eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
608 ویدیو
835 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📋با صد جلالت و شرف و عزت و وقار (س) (ع) 🏴مراسم عزاداری دهه اول محرم الحرام 1446 ............................................ با صد جلالت و شرف و عزت و وقار آمد به دشت ماریه ناموس کردگار فرش زمین به عرش مباهات می‌ کند گر روی خاک پای گذارد ملک سوار چه ناقه‌ ای ، چه ناقه نشینی ، چه محملی مریم رکابگیر و خدیجه است پرده‌ دار حتی حسین تکیه بر این شانه می‌ زند خلقت زنی ندیده بدین گونه استوار بیش از همه خدای مباهات می‌ کند که شاهکار خلقت او کرد شاهکار تا هست مستدام ، حسین است مستدام تا هست پایدار ، حسین است پایدار کوهی اگر مقابل او قد علم کند مانند کاه می‌ شود و می‌ رود کنار با خشم خویش میمنه را می‌ زند زمین با چشم خویش میسره را می‌کند شکار آنگونه که علی به نجف اعتبار داد زینب به دشت کرب و بلا داد اعتبار پنجاه سال فاطمه ی اهل بیت بود زینب که هست فاطمه هم هست ماندگار تا اینکه فرش راه کند بال خویش را جبریل پای ناقه نشسته به انتظار حتی هزار بار بیایند کربلا زینب پی حسین می‌‌ آید هزار بار کار تمام لشگریان زار می‌ شود زینب اگر قدم بگذارد به کارزار روز دهم قرار خدا با حسین بود اما حسین زودتر آمد سر قرار محمل که ایستاد جوانان هاشمی زانو زدند یک به یک آن هم به افتخار عبدند ، عبد گوش به فرمان زینبند از پیرمرد قافله تا طفل شیرخوار رفتند زیر سایه ی عباس یک به یک با آفتاب ، غنچه ی گل نیست سازگار از خواهری چو زینب کبری بعید نیست معجر به پای این تن عریان کند نثار یک عده گوشواره ، ولی دختر علی یک گوش پاره برد از اینجا به یادگار خیلی زدند ” تا ” شود ، اما تکان نخورد سر خم نمی‌ کند به کسی کوه اقتدار ترسم که انبیاء بیفتند بر زمین دستی اگر خدای نکرده به گوشوار … پرده نشین کوفه ، بیابان نشین شده با دختر بتول چه‌ ها کرد روزگار ! ” قومی که پاس محملشان جبرئیل داشت گشتند بی عماری و محمل ، شترسوار “ آن بانویی که سایه ی او هم حجاب داشت با رفت و آمد سرِ بازارها چه کار ؟ ................................................ .👇
. 📋رو دوش ابوالفضل علم قد کشیده (ع) (س) 🏴 ............................................ .( «ابن هیثم» میگه با پدرم اومدیم آروم آروم رسیدیم به دشت کربلا ، کارشون جمع کردن هیزم ، دیدیم یه جایی خیمه‌ای زدن اومدیم تا رسیدیم کنار خیمه ، یه پیرمردی بیرون اومد کمرش خمیده بود ، بهش گفتیم پیرمرد اینجا چه می‌کنی؟ خودشو معرفی کرد «انس بن حارث کاهلی» گفت من صحابه پیغمبرم ؛ پیغمبر فرمود : « یه روز جگر گوشم تو این دشت بین دو نهره آب سر از تنش جدا می‌شه» ، از اون موقع میام اینجا خیمه می‌زنم اگر عمر داشتم پای حسین به شهادت برسم ، اگرم مردم تو سرزمینی باشم که حسین و دفن می‌کنن. راوی میگه روز عاشورا وقتی اجازه گرفت به میدان بره ، اباعبدالله یه شال داد کمرش رو بست ، اینقدر پیرمرد شده بود ریش و موها به چشم‌ها می‌ریخت ، با یه دستمال ابروهاشو بست ، صحابه رسول اللهِ ، اباعبدالله دعاش می‌کنه با پیغمبران مانوس باشی. «ملا جعفر» وقتی می خواد معنی کربلا رو بگه ؛ اینطور معنا می‌کنه : « یعنی جایی که انسان سست می‌شه » هر پیغمبری از کربلا عبور کرد زانوهاش سست شد ؛ اینجا زمین خورد بعد یکی یکی روایت رو میگه : ابراهیم با مرکب از کربلا