40.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸#زمینه ( خواهش کردم ....)
🔹به قلم و نفس کربلایی محمد جواد توحیدی
#تک #قتلگاه
#حضرت_زینب #امام_حسین
#محمدجواد_توحیدی✍
خواهش کردم پیرهنتو پس بدن، ندادن
نیزه نیزه .. به کشتنِ تو ادامه دادن
خواهش کردم وقتی سرو میبرن نباشم
حالا باید چه جوری از بدنت جداشم
آه.. به حسین
پاشو بگو اینا همش خوابه حسین
آه.. به حسین
سرِ تو زیرِ نورِ مهتابه حسین
آه.. تنِ تو
چقدر نفسگیر شده کشتن تو
آه.. تنِ تو
من روی سینه میزارم پیرهنتو
زیر تیغ و شمشیر و سنان بود
ای وای... نگران بود۲
خاتمش بدست ساربان بود
ای وای... نگران بود۲
َآه جگرم
بعد تو سوخت ، حرمتِ اهل حرم
َآه جگرم
زمونه کرده با سرت همسفرم
چی به روز خیمه ها آوردن
سَرو بردن
یادگاریِ مادرو بردن
ای وای سَرو بردن
https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/3471
مصائب امام غريب.mp3
2.75M
● زندان حضرت موسی بن جعفر (ع) چگونه جایی بوده است؟ / چرا استخوانهای آن حضرت نرم شده بود؟
🎙 پای سخنان شنیدنی استاد علی ابوالحسنی مُنذِر (ره)
#شهادت_امام_کاظم
مقتل خوانی شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام
مکتوب #شهادت_امام_کاظم
.
🔖منبر کوتاه 🔖
#حضرت_ابوطالب علیه السلام #ابوالائمه
💠 ایمان پدر همه ائمه 💠 ابوالائمه
♦️علمای امامیه و نیز علمای زیدیه و برخی از علمای (1) اهل سنت به استناد روایات اسلامی و حکایات تاریخی بر این عقیده اند که ابوطالب پس از بعثت پیامبر(ص) و اعلان علنی اسلام در سال سوم بعثت پس از نزول آیه «و انذر عشیرتک الاقربین » (2) به آیین حیات بخش اسلام ایمان آورد و تا روزی که زنده بود مسلمان بود و با دلی مالامال از ایمان و اخلاص به آیین توحید از این دنیا رفت اما برای آن که از آیین یکتاپرستی بهتر دفاع کند و مسؤولیت خود را در حفظ جان پیامبر(ص) در پیشبرد اهدف اسلام بیشتر ادا نماید، تقیه کرد و ایمان و اعتقاد خود را نسبت به اسلام و پیامبر(ص) کتمان نمود.
✍اما مع الاسف بعضی به دور از حق و انصاف در اسلام ابوطالب تردید کرده و در مقام اظهار نظر توقف نموده و گفته اند که نسبت به اسلام ابوطالب امر به ما مشتبه است و در مسلمان بودن او تردید داریم.
‼️برخی دیگر از علمای اهل جماعت که نسبت به امیرالمؤمنین علی(ع) کینه قلبی داشته و برای جلوگیری از نشر فضایل آن حضرت از هیچ کوششی دریغ نمی کرده اند، برای پایین آوردن مقام و منزلت آن حضرت، نه تنها اسلام پدرش را انکار نموده، بلکه با گستاخی تمام گفته اند:
◾️«بعضی آیات کفر و عذاب در قرآن کریم در شان ابوطالب نازل شده است. درباره کسی که ابن ابی الحدید می گوید: «ان الاسلام لولا ابوطالب لم یکن شیئا مذکورا; اگر ابوطالب نمی بود از اسلام هم خبری نبود.»(3)
🔷برخی مغرضان در کتابهای خود، بدون اینکه تحقیق و بررسی در این باره کرده باشند. افکار مردم عوام را نسبت به این بزرگ مرد الهی و فدایی اسلام و قرآن، مخدوش کرده اند و کار را به جایی رسانده اند که اگر شیعه ای در مکه معظمه کنار پل حجون بخواهد بر سر مزار ابوطالب فاتحه ای بخواند و طلب مغفرت نماید، با تمسخر و عتاب مواجه خواهد شد.
