♠️ تیر باران بدن امام حسن مجتبی علیه السلام؛
مرحوم علامه مجلسی و محدث قمی و ابن شهر آشوب نوشته اند که هنگام دفن بدن مبارک امام حسن علیه السلام دستور دادند جنازه ی آن حضرت را تیر باران نمودند تا جایی که هفتاد تیر از جنازه ی آن حضرت بیرون کشیدند(۱)
پس بنی هاشم خواستند شمشیر بکشند و جنگ کنند؛ ولی امام حسین علیه السلام فرمود: «به خدا سوگند! وصیت برادرم را ضایع نکنید. پس به آنها فرمود: اگر وصیت برادرم نبود، هر آینه او را دفن می کردم و بینی های آنها را به خاک می مالیدم» و آنگاه جنازه را به طرف بقیع حرکت دادند و در کنار جده اش فاطمه ی بنت اسد دفن نمودند(۲)
📚منبع
(۱) کشف الغمة، اربلی، ج ۲، ص ۱۶۱ به نقل از جنابذى از علماى اهل سنت.
(۲)کشف الغمة، اربلی، ج ۲، ص ۱۶۰، به نقل از ابن طلحه شافعى.
#امام_حسن
#مصائب_امام_مجتبی_ع
#شهادت_امام_حسن
#بیست_و_هشت_صفر
#بیست_و_هشتم_صفر
🏴 وصیت امام حسن مجتبی (ع) و تشییع پیکر پاک او؛
در ارشاد مفید در بیان وصیت آن حضرت آمده است: «هر گاه من از دنیا رفتم چشم مرا بپوشان، مرا غسل ده، کفن نما و بر تختخهای (تابوتی) گذارده، کنار مزار جدم رسول خدا(ص) ببر، تا تجدید عهدى کنم. سپس مرا به سوی قبر جدهام فاطمه بنت اسد(مادر امیرالمؤمنین) منتقل کن و در آنجا به خاک بسپار.»
سپس آنحضرت فرمود: به زودى خواهى دید جمعى به این گمان که مىخواهى مرا در کنار قبر جدم به خاک بسپاری، براى جلوگیرى گرد هم مىآیند و مقابلتان میایستند. اکنون به تو سفارش مىکنم برای خدا سعى کن در پاى جنازه من، خونی ریخته نشود. … مروان و سایر بنی امیه که جزو دار و دسته او بودند یقین کردند که مردم مشایعت کننده قصد دارند بدن مطهر را در کنار رسول خدا به خاک بسپارند؛ از اینرو خود را مجهز به تجهیزات نبرد کردند و با اجتماع خود راه را بر کاروان عزادار بستند. همینکه امام حسین(ع) بدن مبارک را به سوی مزار شریف پیامبر(ص) حرکت دادند تا تجدید عهدی با جدش رسول خدا کرده باشد؛ طرف مقابل (پیروان سقیفه) در قالب جماعتی در مقابلشان صف آرایی کردند و مانع آنها شدند. عایشه هم سوار بر قاطری به جمع آنها ملحق شد؛ در حالیکه میگفت: ما را با شما چه کار؟! میخواهید کسی را وارد خانه من کنید که من محبت و ارادتی نسبت به او ندارم؟
مروان نوکر معاویه که زمینه را برای عقده گشایی مناسب دید دهان باز کرد و گفت: عثمان در دورترین نقطه مدینه دفن شود و حسن در کنار پیامبر؟! چنین چیزی نشدنی است و بعد با جمله «وَ أَنَا أَحْمِلُ السَّیْفَ» تشیع کنندگان را تهدید به جنگ و برخورد شدید کرد.
نزدیک بود فتنهای به پا شود که ابن عباس جلو رفت و خطاب به مروان گفت:« ارْجِعْ یَا مَرْوَانُ مِنْ حَیْثُ جِئْتَ » برگرد به همان جایی که بودی؛ ما قصد نداریم این بدن مطهر را در کنار رسول خدا به خاک بسپاریم؛ تنها قصدمان این است که با زیارت دادن این بدن مبارک، تجدید عهدی با رسول خدا(ص) شده باشد و بعد از آن به سمت بقیع رفته و او را بنابر وصیت حضرتش در کنار قبر مادربزرگش فاطمه [بنت اسد] به خاک میسپاریم.
مطمئن باش اگر وصیت کرده بود که بدن مطهرش را کنار رسول خدا دفن کنیم تو کوچکتر از آن بودی که بتوانی مانع ما شوی، و لکن آنحضرت به خدا و رسولش و نیز حرمت قبر شریفش بیش از دیگران عالم است و میدانست که نباید خرابى در آن پدید آید، چنانچه این کار را دیگران کردند و بدون اذن آن حضرت(ص) به خانهاش وارد شدند.