عبور می‌کرد یه وقت از بالای مرکب رو زمین افتاد با صورت رو زمین خورد ، صورتش شکست ، عرضه داشت : «خدایا مگه من کاری کردم گناهی کردم؟! واسش شروع کردن روضه خوندن ، ابراهیم اینجا همون جاییه که حسین از بالای مرکب رو زمین می افته ، ابراهیم با لب تشنه سر از تنش جدا می‌کنن. «اسماعیل ذبیح الله» با گله گوسفندش رسید کربلا ، یه وقت دید این گوسفندا نه لب به آب می‌زنن نه می‌چرن تو این سرزمین! به اذن خدا صحبت کرد با یکی از گوسفندا چرا نمی‌چرید آب نمی‌خورید؟ گفت اسماعیل نبی خدا ، اینجا همون جایی که جگر گوشه رسول خاتم گرسنه و تشنه شهید میشه ما ادب می‌کنیم. «حضرت عیسی» با حواریونش دارن از کربلا عبور می‌کنند یه وقت یه جایی دیدن آهوها اومدن کنار عیسی ، دور عیسی حلقه زدن ، یه وقت دید آهو ها دارن گریه می‌کنن ، عیسی از گریه آهوها شروع کرد گریه کردن ، حواریون از گریه‌های عیسی ، یکی پرسید عیسی بگو ببینیم چه خبره چرا گریه می‌کنن؟فرمود اینا واسه جگر گوشه نبی خاتم گریه می‌کنند. «امیرالمومنین» وارد کربلا شد نماز خوند سر رو به سجده گذاشت مقداری خاک و بو کرد شروع کرد گریه کردن ، پرسیدن آقا گریه می‌کنی ؟ فرمود اینجا همون جاییه که حسینمو غریب می‌کشن. می‌خواست وارد کوفه بشه لشکر حر جلوشو گرفتن بهش اجازه حرکت نمی‌داد اینقدر دل زینب شکست تا دستور رسید نه به مدینه برگرده نه وارد کوفه بشه. نامه نوشت به حسین سخت بگیر حر تا آقا وارد کربلا شد تا یه جایی رسید دیگه مرکب حرکت نمی‌کنه ، سوال پرسید ؛ اسم این سرزمین چیه ؟ چند تا اسم گفتن «العقر» گفتن چند تا معنا داره یه معناش اینه ؛ اونجایی که می‌خوان شتر و ذبح کنن بهش حربه می‌زنن ، خون از تنش جاری بشه . این اسما رو می‌گفتن آقا می‌فرمود « اعوذُ بالله» به خدا پناه می‌برم تا فرمودند کرب و بلا اشکاش جاری شد فرمود «اُنزِل» بار بگشایید اینجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست اما می‌گفتن « تَنَفَسُ سُعَدا» نفس‌هاش به شماره افتاد آقا صدای نفس‌هاش به گوش می‌رسید ، یه جای دیگه تو کربلا صدای نفس نفس زدن حسین به گوش رسید کجا بود کنار علی اکبر ، نفس نفس می‌زد حسین ، هی صدا می‌زد «ولدی لدی» اما یه جای دیگه‌ام « تَنَفَسُ سُعَدا» رو داریم مدینه دومی میگه صدای نفس نفس زدن فاطمه رو شنیدم ، می‌خواستم عقب بیام گفتم فلانی تو کجا یه زن کجا ، می‌خواستم عقب عقب بیام اما یاد علی افتادم آنچنان با پا در خانه رو شکستم.). رو دوش ابوالفضل علم قد کشیده همه رو بگیرید که زینب رسیده بگید محرما رو بیان دور خانوم خوابیده رقیه فقط یکم آروم لشکر زینب نذارید بشینه گردی رو معجر زینب می‌رسه زینب دورش و بگیرید که نگن بی‌کس زینب میرسه زینب دلا بسوزه ، برای زخم زبون حرمله و شمر ، می‌برن کشون کشون خدای زینب اون روزو نرسون .(تا از مرکب پایین اومد یه گرد و خاکی تو کربلا بلند شد رو صورت اباعبدالله نشست ، اما این آخرین بار نبود بار آخر اباعبدالله با صورت رو خاک کربلا افتاد). رو خاک سر میذارم،سرم رو قبول کن اسارت برای حرم رو قبول کن میشم قطعه قطعه خدا راضی باشه خدا راضی باشه سر من جدا شه من سر آوردم،برای قربونی علی اصغر آوردم لشکر آوردم،برای فتح شام دختر حیدر آوردم .(داره زینب این صدا رو می‌شنوه ، یه حالی داشت زینب اینجا همون جایی بود که مادرم می‌گفت ، این خاک همون خاکیه که بابام علی گفت داداش اینجا من و تو ز هم جدا می‌شیم). .
