eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
7.9هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
753 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
@babolharam_net[SARALLAH-Zn.COM] 040406 05.mp3
زمان: حجم: 37.69M
|⇦•بابا تویی... سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج مهدی رسولی
. |⇦•چه بابای خوبی........ سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج ●━━━━━━─────── سری غرقِ در خون، گلویی بریده بمیرم سر تو چه رنجی کشیده لبی سرخ و پرپر، لبی پاره پاره چه مویی! پریشان، چه رنگی! پریده *بابا گلوت رو بریدن...رگای گردنت رو بریدن...رنگت پریده..میدونی چرا رنگ دخترت پریده؟!انقدر به من سیلی زدن...* چه بابای خوبی! ز عالم سری تو کسی بهتر از تو، ندیده ندیده نگاهت چو خورشید، گرم است و گیرا که بر شام تارِ، دلِ من دمیده *بابا یه سوال دارم؛جوابش دخترت رو میدی یا نه؟!..* آن دم که من از ناقه افتادم و غش کردم بابا تو کجا بودی؟! از ما تو جدا بودی... آن دم که تو از ناقه افتادی و غش کردی بر راس سنان بودم.... *بابا ممنونتم جواب دخترت رو میدی... بابا یه سوال دیگه دارم؛حتی اگه جواب بدی، هیچ وقت برام هضم نمیشه...* آن دم که مرا ظالم،اظهار کنیزی کرد بابا تو کجا بودی؟! از ما تو جدا بودی *بابا میدونی؟مجلس یزید بلند شد...خواهرم رو نشون داد:"یا یزید! هب لی هذه الجاریه"این کنیز رو به من بده...* آن دم که تو را ظالم،اظهار کنیزی کرد در تشت طلا بودم،کی از تو جدا بودم؟! بابا راستی...! دختر حرمله چه مغرور است بر سر بام،دست تکان می داد... او خبر داشت که یتیم شدم پدرش را به من نشان می داد رسیدی تو آخر، نه با پا، که با سر! غم و شادی‌ ام آه! در هم تنیده... رخ دخترت مثلِ ماهی، گرفته قد دخترت چون هلالی خمیده فدای سرت زخم‌ های تن من که اشکم برای تو تنها چکیده صدایم گرفته! دعایم گرفته نفس‌های من شد، بریده بریده... شده محفل ما، پدر دختری باز کنار سرت دخترت آرمیده شاعر: ✍ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•بابایی پامو نگاه... سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج ابوذر ●━━━━━━─────── *یه کمی با این سر حرف زد، دیدی یه مدتی خونه نیستی برمیگردی، اولین کسی که دورت میگرده دخترته، کافیه یه زخم رو صورتت ایجاد شده باشه، هی میاد دست رو زخم میکشه میگه چیشده بابایی؟ کی صورتتو زخم کرده؟ انقدر دست به صورت بابا کشید گفت منباورم نمیشه صورت خوشگلتو اینجوری کردن، رقیه جون نبودی، سر باباتو به نِی، چهل منزل زیر آفتاب، با سنگ، به درخت آویزون کردن، حالا دختر اینجوریه دیگه، بعد یه مدتی بابا وقتی نیست، شروع میکنه گزارش دادن، گفت حالا نوبت منه..* بابایی، پامو نگاه ورم چشمامو نگاه تا رفتی خیمه رو سوزوندن وضع موهامو نگاه *بابا، خیلی بهم سخت گذشت، روایت میگه زین العابدین اومد آرومش کنه نتونست، غوغایی بپا کرد، کیا گرفتارن؟ گرفتاری امشب بگو دستم به دامنت رقیه، ان شاءالله قسمت مون بشه صورت رو ضریحش بذاریم، اونجا براش گریه کنیم، انقدر گریه کرد یهو از نای بریده صدایی بلند شد" اِلَیَّ"اینجوری گریه نکن، دل بابات آتیش میگیره، دخترشو با خودش برد، اما یجای دیگه هم قبلا ناله زده بود "اِلَیَّ" بگم یا نه؟ اونجایی که زینب اومد تو گودال، متحیر، نیزه شکسته ها رو کنار زد، شمشیرها رو کنار زد، یهو دید رو یه بدنی خیلی سنگ ریخته، از نای بریده ندا آمد" اِلَیَّ اُخَیَّ" حسین، آخ حسین جان خوشی ندیدی آقا، آقا نشه ما از گودال دور شیم، راهو گم میکنیم، یه آه بکشی تو روضه حساب میکنن باهات، تو رو خدا اگه بچه داری این چند شبه خیلی قربون صدقه ش نرو، بچه ت رو دیدی هی بگو آه حسین، ناله بزن حسین..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
✅نخستین منبعی که ماجرای شهادت دختر خردسالی از امام حسین(علیه السلام) را در شام مطرح کرده است، کتاب «کامل بهائی» نوشته «عماد الدين حسن بن علی بن محمد بن علی طبری آملی»(متوفّی سال ۷۰۱ قمری) است. عماد الدّين طبری نيز این ماجرا را به نقل از كتاب «الحَاويَةُ فی مَثالِبِ مَعاویَة» نقل می‌‌كند، كه متأسفانه اثری از اين كتاب در دست نيست. ولی نویسنده آن «قاسم بن محمد بن احمد مامونی»(متوفی قرن پنجم) از علماء و دانشوران اهل سنّت است که کتاب را علیه «معاویه» نوشته است. عماد الدین نام دختر را ذکر نکرده است، ولی سن او را چهار سال و وفات او را چند روز پس از دیدن سر پدر در خانه یزید گزارش کرده است. عمادالدین می‌‌ نويسد؛ در کتاب «حاوية» آمده است که؛ در شام از بچه های كوچك، شهادت پدرشان را مخفی می كردند و به آن ها می گفتند پدرتان به مسافرت رفته است. بر همین وضع بود تا یزید آن ها را به منزلی در نزدیکی خود منتقل نمود. «کَان‏َ لِلْحُسَیْنِ(ع) بِنْتُ صَغِیرَةُ لَهَا أَربَع‏َ سِنِین‏َ، قَامَت‏ لَیلَةً مِن‏ مَنَامِهِا وَ قَالَتْ : أَین‏َ أَبِی‏ الْحُسَیْنِ(ع)؟» امام حسین(علیه السلام) دختر کوچکی داشت که چهار سال بیشتر نداشت، شبی از خواب بیدار شد و گفت : پدرم حسین(علیه السلام) کجاست؟ «فَإنِّی‏ رَأَیْتُهُ السَّاعةَ فِی‏ المَنَام‏ مُضطَرِبَاً شَدِیدَاً» من اکنون او را در خواب دیدم! «فَلَمَّا سَمِعن‏َ النِسوَةُ ذَلِک‏َ، بَکَین‏َ وَ بَکَى‏ مَعَهُن‏َّ سَائِرُ الَأَطفَال‏ِ وَ ارتَفَع‏َ العَوِیل‏ُ» وقتی زنان این‌ سخن را شنیدند، گریستند و کودکان دیگر هم، صدا به شیون بلند کردند. «فَانتَبَه‏َ یَزِیدُ مِن‏ نَومِه‏ِ وَ قَال‏َ : مَا الخَبَرُ؟ فَفَحَصَوا عَن‏ِ الوَاقعَةِ وَ قَصُوهَا عَلیَه‏ِ» یزید بیدار شد و پرسید : چه‌ خبر است؟ تفحّص کردند و قضیه را به او گفتند. «فَأَمَرَ بَأَن‏ یَذهَبُوا بِرَأس‏ِ أَبَیهَا إِِلَیهَا فَأتُوا بِالرَّأس‏ِ الشَّرِیف‏ِ وَ جَعَلُوُه‏ُ فِی‏ حِجرِهَا» یزید گفت : سر پدرش را نزد او ببرید، پس سر مطهّر را آوردند و در دامن دخترش نهادند و تا نگاهش به سر افتاد، گفت : «مَا هَذَا الرَّاسُ؟» این سر، چیست؟! گفتند : «رَأس‏ُ أَبِیک‏َ!» سر پدرت است. «فَفَزَعَت‏ الصَبیَّةُ وَ صَاحَت‏ فَمَرَضَت‏ وَ تُوَفَّیَت‏ فِی‏ أیَّامِهَا بِالشَّامِ» آن دخترک دلش کنده شد و فریادى زد و بیمار گشت و در همان روزها در شام درگذشت.(۱) 👤مرحوم مجتهد بیرجندی خراسانی(متوفی سال ۱۳۵۲ق) در کتاب وقایع الشهور و الاعوام، این واقعه را در پنجم ماه صفر گزارش کرده است.(۲) 📜اما در میان مورخان شیعی اختلاف در دو چیز است : ۱)اختلاف در اصل وجود (س)! ۲)اما برخی دیگر وجود ایشان را قبول دارند، ولی در مورد اسم و سن و نوع نسبتش با امام حسین(علیه السلام) در اختلافند. برخی هم معتقدند که نمی‌توان این مسئله را به طور قاطع ردّ کرد، ولی در مقابل هم دلیل قاطعی برای اثبات آن در دست نیست و فقط به خاطر شهرت تاریخی باید پذیرفت. 1⃣اما در مورد اولی : 👤شیخ مفید(متوفی سال ۴۱۳ق) در ارشاد نامی از «رقیه» نیاورده است. او می نویسد : «وَ كَانَ لِلحُسَينِ(ع) سِتَّةُ أَولَادٍ : عَليُّ بنُ الحُسَينِ الأَكبرُ، كُنيَتُهُ أَبُومُحَمَّدٍ، وَ أُمُّهُ(شاه زنان) بِنتُ كَسرَى يَزدجِردَ وَ عَليُّ بنُ الحُسَينِ الأَصغَرُ، قُتِلَ مَعَ أَبِيهِ بِالطَّفِّ، وَقَد تَقَدَّمَ ذِكرُهُ فِيمَا سَلَفَ، وَأُمُّه لَيلَى بِنتَ أَبِي مُرَّةِ بنِ عُروَةِ بنِ مَسعُودِ الثَّقَفِيَّةُ وَجَعفَرُ بنُ الحُسَينِ، لَا بَقِيَّةَ لَهُ وَأُمُّهُ قُضَاعِيَّةٌ وَكَانَتْ وَفَاتُهُ فِي حَيَاةِ الحُسَينِ(ع)! وَعَبدُاللهِ بنِ الحُسَينِ قُتِلَ مَعَ أَبِيهِ صَغِيرَاً، جَاءَهُ سَهمٌ وَهُوَ فِي حِجرِ أَبِيهِ فَذَبَحَهُ وَقَد تَقَدَّمَ ذِكرُهُ فِيمَا مَضَى! وَسُكَيْنَةُ بنتُ الحُسَينِ وَأُمُّهَا الرُّبَابُ بِنتُ اِمرِئِ القَيسِ بنِ عَديٍّ، كَلبِيَّةٌ، وَ هِي أُمُّ عَبدِاللهِ بنِ الحُسَينِ(ع) وَفَاطِمَةُ بِنتُ الحُسَينِ وَأمُّهَا أُمُّ إِسحَاقَ بِنتُ طَلحَةَ بنِ عُبَيدِاللهِّ تَيمِيٌةُ» امام حسین(علیه السلام) دارای شش فرزند بود : ۱)«امام سجاد(ع)» با کنیه ابومحمد که مادرش شاه زنان دختر یزدگرد بود. ۲)«علی اکبر(ع)» که همراه پدر در کربلا به شهادت رسید و مادرش «لیلی دختر ابی مره بن مسعود ثقفی» بود. ۳)«جعفر(ع)» که مادرش زنی از قبیله قضاعه بود که در حیات امام حسین(ع) از دنیا رفت. ۴)«عبدالله(ع)» که در کربلا طفلی بود، و او نیز همراه امام حسین(ع) به شهادت رسید و در کربلا تیری آمد و او را آغوش پدر ذبح نمود. ۵)«سکینه(س)» که مادرش «رباب بنت امرءالقیس کلبی» است و نیز مادر عبدالله هم هست. ۶)«فاطمه(س)» که مادرش «ام اسحاق بنت طلحه بن عبیدالله تمیمی» بود.(۳) پس با این نقل، فقط از دو دختر به نام های «سکینه و فاطمه» نام برده است. . ادامه مطلب :👇
