📣 توطئه خوارج بر علیه امام حسن (ع)؛
خوارج یعنی همان مقدس مآبهای جاهل در کمین امام حسن(ع) بودند تا آن حضرت را بکشند. بهانه آنها این بود که چرا با معاویه ترک جنگ کرده است.
آن حضرت را (العیاذ بالله) مشرک و مُذلِّ المومنین میخواندند. یکی از آنها به نام جرّاح بن سنان در مسیر مدائن سر راه دهنه اسب آن حضرت را گرفت و با شمشیری که در دست داشت چنان به ران آن حضرت زد که گوشت شکافته شد و به استخوان رسید.
امام از شدت آن زخم دست به گردن آن مرد افکند و با هم به زمین افتادند یکی از شیعیان امام حسن (ع) به نام عبدالله بن خطل برجهید و شمشیر ضارب را از او گرفت و او را کشت. مرد دیگری را نیز که همراه آن جنایتکار بود گرفتند و کشتند.
امام حسن(ع) را در مدائن به خانه سعد بن مسعود ثقفی والی مدائن بردند و در آنجا به معالجه پرداخت.
📚منبع
ترجمه ارشاد مفید، ج ۲، ص ۸
سوگنامه آل محمد(ص)، محمد محمدی اشتهاردی، ص ۵۷
#امام_حسن
#شهادت_امام_حسن
........
.
◾️نانجیبانی که سجّاده از زیر پای امام حسن علیهالسلام کشیدند و خنجر به پای مبارک آن حضرت زدند و از بالای اسب او را به زمین انداختند...
شیخ مفید در «الارشاد» مینویسد:
در نزدیکی مدائن در محلی به نام «ساباط» إمام حسن علیهالسلام خطبهای برای یاران خود ایراد نمودند تا بدین جهت آنان را امتحان کنند؛ سپس وارد خیمه شدند و بر روی سجاده خود به عبادت پرداختند.
در این هنگام بود که برخی از خوارج و منافقینی که در لشکر آن حضرت بودند،
ثُمَّ شَدُّوا عَلَی فُسْطَاطِهِ وَ انْتَهَبُوهُ حَتَّی أَخَذُوا مُصَلَّاهُ مِنْ تَحْتِهِ
▪️به خیمههای آن حضرت هجوم آورده و اموال وی را غارت کردند و حتی سجاده آن حضرت را از زیر پایش کشیدند.
🩸با مشاهده این وضعیت، شب هنگام، امام علیهالسلام از تاریکی شب استفاده کردند و در حال عبور از ساباط مدائن بودند که ملعونی از بنی اسد که به او «جراح بن سنان» میگفتند بر سر راه آن حضرت آمد و در حالی که خنجری در دست داشت، افسار اسب امام را گرفت و گفت:
اللَّهُ أَکْبَرُ أَشْرَکْتَ یَا حَسَنُ کَمَا أَشْرَکَ أَبُوکَ مِنْ قَبْلُ
▪️اللّه اکبر ای حسن! همان طور که پدرت پیش از این کافر شد، تو نیز کافر شدی.
ثُمَّ طَعَنَهُ فِی فَخِذِهِ فَشَقَّهُ حَتَّی بَلَغَ الْعَظْمَ
▪️آنگاه با خنجری که در دست داشت آن چنان به ران آن حضرت زد که آن را شکافت و به استخوان رسید.
ثُمَّ اعْتَنَقَهُ الْحَسَنُ علیه السلام وَ خَرَّا جَمِیعاً إِلَی الْأَرْضِ
▪️امام حسن علیه السّلام دست به گردن آن ملعون انداخت و هر دو روی زمین افتادند.
📚الإرشاد ص ۱۷۰
📚بحارالانوار ج۴۴ ص۴۷
✍ آه یا امام مجتبی...
چه کنیم تا اسم «با صورت به زمین خوردن» و «از بالای اسب به زمین افتادن» میآید، خاطر ما به همان ساعتی میرود که «مُقبل» آن ساعت دردناک را اینگونه سرود و «سیّد بن طاووس» اینگونه نوشت:
➖... ضعف و سُستی در اثر زخمها و جراحات بسیار، بر سیدالشهداء علیهالسلام عارض شد و از اثر اصابت تیرهای بسیار بر بدنش، مانند خارپشت به نظر میآمد. در این هنگام، صالح بن وهب مَرّی (یا مُزنی) ملعون با نیزهای بر پهلوی امام عليهالسلام زد،
فَسَقَطَ الْحُسَيْنُ علیهالسلام عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى خَدِّهِ الْأَيْمَنِ.
