eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
2.5هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
540 ویدیو
767 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. ◾️ شهادت غم انگیز حضرت رقیه(س) پرسید: عمه! پدرم کجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل دیگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسی از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جویی نمود، به گونه ای که با صدای ناله و گریه او تمام اهل خرابه به شیون و ناله پرداختند. خبر را به یزید رساندند، دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند. رأس مطهر سید الشهدا (ع) را در میان طَبَق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل این دختر قرار دادند. سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر سید الشهدا (ع) را دید، سر را برداشت و در آغوش کشید. بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلندتر شد، گفت: «پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ پدر جان چه کسی رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ» چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان یتیم به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی دیدم.» دختر خردسال حسین(ع) آن قدر شیرین زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند. 📚منابع: نفس المهموم، شیخ عباس قمی، ص ۴۵۶ الدمع الساکه، بهبهانی، ص ۱۴۱ .
▪️ اگر کسی گریه می کرد با نیزه بر سر او می زدند الإقبال عن کتاب المصابیح بإسناده عن جعفربن مُحَمد سَأَلتُ أبي عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ(ع) عَن حَملِ يَزيدَ لَهُ، فَقالَ: حَمَلَني عَلى بَعيرٍ يَطلُعُ بِغَيرِ وِطاءٍ، و رَأسُ الحُسَينِ(ع) عَلى عَلَمٍ و نِسوَتُنا خَلفي عَلى بِغالٍ اُكُفٍ وَ الفارِطَةُ خَلفَنا و حَولَنا بِالرِّماحِ، إن دَمَعَت مٍن أحَدِنا عَينٌ قُرعَ رَأسُهُ بِالرُّمحِ، حتّى إذا دَخَلنا دَمِشقَ صاحَ صائِحٌ: يا أهلَ الشّامِ هؤُلاءِ سَبايا أهلِ البَيتِ المَلعونِ. الإقبال؛ به نقل از کتاب المصابیح، به سندش از امام صادق(ع) از پدرم علی بن الحسین(زین العابدین) (ع)درباره بردن او به سوی یزید پرسیدم. فرمود: «مرا بر شتری لَنگ و بدون جهاز سوار کردند و سر حسین (ع) بر بالای عَلَمی بود و زنانمان، پشت سرِ من بر اَسترانی بدون پالان سوار بودند. کسانی که ما را می بردند از پشت سر و گرداگردمان با نیزه ما را احاطه کرده بودند و آزار می دادند. اگر اشکی از دیده یکی از ما فرو می چکید با نیزه به سرش می کوبیدند تا آنکه وارد شام شدیم. جارچی جار زد: ای شامیان! اینان، اسیران اهل بیتِ ملعون اند» 📚منبع: الإقبال، ابن طاووس، ج٣، ص٨٩ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج٤٥، ص١٥٤، ح٣ برگرفته از کتاب حسینیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحات ۵۰۸ الی ۵۱۰ .
♣️ توصیف خرابه شام الخرائج والجرائح عن عمران بن علیّ الحلبی عن أبی عبدالله [الصادق](ع): لَمّا اتِىَ بِعَلِىِّ بنِ الحُسَينِ(ع) و مَن مَعَهُ إلي يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ عَلَيهِمَا لَعائِنُ اللهِ جَعَلوهُم فى بَيتٍ خَرابٍ واهِى الحيطانِ. قالَ بَعضُهُم: إنَّما جُعِلنا فى هذَا البَيتِ لِيَقَعَ عَلَينا. فَقالَ المُوَکَّلونَ بِهِم مِنَ الحَرَسِ بِالقِبطِيَّةِ: انظُروا إلى هؤُلاءِ يَخافونَ أن یَقَعَ عَلَیهِم هذَا البَیتُ و هُوَ أصلَحُ لَهُم مِن أن يَخرُجوا غَدا، فَتُضرَبَ أعناقُهُم واحِدا بَعدَ واحِدٍ صَبرا. فَقالَ عَلِىُّ بنُ الحُسَينِ(ع) بِالقِبطِيَّةِ: لا يَکونانِ جَميعا بِإِذنِ اللهِ. فَقالَ: و كانَ كَذلِکَ. الخرائج و الجرائح به نقل از عمران بن علی حلبی، از امام صادق(ع): هنگامی که علی بن الحسین(ع) و همراهانش را نزد یزید بن معاویه که لعنت های خدا بر هر دوشان باد آوردند، آنان را در خانه ای مخروبه با دیوارهایی سست جای دادند. یکی از اسیران گفت: ما را در این خانه جای دادند تا بر ما فرو ریزد. 📚منبع: الخرائج، راوندی، ج٢، ص٧٥٣
♠️ روضه حضرت رقیه در نقل کامل بهایی در حاویه آمد که زنان خاندان نبوّت در حالت اسیری با مردانی که در کربلا شهید شده بودند، بر پسران و دختران ایشان پوشیده می داشتند و هر کودکی را وعده ها می دادند که پدر تو به فلان سفر رفته است[و] باز می آید تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکی بود چهارساله. شبی از خواب بیدار شد و گفت: “پدر من حسین کجاست؟ این ساعت، او را به خواب دیدم سخت پریشان!” زنان و کودکان، جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید خفته بود. از خواب بیدار شد و حال، تفحّص کرد. خبر بردند که حال، چنین است. آن لعین، در حال گفت که بروند و سر پدر او را بیاورند و در کنار او نهند. مَلاعین، سر بیاورد و در کنار آن دختر چهار ساله نهاد. پرسید: “این چیست؟” مَلاعین گفت: سرِ پدر توست. آن دختر بترسید و فریاد بر آورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد. 📚منبع: کامل بهایی، عمادالدین طبری، ج۲ برگرفته از کتاب حسینیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۵۱۰ .
