.
◾️ شهادت غم انگیز حضرت رقیه(س)
پرسید: عمه! پدرم کجاست؟
فرمود: به سفر رفته.
طفل دیگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسی از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جویی نمود، به گونه ای که با صدای ناله و گریه او تمام اهل خرابه به شیون و ناله پرداختند.
خبر را به یزید رساندند، دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند. رأس مطهر سید الشهدا (ع) را در میان طَبَق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل این دختر قرار دادند. سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر سید الشهدا (ع) را دید، سر را برداشت و در آغوش کشید.
بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلندتر شد، گفت: «پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ پدر جان چه کسی رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ» چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان یتیم به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی دیدم.»
دختر خردسال حسین(ع) آن قدر شیرین زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.
📚منابع:
نفس المهموم، شیخ عباس قمی، ص ۴۵۶
الدمع الساکه، بهبهانی، ص ۱۴۱
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#حضرت_رقیه
#پنجم_صفر
#شب_سوم_محرم
.
گریه امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در مصائب یکدیگر؛
در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که روزی حسین بن علی (علیهما السلام) به منزل برادرش حسن (علیه السلام) وارد شد و چون نگاهش به برادر افتاد، اشک از دیدگانش جاری شد. امام حسن (علیه السلام) پرسید: «چرا گریه میکنید؟»
امام حسین (علیه السلام) فرمود: «گریهام از ظلم و ستمهایی است که بر شما وارد میشود.»
امام حسن (علیه السلام) فرمود: «ظلمی که بر من وارد میشود، زهری است که در خفا و پنهانی به من مینوشانند و اینگونه من را به شهادت میرسانند. ولی «لا یوم کیومک یا اباعبدالله» هیچ روزی در عالم مانند روز شهادت تو نیست، زیرا سیهزار نفر که همه آنان ادعای اسلام و پیروی از امت جد ما محمد (صلیاللهعلیهوآله) را دارند دور تو را میگیرند و برای کشتن و ریختن خون تو و هتک حرمت و اسیر کردن زن و فرزندان و غارت کردن متاع تو آماده میشوند. در این موقع است که خداوند لعنت و نفرین خود را به بنیامیه متوجه میگرداند و آسمان خون میبارد و حتی حیوانات وحشی و ماهیان دریا در مصیبت تو خواهند گریست.»
📚منبع
الامالی، شیخ صدوق، ص ۱۷۷
#امام_حسن_ع
#مصائب_امام_مجتبی_ع
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_ابا_عبدالله_ع
#روز_عاشورا_وداع
#امام_حسن
.
.
🔳 امام حسین (ع) دشمن را به محاکمه کشید؛
سپاه اموی كار را برای پيشوای آزادی سخت گرفت، تا آن جایی كه بر خلاف دين و دفتر و آيين جوانمردی و آزادگی آب روان را نيز بر روی حسين عليهالسلام و خاندان و كودكانش بست و كاروان آزادی در فشار تشنگی و تنگنا قرار گرفت.
حسين عليهالسلام هنگامیكه روند كار را آن گونه ديد، به پا خواست و بر شمشير خويش بسان عصا تكيه زد و در برابر سپاه اموی بارساترين ندای خويش به روشنگری و خيرخواهی پرداخت. آن حضرت روی سخن را به آنان نمود و با صدايی بلند فرمود:
«انشدكم الله تعالي؛ هل تعرفون ان جدي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم؟»
قالوا: اللهم نعم.
قال: «انشدكم الله تعالي؛ هل تعلمون أن أمي فاطمة بنت محمد صلي الله عليه و آله؟»
قالوا: اللهم نعم.
قال: «انشدكم الله؛ هل تعلمون أن أبي علي بن أبي طالب عليهالسلام؟»
قالوا: اللهم نعم.
قال: «أنشدكم الله؛ هل تعلمون أن جدتي خديجة بنت خويلد أول نساء هذه الامة اسلاما؟»
قالوا: اللهم نعم.