▪️در این هنگام، سیدالشهداء علیهالسلام از بالای اسب با گونه راست، بر زمین افتاد.
📚لهوف ص۱۹۳
➖هوا ز جور مخالف،چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گـردید
بلند مرتبـه شاهی ز صدر زین افــتاد
اگــر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد...
#شهادت_امام_حسن علیهالسلام
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
📻 بشنوید | #سخنرانی سیره #امام_حسین علیه السلام جلسه #سوم 🎤 #دکتر_سعید_طاوسی 🕌 مجمع یاس کبود 🗓 ی
.
#صلح_امام_حسن مجتبی علیه السلام
دارم خبری ز احمد آن شاه عِظام
در مدح حسین و حسن از بهر انام
فرمود که هستند به امت دو امام
گر صلح کنند و یا نمایند قیام
گویم ز حدیث در جلال حسنین
این نکته که فرمود رسول ثقلین:
باشد دو ستون محکم خیمه دین
صلح حسن و قیام خونین حسین
مرحوم #سید_رضا_مؤید ✍
#امام_حسن
.
.
✅ عبادت، زهد و فضل امام حسن مجتبی (ع)؛
مفضل بن عمر از امام صادق( عليه السّلام) روايت كرده است كه فرمودند:
«پدرم از پدرش روايت كرده است كه فرمود: امام حسن بن على(عليهما السّلام) عابدترين و زاهدترين و فاضلترين مردم در روزگار خود بود. اگر به حج مى رفت با پاى پياده و چه بسا با پاى برهنه مى رفت.
هر گاه به ياد مرگ مى افتاد، گريه مى كرد، وقتى برانگيخته شدن در قيامت را به ياد مى آورد، گريه مى كرد، به ياد گذشتن بر صراط كه مى افتاد، گريه مى كرد و آنگاه كه به ياد عرضه اعمال در برابر ذات اقدس الهى مى افتاد، نعره اى مى زد و خاموش مى شد. وقتى در برابر پروردگار عزيز و جليلش به نماز مى ايستاد، گوشتهاى دو پهلويش مى لرزيد و هر وقت بهشت و جهنم را ياد مى كرد مانند انسان مارگزيده، به اضطراب مى آمد، از خدا آرزوى بهشت مى كرد و از جهنم به او پناه مى برد.»
📚منبع
عدة الداعی، ابن فهد حلی
#مداحی_عالمانه
#امام_حسن
#فضائل_امام_مجتبی
.
🟤 شب زندهداری نشانه شیعه است؛
روايت شده که اميرالمؤمنين عليهالسلام شبی مهتابی از مسجد بيرون شد و قصد بيابان کرد، گروهی به دنبال حضرت راه افتادند. حضرت توقفی کرد و ايستاد، بعد فرمود: «شما چکاره هستيد؟» گفتند: ای اميرالمؤمنين ما از شيعيان شما هستيم، نگاهی به چهرهی آنان کرد و فرمود: «من در چهرهی شما نشانی شيعه نمیبينم.» عرض کردند: نشانی شيعه چيست ای اميرمؤمنان؟
فرمود: «چهرههايشان زرد از شب زنده داری، ديدگانشان اشکآلود از گريه، از قيام به شب زنده داری پشتشان خم، از کثرت روزه شکمهايشان به پشت چسبيده، لبهايشان خشک از بسياری دعا، گرد خاشعين بر آنان نشسته.»
📚منبع
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۶۸، ص ۱۵۱
#دعا_و_مناجات
#روایات_مناجاتی
.............
.
✅ عبادت، زهد و فضل امام حسن مجتبی (ع)؛
مفضل بن عمر از امام صادق( عليه السّلام) روايت كرده است كه فرمودند:
«پدرم از پدرش روايت كرده است كه فرمود: امام حسن بن على(عليهما السّلام) عابدترين و زاهدترين و فاضلترين مردم در روزگار خود بود. اگر به حج مى رفت با پاى پياده و چه بسا با پاى برهنه مى رفت.
