو
دُرِّ یتیم من، قدمی پیشتر بیا
یعنی به دیدهبوسی من بیشتر بیا
گرد یتیمی از رخ تو پاک میکنم
لب را به بوسهٔ تو طربناک میکنم
ای نوبهار حُسن در آفاق معرفت
پیشانی تو مطلع اشراق معرفت...
ای نوجوانی تو، سرآغاز شورِ عشق
ای روشنای دیدهٔ موسای طورِ عشق
عشق و عقیده، آینهٔ روشن تو شد
تقوا و معرفت، زره و جوشن تو شد
ای پاگرفته سروِ قدت در کنار من
ای چون علی قرار دل بیقرار من
::
ای ماه من که از افق خیمه سر زدی
آتش به جان عشق، به مژگانِ تر زدی
وقتی صدای غربت اسلام شد بلند
مثل عقاب آمدی اینجا و پر زدی
از لحظهٔ وداع من و اکبرم چقدر
با التماس بر در این خانه در زدی
تا من به یک اشاره دهم رخصت جهاد
خود را به آب و آتش از او بیشتر زدی
«اول بنا نبود بسوزند عاشقان»
اما تو خیمه در دل شور و شرر زدی
نخل بلند عاطفه! این التهاب چیست؟
این شوق پر گشودن مثل شهاب چیست؟
روح شتابناک تو غرق شهادت است
در هر نگاه نابِ تو برق شهادت است
با غیرت تو واهمهٔ ساز و برگ نیست
در روشن ضمیر تو پروای مرگ نیست
مرگ از حضور چشم تو پرهیز میکند
تیغ از ستیغ خشم تو پرهیز میکند
ای موج اشک و آه تو«اَحلی مِنَ العسل»
ای مرگ در نگاه تو «اَحلی مِنَ العسل»
مانند گیسوی تو که چین میخورد هنوز
شمشیر تو نوکش به زمین میخورد هنوز
اما چه میشود که دل از دست دادهای
در راه دوست آنچه تو را هست دادهای
شور جهاد در دل تو شعلهور شدهست
یعنی تمام هستی تو بال و پر شدهست
اشکم خیال بدرقه دارد، خدای را
آهستهتر که وقت دعای سفر شدهست
از اشک تو جواز شهادت طلوع کرد
از چهرهٔ تو صبح سعادت طلوع کرد
قربان ناز کردنت ای نازنین من
گوش تو آشناست به «هل من معین» من
شوق تو چون تلاوت قرآن شنیدنیست
بالا بلند من، حرکات تو دیدنیست
ای ابروی تو خورده ز غیرت به هم گره
ای قامت ظریف تو کوچکتر از زره
داری به جنگ اگرچه شتاب، ای عزیز من
پایت نمیرسد به رکاب، ای عزیز من
گلبرگ چهره در قدم من گذاشتی
کوه غمی به روی غم من گذاشتی
#محمدجواد_غفورزاده
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#شعر_آیینی
#غزل_مثنوی
#امام_زمان_عج_الله
#حضرت_رقیه_س
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
■ انتظار یعنی چه؟
سلام یوسف زهرا سلام حضرت عشق
سلام صبح قشنگ بهار و فرصت عشق
سلام ای پسر هر چه نور و زیبایی
سلام آینه در آِینه شکوفایی
دلم برای نگاهت بهانه میگیرد
به هر که میرسد از تو نشانه میگیرد
بیا که آمدنت مژده بهاران است
ظهور دولت تو عید بیقراران است
بیا که با تو دل من قرار میگیرد
درخت صبر ز تو برگ و بار میگیرد
شکوفه میدهد این باغ اگر بیایی تو
چه میشود که از این زودتر بیایی تو
بیا که آینهها را جلا دهی مولا
به هر چه قلب شکسته صفا دهی مولا
بیا که خسته شدیم از غم جداییتان
تمام دار و ندارم شود فداییتان