قال: «أنشدكم الله؛ هل تعلمون أن حمزة سيدالشهداء عم أبي؟»
قالوا: اللهم نعم.
قال: «أنشدكم اله؛ هل تعلمون أن جعفر الطيار في الجنة عمي؟»
قالوا: اللهم نعم.
قال: «انشدكم الله؛ هل تعلمون أن هذا سيف رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم أنا متقلده؟»
قالوا: اللهم نعم.
قال: «انشدكم الله؛ هل تعلمون أن هذه عمامة رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم أنا لابسها؟»
قالوا: اللهم نعم.
قال: «انشدكم الله؛ هل تعلمون أن عليا عليهالسلام كان أول الناس اسلاما، و أكثرهم علما، و أعظمهم حلما، و هو ولي كل مؤمن و مؤمنة؟»
قالوا: اللهم نعم.
یعنی:
«شما را به خدا سوگند می دهم كه پاسخ دهيد، آيا مرا می شناسيد؟»
همگی فرياد كشيدند: آری، به خدا میشناسيم.
شما فرزند گرانمايه ی پيامبر خدا هستی كه درود خدا بر او و خاندانش باد.
فرمود: «شما را به خدا آيا می دانيد كه نيای گران قدر من پيامبر خداست؟»
همگی گفتند: آری! به خدا.
فرمود: «شما را به خدا آيا ميدانيد كه پدر گران قدرم اميرمؤمنان علي عليهالسلام است؟»
پاسخ دادند: آری، به خدا.
فرمود: «آيا میدانيد كه مام پرفضيلت و سرفراز من، فاطمه دختر پيامبر است؟»
گفتند: آری، میدانيم.
فرمود:«شما را به خدا آيا میدانيد كه مام بزرگم خديجه نخستين بانوی گرونده به اسلام و تصديق كننده پيامبر و پيشتاز در ياری اوست؟»
گفتند: آری به خدا!
فرمود: «شما را به خدا آيا می دانيد كه حمزه، سالار شهيدان و پشتيبان شجاع پيامبر، عموی پدر من بود؟»
گفتند: آری
فرمود: «شما را به خدا، آيا میدانيد كه جعفر طيار همان که در بهشت زیبای خدا پروازكند، عموی من است؟»
گفتند: آری می دانيم.
فرمود: «شما را به خدا آيا میدانيد اين شمشير را كه اينک من به كمر بستهام، شمشير پيامبر خداست و من وارث به حق اويم؟»
گفتند: آری
فرمود: «شما را به خدا آيا میدانيد اين عمامهای كه من بر سر خويش بستهام، همان عمامهی پيامبر خداست؟»
همگی گفتند: آری.
فرمود: «شما را به خدا، آيا می دانيد كه پدرم علی عليهالسلام پيشتازترين انسانها در اسلام و دانشمندترين آنان در علم و بردبارترين آنان در ميدان زندگی و پيشوا و سررشتهدار و سرپرست هر مرد و زن با ايمان و درست انديشی است؟
گفتند: آری.
اينجا بود كه پيشوای شهيدان همه را به محاكمه كشيد و فرمود: «فبم تستحلون دمي؟»
«پس چگونه و به كدامين جرم و به چه گناهی ريختن خون مرا روا میشماريد؟
و به چه مجوزی برای كشتن من همدست و همداستان شدهايد، در حاليكه پدرم در روز رستاخيز صاحب حوض كوثر است و آن چشمه جوشان در اختيار اوست و گناهكاران و ظالمان را به فرمان خدا از نوشيدن آب حيات باز میدارد؛ همان گونه كه شتر تشنه را از آب باز میدارند؟و نيز در حالیكه پرچم ستايش و سپاس در روز رستاخيز بر دست توانای اوست، چگونه با فرزندش اينگونه رفتار میكنيد؟»
📚منبع
لهوف، ابن طاووس، ص۱۳۴
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_ابا_عبدالله_ع
#روز_عاشورا_وداع
#امام_حسین
.