هر گاه به ياد مرگ مى افتاد، گريه مى كرد، وقتى برانگيخته شدن در قيامت را به ياد مى آورد، گريه مى كرد، به ياد گذشتن بر صراط كه مى افتاد، گريه مى كرد و آنگاه كه به ياد عرضه اعمال در برابر ذات اقدس الهى مى افتاد، نعره اى مى زد و خاموش مى شد. وقتى در برابر پروردگار عزيز و جليلش به نماز مى ايستاد، گوشتهاى دو پهلويش مى لرزيد و هر وقت بهشت و جهنم را ياد مى كرد مانند انسان مارگزيده، به اضطراب مى آمد، از خدا آرزوى بهشت مى كرد و از جهنم به او پناه مى برد.»
📚منبع
عدة الداعی، ابن فهد حلی
#مداحی_عالمانه
#امام_حسن
#فضائل_امام_مجتبی
.
Kashani-14020623-ImamHasan(S)-Hkashani_Com.mp3
34.11M
📋 قطرهای از دریای حقیقت #امام_حسن مجتبی علیه السلام - جلسه دوم از چهار جلسه
🎙 #حامد_کاشانی
📆 پنجشنبه ۲۳ شهریور ماه ۱۴۰۲
Kashani-14020625-ImamHasan(S)-Hkashani_Com.mp3
40.5M
📋 قطرهای از دریای حقیقت #امام_حسن مجتبی علیه السلام - جلسه چهارم از چهار جلسه
🎙 #حامد_کاشانی
📆 جمعه ۲۵ شهریور ماه ۱۴۰۲
مهمترین دغدغه پیغمبر ...
وقتی امام حسن به خلافت و امامت رسید، و دید که امت در مقابل معاویه ، همدل نیستند لذا ؛جنگ با معاویه را به آتش بس تبدیل کرد.
چراییِ صلح امام حسن و دستاوردهای آن برای شیعیان
نگویید جلوی امام حسن ،سبِ امیرالمؤمنین میکردند و حضرت ساکت بود.! حضرت بارها دفاع کرده
..........
امام رضا هم؛ پرچم ولایت و برائت رو بر افراشت.
وقتی حدیث کلمه لااله الاالله حصنی ... رو قرائت کرد و فرمود بشروطها ... یعنی پذیرش ولایت ما اهلبیت شرطش است (نه پذیرش ولایتِ طاغوت هایی مثل معاویه)
.
.
.
#روضه_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#سید_مهدی_میرداماد
(من و حال و هوای فاطمیه
زنده هستم برای فاطمیه) 2
روز اول نوشت حضرت حق.... چی؟
نام ما را گدای فاطمیه
آنقدر نا امید همچون من
شده حاجت روای فاطمیه
*بزار همه ی عالم بشنوند *
این روزها جای خود دارد
همه عمرم فدای فاطمیه
*کجا سفره ی مادر بهتر پیدا میشه ،آره والا مگه ما بدمون میاد شاد باشیم ، نه والله ...این دوبیت و گوش بده ...
خنده خوب است ولی دیده ی ما تر بهتر 2
سوختن از غم دیوار و غم در بهتر ...
بی سبب نیست سر سفره ی زهرا هستیم
این روزها سرِ سفره ی مادر بهتر .....
جانم جانم ...
این روزها جای خود دارد
همه عمرم فدای فاطمیه
روی قبرم نوشتم از الان....
کشته ی روضه های فاطمیه....
*رو قبرم بنویسید،انقد گفت مادر .... دق کرد،انقد گفت مادر پیر شد ،روضه ی من مقدمش ازین یه بیته هر چه بادا باد ....*
کاش، روزی شوم شبیه حسن .....