بیا که زندگیام اشک و ندبه و آه است
همیشه ز زمزمهام یا بقیهالله است
در التهاب غم بی کسی بگو چکنم ؟
بس است این همه دلواپسی بگو چکنم ؟
@goollvajhehay_ahlbeyt12
شنیدهام چو بیایی بهار میآید
به جان خسته عالم قرار میآید
شنیدهام چو بیایی برای یاری تو
حسین فاطمه با ذوالفقار میآید
شنیدهام چو بیایی به دولت توحید
به یمن آمدنت اعتبار میآید
شنیدهام چو بیایی شکوه ظلمت و ظلم
به چشم اهل یقین پست و خار میآید
شنیدهام چو بیایی مسیح هم با توست
به خاک بوسی تو جانثار میآید
دلم خوش است به این مژدههای آمدنت
بیا بیا که بمیرم برای آمدنت
برای صبح ظهور تو انتظار خوش است
که انتظار برای وصال یار خوش است
اگر چه روز دلم در فراق تاریک است
رسیده است خبر که ظهور نزدیک است
رسید مژده ی دیدار تو به ما مولا
خدا به وعده ی خود میکند وفا مولا
به عهد عشق و محبت چه سخت پابندم
خدا گواه بهغیر از تو دل نمیبندم
رقیه گفت به ما انتظار یعنی چه
تحمل غم و هجران یار یعنی چه
اسیر آن همه اندوه و درد شیدا بود
ولی کنار خرابه به یاد بابا بود
چه انتظار عجیبی کشید این کودک
هزار زخم زبان میشنید این کودک
به دل امید پدر داشت کربلا تا شام
و خیره بود نگاهش به سوی در تا شام
به سر رسید جدایی پدر ز راه آمد
ولی چگونه به پا نه به سر ز راه آمد
نهاد در بغل خسته چونکه سر با اشک
گرفت لختهی خون از سر پدر با اشک
خرابه بود و سکوتی عجیب در دل شب
و بیقرارتر از دختر ، عمهاش زینب
به گریه گفت که ای عمهجان پدر آمد
ببین که شام جدایی من به سر آمد
تو را به جان سهساله بیا اباصالح
به حق زمزمه ی ذکر یا اباصالح
#کمیل_کاشانی
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#کاروان_در_کوفه
#غزل_مثنوی
خطابۀ خورشید
مسافرم من و گم کرده کوکب اقبال
نه شوق بدرقه دارم، نه شور استقبال...
من از نواحی «اللهُ نور» میآیم
من از زیارت سر در تنور میآیم
من از مشاهدهٔ مسجدالحرام وفا
من از طواف حریم حضور میآیم
درون سینهام، اشراق وادی سیناست
من از مجاورت کوه طور میآیم
سفیر گلشن قدسم، همای اوج شرف
شکسته بال و پر، اما صبور میآیم
هزار مرتبه نزدیک بود جان بدهم
اگرچه زنده ز آفاق دور میآیم
ضمیر روشنم آیینهٔ فریباییست
و نقش خاطر من آنچه هست، زیباییست
سرود درد به احوال خسته میخوانم
نماز نافلهام را، نشسته میخوانم...
ز باغ با خود، عطر شکوفه آوردم
پیام خون و شرف را به کوفه آوردم
سِپُرد کشتی صبرم، عنان به موج آن روز
صدای شیون مردم گرفت، اوج آن روز
چو لب گشودم و فرمان «اُسکُتوا» دادم
به شکوهِ پنجره بستم، به اشک رو دادم
به کوفه دشمن دیرین سپر به قهر افکند
سکوت، سایهٔ سنگین به روی شهر افکند
میان آن همه خاکستر فراموشی
صدای زنگ جرسها، گرفت خاموشی
چو من به مردم پیمانشکن، سخن گفتم
صدا صدای علی بود، من سخن گفتم ...