. سرتو نقش فلک نقش بیابون بدنت کشته مارو بوی آب قربون زخم دهنت بهتره باد بوزه فقط به قصد تن تو بهتر از خاک مگه هست تا بشه پیراهن تو عالمو بی قرار کنم خیمه هاتو چیکار کنم خودم پناه عالمم کدوم طرف فرار کنم .(وقتی با تازیانه زینب و سوار بر مرکب می‌کردند یه نگاه کرد سمت علقمه داداش ابوالفضل یادته پا تو رکاب کردی زینب پایین اومد ! یادته مراقب بودی قد و بالای زینبو نبینن ! «اَنْتَ الَّذی اَرْكَبْتَنی اِذا اَرَدْتُ الْخُرُوجَ مِنَ الْمَدینَةِ،» تو بودی وقتی می‌خواستم بیام اینجا از مدینه همراه زینب بودی ؟ اما الان کجایی با شمر و خولی همسفر شدم !). ................................................ 👇
کتیبه 2 اشعار مهدوی عاشورایی.pdf
1.03M
بسته اشعار عاشورایی «کتیبه۲» به صورت رایگان برای استفاده دوستان عزیز مداح و شاعر در کانال قرار گرفت
. 📋صبر کن تا نقل این مطلب کنم... (س) (ع) 🏴مراسم عزاداری دهه اول محرم الحرام 1446 ............................................ صبر کن تا نقل این مطلب کنم... من که باشم صحبت از زینب کنم؟! عقل آدم مات این نور جلی‌ست گفتن از زینب فقط کار علی‌ست یک علی در قامت زهراست این شاه‌بیت شعر عاشوراست این فاتح اعجوبه‌ی بی ذوالفقار جوشنش صبر است و شمشیرش وقار عالم هر علم، بی آموزگار مثل او هرگز نبیند روزگار سرنوشت جنگ را تغییر داد مشت محکم خورد از او ابن زیاد جوهر مردانگی از این زن است نور هفتاد و دو تن از این تن است چند روزی هست حالش درهم است بازهم زینب گرفتار غم است .( واسه این خانواده بعد مادر ، مادری کرده ، بعد امیرالمومنین بعد اون فرق شکافته و محاسن به خون خضاب شده و پاره‌های جگر امام حسن با دل زینب چه کرد ، حالا هم با حسینش داره میاد کربلا ، هی نگاه می‌کنه می‌بینه عباس با برادراش اومده ! لیلا علی اکبر و فرستاده ! سهم داداش حسنش هم اومدن ! رباب علی اصغر به بغل داره ! نیمه‌های شب بود چند منزل بعد گفتن دو سوار داره میاد ؛ جلو اومدن دیدن بچه‌های عقیله بنی هاشمِ دلش آروم شد ، منم تو کربلا سهم دارم قربانی می‌کنم ). پیش نجمه پیش لیلا و رباب از خودش دارد گلایه بی‌حساب .( یه غمش غم امامشِ نکنه تنها بمونه ، یه غمش غم خودشِ بی‌حسینش چه کنه ، اینقدر منتظر بود یاران حسینش بیان! یه نمونه‌اش وقتی گفتن حبیب بن مظاهر داره میاد خیلی خوشحال شد ، فرمود : برید به حبیب خوش آمد بگید ، بگید خوش اومدی حسین فاطمه تنها بود ! وقتی به حبیب گفتن رو خاک نشست خاک می‌ریخت رو سرش ، حبیب ببین چی شده بانوی دو سرا میگه خوش اومدی ببین چقدر آقا غریبه !). نیست از پیکار او را توشه‌ای با پسرهایش نشسته گوشه‌ای .