*حواست هست چی گفتم*
کاش، روزی شوم شبیه حسن
پیر ، از ماجرای فاطمیه
*امام حسنی ها خودشون رو به ناله برسونن،الهی من برات بمیرم آقا*
کاش روزی شوم شبیه حسن
پیر ، از ماجرای فاطمیه
*روضه بخونم شب اولی یا الله... یه سال منتظریم فاطمیه برسه ما عقده ی دلمون رو خالی کنیم تو اهل بیت چند نفرن علی رغم سنشون مثه شیخ الائمه امام صادق هفتاد سال نوشتند عمرش بود خوب اگه امام صادق محاسنش سفید باشه دست به کمرش بگیره کسی تعجب نمی کنه ،چی میخوام بگم،میخوام بگم چند نفر زود پیر شدن.... ان شاالله ما هم پیر روضه بشیم مثه امام حسن،چند نفر زود پیر شدن،امشب میخوام #روضه_پنج_تن بخونم ،چند نفر بر اثر مصیبات و شدائد ،بر اثر حوادثی که تو عمرشون اتفاق افتاد زود پیر شدن،میخوام مجلس رو متبرک کنم ،نام پیغمبر رو ببرم ، ای جانم فدات رسول الله ،پیغمبر فرمود پیرم کردن این امت "مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيت" هیچ پیغمبری اذیت نشد مثل من ،کاری با من کردن منو پیر کردن،یا رسول الله به ما اجازه میدی یه قدم بریم جلوتر،پیغمبر زود پیر شد"جهل امت پیرش کرد،آخ .... دختر هجده سالش هم زود پیر شد،کجا دیدید یه زن هجده ساله دست به کمر بگیره ، بابا هجده سال اوج جوونیه، من نمیگم ،روایت میگه،میگه بعد پیغمبر "مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ"بعد پیغمبر هر کی مادر ما رو دید،دید یه دستمال به سرش بسته ،آخ قربون سردردهات برم ؛امشب درد و بلات بخوره تو سرم "نَاحِلَةَ الْجِسْمِِ بَاكِیَةَ الْعَیْنِ" الله اکبر باز این سه تا رو میشه هضم کنی ولی این یدونه رو نمیشه هضم کرد، "مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ " پیر شدی فاطمه .... زهرایی که تو هجده سالگی پیر شد دست به کمر گرفت، بریم جلوتر ،هر چی میرم جلوتر باید آتیشت بیشتر باشه، زهرا تو هجده سالگی دست به کمر گرفت، امیرالمومنین هم بعد فاطمه دست به کمر گرفت،سلمان میگه تا زهراش رو زیر خاک کرد، ناله داری یا نه ..... برم یه قدم جلوتر؟ سفره برا کیه؟ یه آقایی رم سراغ دارم ،از کوچه ها که برگشت آخ دیگه ندیدن حسنو یا یه گوشه زانو بغل می کرد ،یا دست به دیوار می گرفت ....آخ ... میخواستم برات شعر بخونم اما جاش نیست ،حرف آخر پیغمبر پیر شد،دخترش تو هجده سالگی پیر شد، دست به کمرش گرفت،امیرالمومنین بعد زهرا یهو پیر شد امام حسن تو کوچه ها پیر شد آخ...کربلا هم یه نفر دست به کمر گرفت ، رسید کنار علقمه ....
سقای دشت کربلا ابوالفضل 2 "
من نمیگم ،شیخ جعفر شوشتری میگه،این جمله ی ختم روضه ی منه،میگه ابی عبدالله داغ زیاد دیده بود،برادرم زیاد از دست داده بود چه مدینه چه کربلا ،اما داغ داریم تا داغ میگه رسید کنار علقمه،یا صاحب الزمان به من اجازه بده همین یه دونه رو معنا کنم شیخ جعفر میگه : "وبانَ الانکسارُ فِی وجهِ الحُسین " یه دفعه دیدن رنگ حسین پریده یه دست به کمر گذاشت ......
حسین ......
#فاطمیه
#امام_حسن
https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/10071
.👇
.
آیا #امام_حسن می نشست تا جلوی او به پدرش جسارت کنند؟!!
⚫️ ای مغیره! تو مادرم را مجروح کردی
امام مجتبی علیهالسلام در مجلس معاویه، ضمن رسوا نمودن اصحاب معاویه و احتجاج با آنها به مغیره رو نموده و فرمودند:
«اَما اَنتَ یا مُغَیرَةُ بنُ شُعبَةِ! فَاِنَّکَ لِلهِ عَدُوٌّ وَ لِکِتابِهِ نابِذٌ وَ لِنَبیِّهِ مُکذِبٌ وَ اَنتَ الزّانی وَ قَد وَجَبَ عَلیکَ اَلرّجمُ و شَهِدَ عَلَیکَ العُدُوُلُ البَرَرَةُ اَلاَتقیاءُ فَاَخّرَ رَجمَکَ وَ دَفَعَ الحَقَ بِالباطِلِ وَ الصِّدقَ بِالاَغالیطَ وَ ذلِکَ لِما اَعَدَ اللهُ لَکَ مِنَ العَذابِ الاَلیمِ وَ الخِزیِ فِی الحَیاةِ الدُنیا وَ الآخِرَةِ اَخزی.»
«وَ أنتَ ضَرَبتَ فاطِمَةَ بِنتَ رَسولِ اللهِ حَتّی أدمَیتَها وَ ألقَت ما فی بَطنِها اِستِذلالاً مِنکَ لِرَسولِ اللهِ وَ مُخالِفَةً مِنکَ لِاَمرِه وَ اِنتِهاکاً لِحُرمَتِهِ وَ قَد قالَ لَها رَسولُ اللهِ اَنتِ سَیِّدَةُ نِساءِ اَهلِ الجَنَّةِ وَ اللهِ مَصیرُکَ اِلی النارِ.»