🥀 مقتل حضرت رقیه سلام الله علیها 🔸أنَّ نِساءَ أَهلِ البَیتِ النُّبُوَّةِ أَخفَینَ عَلَی الٲَطفالِ شَهادَةَ آبَائِهِم وَ یَقُلنَ لَهُم أَنَّ آبائَهُم قَد سَافَرُوا إِلَی کَذَا وَ کَذَا بانوان خاندان نبوت بعد از واقعه ی عاشورا شهادت پدران را از دخترانشان پنهان می کردند و به آنها می گفتند که پدران شما به سفر رفته اند. 🔸و کَانَ الحَالُ عَلیَ ذَلِکَ المِنوَالِ حَتَّی أَنَّ یَزیدَ أَمَرَ بِنِساءِ الحُسَین علیه السلام فَحُبِسَ مَعَ عَلِیِ بنِ الحُسَین علیه السلام فِی مَحبِسٍ. وضعیت به همین صورت ادامه داشت تا این که یزید دستور داد بانوان امام حسین(ع) را به همراه امام سجاد(ع) در مکانی زندانی کنند. 🔸أنَّهُم أَقَامُوا فِیها شَهراً لَایُکِنُهُم مِن حَرٍ و لا بَردٍ حَتَّی تَقَشَّرَت وُجُوهُهُم آنان یک ماه در زندان به سر بردند و وضع زندان به گونه ای بود که از گرما و سرما در امان نبودند به طوری که صورت هایشان از شدت تابش خورشید پوست انداخته بود. 🔸کانَ لِلحُسَینِ علیه السلام بِنتٌ صَغیِرَةٌ لَهَا أَربَعَةُ سِنِینَ، قَامَت لَیلَةً مِن مَنَامِهَا وَ قَالَت: امام حسین(ع) دختر کوچک چهار ساله ای داشت. شبی از خواب بیدار شد و گفت: 🔸أینَ أبِیَ الحُسَینُ؟ إِنِّی رَأَیتُهُ السَّاعَةَ فِی المَنَامِ مُضطَرِبًا شَدیدًا. «پدرم حسین کجاست؟ همین الان او را در خواب دیدم که بسیار مضطرب و هراسان بود.» 🔸فلَمَّا سَمِعَت النِّسوَةُ ذَلِکَ بَکَینَ وَ بَکَی مَعَهُنَّ سَائِرَ الاَطفَالَ وَ إرتَفَعَ العَوِیلُ. وقتی بانوان حرم سخنان او را شنیدند گریستند و کودکان نیز از گریه ی آنها به گریه در آمدند و صدای آه و ناله در آن فضا پیچید. 🔸فإنتَبَهَ یَزِیدُ مِن نَومِهِ وَ قَالَ: یزید از خواب بیدار شد و گفت: 🔸ما الخَبَرُ؟ چه خبر شده؟ 🔸ففَحَّسُوا عَنِ الوَاقِعَهِ وَ قَصُّوهَا عَلَیهِ. اطرافیان تحقیق کرده و حادثه ای که پیش آمده بود را برایش بازگو کردند. 🔸فأَمَرَ بِأَن یَذهَبُوا بِرَأسِ أَبیِهَا إِلَیهَا. یزید دستور تا سر پدرش برای او ببرند. 🔸فأَتَوّاهُ بِرَّأسِ الشَرِیفَةِ وَ جَعَلُوهُ فِی حُجرِهَا سر شریف پدر را آوردند و در آغوش دختر گذاشتند. 🔸فقَالَت: مَا هَذَا؟ دختر پرسید: این چیست؟ 🔸قالوُا: رَأسُ أَبیِکِ! در جواب گفتند: سر پدر توست! 🔸فزَعَت الصَّبِیَّةُ وَ صَاحَت، فَمَرِضَت وَ تُوُفِّیِت فیِ أَیَّامِهَا. آن دختر گریه و ناله سر داد و از دل فریادی برآورد بعد از آن بیمار شد و در همان روزگار رحلت نمود. 🔸و رُوِیَ بِأَن جَاوُوا بِالرَّأسِ الشَرِیفِ إلَیهَا مُغَطَّی بِمِندِیلٍ دَبِیقِی فَوُضِعَ بَینَ یَدَیهَا وَ کُشِفَ الغِطَاءُ عَنهَا فَقَالَت: مَا هَذا الرَّأسُ؟ روایت شده است که سر شریف امام حسین (ع) را برای دختر آوردند، در حالی که در دستمالی مصری پیچیده شده بود، آن گاه آن را در مقابلش گذاشتند و پارچه را از روی آن کنار زدند. آن دختر پرسید: این سر از آن کیست؟ 🔸قالُوا: إنَّهُ رَأسُ أَبیِکِ! به او جواب دادند: این همان سر پدر توست! 🔸فرَفَعَتهُ مِنَ الطَّستِ حَاضِنَةً لَهُ وَ هِیَ تَقُولُ: سر را از روی طشت برداشت و به آغوش کشید و می فرمود: 🔸یا اَبَتَاه! مَن ذَاالّذِی خَضَبَکَ بِدِمَائکَ؟ «پدر جان! چه کسی محاسنت را به خون خضاب کرده است؟ 🔸یا اَبَتَاه! مَن ذَاالّذِی قَطَعَ وَرِیدَکَ؟ پدر جان! چه کسی رگ گردنت را بریده است؟ 🔸یا اَبَتَاه! مَن ذَاالّذِی أَیتَمَنِی عَلَی صِغَرِ سِنِّی؟ پدر جان! چه کسی مرا در این کودکی یتیم کرد؟ 🔸یا اَبَتَاه! مَن بَقِیَ بَعدَکَ نَرجُوهُ؟ پدر جان! چه کسی بعد از تو ماند تا امیدمان به او باشد؟ 🔸یا اَبَتَاه! مَن لِلیَتیمَةِ حَتَی تَکبُرَ؟ پدر جان! چه کسی سرپرست این دختر یتیمت هست تا بزرگ شود؟ 🔸یا اَبَتَاه! مَن لِلنِّساءِ الحَاسِراتِ؟ پدر جان! چه کسی حامی این بانوان بدون پوشش است؟ 🔸یا اَبَتَاه! مَن لِلاَرَامِلِ المَسبِیَّاتِ؟ پدر جان! چه کسی فریادرس این بیوه گان اسیر است؟ 🔸یا اَبَتَاه! مَن لِلعُیُونِ البَاکِیاتِ؟ پدر جان! چه کسی بر این چشم های اشکبار ترحم می کند؟ 🔸یا اَبَتَاه! مَن لِلضَّایِعَاتِ الغَریباتِ؟ پدر جان! چه کسی این گمشدگان غریب را پناه می دهد؟ 🔸یا اَبَتَاه! مَن لِلشُّعُورِ المَنشُورَاتِ؟ پدر جان! چه کسی دادرس این موهای پریشان است؟ 🔸یا اَبَتَاه! مَن بَعدُکَ؟ وَاخَیبَتَاه مِن بَعدِکَ! وَا غُربَتَاه! پدر جان! بعد از تو چه کسی مانده؟ وای بر نا امیدی بعد از تو ای وای از غربت و تنهایی! 🔸یا اَبَتَاه! لَیتَنی لَکَ الفِدَاءُ! پدر جان! ای کاش قربانی تو می شدم! 🔸یا اَبَتَاه! لَیتَنی قَبلَ هَذَا الیَومِ عُمیَاءٌ! پدر جان! ای کاش قبل از این کور بودم!» 📚منبع: چهل منزل با حسین(ع)؛ علی اکبر رنجبران تهرانی .