👤مرحوم شیخ عباس قمی(متوفی سال ۱۳۵۹ق) با نقل ماجرای دختر چهارساله، در دو كتاب «نفس المهموم و منتهی الآمال» خود، از كتاب كامل بهائی، می نويسد : «امام حسین(ع) را دو دختر بوده، چنانچه در کتب معتبره ذکر شده، یکی سکینه که شیخ طبرسی فرمود : سیدالشهداء(ع) او را تزویج عبدالله کرده بود و پیش از آنکه زفاف حاصل شود، عبدالله شهید شد و دیگر فاطمه که زوجه حسن مثنی بوده که در کربلا حاضر بود.»(۱۲) با توجه به عبارات شيخ عباس قمی معلوم می شود که ایشان فقط دو دختر را برای امام حسين(ع) قبول دارد. فاطمه(س) و سكينه(س) كه هر دو متأهل بوده اند. 👤 داستان حضرت رقیه(س) و وجود او را از تحریفات عاشورا دانسته و در یادداشت های خود نوشته است : «از طفل امام حسین(ع) به نام رقیه که در شام مرده و بعد برایش ضریح ساخته اند اخیراً به هم بافته اند.»(۱۳) 👤«علامه سید جعفر مرتضی عاملی» نیز احتمال داده اند که این دختر برای یکی از شهدای کربلا بوده باشد.(۱۴) گزارش‌های مربوط به درگذشت دختری منسوب به امام حسین(ع) در شام ناهماهنگی‌ها و اختلاف‌ هایی دیده می‌شود. به هر ترتیب این گزارش‌ها نسبت به نام، زمان و مکان وفات و همچنین سن رقیّه(س) اختلاف دارند. ناهماهنگی این گزارش‌ها و همچنین عدم ذکر نام ایشان در بیشتر منابع تاریخی سبب تردید جدی از سوی برخی محققان در انتساب ایشان به امام حسین(ع) شده است. در نهایت می توان به کلام «آیت الله مرعشی نجفی» تمسّک کرد که؛ اگر چه مدارك معتبر از وجود چنین دختری ساكت است، لكن با وجود این شهرت تاریخی نمی شود وجود ایشان را انكار كرد.(۱۵) هم اکنون در شهر دمشق بارگاهی به حضرت رقیه(س) منسوب است که این دومین زیارتگاه شیعیان در این شهر است. 👤مرحوم «آیت‌ الله العظمی میرزا جوادآقا تبریزی» درباره حضرت رقیه(س) می‌ گوید : «دفن این طفل خردسال در شام گواه بزرگ و نشان قوى از اسارت خاندان طهارت و ستم روا داشته‌ شده بر ایشان دارد. مزار کنونى حضرت رقیه بنت الحسین(ع) در شام، از اول مشهور بوده، گویا حضرت امام حسین(ع) نشانى را از خود در شام به یادگارى سپرده است، تا فردا کسانى پیدا نشوند که به انکار اسارت خاندان طهارت(ع) و حوادث آن بپردازند‌. این دختر خردسال گواه بزرگى است بر اینکه در ضمن اسیران، حتى دختران خردسال نیز بوده‌اند، ما ملتزم به این هستیم که بر دفن حضرت رقیه(س) در این مکان شهرت قائم است. حضرت(ع) در این مکان جان سپرده و دفن شده است و ما به زیارتش شتافتیم، و باید احترام او را پاس داشت. دفن این طفل خردسال در شام گواه بزرگ و نشان قوى از اسارت خاندان طهارت و ستم روا داشته بر ایشان دارد، آن ستمى که تمام پیامبران از آدم تا خاتم بر آن گریستند، تا آنجا که خدا عزاى امام حسین(ع) را بر آدم خواند، از این رو احترام این مکان لازم است.