♦️مغرضان و متعصبان چون نتوانسته اند حمایتهای شجاعانه و فداکاریهای مخلصانه آن مرد بزرگ را از اسلام و پیامبر(ص) انکار نمایند از این طریق خواسته اند آن از خود گذشتگی ها را توجیه نمایند و گفته اند که ابوطالب حمایتهایش از روی ایمان و اعتقاد به پیامبر(ص) نبوده بلکه به دلیل نسبت فامیلی و روی علاقه شدیدی که به برادرزاده اش محمد داشته است، در برابر مخالفان و مشرکان می ایستاد و از او دفاع می کرد تا جان پسر برادرش سالم بماند. اما به آیین و مکتب محمد(ص) کاری نداشت.
🔷دلایل ایمان محکم ابوالائمه علیهم السلام
با اندکی تامل و دقت در حمایتها و جانفشانی های مخلصانه ابوطالب به بی اساس بودن این توجیهات و بی انصافی و غرض ورزی دشمنان اهل بیت پی می بریم; زیرا
1⃣مگر ممکن است شخصیتی مثل ابوطالب که از مقام و منزلت والایی در بین قریش و مردم مکه برخوردار بوده بر خلاف اعتقاد درونی خود و فقط بر اثر نسبت خانوادگی حاضر شود تمام هستی خود را فدای محمد(ص) نماید؟
2⃣آیا ممکن است برای شخصیتی مثل ابوطالب به دلیل دوست داشتن برادرزاده اش فرزند خود علی(ع) را در خدمت او گزارد و سفارش کند تا پای جان از آیین او حمایت نماید؟
3⃣ ایا ممکن است خود نیز حاضر شود مدت سه سال در شعب ابوطالب گرسنگی و تشنگی و فشارهای روحی و جسمی را تحمل کند و در کنار محمد(ص) و یارانش به دلیل تعصب قومی و فامیلی بماند؟
⏺بدون تردید حمایتهای همه جانبه ابوطالب از پیامبر اسلام انگیزه الهی و معنوی داشته است; نه انگیزه ای مادی و تعصب قومی. به طور قطع او تشخیص داده بوده که «پیامبر(ص) مظهر کاملی از انسانیت و فضیلت است و آیین او بهترین برنامه سعادت بشریت است، و دفاع از چنین مکتبی، فضیلت و شرف است.» از این رو او با عقیده به آیین و مکتب اسلام در مقام دفاع از برادرزاده اش برخاست و مدت ده سال باقیمانده عمرش که پس از بعثت آن حضرت در قید حیات بود، لحظه ای از فداکاری و از خودگذشتگی ننشست و با قلبی مملو از ایمان و اعتقاد به خدا و قیامت و پیامبر(ص) جهان را وداع گفت و در جوار رحمت حق و رضوان او قرار گرفت سلام و درود خدا و پیامبران و فرشتگان بهشت بر او باد.
♦️در فداکاری و ایمان ابوطالب همین بس که ابن ابی الحدید درباره اش چنین اشعاری به ثبت رسانده است:
و لولا ابوطالب و ابنه لما مثل الدین شخصا فقاما فذاک بمکة آوی و حامی و هذا بیثرب جس الحماما تکفل عبد مناف بامر و اودی فکان علی تماما(4)
♦️اگر ابوطالب و فرزندش علی نبود، ستون دین برپا نمی شد.ابوطالب در مکه از دین خدا حمایت کرد و به آن پناه داد; و علی در مدینه کبوتر دین را به پرواز درآورد.ابوطالب کاری را در دست گرفت و چون درگذشت علی آن را به اتمام رسانید.
━━━━━━⊱《●○●》⊰━━━━━━
پی نوشت :
(1)زینی دحلان، مفتی مکه متوفای 1304
(2)شعراء (26) آیه 214.
(3)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 142.