🥀 در آغوش گرفتن سر امام حسین(ع) توسط حضرت رقیه سلام الله علیها وقتي سر بريده امام حسين را براي رقيه سلام الله عليها آوردند گفت اين سر كيست؟ به او گفتند: سر پدرت حسين است. سر را با احتياط از داخل طشت برداشت و به سينه چسبانيد و با گريه هاي سوزناك خود خطاب به سر چنين گفت: «پدر چه كسي تو را به خون آغشته كرد؟ چه كسي رگ هاي گردنت را بريد؟ پدر چه كسي در خردسالي يتيمم كرد؟ پدر دختر يتيم تو به چه كسي پناه ببرد تا بزرگ شود؟ پدر جان زنان بي پوشش چه كنند؟ پدرجان زنان اسير و سرگردان كجا بروند؟ پدر جان چه كسي چشمان گريان را چاره ساز است؟ پدر جان چه كسي يار و ياور غريبان بي پناه است؟ پدر جان چه كسي پريشان مويي ما را سامان مي بخشد؟ پدر جان بعد از تو چه كسي با ماست؟ واي بر ما بعد از تو واي از غريبي! پدر جان كاش فدايت مي شدم. پدر جان اي كاش بيش از اين نابينا مي شدم و تو را اينگونه نمي ديدم. پدر جان كاش پيش از اين در خاك خفته بودم و محاسنت را آغشته به خون نمي ديدم.» سپس لب ها را بر لب هاي پدرش امام حسين نهاد و چنان گريست كه همان لحظه بيهوش شد و وقتي او را حركت دادند دريافتند كه از دنيا رفته است. 📚منبع: المنتخب في جمع المراثي و الخطب طريحي، فخرالدين الطريحي، ص ۱۳۶ .
🥀 روضه حضرت رقیه(س) در منتخب طریحی کتاب المنتخب فی جمع المراثی و الخطب تالیف فخر الدین طریحی نخستین منبع شناخته شده ای است که «حضرت رقیه(س)» را سه ساله معرّفی کرده است. همچنین نخستین منبعی است که به تفصیل سخن گفتن وی را با امام(ع) مطرح کرده است. «…فَقالَت: ما هذا الرَّأسُ؟ قالُوا لَها: رَأسُ أبیكِ. فَرَفَعَتهُ مِنَ الطَّشتِ حاضِنَةً لَه وَهِيَ تَقُولُ: یاأبَتاه! مَن ذَا الَّذي خَضَّبَكَ بِدِمائِكَ؟ یاأبتاه! مَن ذَا الَّذي قَطَعَ وَریدَكَ؟ یاأبتاه! مَن ذَا الَّذي أیتَمَني عَلی صِغَرِ سِنّي؟ یاأبتاه! مَن بَقِيَ بَعدَكَ نَرجُوهُ؟ یاأبتاه! مَِن لِلیَتیمَةِ حَتّی تَکبُرُ؟ یاأبتاه! مَن لِلنساءِ الحاسِراتِ؟ یاأبتاه! مَن لِلأرامِلِ المُسَبيّاتِ؟ یا أبتاه! مَن لِلعُيونِ الباكِياتِ؟ يا أبتاه! مَن لِلضائِعات الغَريباتِ؟ يا أبتاه! مَن لِلشُّعورِ المُنشِراتِ؟ يا أبتاه! مَن بَعدَكَ؟ واخَيبَتَنا! يا أبتاه! مَن بَعدك؟ واغُربتَنا! يا أبتاه! لَيتَني كُنتُ الفِدى، يا أبتاه! لَيتَني كُنتُ قَبلَ هَذا اليَومِ عَمياً. يا أبتاه! لَيتَني وَسَدَتِ الثَّرى وَ لا أرى شَيبَكَ مُخَضَّباً بِالِّماءِ.» ثمّ إنّها وَضَعَت فَمَها عَلى فَمِهِ الشَّريف و َبَكَت بُكاءاً شديداً حَتّي غُشِيَ عَلَيها، فَلَمّا حَرَّكُوها، فَإذا بِها قَد فارَقَت روحُها الدُنيا. وقتى سر بريده امام حسين(ع)را برای رقیه(س) آوردند گفت: این سر کیست؟ به او گفتند: سر پدرت حسین است. سر را با احتیاط از داخل طشت برداشت و به سینه چسبانید و با گریه های سوزناك خود خطاب به سر چنین گفت: «پدر چه کسی تو را به خون آغشته کرد؟چه کسی رگ های گردنت را برید؟ پدر چه کسی در خردسالی یتیمم کرد؟ پدر دختر یتیم تو به چه کسانی پناه ببرد تا بزرگ شود؟ پدرجان زنان بی پوشش چه کنند؟ پدرجان زنان اسیر و سرگردان کجا بروند؟ پدرجان چه کسی چشمان گریان را چاره ساز است؟ پدرجان چه کسی یار و یاور غریبان بی پناه است؟ پدرجان چه کسی پریشان مویی ما را سامان می بخشد؟ پدرجان بعد از تو چه کسی با ماست؟ وای بر ما بعد از تو وای از غریبی! پدرجان کاش فدایت می شدم. پدرجان ای کاش بیش از این نابینا می شدم و تو را اینگونه نمی دیدم. پدرجان کاش پیش از این در خاک خفته بودم و محاسنت را آغشته به خون نمی دیدم.» سپس لب ها را بر لب های پدرش امام حسین(ع) نهاد و چنان گریست که همان لحظه بیهوش شد و وقتی او را حرکت دادند دریافتند که از دنیا رفته است. 📚منبع: المنتخب فی جمع المراثی و الخطب طریحی، فخرالدین طریحی، ص ۱۳۶ برگرفته از کتاب حسینیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۵۱۱ .