(۱۶) 📜پس؛ 🔹اولین کتاب موجودی که قضیه شهادت دختر خردسال امام(ع) را در شام مطرح کرده، کتاب «کامل بهایی» نوشته «عمادالدین طبری» است. 🔹اولین کتاب موجودی که نام رقیه(س) را در بین دختران امام حسین(ع) آورده است، کتاب «لب الانساب ابن فُندُق بیهقی» است. 🔹شاید برخی این گونه استدلال کنند که چرا منابع متقدم، از قبیل الکافی مرحوم کلینی و الارشاد شیخ مفید و ..به این جریان اشاره ای نکردند؟ چرا باید اولین نقل از شهادت این دختر، در قرن هفتم آمده باشد؟ و این در حالی است که جریان شهادت در شام در هیچ کتابی قبل از کامل بهائی دیده نشده است! پس چگونه می‌شود قضیه‌ای به این عظمت و قصه‌ای چنین آشکار مضبوط و اتفاق افتاده باشد، ولی به نظر متقدمین نرسیده باشد؟! عدم ذکر اگر چه قرینه ای است برای نبود آن اتفاق، ولی معارض ذکر توسط دیگران نیست! بالاخره، در طی این مدت کتابهای فراوانی توسط قوم مغول و تاتار از بین رفت و گنجینه هایی از آن در آتش سوخت. علاوه بر این، بیهقی که خود در علم نسب شناسی چیره روزگار بود، نام «رقیه» را صریحا جزء دختران امام حسین(ع) نام برده است، که ذکر شد. 🔹و همچنین، قول علمائی همچون مرحوم آیت الله مرعشی نجفی و آیت الله میرزا جوادآقا تبریزی، که ماجرای (س) را شهرت تاریخی می دانند، در نوع خود قابل قبول است. یعنی این جریان دارای اشتهار تاریخی و ناقلان زیادی در طول تاریخ داشته و دارد. 📚منابع: ۱)کامل بهائی عماد الدین طبری، ج۲، ص۱۷۹ ۲)وقایع الشهور و الاعوام بیرجندی، ج۱، ص۵۴ ۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۳۵ ۴)مناقب ابن شهرآشوب، ج۳، ص۲۳۱ ۵)المنتخب طریحی، ج۲، ص۴۳۶ ۶)لباب الانساب ابن فُندق، ص۳۵۰ ۷)مطالب السئول شافعی، ج۱، ص۲۵۷ ۸)رقیه بنت الحسین(ع) طبسی، ص۹ ۹)اللهوف ابن طاووس، ص۱۴۱ ۱۰)تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۹ ۱۱)موسوعة التاریخ الاسلامی غروی، ج۶، ص۲۱۰ ۱۲)منتهی الآمال محدث قمی، ج۱، ص۴۵۸ ۱۳)مجموعه آثار مطهّری، ج۱۷، ص۵۸۶ ۱۴)تحریف شناسی عاشورا مرتضی عاملی، ص۶۰ ۱۵)شخصيت حسين قبل از عاشورا مدرسی،۴۵۷ ۱۶)سايت اطلاع رسانی مرحوم آيت الله تبريزی
حجت الاسلام شریفیانFadaeian_Shahadat_Hazrat_Roghaye_1404 (0).mp3
زمان: حجم: 41.45M
🔊 🏴 عزاداری شهادت (سلام الله علیها) 🗓   سه شنبه ۷ مرداد ماه ۱۴۰۴ 🔷 : 👈 حجت الاسلام شریفیان
. سلام الله علیها بند1⃣ دیدی بابایی آخرش بهم رسیدیم از سر و وضعمون مشخصه چی دیدیم کی میگه که دوری و دوستی خوبه بابا ما که به جزی بدی از این دوری ندیدیم کبودی تو دستام سوغات شهر شامه کابوس زجر و خولی هر روز جلو چشامه با لکنت زبونم هرجا میرم باهامه تو بازار دادن آزار بی حیا های مردم آزار ردش هست ضربه ی دست ضربه دستی که راهمو بست دووم آوردم واسه دیدنت تو دنیا حالا بیا با هم دیگه بریم از