◾️ یاری امام حسین (ع) و شهادت وهب و ام وهب؛
وهب بن عبداللَّه بن جناب کلبی به میدان آمد. مادرش که با او بود گفت: فرزندم برخیز و پسر دختر پیامبر را یاری کن. گفت: چنین خواهم کرد ای مادر! او به نبرد آمد و می گفت: «اگر مرا نمی شناسید ابن کلبی هستم که اکنون با من و مبارزه ام آشنا خواهید شد و حمله ام را خواهید دید. انتقام خود و دوستانم را خواهم گرفت و اندوه را از امروز که با غم و اندوه همراه شده برطرف می کنم. ضربات من در نبرد، شوخی بردار نیست.»
وهب حمله کرد و گروهی را از پای در آورد. آن گاه نزد مادر و همسرش برگشت و به مادر گفت: از من خشنود شدی؟
مادر گفت: راضی نمی شوم تا در برابر فرزند دختر پیامبر کشته شوی! همسرش گفت: تو را به خدا مرا به اندوه و مصیبت خودت گرفتار نکن. مادر گفت: به سخنش گوش نده و در حضور نوه رسول اللَّه نبرد کن تا فردای قیامت شفیع تو باشد.
وهب به میدان رفت و می خواند: «ای مادر! من چون بنده مؤمنی ضمانت می کنم که با شمشیر و نیزه بر اینان بزنم تا طعم تلخ جنگ را بچشند. من مردی قوی و استوارم و در موقع سختی و بلا، سست نیستم. خدای دانا مرا کافی است چه این که به بزرگان عرب نسب می برم».
او پیوسته جنگید تا دستش بریده شد ولی توجهی نکرد و جنگید تا دست چپش هم قطع شد. مادر به سراغش آمد و خون از صورتش پاک می کرد که شمر متوجه این زن شد و غلامش را فرستاد و تا با عمودی بر سر او کوفت و سرش را شکست که منجر به قتلش شد. او نخستین زن شهید در نبرد حسینی بود.
📚منبع
مقتل خوارزمی، جزءالثانی، ص ۱۴۸
#حضرت_امام_حسین_ع
#اصحاب
#امام_حسین
.
◾️ آمدن حرّ به سمت امام حسین (ع)؛
وقتی امام حسین علیه السلام فریاد زد: «آیا یاری کننده ای نیست که برای خدا ما را کمک کند؟! آیا حمایت گری نیست تا از حرم رسول خدا دفاع کند؟!»
حرّ بن یزید این سخن را شنید، دلش پریشان و اشکش روان شد. در حال گریه و زاری همراه غلام ترکی اش سوی امام رفت.
او ابتدا نزد عمر سعد آمد و پرسید: آیا واقعاً با این مرد می جنگی؟
عمر گفت: بله، جنگی سخت که کمترینش افتادن سرها و دست ها باشد. حرّ گفت: آیا پیشنهادهای او مورد پذیرش شما نیست؟
عمر گفت: به خدا اگر دست من بود می پذیرفتم، ولی امیرِ تو راضی نمی شود.
حرّ با یکی از اقوام خود به نام قرة بن قیس از جمعیت دور شد و به کناری رفت. به قره گفت اسبت را آب داده ای؟ گفت: نه. گفت: نمی خواهی سیرابش کنی؟ قره می گوید: مطمئن شدم که می خواهد از جنگ کناره گیرد، در عین حال نمی خواهد من ببینم و او را لو دهم. گفتم: اسبم را آب نداده ام و با تو می آیم. با او کناری رفتم و اگر گفته بود که چه قصدی دارد، همراه او به سوی حسین علیه السلام می رفتم.
حرّ شروع به رفتن کرد که شخصی به او گفت: ابایزید! مشکوک به نظر می رسی، چه قصدی داری؟ گفت: خودم را بین بهشت و دوزخ می بینم و چیزی را بر بهشت ترجیح نمی دهم حتی اگر قطعه قطعه شوم یا بسوزم.
