─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#شب_اول
#مسلمبنعقیلبنابیطالب
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
سَلامُ اللّٰهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ وَسَلامُ مَلائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ ، وَأَنْبِيائِهِ الْمُرْسَلِينَ ، وَأَئِمَّتِهِ الْمُنْتَجَبِينَ ، وَعِبادِهِ الصَّالِحِينَ ، وَجَمِيعِ الشُّهَداءِ وَالصِّدِّيقِينَ ، وَالزَّاكِياتُ الطَّيِّباتُ فِيما تَغْتَدِي وَتَرُوحُ عَلَيْكَ يَا مُسْلِمَ بْنَ عَقِيلِ بْنِ أَبِي طالِبٍ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ؛
هر چه گشتم شهر کوفه مالک اشتر نداشت
مسلم درمـــــانده غیر طوعه همسنگر نداشت
شــــــــهر بود و قصــــــه ی مسلم فروشی بلال
در وجـــــودش ذره ای از غــــیرت مادر نداشت
انتظارم از سلیمــــــان بیش از اینها بود حیف
هیچ کـــــس مانند او حـــرف مرا باور نداشت
نامه بود از جـانبش هر روز دستت می رسید
کفـــــــتر نامه برش ای کاش اصلا پر نداشت
پرســـــــه می زد در پی تیــر سه شعبه حرمله
کاش که بازار کــــــوفه دیگــــــر اهنگر نداشت
لشگـــــــر ابن زیـاد از معجــــــــزات سکه است
ابن مرجـــــــانه میان چنــته غیر از زر نداشت
تشــــــنه ی خـــــــون تــمام بستگان حیدر اند
کوفه ی نامرد دست از کشتن من برنداشت
در عجــــب از حکــــم قاضی القضات کوفه ام
تیغ می زد بر تو گرچه دست بر خنجر نداشت
پــــرده را بالا زدند از پیـــــش چشــــــــمان ترم
دخترت را دیـدم اما بر سرش معجر نداشت
زجــــــر های شهر می آینـــــد چنگـــم می زنند
حرف دارم می زنم با کینـــــه سنگم می زنند
از دل از دشـــــمنی لبریز می ترســـم حسین
از سپاه شهر نفــــرت خیز می ترسم حسین
پیرمردان حریصــــــی را به چشــــمم دیده ام
از عصــای چوبی ناچـــــــیز می ترسم حسین
خنجر کنـــــــدی نشـــانم می دهد شمر لعین
از همین تیغ نگشـــته تیز می ترسم حسین
دختران خویـــــش را قول غنیمت داده است
خیلی از خولی و چشم هیز می ترسم حسین
در ضمــــــیر من لبانت خــــــودنمایی می کند
از وجود خــــیزران هم نیز می ترسم حسین
طاقت دیـــــــدن ندارم کــــــــوره ای از آتــــشم
میــــروم پیش قـــــــــدم های تو قربانی شوم
مسلــــــــم اما پیـــــــــرو اسلام اینـــــان نیستم
تا بفهــماند به عــــــــالم من مسلمان نیستم
بر ســـــردار بـــــــــلا با ســـــــــر نه با پا می برد
پیکـــــرم را دشـــــــمنت برعکـــس بالا می برد
این بدان معنی ست که حرمت ندارد این بدن
بی عبــــــا و بی عمــــــــامه بی ردا و پــــــیرهن
محض خوشـــنودی امثال ســــــــنان و حرمله
پیکرم را می برنــــد آخـــــــر به ســـــــوی مزبله
با غم غـربت چـــــه بر روز من آوردی حسین
کاش می شــد از میـــــان راه برگردی حسین
شعر: علیرضا خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#شب_اول
#مسلمبنعقیلبنابیطالب
#اَمینُالحُسین(ع)
#نوحواعَلَیالحُسین(ع)
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#شب_پنجم
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
