─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
🏴الســـلام علیــک یا ابا عبـدالله (ع)
#مرثـــیه_اربعیـــن
#شعر_استاد_رضا_زاده
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
✅بســــیار زیبا به سبک واحد هم قابل اجرا میباشد.
مـن شـــاهـد درد آشــــنای کــربلایم
آزاده ای بـر گشــته از شــــام بلایـــم
من زیـنبــم شـــور آفرین نهضـت عشق
ســرمســت بـاده از میِ قـالـو بلایـم
پـــرورده ی دامـان کـوثــر هســتـم آری
مــن دُخـــت کبـــرای علــی مرتـضـایم
ســــوز نــی و ســـرّ نیســـتان ولایـت
آیــد بــرون از نای مــن با هـای هـایـم
در نهضت سـرخ حسیـنی از دل و جـان
نقــش آفــرینی کرده ام با خطــبه هایم
در کوفه غربت دیدم و در شـام دشـنام
با آن غــــریبـستان غــم ها آشـنـایم
در کـــربلا رنــــج هـــزاران ســاله دیدم
قــــد کمــــان باشــــد گـــواه مدعــایم
یک اربعیــــن رنـج اسیــری دیده ام من
زین رو نمی آیـد به لب حتــی صـــدایم
آری دوبـاره آمــدم در وادی عــشــق
بهــــر طواف کعـــبه با ســعی و صـفایم
اینجا مــزار کعــبه ی دلها حســین است
نور هــــدی و شــاه ســـر از تــن جدایم
من ایــن زمیـن لاله گون را می شـناسم
این وادی عشـق و جنون را می شـناسم
اینجــا ســـر پاک حسینــم را بریـدند
جسم شریقش رابه خاک وخون کشیدند
شد آیه آیه جســـم پاکــش روی صحـرا
پا مـال اســبان شـد همـین جا نور طاها
این قبرشش گوشه مزار شاه عشق است
گرچه گل یاسـش رقـیه، در دمـشق است
پائیـــن قبـــرش جســم پاک اکبـر اوست
این قبر کوچک روی سـینه اصغـر اوست
صـوت اذان اکبــر اینجــا مانـده در گوش
وقتی اذان می گفت می رفتم من ازهوش
شــد ارباً اربا پیکــــر اکــبـر در اینجـــا
از تیــــغ کـــین دشــمنان و ظلم اعــدا
اینجـــا گلوی نـازک اصــغـــر دریـــدند
با یک ســه شعـبه حلق پاکش را بریـدند
قاسم همین جـا زیـــر ســــمّ اســبهـا بود
صـــدپـاره تــن از ظـلم قـوم اشـقیا بود
اینجـــا هـوایش بـوی عطــر یاس دارد
تصــــویــری از جـانبــازی عــبـاس دارد
در علقـمـه آن روز غــوغـایی بـه پا شد
وقتــی کـه دســـتان قمــر از تن جدا شد
آمــــد کنـار پیکـــرش زهــرای اطـــهـر
شیــون کنـــان با اشک چشـم و دیـده تر
بانگ عطــــش می رفــت اینجـــا تا ثریا
با آنکــه مَــهــر مـــادرم بـود آب دریـا
جــان دادم اینجــا بر فــراز تلّی از خـاک
در قتلگه وقتی که دیدم جسم صد چاک
اینجا تمـام خیمـــه ها را سـوخت دشمن
می سوخت با هر شعله ای جان وتن من
مـن زینـــبم ام المصیـبـت های دوران
در ســیـنه ام مانـده هــزاران درد پنـهان
چشم فلک ازاین مصیبت هست خون بار
دارد " شقایق"چــون دل مـن داغ بسـیار
شعر:استادحمید رضازاده " شقایق" کرمان
۱۴۰۱/۶/۲۰
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاًجایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)
─┅═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
🏴الســـلام علیــک یا ابا عبـدالله (ع)
#مرثـــیه_اربعیـــن
#شعر_استاد_رضا_زاده
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
✅بســــیار زیبا به سبک واحد هم قابل اجرا میباشد.