و باز در ارشاد آمده است: ابن عباس پیش آمد و خطاب به عایشه گفت: این چه رسوائى است؟ عایشه! روزى بر استر و روزى بر شتر! (اشاره به جنگ جمل) میخواهى نور خدا را خاموش کنى و با دوستان خدا بجنگى؟ بازگرد! و از آنچه میترسیدى خیالت راحت باشد که ما طبق وصیت، بدن مطهر را اینجا دفن نمیکنیم خوشحال باش که تو به هدفت رسیدى ولی خدا هر گاه که باشد انتقام اهل بیت عصمت را از دشمنانشان خواهد گرفت.
«وَ قَالَ الْحُسَیْنُ وَ اللَّهِ لَوْ لَا عَهْدُ الْحَسَنِ إِلَیَّ بِحَقْنِ الدِّمَاءِ وَ أَنْ لَا أُهَرِیقَ فِی أَمْرِهِ مِحْجَمَةَ دَمٍ لَعَلِمْتُمْ کَیْفَ تَأْخُذُ سُیُوفُ اللَّهِ مِنْکُمْ مَأْخَذَهَا وَ قَدْ نَقَضْتُمُ الْعَهْدَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ وَ أَبْطَلْتُمْ مَا اشْتَرَطْنَا عَلَیْکُمْ لِأَنْفُسِنَا»؛ و امام حسین(ع) فرمود: «به خدا سوگند! اگر برادرم با من پیمان نبسته بود که خونی ریخته نشود، می دیدید که چگونه شمشیرها جان شما را می ستاند، شما همان روسیاهانی هستید که عهد میان ما و خودتان را شکستید و شرایط آنرا باطل ساختید.»
آنگاه جنازه امام حسن مظلوم (ع) را به طرف بقیع برده و در کنار قبر جدهاش فاطمه بنت اسد به خاک سپردند.
📚منبع
الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۱۶
#امام_حسن
#مصائب_امام_مجتبی_ع
.
گریه امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در مصائب یکدیگر؛
در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که روزی حسین بن علی (علیهما السلام) به منزل برادرش حسن (علیه السلام) وارد شد و چون نگاهش به برادر افتاد، اشک از دیدگانش جاری شد. امام حسن (علیه السلام) پرسید: «چرا گریه میکنید؟»
امام حسین (علیه السلام) فرمود: «گریهام از ظلم و ستمهایی است که بر شما وارد میشود.»
امام حسن (علیه السلام) فرمود: «ظلمی که بر من وارد میشود، زهری است که در خفا و پنهانی به من مینوشانند و اینگونه من را به شهادت میرسانند. ولی «لا یوم کیومک یا اباعبدالله» هیچ روزی در عالم مانند روز شهادت تو نیست، زیرا سیهزار نفر که همه آنان ادعای اسلام و پیروی از امت جد ما محمد (صلیاللهعلیهوآله) را دارند دور تو را میگیرند و برای کشتن و ریختن خون تو و هتک حرمت و اسیر کردن زن و فرزندان و غارت کردن متاع تو آماده میشوند. در این موقع است که خداوند لعنت و نفرین خود را به بنیامیه متوجه میگرداند و آسمان خون میبارد و حتی حیوانات وحشی و ماهیان دریا در مصیبت تو خواهند گریست.»
📚منبع
الامالی، شیخ صدوق، ص ۱۷۷
#امام_حسن_ع
#مصائب_امام_مجتبی_ع
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_ابا_عبدالله_ع
#روز_عاشورا_وداع
#امام_حسن
.
.
#شهادت_امام_حسن
🏴 شادی معاویه بعد از شهادت امام حسن(ع)
ابن خلکان، از استوانههای علمی اهل سنت در اینباره مینویسد: هنگامی که خبر (شهادت) حسن(ع) به معاویه رسید، صدای تکبیرش از کاخ خضراء شنیده شد. پس اهل شام نیز به تبعیت از او تکبیر گفتند. فاخته همسر معاویه به او گفت: چشمت روشن ای امیرالمومنین! چه باعث شد تا تکبیر بگویی؟ معاویه گفت: حسن از دنیا رفت. فاخته گفت: آیا به خاطر فوت پسر فاطمه تکبیر میگویی؟ معاویه گفت: به خدا سوگند به خاطر شادمانی از مرگ او تکبیر نگفتم اما خیالم راحت شد.