آن گاه اسبش را هِی کرد و با غلام ترکی اش به امام پیوست و گفت: یا بن رسول اللَّه! فدایت گردم، من همانم که از برگشت شما جلوگیری کردم و مجبورت کردم در این محل فرود آیی. به خدا سوگند! گمان نمی کردم پیشنهادهای تو را رد کنند و اگر می دانستم که می خواهند تو را بکشند هرگز چنین برخوردی با تو نمی کردم. اکنون توبه کار آمده ام تا در برابرت بجنگم و کشته شوم. آیا توبه ام پذیرفته می شود؟
امام فرمود: «آری خدا بازگشتت را می پذیرد و تو را می بخشد.» اسمت چیست؟ گفت: حُرّ (آزاد). فرمود: «تو آزاده ای همان گونه که مادرت نام نهاده است، آزاد در دنیا و آخرت، فرود آی.»
📚منبع
مقتل خوارزمی ،جز الثانی، ص ۵۶۷
#حضرت_امام_حسین_ع
#اصحاب
#امام_حسین
.
◼️ امام حسین (ع) برادرش عباس (ع) و نافع بن هلال را برای آوردن آب فرستاد؛
نامهای بدین شرح از عبید الله بن زیاد به عمر بن سعد رسید:
بین حسین و یارانش و آب حائل شو، مگذار قطرهای از آن بچشند همانگونه که با امیرالمؤمنین عثمان آن مرد متقی و زکّی و مظلوم معامله شد!
ابی مخنف میگوید سلیمان بن راشد از حمید بن مسلم ازدی برایم نقل کرده است که عمر بن سعد، عمرو بن حجّاج را با پانصد اسب سوار فرستاد تا در شریعه [آبشخور] مستقر گردیده و مانع شدند حسین [علیه السّلام] و یارانش حتی یک قطره از آن آب را بنوشند، این جریان سه روز قبل از کشته شدن حسین [علیه السّلام] بود!»
وقتی تشنگی حسین و یارانش شدّت یافت برادرش عباس بن علی بن ابی طالب را خواست و با سی اسب سوار و بیست پیاده همراه با بیست مشک به طرف شریعه فرستاد؛ آنها آمدند تا این که شبانگاه به آب نزدیک شدند، نافع بن هلال جملی پرچم به دست، پیشاپیش آنها حرکت میکرد عمرو بن حجّاج زبیدی گفت: ای مرد کیستی؟ [نافع گفت: نافع بن هلال] عمرو گفت: چرا اینجا آمدی؟ هلال گفت: آمدهایم تا از این آبی که ما را از آن منع کردهاید بنوشیم. عمرو گفت: بنوش، گوارایت باشد. هلال گفت: نه، و الله قطرهای از آن نمینوشم در حالی که حسین و اصحابش تشنهاند. آنگاه اشارهای کرد و اصحاب حسین یکباره جلوی عمرو ظاهر شدند.
عمرو گفت: به هیچ وجه اینها نمیتوانند آب بنوشند، اصلا ما اینجا قرار گرفتهایم تا آب را بر آنها ببندیم.
همین که سربازان نافع به نافع نزدیک شدند به آنان گفت: مشکهایتان را پر کنید! سربازان هم یورش آورده مشکهایشان را پر کردند. اینجا عمرو بن حجاج و یارانش به سویشان حمله بردند، ولی عباس بن علی و نافع بن هلال جلویشان را سد کردند، بعد به یاران خویش پیوستند و گفتند بروید؛ ولی خودشان ایستادند، عمرو بن حجاج و یارانش هم بار دیگر برگشتند. دو گروه اندکی یکدیگر را تعقیب کردند تا اینکه در نهایت اصحاب حسین [علیه السّلام] مشکها را به حسین [علیه السّلام] رساندند.
آن شب نافع بن هلال یکی از یاران عمرو بن حجّاج را با نیزه زخمی کرده بود که بعدا جای زخم چرکین شد و او مرد. او اولین کشته سپاه عبید الله بود که آن شب مجروح شده بود.