::
هلا جماعت نیرنگباز، گریه کنید
چو شمع کُشته، بسوزید و باز گریه کنید
اگر به عرش برآید خروشِ خشم شما
خداکند نشود خشک، اشک چشم شما
شما که دامن حق را ز کف رها کردید
شما که رشتهٔ خود را دوباره وا کردید
شما که سبزهٔ روییده روی مُردابید
شما که دشمن بیداری و گرانخوابید
شما ز چشمهٔ خورشید دور میمانید
شما به نقرهٔ آذین گور میمانید
شما که روبروی داغ لاله اِستادید
چه تحفهای پی فردای خود فرستادید؟
شما که سست نهادید و زشت رفتارید
به شعله شعلهٔ خشم خدا گرفتارید
عذاب و لعنت جاوید مستحَقّ شماست
بهجای خنده، بگریید، گریه حَقّ شماست
شما که سینه به نیرنگ و رنگ آلودید
شما که دامن خود را به ننگ آلودید
دریغ، این شب حسرت سحر نمیگردد
به جوی، آبروی رفته برنمیگردد
به خون نشست دل از ظلم بیدریغ شما
شکست نخل نبوت به دست و تیغ شما
شما که سید اهل بهشت را کشتید
چراغ صاعقهٔ سرنوشت را کشتید
گرفت پرده به رخ آفتاب و خم شد ماه
چو ریخت خونِ جگرگوشهٔ رسول الله...
به جای سود ز سودای خود زیان بُردید
امید و عاطفه را نیز از میان بردید
شما که سکّهٔ ذلت به نامتان خوردهست
کجا شمیم وفا بر مشامتان خوردهست؟
شما که در چمن وحی آتش افروزید
در آتشی که بر افروختید میسوزید
چه ظلمها که در آن دشتِ لالهگون کردید
چه نازنین جگری از رسول، خون کردید
چه غنچهها که دل آزرده در حجاب شدند
به جرم پردهنشینی ز شرم آب شدند
از این مصیبت و غم آسمان نشست به خون
زمین محیط بلا شد، زمان نشست به خون
فضا اگر چه پر از نالههای زارِ شماست
شکنجههای الهی در انتظار شماست
مصیبت از سرتان سایه کم نخواهد کرد
کسی به یاریتان، قد علم نخواهد کرد
شمیم رحمت حق بر مشامتان مَرِساد
و قال عَزَّوَجَل: رَبّکُم لَبِالمِرصادِ
::
سخن رسید به اینجا که ماهِ من سَر زد
کبوتر دلم از شوق دیدنش پر زد
هلال یک شبهام را به من نشان دادند
دوباره نور به این چشم خونفشان دادند...
به کاروان شقایق به یاسهای کبود
نسیم عاطفه از یار مهربان دادند
دوباره در رگ من خون تازه جاری شد
دوباره قلب صبور مرا تکان دادند
دوباره عشق به تاراج هوشم آمده بود
صدای قاری قرآن به گوشم آمده بود
به شوق آنکه به باغ بنفشه سر بزند
دوباره همسفر گلفروشم آمده بود
صدای روحنوازش غم از دلم میبرد
اگرچه کوه غمی روی دوشم آمده بود
دلم چو محمل من روشن است میدانم
صدا صدای حسین من است، میدانم
هلال یکشبهٔ من که روبروی منی!
که آگه از دل تنگ و بهانهجوی منی!...
خوش است گرد ملال از رخ تو پاک کنم
خدا نکرده گریبان صبر چاک کنم
بیا که چهرهٔ ماهت غم از دلم بِبَرد
ز موجخیز حوادث به ساحلم بِبَرد...
شبی که خواهر تو در نماز نافله بود
تو باز، گوشهٔ چشمت به سوی قافله بود
چو خار، با گل یاسین سَرِ مقابله داشت
سهساله دختر تو پایِ پُر ز آبله داشت...
امام آینهها طوقِ گُل به گردن داشت
امیـر قافـلهٔ نور غُل به گردن داشت
مصیبتی که دلِ «سَهلِ ساعدی» خون شد
ز غصه نخل وفا مثل بید مجنون شد
برای دیدن ما صف نمیزدند ای کاش
میان گریهٔ ما کف نمیزدند ای کاش...