«ای مغیرة بن شعبه! تو دشمن و افکننده کتاب و تکذیب کننده رسول خدائی و تو آن کسی هستی که به جرم ارتکاب زنا، سنگسار تو واجب گشت و بر زنای تو عادلان نیکوکار پارسا گواهی دادند. آنگاه سنگسارت را به تأخیر افکندند و حق را به باطل و صدق را با غلط و نادرستی دفع کردند و خداوند تو را در دنیا و آخرت به رنج و عذاب و خواری کیفر خواهد داد.»
«و تو آن کسی هستی که فاطمه عليهاسلام را آزردی و مجروح کردی؛ چندان که طفلی را که در شکم داشت انداخت و این همه را به خاطر اهانت به رسول خدا و مخالفت امر او و هتک حرمت او کردی و فاطمه آن کسی است که رسول خدا او را سیده زنان بهشت خوانده و همانا خداوند تو را به دوزخ می افکند.»
📚منبع
ناسخ التواریخ لسان الملک، در احوالات امام حسن (ع)، ج۱، ص۲۷۸
به نقل از خواص الامه فی معرفه الائمة ابوالفرج ابن جوزی
فاطمیه ماثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۳۳
#حضرت_زهرا #فاطمیه
#مصائب_حضرت_فاطمه
#مداحی_عالمانه
.......................
#پ.ن:
توی این مجلس امام حسن، نسب همه ی مخالفین را که همنشین معاویه بودند، به ایشان یادآوری کرد و لذا دور از انصاف است که وقتی میخواهیم از مظلومیت و غربت امام حسن سخن بگوییم، این گونه بیان کنیم که گویی امام ،راحت می نشست و جسارت خطبا و ... به پدرش را تحمل میکرد.
.
.
#شب_شهادت_حضرت_زهرا
🟤 ای کاش میدانستم کار شما به کجا میانجامد
قال حسین بن محمد الدرازی فی ذکر مرض وفاة فاطمة علیها سلام:
فَلمّا کانَ فی بعضِ الایامِ. دَخَلَ امیرُ المؤمنین علیهالسلام علی فاطمةَ سلامُ الله عَلَیها وَ هِی فِی الحُجرَةِ الطاهِرَةِ فَرَآها عَجِنَتْ عجیناً للخُبزِ و وَضعتْ طیفاًفی الماءِ لِتَغسِلَ به رَأسَ وَلَدَیْها الحسنِ و الحسینِ عَلَیهِما السَّلام مُتَعَجِّبٌ اَمیرُ المُومِنین مِن ذلک وَقالَ یا بِنتَ رَسُولِ اللهِ ما عَهِدتُک تَشتَغِلینَ بِعمَلیْنِ مِن اعمالِ الدُنیا فی یَومٍ واحِدٍ وَ ما أظُنُّهُ إلّامِن سَبَبٍ.
فَبَکَتْ فاطمةُ عَلَیهَا السَّلام وَ تَحَّدَرتْ عَبَراتُها وَجَناتَها و قالتْ : یا أمیرَ المؤمنین علیه السلام ، هذا فِراقُ بَیْنی و بینِک ؛ إْعلَمْ إنی البارحَةُ رأیتُ أبی فی مَنامی وَ هو واقِفٌ فی مَکانٍ مُرتَفَعٍ ، یَلتَفِتُ یَمیناً و شِمالاً کَأنَهُ یَنظُر أحداً…
فَقالَ لی : یا فاطِمَةُ عَلَیها سَلام، إنّی واقفٌ هُنا لِلاِنتِظار . قُلتُ : فَلِمَن تَنتَظِر یا اَبَتاه؟ قال: أنتظَرِکُ یا فاطِمة علیها سلام…
فَلَمّا سَمِعَ امیرُ المؤمنین علیهالسلام مِنْ فاطمةَ الزهرا علیها سلام کلمةَ الفراقِ جَعَلَ یَبْکی و یَقُولُ: یا فاطمةُ علیها سلام،حُزنُ فراقِ أبیک حینئذٍ فی قلبی، و کیفَ لی أنْ أزیدَه بحزنِ فراقِک؟ فقالتْ لَهُ: یابن العمّ ، إصْبِرْ علی فِراقی کما صَبَرْتَ علی فِراقِ أبی، فإنَّ اللهَ مَع الصابرین.