📚منبع
تاریخ طبری، ج ۵، ص ۴۱۲
#حضرت_امام_حسین_ع
#اصحاب
#امام_حسین
.
◾️ اهانت عبیدالله بن زیاد به لب و دندان مبارک امامحسین(ع)
سر امام حسین(ع) به مجلس ابن زیاد آورده شد و در مقابل او گذاشته شد. او با چوب خیزران شروع کرد به کوبیدن بر دندانهای حسین(ع) در حالی که زید بن ارقم صحابه رسول خدا(ص) آنجا بود و به ابن زیاد گفت:
«این چوب را بر دندانهای حسین نزن؛ زیرا خودم دیدم که رسول خدا بر این لب و دندان بوسه میزد.»
📚منبع
ارشاد، حسن بن محمد دیلمی، ج ۲، ص ۱۱۵
الاخبارالطوال، دینوری، ص ۲۹۵
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#خروج_از_کربلا
#مداحی_عالمانه
◼️ خطبه حضرت زینب(س) در کوفه
خاندان رسول خدا(ص) را همانند اسیران بردند تا وارد کوفه شدند. مردم کوفه از خانهها بیرون آمده و آنها را تماشا میکردند و اظهار ناراحتی کرده میگریستند. علی بن الحسین(ع) که در این حال، بیمار و در غل و زنجیر بسته بود و بیماریاش او را از پا در آورده بود، فرمود: «اینها برای ما گریه میکنند و ناراحتند، پس چه کسی این فاجعه را آفریده است؟»
بیهقی مورخ گوید: سال ۶۱ که حسین(ع) در آن کشته شد، سال اندوه نام گرفت.
بشیر بن حذیم اسدی گوید: آن روز به زینب(س) نگاه میکردم. زن با حشمتی چون او ندیدم که این گونه سخن بگوید. گویی از زبان امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) سخن میگفت. به مردم اشاره کرد که ساکت شوید! نفسها در سینه حبس شد و زنگولهها به سکون در آمد.
آن گاه چنین گفت: «سپاس خدای را و درود بر پدرم محمد رسول خدا(ص) و بر خاندان پاک و برگزیدهاش که آل اللَّه هستند. ای اهل کوفه! ای اهل دورویی و خیانت و فریب! آیا میگریید؟ چشمانتان نخشکد و نالهتان آرام نگیرد. مَثَل شما چونان زنی است که بعد از تابیدن پشمها آنها را باز کند. آیا سوگند و پیمانتان را مایه خیانت و فریب قرار میدهید؟ در میان شما جز لاف زن و بدبخت و بدعنق و فاسد و زن ذلیل و دشمن ترس نیست. شما همانند سبزه روی زباله و گچکاری بر روی قبر هستید. بدکاری مرتکب شدید. خشم خدا بر شما باد و در عذاب او جاودان باشید.»
«آیا گریه و زاری میکنید؟ آری! به خدا که فراوان بگریید و کم بخندید چون ننگ و رسوایی به بار آوردید که با هیچ آبی شسته نخواهد شد. چگونه ننگ کشتنِ زاده خاتم انبیا و سید جوانان اهل بهشت و پناه خوبان و حلّال مشکلات و نشانه راه و روانی زبانتان را خواهید شست؟ بدانید که بد گناهی کردید، دور باشید و لِه شوید. زحمتتان بیهوده بود و دستانتان بریده. معاملهای بیسود و خریدن خشم الهی بود و ذلت و بیچارگی بر شما نوشته شد. وای بر شما ای مردمان کوفه! میدانید چه جگری از پیامبر دریدید و چه خونی از او ریختید؟»
«با چه کریمی درگیر شدید و به حرم پیامبر(ص) دست یازیدید و هتک حرمتش کردید. فاجعهای به بار آوردید که نزدیک است آسمانها از آن بشکافد و زمین، دهان باز کند و کوهها منفجر شود. کاری که شما مرتکب شدید به اندازه آسمان و زمین، زشت و خطرناک و نابوده کننده بود. آیا از این که آسمان خون بگرید در شگفتید؟ عذاب آخرت سختتر و ذلیل کنندهتر است و آن جا یاوری برایتان نخواهد بود. گمان نکنید که مهلت به نفعتان است که خدای عزّ و جل را عجله بر نمیانگیزد و بیم از دست رفتن انتقام ندارد. هرگز چنین نیست بلکه پروردگارتان در کمین گاه است. در انتظار تحقق ابتدای سوره نحل و آخر سوره صاد باشید.»
بشیر گوید: مردم در آن روز چنان سرگردان بودند که گویی مَست هستند. میگریستند و اندوهناک بودند. ضجّه میزدند و تأسف میخوردند. از شدت ناراحتی دستانشان را در دهان کرده بودند. پیرمرد کوفی که کنار من ایستاده بود، آن قدر گریسته بود که صورتش خیس بود. او خطاب به زینب(س) میگفت: راست میگویی، پدر و مادرم فدایت باد! پیران خانواده شما بهترین پیران، جوانانتان بهترین جوانان و زنانتان بهترین زنان و نسل شما بهترین نسل است که شرمندگی و بدبختی برایتان نیست.
📚منبع
ترجمه مقتل خوارزمی، مصطفی صادقی، ص۱۷۶
#امام_حسین
#مصائب_اباعبدالله
#خروج_از_کربلا
#مداحی_عالمانه
.
◾️ امام حسین(ع) با دل پر خون از دخترانش جدا شد
در بعضى از روایات نیز آمده است حضرت سکینه(س) در روز عاشورا به خواهر سه سالهاى (که به احتمال قوى همان رقیه(س) باشد) گفت: «بیا دامن پدر را بگیریم و نگذاریم برود کشته بشود.»
امام حسین(ع) با شنیدن این سخن بسیار اشک ریخت و آنگاه رقیه(س) صدا زد: «بابا! مانعت نمىشوم. صبر کن تا تو را ببینم.» امام حسین(ع) او را در آغوش گرفت و لبهاى خشکیدهاش را بوسید. در این هنگام آن نازدانه ندا داد: «العطش العطش، فان الظما قدا احرقنى؛ بابا بسیار تشنهام، شدت تشنگى جگرم را آتش زده است.»
امام حسین(ع) به او فرمود: «کنار خیمه بنشین تا براى تو آب بیاورم.» آنگاه امام حسین(ع) برخاست تا به سوى میدان برود. باز هم رقیه(س) دامن پدر را گرفت و با گریه گفت: «یا ابه این تمضى عنا؟»
«بابا جان کجا مىروى؟ چرا از ما بریدهاى؟» امام علیهالسلام یک بار دیگر او را در آغوش گرفت و آرام کرد و سپس با دلى پر خون از او جدا شد.
📚منبع
حضرت رقیه(س)، شیخ علی فلسفی، ص۵۵۰
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#شهادت_حضرت_رقیه_س
#مداحی_عالمانه
.
✔️ زیارت امام حسین(ع) را ترک مکن
از علی صائغ نقل شده که امام صادق(ع) فرمود: «ای علی! به زیارت حسین(ع) برو و آن را ترک مکن.» علی صائغ میگوید: عرض کردم: چه ثواب و پاداشی برای زائرش دارد؟ امام فرمود:
«مَنْ أَتَاهُ مَاشِیاً کتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُ سَیئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً فَإِذَا أَتَاهُ وَکلَ اللَّهُ بِهِ مَلَکینِ یکتُبَانِ مَا خَرَجَ مِنْ فِیهِ مِنْ خَیرٍ وَ لَا یکتُبَانِ مَا یخْرُجُ مِنْ فِیهِ مِنْ سَیئٍ وَ لَا غَیرِ ذَلِک فَإِذَا انْصَرَفَ وَدَّعُوهُ وَ قَالُوا یا وَلِی اللَّهِ مَغْفُورٌ لَک أَنْتَ مِنْ حِزْبِ اللَّهِ وَ حِزْبِ رَسُولِهِ وَ حِزْبِ أَهْلِ بَیت رَسُولِهِ وَ اللَّهِ لَا تَرَی النَّارَ بِعَینِک أَبَداً وَ لَا تَرَاک وَ لَا تَطْعَمُک أَبَدا.»