کویر، نورِ تو را دید و دشت زر گردید
سر تو آینهگردانِ طشت زر گردید
الا مسافر کُنج تنور و دِیْر بیا
مُصاحب دل زینب! سفر بخیر بیا
اگر چه آیتی از دلبریست گیسویت
چه روی داده که خاکستریست گیسویت؟
سکوت در رَبَذه از ابیذران هیهات
لب و تلاوت قرآن و خیزران هیهات
خدا کند پس از این آفتاب شرم کند
عطش بنوشد و از روی آب شرم کند
ستارهای پس از این اتفاق سر نزند
«شفق» نتابد و ماه از محاق سر نزند
#محمدجواد_غفورزاده
https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
حجت الاسلام میرزامحمدی2_144183358664776763.mp3
زمان:
حجم:
7.99M
#روضه_جانسوز
#شب_هفتم_امام_حسین_ع
#غزل_مثنوی
#امیر_قربانی_فر
#میرزامحمدی
هفت روز است که من داغ برادر دیدم
هفت روز است سر نیزه فقط سر دیدم
هفت روز است فقط زخم زبانم زده اند
طعنه بر اشک من و قد کمانم زده اند
هفت روز است که بعدتوگرفتار شدم
پی تو راهی هر کوچه و بازار شدم
باورم نیست سرت بر سر نی ها باشد
بدن بی کفنت در دل صحرا باشد
باورم نیست زدم بوسه روی حنجر تو
باورمنیست که غارت شده انگشتر تو
باورت نیست که این کوفه چه آورده سرم
باورم نیست که با قاتل تو همسفرم
عده ای پیرُهَنِ کهنه ی تو دزدیدند
عده ای بر سر تو سنگ زده خندیدند
چشم گریان مرا خوب تماشا کردند
پیش چشمان ترم هلهله بر پا کردند
خواهرت را چقدر زود کمانی کردند
از سر بام به ما سنگ پرانی کردند
وای از کوفه و از دست یهودی ها که
به تو و خواهر تو تند زبانی کردند
گوشواره که کشیدند لگد هم زده اند
این چنین از پدرت کینه ستانی کردند
کاش میمردم و آنروز نمیدیدم که
بروی پیکر تو اسب دوانی کردند
چقدر از سرنیزه به زمین افتادی
بسکه در کوچه همه نیزه تکانی کردند...
https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
کانال متن روضه مقاتل معتبر👆
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
در پی شهادت سردار سلامی فرمانده کل سپاه و سردار رشید و هسته ای
سپهبد شهید سلامی ؛ باقری، رشید؛ حاجی زاده
#غزل_مثنوی
#حماسی
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
#حذف_هشتک_کانال_جایز_نمیباشد
ما رهرو راه شهیدان خداییم
ما پیروان مکتب کرب و بلائیم
کشتند سرداران ما را در سحرگاه
ما وارثان خیبر و قالوا بلائیم
باشد شهادت افتخار ملت ما
ما عاشقان کربلای پر بلائیم
خون حسین ابن علی در ما بجوش است
یعنی که ما هم در نوای نینوائیم
صهیون تجاوز بر حریم ما نموده
ما گوش بر فرمانده کل قوائیم
از دشمن پست و لعین ترسی نداریم
ما صابریم و تابع صبر خداییم
جمهوری اسلامی ایران حریم است
ما حافظ دین و حریم کبریائیم
داغ "سلامی و رشید و حاجیزاده"
سخت است بر ما و هماره در عزائیم
فرمود: دوران بزن دررو تمام است
در راه فرمان ولی ما جان فدائیم
....................................
عمر یهود و صهیونیست ها در زوال است
ایران اسلامی ما رو به کمال است
با رمز یا "مولا علی" آغاز کردیم
تا عمق اسرائیل ره را باز کردیم
شد "وعده صادق" خدا امداد فرما
این سگیونیست ها را خودت نابود بنما
ما "انتقام سخت" از دشمن بگیریم
با قدرت حق راه اهریمن بگیریم
این رسم نامردی نامردان دنیاست
کشتار مظلومان و هم کودک کشی هاست
ما گر چه در داغ شهیدان سوگواریم
لیکن همه بر مُنتَقِم چشم انتظاریم
شعر:غلامرضامحمودنژادناطق قمی
.۱۴۴۶ ق ذالحجه
۱۴۰۴ ش خرداد
#وعده_صادق۳
#شهادت_هم_وطنان
#سرداران_و_فرماندهان_عزیز_سپاه
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲کانال گلواژههاے اهلبیت (ع)
#نشر_اشعار_بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─