(4)شرح نهج البلاغه ج 14 ص 84
#حضرت_ابوطالب
.
#موسی_بن_جعفر علیهالسلام
#حکایات #امام_کاظم
#علم_غیب
#25رجب
#علم_غیب_امام_کاظم_در_کودکی
👈🏼👈🏼 مرحوم #قطب_الدین_راوندى و دیگر بزرگان به نقل از عیسى شَلقان آورده اند:
روزى بر محضر مبارک امام صادق علیهالسلام وارد شدم و تصمیم داشتم که درباره شخصى به نام ابوالخطّاب سؤال کنم.
همین که داخل منزل حضرت رفتم و سلام کردم، امام علیه السلام فرمود:
اى عیسى! چرا نزد فرزندم موسى - کاظم علیهالسلام - نمىروى تا آنچه که مىخواهى از او سؤال کنى؟!
➖ من دیگر سخنى نگفتم و براى یافتن حضرت موسى کاظم علیهالسلام روانه گشتم، و سرانجام او را در حال نوشتن یافتم، که نشسته بود و مدادى در دست داشت.
➖ چون چشم آن کودک معصوم بر من افتاد، اظهار داشت:
اى عیسى! خداوند متعال در روز ازل از تمامى پیغمبران و خلایق، بر نبوّت محمّد بن عبدالله صلیاللهعلیهوآله؛ و نیز خلافت و جانشینى اهلبیت عصمت وطهارت علیهمالسلام عهد و میثاق گرفته است، و همگان نسبت به آن وفادار و ثابت هستند.
ولیکن عدّهاى از افراد، ایمانشان حقیقت و واقعیّت ندارد، بلکه ایمان آنها عاریه و ظاهرى است، که ابوالخطّاب نیز از جمله همین افراد مىباشد.
➖عیسى شلقان گوید: چون از آن کودک، چنین سخنى عظیم را شنیدم، خصوصاً که از نیّت و قصد درونى من آگاه بود، بسیار خوشحال شدم؛ و آن حضرت را در آغوش گرفته وپیشانى او را بوسیدم و اظهار داشتم:
ذرّیه رسولالله صلواتاللهعلیهم، بعضى از بعضى ارث مىبرند و همگان یکى مىباشند.
➖ و پس از آن ، نزد امام صادق علیهالسلام بازگشتم و جریان را برایش بازگو کردم، و افزودم بر این که همانا او حجّت خدا و خلیفه بر حقّ رسولالله صلىاللهعليهوآله است.
سپس امام صادق علیهالسلام فرمود:
چنانچه هر مطلب و سؤالى که داشتى، از این فرزندم - که او را مشاهده نمودى - سؤال مىکردى، تو را پاسخ کافى و کامل میداد.
📚 منابع:
۱. الخرایج والجرایح، ج۲، ص۶۵۳، ح۲
۲، بحارالأنوار، ج۴۸، ص۵۸، ح۶۸
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #دوخط_روضه #شهادت_امام_کاظم دو نفر از اهلبیت مرگ خودشونو از خدا طلب کردن ، یکی مادرتون زهرای مر
.
#موسی_بن_جعفر علیهالسلام
#مطاعن_هارون_الرشید
#حکایات #امام_کاظم
#شهادت_امام_کاظم
#25رجب
#دعای_امام_کاظم_در_حبس_هارون_ملعون
👈🏼 #علی_بن_ابراهيم_بن_هاشم از پدرش گويد: از يكى از شيعيان شنيدم كه مىگفت: وقتى هارون، موسى بن جعفر عليهماالسّلام را زندانى كرد، حضرت، شب هنگام، از جهت هارون در ترس بودند كه مبادا ايشان را بكشد.
لذا تجديد وضو كردند و رو به قبله ايستادند و چهار ركعت نماز خواندند و سپس دست به دعا برداشته، چنين گفتند:
«يا سيّدي نجّني من حبس هارون وخلّصني من يده، يا مخلّص الشّجر من بين رمل وطين، ويا مخلّص اللّبن من بين فرث ودم، ويا مخلّص الولد من بين مشيمة ورحم ويا مخلّص النّار من الحديد والحجر، ويا مخلّص الرّوح من بين الاحشاء والأمعاء، خلّصني من يدي هارون».