( یاد همه مادرای شهدا بخیر ، لباس رزم و جبهه تن بچه‌هاشون می‌کردند با چه حالی جوونشونو راهی جبهه می‌کردند ، پیشونی پسرشو می‌بوسید پشت پاش آب می‌ریخت خانوم ، مادر شهیدِ این دوتا بچه رو کفن پوشید آماده کرد گفت برید از دایی تون اجازه میدان بگیرید. رفتن ولی آقا فرمود نه شما عصای دست مادرتونید ، داغ علی اکبر برام بس بود ، داغ قاسم کمرمو شکست ، شما امانتید دست من حالا ببین خانوم با دوتا پسراش یه گوشه خیمه نشسته. زانوی غم بغل گرفتن یه وقت گفت پاشید برید اومدن مقابل سیدالشهدا). گفت شاها راهشان را سد نکن! جان زینب این دوتا را رد نکن گرچه ناقابل، برای زینب‌اند این دوتا سرمایه‌های زینب‌اند هردو را بفرست سوی کارزار تو نباشی بچه می‌خواهم چکار؟ .(همه دارایی زینب ، کس و کار زینب ، حسین جان تو اذن بدی). جان‌به‌کف دنبال جانان می‌روم بعد از این‌ها خود به میدان می‌روم! .( شنیدم شمر داره واست رجز می‌خونه داداش !). کاش می‌شد شمر خنجر می‌کشید حنجر این دو پسر را می‌برید تا بمانی تو کنار خواهرت ای همه سرها به قربان سرت .( دید فایده نداره از یه باب دیگه‌ای وارد شد ، داداش اگه می‌گی نه بزار اینو برات بگم! ). این دوتا باشند اذیت می‌شوند بعد ازین اسباب زحمت می‌شوند وقت غارت هر دو هق‌هق می‌کنند با اسیری رفتنم دق می‌کنند شاعر : ✍ ................................................ .👇
. 📋میگن که تنهاست ، شده تو خیمه گریون (س) (ع) 🏴مراسم عزاداری دهه اول محرم الحرام 1446 ............................................ .(بند اول). میگن که تنهاست / شده تو خیمه گریون .( کار حسنو ببین جایی رسیده که بچه هارو می فرستی ازت دفاع کنه ! ). حسین غریب شده بچه فرستاده به میدون دلت گرفته ست / یه خرده هم خمیدی غصه برات بسه ، تو داغ اکبرو چشیدی بزار برن نبینن / اونایی رو که دور منن بزار برن نبینن / تو کوچه ها منو می زنن  بزار برن نبینن / گوشواره از گوشا می کَنن ، غمات زیادن یکی ام  ، تو کوچه راه مادر و بست یکی زد ، حسن همونجا بود که شکست .(بند دوم). زدن یه روضه ست / نزدنت یه روضه ست بچه های منو بغل گرفتنت یه روضه ست رو سینه ی تو / مونده یه زخم کاری پسرت اونقده ریز بود  نشد،  تو دست بیاری موندم تو خیمه حسین / تا سر به زیر نیای به حرم موندم تو خیمه حسین  / من هم شکسته شد کمرم موندم تو خیمه حسین / از غصه ی تو با خبرم  ، از زینب فدای ، دله  از من غریب تر تو چیزی نیست، قربونی های خواهر تو شاعر : ................................................ .👇
. 📋من را ببخش دست به گيسوي تو زدند (س) (س) (س) (ع) 🏴مراسم عزاداری دهه اول محرم الحرام 1446 ............................................ .