🥀 یَا أَبَتَاهْ! مَنْ ذَالّذِي خَضَبَکَ بِدِمَائِکَ؟ ان نساء اهل بیت النبوة اخفین علی الاطفال شهادة ابائهم و یقلن لهم ان آبائهم قد سافروا الی کذا و کذا / بانوان خاندان نبوّت بعد از واقعه ی عاشورا شهادت پدران را از دخترانشان پنهان می‌کردند و به آنها می‌گفتند که پدران شما به سفر رفته‌اند. کَانَ لِلْحُسَیْنِ علیه السلام بِنْتٌ صَغیِرَةٌ لَهَا أَرْبَعَةٌ سِنِینَ ، قَامَتْ لَیْلَةً مِنْ مَنَامِهَا وَ قَالَتْ / امام حسین علیه السلام دختر کوچک چهارساله ای داشت ، شبی از خواب بیدار شد و گفت: أَیْنَ أَبِیَ الْحُسَیْنُ؟ إِنِّي رَأَیْتُهُ السَّاعَةَ فِي الْمَنَامِ، مُضْطَرِبًا شَدِیدًا / پدرم حسین کجاست؟ همین الآن او را در خواب دیدم که بسیار مضطرب و هراسان بود. فَلَمَّا سَمِعَتْ النِّسْوَةُ ذَلِکَ بَکَیْنَ وَ… إِرْتَفَعَ الْعَوِیلُ / وقتی بانوان حرم سخنان او را شنیدند، گریستند. صدای آه و ناله در آن فضا پیچید. فَأَمَرَ بِأَنْ یَذْهَبُوا بِرَأْسِ أَبیِهَا إِلَیْهَا / یزید دستور داد تا سر پدرش را برای او ببرند. فَأَتَوْاهُ بِالرَّأْسِ الشَّرِیفَةِ وَ جَعَلُوهُ فِي حُجْرِهَا فَقَالَتْ / سر شریف پدر را آوردند و در آغوش دختر گذاشتند. مَاهَذَا؟ / دختر پرسید: قَالُوا: رَأْسُ أَبیِکِ! / در جواب گفتند: سر پدر توست! «یَا أَبَتَاهْ! مَنْ ذَالّذِي خَضَبَکَ بِدِمَائِکَ؟ / پدر جان! چه کسی محاسنت را به خون خضاب کرده است؟ یَا أَبَتَاهْ! مَنْ ذَالّذِي قَطَعَ وَرِیدَکَ؟/ پدر جان! چه کسی رگ های گردنت را بریده است؟ یَا أَبَتَاهْ! مَنْ ذَالّذِي أَیْتَمَنِي عَلَی صِغَرِ سِنِّي؟ / پدر جان! چه کسی مرا در این کودکی یتیم کرد؟ یَا أَبَتَاهْ! مَنْ بَقِیَ بَعْدَکَ نَرْجُوهُ؟ / پدر جان! چه کسی بعد از تو ماند تا امیدمان به او باشد؟ یَا أَبَتَاهْ! مَنْ لِلْیَتِیمَهةِ حَتَّی تَکْبُرَ؟ / پدر جان! چه کسی سرپرست این دختر یتیمت هست تا بزرگ شود؟ یَا أَبَتَاهْ! مَنْ لِلنِّسَاءِ الْحَاسِراتِ؟ / پدر جان! چه کسی حامی این بانوان بدون پوشش است؟ یَا أَبَتَاهْ! مَنْ لِلْاَرَامِلِ الْمَسْبِیَّاتِ؟ / پدر جان! چه کسی فریادرس این بیوه گان اسیر است؟ یَا أَبَتَاهْ! مَنْ لِلْعُیُونِ البَاکِیَاتِ؟ / پدر جان! چه کسی بر این چشم های اشک‌بار ترحّم می‌کند؟ یَا أَبَتَاهْ! مَنْ لِلضَّایِعَاتِ الْغَریبَاتِ؟ / پدر جان! چه کسی این گمشدگان غریب را پناه می‌دهد؟ یَا أَبَتَاهْ! مَنْ بَعْدُکَ؟ وَاخَیبَتَاهْ مِنْ بَعْدِکَ! وَاغُرْبَتَاهْ! / پدر جان! بعد از تو چه کسی مانده ؟ وای بر ناامیدی بعد از تو ! ای وای از غربت و تنهایی! یَا أَبَتَاهْ! لَیْتَنِي لَکَ الْفِدَاءُ! / پدر جان! ای کاش قربانی تو می‌شدم! یَا أَبَتَاهْ! لَیْتَنِي قَبْلَ هَذَا الْیَوْمِ عُمْیَاءٌ! / پدر جان! ای کاش قبل از این کور بودم.» 📚منبع: کتاب چهل منزل با حسین(ع)، رنجبران تهرانی .
4_6008013868138236121.mp3
4.7M
‍. ⏺ . ⏺ مَنِ الذی اَیتَمَنی یا اَبَتا یا اَبَتا کنج خرابه اس سره تو ، رو دامنِ دختره تو رقیه نوحه میده و ، دَم میگیره خواهره تو اهل خرابه کارشون ، گریه شد و لطمه زنی نوحه ی امشب همینه ، مَنِ الذی اَیتَمَنی 2 خرابه غوغا شده... رقیه شیدا شده... گُمشده پیدا شده... 2 عمه بیا گمشده پیدا شده (واویلا)2 کنج خرابه شب یلدا شده (واویلا)2 ⏺ مَنِ الذی اَیتَمَنی یا اَبَتا یا اَبَتا تو شهرِ شام جای سلام ، سنگ میزدن از روی بام اینقد لگد زدن بهم ، بابا شکسته پهلوهام بی هوا از پُشت با لگد ، زدن بابا تو کمرم سایه ت بالا سرم نبود ، که میزدن توی سرم 2 خسته ام از آدما... مخصوصا از شامیا... یتیمی سخته بابا... 2 یتیمی درد بی درمان یتیمی (یتیمی)2 یتیمی خواریِ دوران یتیمی (یتیمی)2 الهی طفلِ بی بابا نباشد (نباشد)2 اگر باشد در این دنیا نباشد (نباشد)۲ ⏺ مَنِ الذی اَیتَمَنی یا اَبَتا یا اَبَتا دختره تو شده دمق ، دیدم سرت رو تو طَبَق اینقد کتک خوردم دیگه ، نمونده تو تنم رَمَق زَجر منو زَجر داده بابا ، به جونم افتاده بابا زده ما مُشت تو صورتم ، دندونم افتاده بابا دلم شد از غم کباب... میده منو هِی عذاب... غصه ی بزم شراب... 2 تو بَزمِ مِی آبروریزی شده (واویلا)2 عمو کجاست حرفِ کنیزی شده (واویلا)2 ⏺ مَنِ الذی اَیتَمَنی یا اَبَتا یا اَبَتا ✍ (مجید خانی) .