📝 يعنى: اى آقاى من، سرور من، مرا از زندان هارون نجات بده و از دست او رهايم كن. اى كه درخت را از بين گل و شن بيرون مىآورى! اى كه شير را از بين مجراى خون و سرگين خارج مىكنى(۱) اى كه جنين را از ميان رحم و مشيمه خارج مىكنى! اى كه آتش را از آهن و سنگ بيرون مىآورى! اى كه روح را از بين امعاء و احشاء خارج مىكنى(۲) مرا از دست هارون نجات بده.
➖ راوى مىگويد: وقتى حضرت موسى بن جعفر عليهماالسّلام اين دعاها را خواند، هارون در خواب مردى سياه پوست را ديد كه بهسراغش آمده و شمشيرى در دست دارد كه از نيام بيرون كشيده و بالاى سرش ايستاده است و مىگويد: هارون! موسى بن جعفر را از حبس آزاد كن وگرنه، گردنت را با اين شمشير مىزنم.
➖ هارون از هيبت آن مرد وحشت كرده، دربان را طلبيد و به او گفت: به زندان برو و موسى بن جعفر عليهماالسّلام را آزاد كن.
راوى ادامه داد: دربان به سمت زندان حركت كرد، به زندان رسيد و در زد، مأمور زندان گفت: كيست؟
گفت: خليفه، موسى بن جعفر را فراخوانده است او را بيرون بياور و آزادش كن.
زندانبان فرياد زد: اى موسى! خليفه تو را فراخوانده است. حضرت موسى بن جعفر- عليهماالسّلام- ترسان و نگران از جابرخاست و گفت: حتما تصميم بدى در مورد من گرفته است كه در اين دل شب مرا فراخوانده است، حضرت گريان و اندوهگين و نااميد از حيات خود، برخاست و با اندامى لرزان به نزد هارون رفت.
➖ حضرت فرمود: سلام بر هارون، هارون نيز جواب سلام حضرت را داد و گفت: تو را به خدا قسم مىدهم آيا امشب دعا كردهاى؟
حضرت فرمود: بله.
هارون پرسيد: چه دعايى؟
حضرت فرمود: تجديد وضوء كردم و چهار ركعت نماز خواندم و سر به آسمان بلند كردم و گفتم: يا سيّدى خلّصني من يد هارون.- و تا آخر دعا را ذكر فرمود.
هارون گفت: خداوند دعايت را مستجاب كرد، اى دربان! او را آزاد كن!
سپس چند خلعت طلبيد و سه عدد از آنها را به حضرت پوشاند و اسب خود را به ايشان داد و ايشان را گرامى داشت و احترام نمود و نديم و همدم خويش گرداند.
سپس گفت: آن دعاها را برايم بخوان، حضرت آنها را به او تعليم فرمود.
➖ راوى ادامه داد:
هارون حضرت را آزاد كرد و به دربانش سپرد تا ايشان را به منزل برساند و همراه او باشد، و موسى بن جعفر عليهماالسّلام در نزد هارون از احترام و اكرام برخوردار بودند و هر پنجشنبه نزد هارون مىرفتند تا اينكه يك بار ديگر هارون ايشان را دستگير كرد و ديگر آزادشان نكرد تا بالأخره ايشان را به سندىّبنشاهك سپرد و او آن حضرت را با سمّ شهيد كرد(۳).
📚 پانوشتها:
۱. اشاره به آيه شريفه ۶۶ سوره نحل است. ترجمه آيه تقريبا چنين مىباشد:
«از شكم چهارپايان از بين خون و سرگين، شيرى خالص و گوارا بيرون مىآوريم».
و علّت اينكه فرموده است شير را از بين خون و سرگين خارج مىكنيم اين است كه سرگين در شكمبه است و پستان چهارپايان در قسمت عقب شكم نزديك پاها قرار دارد و شريانها و وريدها شكمبه و پستان را احاطه كرده است. و لذا به اين اعتبار، خداوند مىفرمايد از بين خون و سرگين، شير خالص بيرون مىآوريم.