( یادته مادرمو می‌زدن جلو چشمای ما ، این نوه‌های «اسماء بنت عمیس » ، همون خانومی که اون شب آب می‌ریخت ، مخفیانه علی بدن فاطمه رو می‌شست بریز آب روان اسما ولی آهسته آهسته یه وقت دیدن داد مولا بالا رفت ، سر به دیوار گذاشت شروع کرد های های گریه کردن ، اسماء هرچی آب می‌ریزی خون تازه میاد. حتماً مادربزرگشون گفت مدینه چه خبر بود ، حتماً یادشون داده ، بچه‌ها یه وقتی دیدیم دایی حسینتون دایی حسنتون اومدن وارد حجره مادرشون شدن ، دیدن مادر رو به قبله خوابیده یه وقت دایی حسینتون صورت به کف پای مادر گذاشت ، شروع کرد ناله کردن یه کاری کردن جان دوباره به بدن نحیف و رنجور زهرا برگشت بند کفن‌ها باز شد. بچه‌ها رمزش نام مادرمون زهراست اومدن به پای دایی افتادن نذار اسیری مادرمون رو ببینیم ، آخ دایی تو یه بار دیدی مادرو کتک زدن ما تحمل نداریم. اجازه گرفتن رفتن میدان اما نوشتن پسر اول شهید شد محمد وارد میدان شد هم می‌جنگه از خودش دفاع می‌کنه هم از بدن برادر ، تربیت تربیتِ زینبِ یه وقت یکی نیاد بدن برادر رو غارت کنه ، محمد از عون داره اینجور دفاع می‌کنه ، یه وقت نیان سرو ببرن جدا کنن ، خانوم توام همین جور بودی روز عاشورا راوی میگه زینب زودتر از شمر رسید تو قتلگاه ). من را ببخش دست به گيسوي تو زدند من را ببخش چكمه به پهلوي تو زدند فرصت نشد ز خاك بگيرم سر تو را فرصت نشد در آورم انگشتر تو را .(یه وقت دید شمر عقیله بنی هاشم بالای سر حسین نشسته می‌ذارم کار داداشمو یکسره کنید ، زودتر از شمر رسید توی گودال). از تل زينبيه رسيدم كه واي واي بالا سرت نشستم و ديدم كه واي واي نيزه ز جاي جاي تن تو در آمده حتي لباسهاي تن تو در امده جمعيتي كه بود به گودال جا نشد يك ضربه و دو ضربه... ولي سر جدا نشد شاعر : ................................................ حاج مسعود پیرایش 👇
Kashani-14030421-JenayateGhanooni-01-Hkashani_Com.mp3
39.71M
🎙 📋 ماجرای یک جنایت قانونی؛ قسمت اول 📆 پنجشنبه ۲۱ تیرماه ۱۴۰۳؛ مصادف با روز پنجم ماه محرّم الحرام ▪️ حسینیه ی محترم آیت الله حق شناس رحمت الله تعالی علیه 🔸 در این جلسه مباحث زیر مطرح شده است: ▫️ موضوع گریه بر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ▫️ ماهیت حادثه کربلا "ترور" نیست ▫️ تئوری پردازی و تبلیغات و کار رسانه ای عظیم برای قتلِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ▫️ اهمیّت روضه و حزن بر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ▫️ سنّت خیر و سنّت شرّ ▫️ تئوریزه کردنِ قتلِ امام حسین علیه السلام ▫️ دو جریان پس از قتلِ سیّدالشّهداء سلام الله علیه ▫️ مناسبت سازی برای مقابله با عاشورا ▫️ نظر "عبدالستار شیخ" در مورد بنی امیّه ▫️ توهین به امام حسین علیه السلام در جهان اسلام ▫️ روضه و توسّل به حضرت عبدالله بن الحسن علیهما السلام
4_5846020187203048756.mp3
35.3M
📻 بشنوید| سخنرانی ۳۱ تیر ۱۴۰۳ 🎤 🕌 مجمع یاس کبود 🗓 یکشنبه ۱۴۰۳/۰۴/۳۱
4_5852672095112140157.mp3
34.73M
📻 ۷ مرداد ۱۴۰۳ 🎤 🕌 مجمع یاس کبود 🗓 یکشنبه ۱۴۰۳/۰۵/۰۷