در آن موقع ابن عباس در شام بود و بر معاویه وارد شد. معاویه گفت: ای ابن عباس، آیا میدانی برای خانوادهات چه اتفاقی افتاده است؟ ابن عباس گفت: نمیدانم چه اتفاقی افتاده است اما تو را شاد و خندان میبینم و خبر تکبیر گفتن و سجده تو به من رسیده است. معاویه گفت: حسن از دنيا رفت. ابن عباس گفت: خدا ابومحمد (کنیه امام حسن) را رحمت كند. اين جمله را سه بار گفت.
سوگند به خدا كه اى معاويه، بدن او قبر تو را نخواهد بست (پر نخواهد کرد) و كم شدن عمر او، بر عمر تو نخواهد افزود، اگر ما به امام حسن(ع) ملحق شويم به پيشواى پرهيزگاران و انگشتر پیامبران ملحق شدهايم و خداوند اين دورى را جبران و اين اندوه را تسكين خواهد داد و پس از آن خداوند براى ما جانشين انتخاب خواهد كرد.
📚منبع
وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج۲، ص۶۶
#امام_حسن
#مصائب_امام_مجتبی_ع
#مداحی_عالمانه
.
🏴 خیانت یاران امام حسن(ع) و تنهایی امام/ ۱
یاران امام در پیروزی بدون دردسر معاویه نقش اساسی را ایفا نمودند. در این میان عملکرد یکی از کسانی که امام حسن(ع) به او اطمینان کامل نموده و فرماندهی سپاهش را به او واگذار کرده بود از دیگران به مراتب پررنگتر است. او کسی جز عبیدالله بن عباس نبود.
عبیدالله بن عباس فرمانده لشگر امام حسن(ع) نتوانست در برابر پیشنهادهای معاویه مقاومت کند و به راحتی فریب خورد و با عدهای زیادی از زیردستان خود در حدود هشت هزار نفر شبانه به اردوگاه معاویه پیوست و سپاهیان امام را بدون فرمانده رها نمود.
این درحالی بود که در دوره امام علی(ع) فرستاده معاویه به مکه دو فرزند خردسال عبیدالله بن عباس را سر بریده بود.
انتظار آن بود که عبیدالله نه به خاطر امام بلکه به خاطر دو فرزندی که معاویه از او کشته بود به معاویه نپیوندد، ولی دنیاطلبی او تمام خاطرات تلخش را نیز به فراموشی سپرد.
📚منبع
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۴، ص ۵۱
تاریخ یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب، ج۲، ص ۱۴۱
#امام_حسن_مجتبی_ع
.....
🏴 خیانت یاران امام حسن(ع) و تنهایی امام/ ۲
صبحگاه وقتی سپاه امام برای نماز حاضر شدند، عبیدالله بن عباس(فرمانده سپاه امام) غایب بود. ناچار شخص دومی که از سوی امام(ع) به عنوان جانشین عبیدالله منصوب شده بود و قیس بن سعد بن عباده انصاری نام داشت، فرماندهی سپاه را به عهده گرفت و نماز جماعت را به جا آورد. وسوسههای معاویه در خصوص قیس سازگار نشد. ولی معاویه که به مقصود نهایی خود نرسیده بود با شایعهسازی توسط جاسوسان خود در میان سپاه قیس باعث سردرگمی و کلافگی آنان شد.
با فرار عبیدالله ابن عباس و دیگر فرماندهان سپاه امام حسن(ع) شرایط بسیار نامطلوبی پدید آمد، امام(ع) که برای جمع آوری سپاه به مدائن رفته بود نه تنها موفق به انجام این کار نشد، بلکه عدهای از سپاهیانش بر او شوریدند و به خیمهاش ریخته به غارت پرداختند، آنان حتی سجاده زیر پای حضرت را ربودند و “عبدالرحمن ازدی” ردای آن حضرت را از دوشش کشید. حضرت بدون اینکه ردایی بر تن داشته باشد سوار اسب شده و در ساباط به راه افتاد.
همین که به “مظلم ساباط” رسید ناگاه یکی از خوارج به نام جراح بن سنان پیش آمد، لگام اسب حضرت را گرفت و گفت حسن تو نیز همانند پدرت کافر شدی و خنجری مسموم به ران مبارک حضرت زد که تا استخوان شکافته شد.
این ضربت به طوری سهمگین بود که حضرت بسیار رنجور و بیمار گشت.
📚منبع
البدایه و النهایه، ابن کثیر دمشقی، ج۸، ص۱۵
الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۱۳
تاریخ الامم و الملوک، طبری، ج ۵، ص ۱۹۵
.