۲. شايد اشاره به اين حقيقت باشد كه روح در هنگام مرگ از بدن خارج مىشود كما اينكه فرموده است: «إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ-» واقعه۸۳ (آن زمان كه روح به حلقوم برسد).
۳. ترجمه عيون أخبار الرضا عليهالسلام،
ابن بابويه (حمیدرضامستفيد وعلیاکبرغفارى، نشر صدوق - تهران، چاپ: اول، ۱۳۷۲ش)، ج۱، صص۱۹۰_۱۸۸
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
مقتل خوانی شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام مکتوب #شهادت_امام_کاظم
.
کنیز زیباروی و #امام_کاظم
مرحوم مجلسی نقل کرده است: که هارون، خلیفه مقتدر و بیحیای عبّاسی دستور داد کنیز زیبا صورتی را برای خدمت کردن به امام موسی بن جعفر (علیهماالسلام) به زندان بردند (و منظورش بدنام کردن حضرت بود).
امام پیغام داد: «بَل انتُم بِهَدیتکُم تَفرَحُون(نمل:۳۶)؛ این شما هستید که با هدایای خود شادمان میشوید»؛ من به کنیز و امثال آن نیازی ندارم.
هارون از این پیام سخت خشمگین شد و گفت: به او بگویید ما به رضای تو کنیز را به زندان، نزد تو نفرستادیم، و دستور داد که کنیز را نزد حضرت بگذارند و باز گردند.
مدتی گذشت، هارون خادمش را به زندان فرستاد تا خبری بگیرد. خادم به زندان رفت. با کمال تعجب دید آن کنیز به سجده رفته است و مرتب میگوید: قُدّوس سُبحانکَ سُبحانکَ،
جریان را به هارون گزارش داد.
هارون گفت:
به خدا سوگند! موسی بن جعفر او را سحر کرده است،
کنیز را بیاورید. کنیز را به حضور هارون آوردند، نگاهش را به آسمان دوخت و ساکت ایستاد.
هارون پرسید: تو را چه شده؟
گفت: خبر تازهای دارم! وقتی مرا به زندان بردند دیدم این مرد مرتب نماز میخواند، بعد از نماز مشغول تسبیح و تقدیس خداوند میشود.
به او عرض کردم:
مولای من! شما کاری ندارید برایتان انجام دهم؟
فرمود: با تو چه کار دارم؟
عرض کردم: مرا برای خدمت به شما آوردهاند.
آن بزرگوار با دست اشاره کرد و فرمود: پس اینها چه کارهاند؟!
نگاه کردم، باغی دیدم بسیار وسیع و زیبا که اول و آخر آن ناپیدا بود، فرشهای نفیس در آن گسترده بود و حوریههای بسیار زیبا با لباسهای آراسته در آن جا بودند که هرگز نظیر آنها را ندیده بودم.
با مشاهده آنها در برابر خدای خود به سجده افتادم و در سجده بودم که خادم تو به سراغم آمد و مرا نزد تو آورد.
هارون گفت: ای ناپاک! شاید وقتی به سجده رفتی اینها را در خواب دیدی؟
گفت: نه! به خدا سوگند! این واقعیات را پیش از سجده دیدم و بعد از مشاهده آنها به سجده افتادم.
هارون (به فردی) گفت: این ناپاک را بگیر و مراقب باش کسی این مطلب را از او نشنود، اما کنیز بدون درنگ مشغول نماز شد.
از او پرسیدند: چرا چنین میکنی؟ گفت: عبد صالح (موسی بن جعفر علیهماالسلام) را چنین یافتم … .
راوی این داستان میگوید: این کنیز زندگی خود را به همین منوال در بندگی خدا سپری کرد تا از دنیا رفت. این قضیه چند روز قبل از شهادت امام کاظم (علیهالسلام) رخ داد.
📚بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۲۳۸
.