مـن شـــاهـد درد آشــــنای کــربلایم
آزاده ای بـر گشــته از شــــام بلایـــم
من زیـنبــم شـــور آفرین نهضـت عشق
ســرمســت بـاده از میِ قـالـوا بلایـم
پـــرورده ی دامـان کـوثــر هســتـم آری
مــن دُخـــت کبـــرای علــی مرتـضـایم
ســــوز نــی و ســـرّ نیســـتان ولایـت
آیــد بــرون از نای مــن با هـای هـایـم
در نهضت سـرخ حسیـنی از دل و جـان
نقــش آفــرینی کرده ام با خطــبه هایم
در کوفه غربت دیدم و در شـام دشـنام
با آن غــــریبـستان غــم ها آشـنـایم
در کـــربلا رنــــج هـــزاران ســاله دیدم
قــــد کمــــان باشــــد گـــواه مدعــایم
یک اربعیــــن رنـج اسیــری دیده ام من
زین رو نمی آیـد به لب حتــی صـــدایم
آری دوبـاره آمــدم در وادی عــشــق
بهــــر طواف کعـــبه با ســعی و صـفایم
اینجا مــزار کعــبه ی دلها حســین است
نور هــــدی و شــاه ســـر از تــن جدایم
من ایــن زمیـن لاله گون را می شـناسم
این وادی عشـق و جنون را می شـناسم
اینجــا ســـر پاک حسینــم را بریـدند
جسم شریقش رابه خاک وخون کشیدند
شد آیه آیه جســـم پاکــش روی صحـرا
پامـال اســبان شـد همـین جا نور طاها
این قبر ششگوشه مزار شاه عشق است
گرچه گل یاسـش رقـیه، در دمـشق است
پائیـــن قبـــرش جســم پاک اکبـر اوست
این قبر کوچک روی سـینه اصغـر اوست
صـوت اذان اکبــر اینجــا مانـده در گوش
وقتی اذان میگفت میرفتم من از هوش
شــد ارباً اربا پیکــــر اکــبـر در اینجـــا
از تیــــغ کـــین دشــمنان و ظلم اعــدا
اینجـــا گلوی نـازک اصــغـــر دریـــدند
با یک ســه شعـبه حلق پاکش را بریـدند
قاسم همین جـا زیـــر ســــمّ اســبهـا بود
صـــدپـاره تــن، از ظـلم قـوم اشـقیا بود
اینجـــا هـوایش بـوی عطــر یاس دارد
تصــــویــری از جـانبــازی عــبـاس دارد
در علقـمـه آن روز غــوغـایی بـه پا شد
وقتــی کـه دســـتان قمــر از تن جدا شد
آمــــد کنـار پیکـــرش زهــرای اطـــهـر
شیــون کنـــان با اشک چشـم و دیـده تر
بانگ عطــــش می رفــت اینجـــا تا ثریا
با آنکــه مَــهــر مـــادرم بـود آب دریـا
جــان دادم اینجــا بر فــراز تلّی از خـاک
در قتلگه وقتی که دیدم جسم صد چاک
اینجا تمـام خیمـــه ها را سـوخت دشمن
میسوخت با هر شعله ای جان و تن من
مـن زینـــبم ام المصیـبـت های دوران
در ســیـنه ام مانـده هــزاران درد پنـهان
چشم فلک از این مصیبت هست خونبار
دارد " شقایق" چـون دل من داغ بسـیار
شعر: استادحمید رضازاده " شقایق" کرمان
۱۴۰۱/۶/۲۰
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاًجایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)
─┅═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مرثیه_اربعین
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع ـ
برخیز برادر شهیدم
من زینبم از سفر رسیدم
از رنج اسارت آمدم من
مشتاق زیارت آمدم من
با پیکر خسته ام رسیدم
با قلب شکسته ام رسیدم