اینجا بند2⃣ یادت میاد چه موهای بلندی داشتم سرم رو شبها روی شونه هات میذاشتم اما از اون شبی که رفتی از کنارم من تا حالا یه خواب راحتم نداشتم تو رفتی و دنیا روی سرم خراب شد به جای دست تو همسفرم طناب شد لباسای پارم واسه ی من حجاب شد پرم سوخت معجرم سوخت توی آتیش موی سرم سوخت بریدم قد خمیدم خیلی حرفای بد شنیدم یه حرفه که منو عذاب میده همیشه به من بگو که معنیه کنیز چی میشه شعر و نغمه: انجمن تکیه نوکری مشهد .👇
وقایع تاریخی کاروان اسرا شهر شام، شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها .mp3
زمان: حجم: 6.63M
وقایع تاریخی حرکت کاروان اسرا، شهر شام، شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها استاد بندانی نیشابوری 🎤
🏴 / (س) 🔻شعری که (به گفته علامه امینی) مشهور شده هر جا خوانده شود امام عصر عج حاضر میشوند (اشاره به اسارت) ▪️علامه امینی/الغدیر: اشتهر بين الأصحاب أنها لم تقرأ في مجلس إلا وحضره الإمام الحجة المنتظر عجل الله تعالى فرجه(در میان یاران و اصحاب ما معروف است این قصیده در مجلسی خوانده نمیشود مگر اینکه امام زمان در آن جلسه حاضر میشوند): - اَیُقتَلُ ظَمآنا حسین بکربلا/و فی کل عضو من اَنَامِلِه بَحرٌ (چگونه است که حسین ، تشنه در کربلا کشته می شود با آنکه در هر سر انگشت او دریاهایی توان یافت؟) - وآل رسـول الله تُسـبَى نسائُهم/ومَـن حـولهنَّ السِّترُ يُهتَكُ والخِدرُ... ([و چه طور] بانوان خاندان پیامبر اسیر گشتند و پرده و پوشش را از ایشان بازستاندند) 📙الغدیر ج7ص14 قصیده کامل با ترجمه: اینجا 🔻این عدل است که زنان تو در پرده پوشیده و دختران رسول الله شهر به شهر گردانده شوند؟ ▪️حضرت زینب س خطاب به یزید: ... أَ مِنَ الْعَدْلِ يَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِيرُكَ حَرَائِرَكَ وَ إِمَاءَكَ وَ سَوْقُكَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَايَا قَدْ هَتَكْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ ... (آیا این عدالت است ای پسر آزادشدگان (یزید) که زنان و کنیزانت را در پرده‌ی آسایش نگاه داری، اما دختران رسول خدا(ص) را اسیر کنیدر حالیکه پرده‌های حرمتشان را دریدی و چهره‌هایشان را آشکار ساختی و دشمنان، آن‌ها را از شهری به شهری می‌کشانند؟ 📒احتجاج ج2ص308 🔻جسارت مرد شامی... ▪️عنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ عَلِيٍّ [عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌] قَالَتْ‌: لَمَّا أُجْلِسْنَا بَيْنَ يَدَيْ يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ قَامَ رَجُلٌ أَحْمَرُ مِنْ أَهْلِ اَلشَّامِ إِلَى يَزِيدَ فَقَالَ‌: يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ‌! هَبْ لِي هَذِهِ [وَ هُوَ] يَعْنِينِي! فَأُرْعِدْتُ وَ فَرِقْتُ‌، وَ ظَنَنْتُ أَنَّ ذَلِكَ جَائِزٌ لَهُمْ‌، وَ أَخَذْتُ بِثِيَابِ أُخْتِي زَيْنَبَ‌، وَ كَانَتْ أَكْبَرَ مِنِّي وَ أَعْقَلَ وَ تَعْلَمُ أَنَّ ذَلِكَ لاَ يَكُونُ‌، فَقَالَتْ [لَهُ‌]: كَذَبْتَ - وَ اَللَّهِ - وَ لَؤُمْتَ‌! / یزید هم عصبانی شد و سخنانی رد و بدل شد و حضرت زینب س فرمود: أنْتَ أَمِيرٌ مُسَلَّطٌ تَشْتِمُ ظَالِماً تَقْهَرُ بِسُلْطَانِكَ‌! فَسَكَتَ‌! ثُمَّ عَادَ اَلشَّامِيُّ فَقَالَ‌: يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ‌! هَبْ لِي هَذِهِ الْجَارِيَةَ‌! قَالَ‌: اُعْزُبْ‌! وَهَبَ اَللَّهُ لَكَ حَتْفاً قَاضِياً! (فاطمه بنت علی ع: هنگامی که ما را نزد یزید بن معاویه بردند، مردی سرخ‌روی از اهل شام برخاست و به یزید گفت: «ای امیرالمؤمنین! این دختر (اشاره به من کرد) را به من ببخش!» من لرزیدم و ترسیدم و گمان کردم که چنین کاری برای آنان جایز است. پس لباس خواهرم زینب را محکم گرفتم، چرا که او از من بزرگ‌تر و خردمندتر بود و می‌دانست که چنین چیزی ممکن نیست. زینب (علیها‌السلام) به آن مرد گفت: «دروغ می‌گویی! و پستی نمودی/ و بعد از کلماتی س فرمود: تو امیری ستم‌پیشه‌ای که با قدرتت بر دیگران چیره‌ای و ناسزا می‌گویی!» سپس یزید خاموش شد. اما آن شامی دوباره گفت: «ای امیرالمؤمنین! این کنیزک را به من ببخش!» یزید پاسخ داد: «دور شو! خداوند مرگی زودرس به تو عطا کند!» 📗وقعة الطف 272 🔻شعر حضرت زینب/گمان نمیکردم این ماجرا حتمی باشد... ▪️ما تَوَهّمتُ يا شَقيق فُؤادِي‌/كان هذا مُقَدَّراً مَكتوبا (گمان نمیکردم ای همراه دلم که این وقایع حتما اتفاق بیوفتد) يا أخي فاطم الصغيرة كَلِّمها/ فقد كاد قلبها أن يذوبا (با این دختر کوچکت حرف بزن که نزدیک است قلبش آب شود) 📚نفس المهموم ج1ص365 🔻دختر خردسال/شهادت پس از دیدن سر پدر ▪️یزید فهمید دختر کوچک سیدالشهدا بهانه پدر را میگیرد دستور داد سر را نزد او ببرند/وقتی دید گفت: ما هذا؟ فقال لها اللعناء: هذا رأس أبيك، فصرخت الطفلة مرعوبة و استولى عليها الرعب الشديد حتّى مرضت و بقيت من بعدها أيّاما ثمّ ماتت و أسلمت الروح إلى ربّها (دخترک پرسید: این چیست؟ آن ملعونها گفتند: «این سر پدرت است. دخترک از وحشت فریاد کشید و ترس شدید بر او چیره شد تا آنکه بیمار گشت و چند روز بعد، جان به جان آفرین تسلیم کرد و از دنیا رفت[در نقل دیگری ایشان همان موقع به شهادت رسیدند] 📚کامل بهایی ج2ص235 🔻من الذی أَیتَمَنِی ▪️وقتی دختر خردسال سیدالشهداء ع با سر پدر ملاقات کرد فرمود: أبتاه من ذا الذي خَضَبَك بِدمائك، يا أبتاه من ذا الذي قَطَعَ وَرِيدَيك، يا أبتاه من ذا الذي أَيتَمَنِي عَلَى صِغَرِ سِنِّي... «پدرجان! چه کسی تو را به خون آغشته کرد؟ پدرجان! چه کسی رگهایت را برید؟ پدرجان! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟...)/ 📚نفس المهموم ج1ص416 .