. بیا عمه که امشب، خرابه شده گلشن پدر آمد و برگو، که چشم همه روشن کنم جان به فدایش ، برای رونمایش واویلا بگوعمه که دیشب،پدرپیش که بوده‌ست؟ چرا سرش شکسته، چرا لبش کبودست؟ کنم جان به فدایش ، برای رونمایش واویلا اگر بپا نخیزم، مگو ادب ندارد که بهر عذرخواهی، رمق به لب ندارم کنم جان به فدایت ، برای رونمایت واویلا پدر عمه به هرجا،‌ سپر به کودکان شد زبس سینه سپر کرد، قدش مثل کمان شد کنم جان به فدایت ، برای رونمایت واویلا حاج .👇
AudioCutter_4_5899852598621506943.mp3
9.06M
🎧 روضه و مرثیه حضرت رقیه (سلام الله علیها) 🎤 سلام الله علیها
. ✔️فیش منبر کوتاه 📜عنوان: فاتح یکی از کارهای نیمه تمام امیرالمومنین فتح شام بود. در جنگ صفین، مالک اشتر تا یک قدمی خیمۀ معاویه رسید اما کار به سرانجام نرسید. شام، جای بود که معاویه و جریان بنی امیه، بغض اهل بیت را تئوریز کرده بودند و در دل مردم شام قرار داده بودند. شام محل اجتماع مبغضین و مخالفین امیرالمومنین بود. شام تبعیدگاه محبین اهل بیت علیهم‌السلام بود. بعد شما امروز می بینید که در شام ورق برگشته، سالها پیش اولین بار که در حرم حضرت زینب س پا گذاشتم جوانی سوری را در حرم دیدم که به دنبال من می آمد، از او پرسیدم شغلت چیست؟ کارتی را نشان داد و گفت من یکی از اساتید طلاب اهل سنت هستم اما هر روز به زیارت زینب کبری س به حومه شهر می آیم. آیا این اتفاق ساده است؟ آیا این تغییر معجزه نیست؟ شهری یکپارچه دشمن اهل بیت علیهم‌السلام الان به اینجا رسیده که دوستدار اهل بیت باشند؟ آنجا بود که من تازه این معجزه زینب کبری س را با چشم خودم دیدم که به یزید فرمود یزید به خدا سوگند تو نمی توانی ذکر ما اهل بیت علیهم‌السلام را نابود کنی. زینب کبری علیهاالسلام از شام ناتوانی یزید را در محو و نابودی ذکر اهل بیت ع کلید زد. وسط دشمنان اهل بیت علیهم‌السلام یک علم برافراشته شد به نام حضرت رقیه س، اگر امیرالمومنین نتوانست شام را فتح کند، دختر علی با بدن تازیانه خوردۀ رقیه شام را فتح کرد. در واقع فاتح شام رقیه هست. فتح شام به این سادگی نبود، دشمن خوب طراحی کرده بود، اهل بیت علیهم‌السلام را برد خرابه تا برای آیندگان مستندسازی کند که سند ذلت زینب و اهل بیت حسین علیه‌السلام خرابۀ شام هست. هر کسی آمد به شام بپرسد این خرابه کجاست؟ رقیه خرابه را حرم کرد، تمام معادلات دشمن را برهم زد. برخی تردید می کنند درباره قبر مطهر حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها دنبال دلیل و نشانه برای این مزار می گردند. کدام دلیل روشن تر از این که وسط پایتخت دشمن، علم حسین برافراشته شده است. گاهی در آرزوهای ما هست که کاخ سفید را تبدیل به حسینیه کنیم. چقدر دور از ذهن هست. یعنی علم حسینی را وسط خیمه دشمن بزنی؟ این کار نشدنی را رقیه انجام داد. چه معجزۀ بالاتر از این چه دلیلی بالاتر از این که در وسط شهر شام، شما فاتحانه بایستی و حرمی به نام دختر حسین علیهاالسلام بزنی او فاتح شام هست، و او نشان داد که زینب کبری س راست گفت که یزید تو نمی توانی ذکر ما اهل بیت را نابود کنی. ای علم افراشته بر سر ایوان عشق، پرچمت تا ابد بالاست. سلام‌الله‌علیها .