السَّلَامُ عَلَی عَبْدِ اللهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الزَّكِی لَعَنَ اللهُ قَاتِلَهُ وَ رَامِیهُ حَرْمَلَهَ بْنَ كَاهِلٍ الْأَسَدِی
وارث دست رحیم حسن است
صاحب خلق عظیم حسن است
از شکوه جلواتش پیداست
به خدا سیب دو نیم حسن است
همه ی عرش خدا محتاج
کرم طفل کریم حسن است
یا "اباقاسم" "اباعَبدُالله"
نقش ایوان حریم حسن است
حضرت فاطمه هم گریه کن
روضه ی سخت یتیم حسن است
نوه ی حیدر خیبر شکن اوست
حسن بن حسن بن حسن اوست
غرق در رایحه ی یاس حسین
مورد مرحمت خاص حسین
مجتبازاده مسیحا دم شد
ولی از برکت انفاس حسین
نذر طفلان حسن می چرخد
همه شب دسته ی دستاس حسین
پدری کرده برایش همه عمر
خرج او شد همه احساس حسین
کرده پر جای حسن را قطعا
در دل نازک و حساس حسین
در دلش غیر خدا هیچ نبود
رونوشتی ست ز اخلاص حسین
دست خود را علمی دیگر کرد
آخرین حضرت عباس حسین
یک نفس تا لب گودال دوید
اولین گریه کن اش شاه شهید
پیش چشمان ترش طوفان شد
گرد و خاکی وسط میدان شد
بازوی فاطمه یادش امد
دستش از پوست که آویزان شد
نجمه با ناله ی وااماه اش
به سر و سینه زد و گریان شد
حرمله باز به زانو رفت و ..
کشتن طفل یتیم آسان شد
طرح ذبح پسری لب تشنه
دور گودال بلا عنوان شد
زیر تیغ و سپر و نیزه و تیر
بدن هر دوی شان پنهان شد
عاقبت پیکر این طفل شهید
مثل جسم عمویش عریان شد
در رکاب عمویش بر نیزه
سر او راهی نخلستان شد
آه مثل عمویش در گودال
به گمانم دهنش شد پامال
شعر: علیرضا خاکساری
#کریمبنکریم
#اَبناءُالحسن(ع)
#نوحواعَلَیالحسین
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#شب_پنجم
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
السَّلَامُ عَلَی عَبْدِ اللهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الزَّكِی لَعَنَ اللهُ قَاتِلَهُ وَ رَامِیهُ حَرْمَلَهَ بْنَ كَاهِلٍ الْأَسَدِی
وارث دست رحیم حسن است
صاحب خلق عظیم حسن است
از شکوه جلواتش پیداست
به خدا سیب دو نیم حسن است
همه ی عرش خدا محتاج
کرم طفل کریم حسن است
یا "اباقاسم" "اباعَبدُالله"
نقش ایوان حریم حسن است
حضرت فاطمه هم گریه کن
روضه ی سخت یتیم حسن است
نوه ی حیدر خیبر شکن اوست
حسن بن حسن بن حسن اوست
غرق در رایحه ی یاس حسین
مورد مرحمت خاص حسین
مجتبازاده مسیحا دم شد
ولی از برکت انفاس حسین
نذر طفلان حسن می چرخد
همه شب دسته ی دستاس حسین
پدری کرده برایش همه عمر
خرج او شد همه احساس حسین
کرده پر جای حسن را قطعا
در دل نازک و حساس حسین
در دلش غیر خدا هیچ نبود
رونوشتی ست ز اخلاص حسین
دست خود را علمی دیگر کرد
آخرین حضرت عباس حسین
یک نفس تا لب گودال دوید
اولین گریه کن اش شاه شهید
پیش چشمان ترش طوفان شد
گرد و خاکی وسط میدان شد
بازوی فاطمه یادش امد
دستش از پوست که آویزان شد
نجمه با ناله ی وااماه اش
به سر و سینه زد و گریان شد
حرمله باز به زانو رفت و ..
کشتن طفل یتیم آسان شد
طرح ذبح پسری لب تشنه
دور گودال بلا عنوان شد
زیر تیغ و سپر و نیزه و تیر
بدن هر دوی شان پنهان شد
عاقبت پیکر این طفل شهید
مثل جسم عمویش عریان شد
در رکاب عمویش بر نیزه
سر او راهی نخلستان شد
آه مثل عمویش در گودال
به گمانم دهنش شد پامال
شعر: علیرضا خاکساری
#کریمبنکریم
#اَبناءُالحسن(ع)
#نوحواعَلَیالحسین
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─