. بیابانی که خون بر قلب زینب شد همینجا بود همانجا که تن تو نامرتب شد همینجا بود تنت پامال سم چند مرکب شد همینجا بود اسیر مردمان نامؤدب شد همینجا بود همینجا بود افتادی و من هم با تو افتادم تو در گودال جان دادی و من صدبار جان دادم صدایت قطع شد بین حرم واویلتاه افتاد نگاهت قطع شد از ما به سمت ما نگاه افتاد سرت را میبرید و سمت ما لشکر به راه افتاد سرت با شمر بیرون رفت تن در قتلگاه افتاد تنور و دامن شمر و درخت و بر سنان رفتی مگر خواهر نداری روی دست این و آن رفتی به دنبال سرت غم بی قرین خوردم چهل منزل چه طعنه ها که از شمر لعین خوردم چهل منزل به پایت سنگها از آن و این خوردم چهل منزل تو از نیزه زمین خوردی زمین خوردم چهل منزل چهل منزل به هر سنگی که خوردی سنگ هی خوردم سرت را که بغل کردم ببوسم کعب نی خوردم الا یا ایهاالساقی ادرکاسا و ناولها شترها بی جهاز آمد فراوان گشت مشکلها بگویم دختران رفتند بی محرم به محملها چه ها بر ما گذشت آه ای برادر بین محفلها عزیزم روضه ها باز است دل را آب و آتش کرد فقط سربسته میگویم سکینه چند جا غش کرد تو را از من گرفتند و عزا کردند عیدم را بگویم چه کشیده ها که خوردم چه کشیدم را نمیدیدند اگر نامحرمان شمع چکیده‌م را نشان میدادمت یک لاخه از موی سفیدم را جوانی هام قربان سر تو که مقدس بود همان بزم شراب شام بهر پیری ام بس بود ✍ ................. دنیای بی تو نداره تعریفی دنیای بی تو رو اصلا نمیخوام روم نشد حتی به یک نفر بگم چی به روز ما آورده شهر شام کوچه بازار و دیدم ولی حسین دلم از بزم شراب شون پره اونی که خیزرون و زد به لبت قیامت چوب گناشو می خوره با چشام دیدم که پژمرده شدی زیر دست و پای شمر ، لاله ی من قرار این نبود که از پیشم بری رفیق پنجاه و چند ساله ی من کربلا کاری ازم بر نیومد تا که زخم بدن تو خوب بشه حالا گریه می کنیم من و رباب تا که زخمای تن تو خوب بشه بعد تو روی خوشی رو ندیدم بعد تو غم یه قدم عقب نرفت هیچکی مثل من تو سختی کشیدن راه صد ساله رو تو یه شب نرفت ✍ ............... علیها_سلام رفتنت مثل رفتن خورشید بعد تو سهم دخترت شامه توی تاریکی خرابه ی شهر روی ماهت چیزی که میخوامه حق داری حرف نمی زنی با من خسته ای تازه از سفر اومدی خیلی تحویل گرفتی دختر تو تا که گفتم بیا با سر اومدی اومدی و خرابه روشن شد تو برا ما همیشه نور بودی طوری که بوش میاد بابای گلم چن شبی مهمون تنور بودی . نمیشه خوب ببینمت آخه دشمنا نور چشمامو بردن خدا می دونه مردای شامی چی به روز سر تو آوردن همونی که گرفته پیرهن تو دوتا گوشواره ی منم برده میشه از اخم صورتت فهمید به رگ غیرت تو برخورده نکنه دیدی دستامو بستن نکنه دیدی ماجراها رو نگو که دیدی می زدن طعنه نگو که دیدی می زدن ما رو کاش منو می زدن همیشه ولی رو سر تو شراب نمی دیدم بلایی رو که اومده سرمون بابا حتی تو خواب نمی دیدم ✍ ‌
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
جلسه عصرهای جمعه آل یاسین قم ۱۷ مرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۵۰ حجت‌‌الاسلام حسین‌آبادی علی اکبر حائری ‌
. بند اول حالم خرابه    دنیا عذابه   بوی چی میده بابا سرت میگن بوی شرابه گلایه دارم    من بی قرارم حوصله داری بگم چی اومده به روزگارم؟ واااای بابا مومو گرفتن زیور آلات و النگومو گرفتن میزدن سراغ عمومو گرفتن زدنم زیاد وقت و بی وقت منو میزنه میگه بگو عموت بیاد زدنم زیاد راستی غصه نخوری این دندونا شیریه در میاد داد زدم نزن یه جوری زدن سیاه شده بابا کل این بدن داد زدم نزن مسخرم میکنن و میگن شدم شبیه پیر زن من الذی ایتمنی؟ بند دوم خیلی شدم گم    شد بار چندم ؟ راستی گفتم ادامو در میارن جلوی مردم؟ من که بریدم       چیا کشیدم سه سالم زیاد بود از سه سالشم خیری ندیدم واااای چه دردی داره پهلوم آخ بلندم میکنن بابایی از موم امونم بریده از این درد بازوم بم میگن مریض کجا آخه میگن اینطوری به یه بزرگ و یه عزیز؟ بم میگن مریض با قد خمیده من چیکار کنم؟ گیرم شدم کنیز   چی ازم میخواد؟   آخه یه سه ساله خمیده به چه کارشون میاد؟ چی ازم میخواد؟ تفریح زجر شده بابا زدنم بگو عمو بیاد من الذی ایتمنی؟ .👇