حضرت رقیه 1.pdf
366.1K
✔️فیش روضه روشمند و مستند ۱ 🗓مناسبت: شهادت حضرت رقیه علیهاالسلام سلام‌الله‌علیها
حضرت رقیه 3.pdf
377.6K
✔️فیش روضه روشمند و مستند ۳ 🗓مناسبت: شهادت حضرت رقیه علیهاالسلام سلام‌الله‌علیها
1_26124174.pdf
306.7K
✔️فیش روضه ۵ 🗓مناسبت: شهادت حضرت رقیه علیهاالسلام سلام‌الله‌علیها
آیا سادات بهشتی اند.مقام سادات.شهادت حضرت رقیه 99.pdf
784.1K
✔️فیش منبر ماه صفر 📜عنوان: آیا سادات بهشتی‌اند؟ 📖موضوع: مقام سادات سلام‌الله‌علیها
امیربیان. جهاد عظيم حضرت رقيه.pdf
257K
✔️فیش منبر ماه صفر 📜عنوان: جهاد عظیم حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها
. (س) کمک کن از، خاکا بلند شم به خاطرِ، بابا بلند شم عمه بگیر، دو دستامو که نمی تونم، از جا بلند شم بابام اومد، ولی ببین یه غم دارم.. چه وضعیه؟!، نه مویی رو سرم دارم! بابا ببین، چقد آخه وَرَم دارم.. وای حسین بابا حسین، من الذی ایتمنی... تو دَندونات، شکسته من هم.. خاک روی موت، نشسته من هم.. تو پُرِ زخم، من پُرِ زخمم دو چشمای، تو بسته من هم.. بابا بگو، کی بُریده سرِ تو رو.. به خاک و خون، کشیده پیکر تو رو.. ولی نَگو، کی بُرده معجر تو رو!!.. وای حسین بابا حسین، من الذی ایتمنی... من و ببر، از این خرابه که بی تو این، روزا عذابه ببین بابا، که روی دستم جای غلاف، رَدِ طنابه ببین شدم، شبیه مادرت بابا سیلی بِهِم، میزنه زجرِ بی حیا خیر ندیدم، از کوفه تا شامِ بلا وای حسین بابا حسین، من الذی ایتمنی... 👇👇
. 🌀 فاتح شام 🔻 یکی از کارهای نیمه تمام امیرالمومنین فتح شام بود. در جنگ صفین، مالک اشتر تا یک قدمی خیمۀ معاویه رسید اما کار به سرانجام نرسید. 🔻 شام، جای بود که معاویه و جریان بنی امیه، بغض اهل بیت را تئوریز کرده بودند و در دل مردم شام قرار داده بودند. 🔻 شام محل اجتماع مبغضین و مخالفین امیرالمومنین بود. شام تبعیدگاه محبین اهل بیت ع بود. 🔻 بعد شما امروز می بینید که در شام ورق برگشته، سالها پیش اولین بار که در حرم حضرت زینب س پا گذاشتم جوانی سوری را در حرم دیدم که به دنبال من می آمد، از او پرسیدم شغلت چیست؟ کارتی را نشان داد و گفت من یکی از اساتید طلاب اهل سنت هستم اما هر روز به زیارت زینب کبری س به حومه شهر می آیم. 🔻 آیا این اتفاق ساده است؟ آیا این تغییر معجزه نیست؟ شهری یکپارچه دشمن اهل بیت ع الان به اینجا رسیده که دوستدار اهل بیت باشند؟ 🔻 آنجا بود که من تازه این معجزه زینب کبری س را با چشم خودم دیدم که به یزید فرمود یزید به خدا سوگند تو نمی توانی ذکر ما اهل بیت ع را نابود کنی. 🔻 زینب کبری ع از شام ناتوانی یزید را در محو و نابودی ذکر اهل بیت ع کلید زد. 🔻 وسط دشمنان اهل بیت ع یک علم برافراشته شد به نام حضرت رقیه س، اگر امیرالمومنین نتوانست شام را فتح کند، دختر علی با بدن تازیانه خوردۀ رقیه شام را فتح کرد. در واقع فاتح شام رقیه هست. 🔻 فتح شام به این سادگی نبود، دشمن خوب طراحی کرده بود، اهل بیت ع را برد خرابه تا برای آیندگان مستندسازی کند که سند ذلت زینب و اهل بیت حسین ع خرابۀ شام هست. هر کسی آمد به شام بپرسد این خرابه کجاست؟ رقیه خرابه را حرم کرد، تمام معادلات دشمن را برهم زد. 🔻 برخی تردید می کنند درباره قبر مطهر حضرت رقیه س دنبال دلیل و نشانه برای این مزار می گردند. 🔻 کدام دلیل روشن تر از این که وسط پایتخت دشمن، علم حسین برافراشته شده است. 🔻 گاهی در آرزوهای ما هست که کاخ سفید را تبدیل به حسینیه کنیم. چقدر دور از ذهن هست. یعنی علم حسینی را وسط خیمه دشمن بزنی؟ این کار نشدنی را رقیه انجام داد. 🔻 چه معجزۀ بالاتر از این چه دلیلی بالاتر از این که در وسط شهر شام، شما فاتحانه بایستی و حرمی به نام دختر حسین ع بزنی او فاتح شام هست، و او نشان داد که زینب کبری س راست گفت که یزید تو نمی توانی ذکر ما اهل بیت را نابود کنی. 🔻 ای علم افراشته بر سر ایوان عشق، پرچمت تا ابد بالاست. ......... مقتل شهادت حضرت رقیه(س) در شام در كامل بهائى(1) از حاویه(2) نقل كرده كه زنان خاندان نبوّت در حالت اسیرى حال مردانى كه در كربلا شهید شده بودند بر پسران و دختران ایشان پوشیده مى‏داشتند، و هر كودكى را وعده مى‏دادند كه پدر تو به فلان سفر رفته است بازمى‏آید، تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دختركى بود چهارساله، شبى از خواب بیدار شد گفت: پدر من حسین علیه السّلام كجا است؟ این ساعت او را به خواب دیدم، سخت پریشان بود. زنان و كودكان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست.یزید خفته بود، از خواب بیدار شد و حال تفحّص كرد، خبر بردند كه حال چنین است. آن لعین در حال گفت كه: بروند و سر پدر را بیاورند و در كنار او نهند، پس آن سر مقدّس را بیاوردند و در كنار آن دختر چهارساله نهادند.پرسید این چیست؟ گفتند: سر پدر تو است.آن دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم كرد.نقل مبسوط تر دیگرو بعضى این خبر را به وجه ابسط نقل كرده‏اند:(3) آن سر مقدس را در زیر سرپوشى قرار داده در مقابل او نهادند.كودك پرسید: این چیست؟گفتند: سر پدرت حسین(علیه السلام) است.دختر امام حسین(علیه‏السلام) سرپوش را برداشت و چون چشمش به سر مبارك پدر افتاد ناله‏اى از دل كشید و بیتاب شد و گفت: اى پدر! چه كسى تو را به خونت زنگین كرد؟!چه كسى رگ‌هاى تو را برید؟! اى پدر! چه كسى مرا در كودكى یتیم كرد؟! اى پدر! بعد از تو به چه كسى دل ببندم؟! چه كسى یتیم تو را بزرگ خواهد كرد؟! اى پدر! انیس این زنان و اسیران كیست؟! اى كاش من فدایت شده بودم! اى كاش من نابینا شده بودم! اى كاش من در خاك آرمیده بودم و محاسن به خون خضاب شده تو را نمى‌دیدم!آنگاه لب كوچك خود را بر لب‌هاى پدر نهاد و گریه شدیدى كرد و از هوش رفت! هر چه تلاش كردند، به هوش نیامد، و این عزیز حسین(علیه‏السلام) در شام به شهادت رسید. (4) 📚1.  كامل بهائى، ج 2، ص 172.   2. الحاویه تألیف قاسم بن محمّد بن احمد مأمونى از دانشوران اهل سنت است. نك: فوائد الرضویه، ص 112. 3. و نیز نك: منتخب طریحى، ج 1، ص 141؛ كامل بهائى، ج 2، ص 179؛ نفس المهموم، ص 45؛ الدمعة الساكبة، ج 5، ص 141. 4. نفس المهموم 456؛ الدمعة الساكبة 5/141.