ای تشنه،ذبیح کربلایی
برخیز حسین من کجایی؟
هرچند به خون وضو گرفتم
پیراهنت از عدو گرفتم
با معجر خون نقاب کردم
در راه تو انقلاب کردم
از شام بلا رسیده ام من
دنبال سرت دویده ام من
من در غم تو اسیر بودم
در سلسله هم امیر بودم
تو رفتی و غیرت از جهان رفت
آه دل من به اسمان رفت
تا پرچم ساقی ات زمین خورد
از معجر خواهرت امان رفت
تو رفتی و نیزه ها رسیدند
از شانه ی کودکان توان رفت
با ضربه ی دست های سنگین
هوش از سر و گوش دختران رفت
جان بود هنوز در وجودت
دیدم که سر تو بر سنان رفت
انگشتر خون گرفته ات را
دیدم که به دست ساربان رفت
از داغ تو باغ ارغوانم
چل روز شده که قد کمانم
از شام یهود آمدم من
با روی کبود آمدم من
با کوه عذاب می رسم من
از بزم شراب می رسم من
باز آمده ام به رنگ لاله
با قافله ات به جز سه ساله
بعد از تو همیشه بی کسم من
با چادر پاره می رسم من
در کوفه شد آنچه فرض کردم
من چادر کهنه قرض کردم
بگذار نگویمت ز بازار
از کوچه و از نگاه انظار
در کوفه به روی باز بودیم
بر ناقه ی بی جحاز بودیم
در کوفه غریب و آشنا زد
شاگرد قدیمی ام مرا زد
چل منزل عذاب کشت ما را
لالای رباب کشت ما را
در پنجه ی قوم پست بودیم
همراه سپاه مست بودیم
شعر: حسن کردی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
هدایت شده از گلواژههاے اهلبیت (؏)
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مرثیه_اربعین
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع ـ
برخیز برادر شهیدم
من زینبم از سفر رسیدم
از رنج اسارت آمدم من
مشتاق زیارت آمدم من
با پیکر خسته ام رسیدم
با قلب شکسته ام رسیدم
ای تشنه،ذبیح کربلایی
برخیز حسین من کجایی؟
هرچند به خون وضو گرفتم
پیراهنت از عدو گرفتم
با معجر خون نقاب کردم
در راه تو انقلاب کردم
از شام بلا رسیده ام من
دنبال سرت دویده ام من
من در غم تو اسیر بودم
در سلسله هم امیر بودم
تو رفتی و غیرت از جهان رفت
آه دل من به اسمان رفت
تا پرچم ساقی ات زمین خورد
از معجر خواهرت امان رفت
تو رفتی و نیزه ها رسیدند
از شانه ی کودکان توان رفت
با ضربه ی دست های سنگین
هوش از سر و گوش دختران رفت
جان بود هنوز در وجودت
دیدم که سر تو بر سنان رفت
انگشتر خون گرفته ات را
دیدم که به دست ساربان رفت
از داغ تو باغ ارغوانم
چل روز شده که قد کمانم
از شام یهود آمدم من
با روی کبود آمدم من
با کوه عذاب می رسم من
از بزم شراب می رسم من
باز آمده ام به رنگ لاله
با قافله ات به جز سه ساله
بعد از تو همیشه بی کسم من
با چادر پاره می رسم من
در کوفه شد آنچه فرض کردم
من چادر کهنه قرض کردم
بگذار نگویمت ز بازار
از کوچه و از نگاه انظار
در کوفه به روی باز بودیم
بر ناقه ی بی جحاز بودیم
در کوفه غریب و آشنا زد
شاگرد قدیمی ام مرا زد
چل منزل عذاب کشت ما را
لالای رباب کشت ما را
در پنجه ی قوم پست بودیم
همراه سپاه مست بودیم
شعر: حسن کردی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─