«کسی که به زیارت ایشان برود، خداوند به ازای هر قدمی، حسنهای برایش مینویسد و از او گناهی را پاک میکند و یک درجه ارتقای رتبه پیدا میکند. پس وقتی به مرقد حسین(ع) رسید، خداوند دو فرشته را بر او مأمور میکند تا هرچه از خیر و خوبی و صلاح از دهانش خارج میشود، برایش بنویسند و اگر چیزی خواست که به صلاحش نبود، برایش ثبت نکنند و هنگامی که از زیارت باز میگردد، با او وداع کرده و میگویند: ای دوست خدا! بخشیده شدی؛ تو از حزب خدا و حزب پیامبرش و حزب اهل بیتش هستی. به خدا سوگند هرگز به چشم خودت آتش را نخواهی دید و آتش نیز تو را نمیبیند و نمیسوزاند.»
📚منبع
کامل الزیارات، جعفر بن محمد قولویه، ص ۲۵۵
#حضرت_امام_حسین_ع
#فضائل_زیارت_امام_حسین_ع
#مداحی_عالمانه
.
.
#زائر_کربلا
✅ اجر زیارت پیاده امام حسین(ع)
ابوصامت از امام صادق(ع) نقل میکند:
«مَنْ أَتَی الْحُسَینَ(ع) مَاشِیاً کتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکلِّ خُطْوَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَیئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ أَلْفَ دَرَجَةٍ فَإِذَا أَتَیتَ الْفُرَاتَ فَاغْتَسِلْ وَ عَلِّقْ نَعْلَیک وَ امْشِ حَافِیاً وَ امْشِ مَشْی الْعَبْدِ الذَّلِیلِ فَإِذَا أَتَیتَ بَابَ الْحَیرِ فَکبِّرِ اللَّهَ أَرْبَعاً.»
«هر کسی پیاده به زیارت قبر حسین(ع) برود، خداوند برای هر قدمی هزار حسنه نوشته و هزار گناه از او پاک میکند و رتبهاش هزار درجه بالا میرود. پس هرگاه به فرات رسیدی، غسل کن و کفشهایت را درآور و پابرهنه راه برو؛ به مانند عبد ذلیل راه برو؛ پس وقتی به درب حَرَم رسیدی، چهار بار تکبیر بگو و کمی راه برو و دوباره چهار بار تکبیر بگو.»
📚منبع
کامل الزیارات، جعفر بن محمد قولویه، ص ۲۵۵
.
◾️ آثار زیارت امام حسین(ع)
ابن مشکان از امام صادق(ع) نقل میکند که حضرت فرمود:
«مَنْ زَارَ الْحُسَینَ(ع) مِنْ شِیعَتِنَا لَمْ یرْجِعْ حَتَّی یغْفَرَ لَهُ کلُّ ذَنْبٍ وَ یکتَبَ لَهُ بِکلِّ خُطْوَةٍ خَطَاهَا وَ کلِّ یدٍ رَفَعَتْهَا دَابَّتُهُ أَلْفُ حَسَنَةٍ وَ مُحِی عَنْهُ أَلْفُ سَیئَةٍ وَ یرْفَعُ لَهُ أَلْفُ دَرَجَةٍ.»
«هر که از شیعیان ما حسین(ع) را زیارت کند، باز نمی گردد، مگر این که همه گناهانش بخشیده میشود و به ازای هر قدمی که برمیدارد و هر دستی که به سوی آسمان توسط هر کسی بالا میرود، برایش هزار حسنه نوشته میشود و هزار گناهش پاک میشود و هزار درجه بالا میرود.»
📚منبع
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۹۸، ص ۲۵
.