. عصر عاشورا که دشمنان براى غارت به خیمه ها ریختند، در درون خیمه ها مجموعا ۲۳ کودک از اهل بیت علیه السلام را یافتند. به عمر سعد گزارش دادند که این ۲۳ کودک ، بر اثر شدت تشنگى در خطر مرگ هستند. عمر سعد اجازه داد به آنها آب بدهند. وقتى که نوبت به حضرت رقیه علیه السلام رسید آن حضرت ظرف آب را گرفت و دوان دوان به سوى قتلگاه حرکت کردیکى از سپاهیان دشمن پرسید: کجا مى روى ؟ حضرت رقیه علیه السلام فرمود: (سلام الله علیها) بابایم تشنه بود. مى خواهم او را پیدا کنم و برایش آب ببرم (سلام الله علیها)او گفت : آب را خودت بخور. پدرت را با لب تشنه شهید کردند.حضرت رقیه علیها السلام در حالی که گریه مى کرد، فرمود: پس من هم آب نمى آشامم. 🔹 نیز در کتاب مفاتیح الغیب ابن جوزى آمده است 🔹 که صالح بن عبدالله مى گوید موقعى که خیمه ها را آتش زدند و اهل بیت علیهم السلام رو به فرار نهادند، دخترى کوچک به نظرم آمد که گوشه جامه اش آتش گرفته ، سراسیمه مى گریست و به اطراف مى دوید و اشک مى ریخت . مرا به حالت او رحم آمد. به نزد او تاختم تا آتش جامه اش را فرو نشانم . همین که صداى سم اسب مرا شنید اضطرابش بیشتر شد. گفتم : اى دختر، قصد آزارت ندارم . بناچار با ترس ایستاد. از اسب پیاده شدم و آتش جامه اش را خاموش ‍ نمودم و او را دلدارى دادم . یکمرتبه فرمود: اى مرد، لبهایم از شدت عطش ‍ کبود شده ، یک جرعه آب به من بده . از شنیدن این کلام رقتى تمام به من دست داده ظرفى پر از آب به او دادم . آب را گرفت و آهى کشید و آهسته رو به راه نهاد. پرسیدم : عزم کجا دارى ؟ فرمود خواهر کوچکترى دارم که از من تشنه تر است . گفتم مترس ، زمان منع آب گذشت ، شما بنوشید گفت : اى مرد سوالى دارم ، بابایم حسین علیه السلام تشنه بود ، آیا آبش دادند یا نه ! گفتم : اى دختر نه والله ، تا دم آخر مى فرمود(اسقونى شربه من الماء) مى فرمود: یک شربت آب به من بدهید، ولى کسى او را آبش نداد بلکه جوابش را هم ندادندوقتى که آن دختر این سخن را از من شنید، آب رانیاشامید،بعضى ازبزرگان مى گوینداسم اوحضرت رقیه خاتون علیه السلام بوده است . ✅حضرت رقیه علیها السلام شیخ على فلسفى ص ۱۳ . بانوان خاندان نبوّت بعد از واقعه ی عاشورا شهادت پدران را از دخترانشان پنهان می‌کردند و به آنها می‌گفتند که پدران شما به سفر رفته‌اند. پ امام حسین علیه السلام دختر کوچک چهارساله ای داشت ، شبی از خواب بیدار شد و گفت: پدرم حسین کجاست؟ همین الآن او را در خواب دیدم که بسیار مضطرب و هراسان بود. فَلَمَّا سَمِعَتْ النِّسْوَةُ ذَلِکَ بَکَیْنَ وَ... إِرْتَفَعَ الْعَوِیلُ / وقتی بانوان حرم سخنان او را شنیدند، گریستند. صدای آه و ناله در آن فضا پیچید. فَأَمَرَ بِأَنْ یَذْهَبُوا بِرَأْسِ أَبیِهَا إِلَیْهَا / یزید دستور داد تا سر پدرش را برای او ببرند. فَأَتَوْاهُ بِالرَّأْسِ الشَّرِیفَةِ وَ جَعَلُوهُ فِي حُجْرِهَا فَقَالَتْ / سر شریف پدر را آوردند و در آغوش دختر گذاشتند. مَاهَذَا؟ / دختر پرسید: قَالُوا: رَأْسُ أَبیِکِ! / در جواب گفتند: سر پدر توست! یَا أَبَتَاهْ! مَنْ ذَالّذِي خَضَبَکَ بِدِمَائِکَ؟ / پدر جان! چه کسی محاسنت را به خون خضاب کرده است؟ یَا أَبَتَاهْ! مَنْ ذَالّذِي قَطَعَ وَرِیدَکَ؟/ پدر جان! چه کسی رگ های گردنت را بریده است؟ یَا أَبَتَاهْ! مَنْ ذَالّذِي أَیْتَمَنِي عَلَی صِغَرِ سِنِّي؟ / پدر جان! چه کسی مرا در این کودکی یتیم کرد؟ یَا أَبَتَاهْ! مَنْ بَقِیَ بَعْدَکَ نَرْجُوهُ؟ / پدر جان! چه کسی بعد از تو ماند تا امیدمان به او باشد؟ یَا أَبَتَاهْ! مَنْ لِلْیَتِیمَهةِ حَتَّی تَکْبُرَ؟ / پدر جان! چه کسی سرپرست این دختر یتیمت هست تا بزرگ شود؟ یَا أَبَتَاهْ! مَنْ لِلنِّسَاءِ الْحَاسِراتِ؟ / پدر جان! چه کسی حامی این بانوان بدون پوشش است؟ یَا أَبَتَاهْ! مَنْ لِلْاَرَامِلِ الْمَسْبِیَّاتِ؟ / پدر جان! چه کسی فریادرس این بیوه گان اسیر است؟ یَا أَبَتَاهْ! مَنْ لِلْعُیُونِ البَاکِیَاتِ؟ / پدر جان! چه کسی بر این چشم های اشک‌بار ترحّم می‌کند؟ یَا أَبَتَاهْ! مَنْ لِلضَّایِعَاتِ الْغَریبَاتِ؟ / پدر جان! چه کسی این گمشدگان غریب را پناه می‌دهد؟ یَا أَبَتَاهْ! مَنْ بَعْدُکَ؟ وَاخَیبَتَاهْ مِنْ بَعْدِکَ! وَاغُرْبَتَاهْ! / پدر جان! بعد از تو چه کسی مانده ؟ وای بر ناامیدی بعد از تو ! ای وای از غربت و تنهایی! یَا أَبَتَاهْ! لَیْتَنِي لَکَ الْفِدَاءُ! / پدر جان! ای کاش قربانی تو می‌شدم! یَا أَبَتَاهْ! لَیْتَنِي قَبْلَ هَذَا الْیَوْمِ عُمْیَاءٌ! / پدر جان! ای کاش قبل از این کور بودم. 📚کتاب چهل منزل با حسین(ع) .
. بند1⃣ اصل و نسبت میگه بی‌ همتایی رقیه چی بهتر از این نوه زهرایی رقیه عشقت به حسین اینو ثابت کرده به دنیا بابایی‌ترین دختر دنیایی رقیه چه مقامی داده خدا به تو ذکر تو هم شأنه با صلوات همه ی عالم آرزشونه یه روزی قربونی بشن برات پدرت کشتی نجاته و تویی معنای اهدنا الصراط زهرانشانی کهف امانی مافوق درک عقلی و فوق بیانی فخر زمین و فخر زمانی دریای لطف و رحمتی و بیکرانی بند2⃣ یک عمره فقط، دخیل دل رو به تو بستیم یک عمره سر ،سفره احسانت نشستیم هرچی داریم از کرم دستای توداریم مدیون توو، حرم بابای توهستیم همه می دونن با یه نیم نگات دردای بی‌درمون دوا میشه میگه این جمله رو با اعتقاد هرکسی که حاجت روا میشه با همون انگشتای کوچیکت چه گره های سختی وا میشه دل مبتلاته سر خاک پاته انقد کریمی که خود حاتم گداته تو صحن قلب هر شیعه جاته روزی سینه زن نمک روضه هاته بند3⃣ تو دلخوشی زینب و زهرای حسینی تو آینه ی روشن شب های حسینی کوثر که میگن، یکی از معناهاش رقیس دلخواه خدا، انا اعطینای حسینی ای عزیز جون امام حسین نوکری واسه تو عزته یه جور دیگه میفهمه تو رو هرکسی که اهل معرفته گریه های تو در غم امام جلوه مفهوم ولایته دنیا رقیه عقبا رقیه ای بهترین ترنم لبها رقیه محبوب قلب بابا رقیه جای تو روی شونه ی سقا رقیه شعر و سبک: .👇👇
MirzaMohamadi_Shab_3_Moharam_1403_a.mp3
5.51M
🏴السلام علیک یا بقیه الله آجرک الله فی مصیبة جدک 🔊 آن شب که من از ناقه افتادم و غش کردم بابا تو کجا بودی.. ◾️ با عجل الله تعالی فرجه الشریف 🎤حجت الاسلام
. (سلام الله علیها) به یزید گفتند: یکی از دختران امام حسین(علیه السلام) پدر را در خواب دیده گریه می‌کند و پدرش را می‌خواهد؛ گفت:بروید و سر پدرش را برایش ببرید؛ او کودک است و تشخیص نمی‌دهد؛ از طرفی شب است، شاید آرام بگیرد. کودکی را که پدر در سفر است دائماً چشم امیدش به در است هرصدایی که ز در می‌آید به گمانش که پدر می‌آید گفت:الان پدرم مرا در آغوش گرفته بود، الان در خواب دیدم پدرم مرا می‌بوسید؛ دست نوازش به سرم می‌کشید؛ عمه جان من بی‌پدری ندیده بودم، مدتی است پدرم را نمی‌بینم. اسلام سفارش کرده انسان به یتیم محبت کند؛ رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمود:«انا و کافل الیتیم کهاتین فی الجنه»انگشتان مبارک را کنار هم گذاشت و فرمود:کسی که یتیم را کفالت کند من و او در بهشت مثل این دو انگشت با هم هستیم؛ این قدر دربارۀ یتیم سفارش شده است؛ اما چه می‌گذرد بر یتیمی که یک وقت نگاه کند و ببیند سر بابا را مقابلش گذاشته‌اند. زن ها تماشا می‌کنند؛ آقا علی بن الحسین(علیه السلام) نگاه می‌کند، این بچه‌ها هم نگاه می‌کنند؛ رقیه روپوش طبق را کنار زد؛ یک قدری خیره خیره به سر بابا نگاه کرد، بعد دست برد و سر بابا را برداشت به سینه چسبانید و صدا زد:«یا ابتا من الذی ایتمنی عل صغر سنی؟من الذی قطع وریدک؟»بابا چه کسی مرا یتیم کرده؟چه کسی رگ‌های گردنت را برید؟«لیتنی کنتُ قبل هذا الیوم عمیاءً»ای کاش من کور شده بودم و سربریده‌ات را نمی‌دیدم! من به فدای سر نورانی‌ات سنگ جفا شکسته پیشانی‌ات بسکه دویدم عقب قافله پای من از ره شده پر آبله به روی من ز بس زده خصم دون ز سیلی‌اش گشته رخم نیلگون همین طوری که با پدر حرف می‌زد یک مرتبه دیدند رقیه ساکت شد؛ خرابه تاریک است، زن‌ها به حال خود مشغول گریه بودند؛ با خود گفتند: شاید خوابش برده؛ زینب(سلام الله علیها) جلو آمد و رقیه را تکان داد ناگاه دید:«لقد فارقَ روحُهَا الدنیا»روحش از بدنش مفارقت کرده است.»(نظری منفرد، 1391، 234) نظری منفرد، علی، (1391). در سوگ آل الله، قم:جلوه کمال. سلام_الله_علیها .👇
. بی نیاز از التماس و خواهش و اصرارها نام او شد چاره ساز مشکلاتم بارها دستهای کوچکش آنی به دادم می رسد هر زمانی که گره پیدا شود در کارها هر کسی آمد در این خانه بی منت گرفت خوب جایی آمدید امروز حاجت دارها لقمه ای از سفره اش درمان درد عالم است چای تلخ روضه ی او نسخه ی بیمارها ناز او از بعد عاشورا خریداری نداشت روضه اش را خوب می فهمند دختردارها خردسالان بیشتر هنگام بازی می دوند او ولی باید بگیرد دست بر دیوارها جای شانه یا عروسک ، آینه یا روسری تازیانه سهم او شد از سر بازارها .
▪️ ▪️مینویسم حسین میخونم کربلا ▪️خواب نمیرم بی لالایی... 👇👇