وَهِیَ مَعَ ذلِک تَبْکی وَ تَغْسِلُ قَمیصَ وَلدَیْها و تَمْشِطُ راسَیْهما وَ تَقولُ: یا لَیْتنی کُنتُ أعلمُ بالذّی یُصَوِّر عَلَیکُما بَعدی مِنَ السَّمِ و القَتلِ وَ إلی أیِّ شیءٍ یُؤوِّلُ أمرَکُما. فَبَکَیا بَینَ یَدَیْها لِما سَمِعا مِنها ذلک الکَلامَ…
روزی امیرالمومنین علیهالسلام وارد منزل شدند در حالی که فاطمه علیهاسلام خمیر برای نان آماده میکردند و برای شستن سر حسنین علیهماالسلام در آب، طیف مهیّا کرده بودند. امیرالمومنین علیهالسلام از آن تعجب کرده و فرمودند: «ای دختر رسول خدا! به یاد ندارم در یک روز به دو کار از امور دنیا پرداخته باشی. فکر میکنم دلیلی داشته باشد.»
فاطمه علیهاسلام گریست. اشکهایش بر گونهاش جاری شد و عرضه داشت: «ای امیرالمومنین علیهالسلام! امروز روز فراق بین من و توست. بدان دیشب خواب پدرم را دیدم در حالی که او در مکانی بلند ایستاده بود و چپ و راست خود را مینگریست. گویا منتظر کسی بود.»
به من فرمود: «ای فاطمه علیهاسلام من اینجا به انتظار ایستادهام.»
عرضه داشتم: «ای پدرم! منتظر چه کسی هستی؟» فرمود: «یا فاطمه منتظر تو هستم.»
هنگامیکه امیرالمومنین علیهالسلام از فاطمه علیهاسلام سخن از فراق را شنید شروع به گریستن کرد و فرمود: «ای فاطمه علیهاسلام هنوز اندوه جدایی پدرت در قلب من است. چگونه آن را با جدایی تو زیاد کنم؟»
عرضه داشت: «ای پسر عمو! در فراق من صبر کن همانگونه که در جدایی پدرم صبر کردی که همانا خداوند با صبر کنندگان است.»
در همان حال که فاطمه علیهاسلام میگریست و لباسهای فرزندانش را میشست و موهای آنها را اصلاح میکرد (به حسنین)میفرمود: «ای کاش میدانستم به وسیلهی سمّ و کشتن با شما چه میکنند و کار شما به کجا میانجامد.»
هر دو در زیر دست مادر به خاطر سخنی که از او شنیدند گریستند.
#امام_حسین #امام_حسن
📚منبع
موسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء، انصاری زنجانی، جلد ۱۵، صفحه ۱۳۶
وفاة فاطمة الزهراء، البحرانی، ص ۶۷
فاطمیه مأثور، حجةالاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۵۲
#حضرت_زهرا
#مصائب_حضرت_فاطمه
#مداحی_عالمانه
.
.
#روضه_متنی
#روضه_شب_جمعه
═══════════
لااقل ” این جسمِ عریان مانده ” را .. ، دفنش کنید
نامروّت ها کسی این قدر ظالم می شود
{خودتو برسون به این کاروان
اگه ببینی تصادفی بیرون پیش اومده
یه نفر از دنیا رفته حتی اگر کس و کار هم نداشته باشه
بالاخره میان میبرنش دفنش می کنن خاکش می کنند آخه میگن بده میت نباید روی زمین بمونه
بی بی همچین که اومد وارد خیمه شد دید امامسجاد داره گریه میکنه
چی شده عزیز برادرم فرمود عمه جان مگه نمیبینی اینا دارند کشته های خودشونو خاک میکنن
اما میبینی بابای منو همینطور برهنه بدنشو رها کردن و رفتن
نمیدونم این یه بیت و الان بخونم یا نه
شاید هنوز دلت آماده نشده
پیغمبر وارد شد چی شده دخترم؟ عرضه داشت بابا بچم داره باهام حرف میزنه
فرمود دخترم توهم که در رحم مادرت بودی با اون حرف میزدی آرومش میکردی
عرضه داشت باباجان آخه آروم که نمیکنه
تازه یه حرفهایی هم میزنه که منو به هم ریخته
چی میگه دخترم
هی دو سه روزه میگه انا الغریب انا الغریب...
اما امروز من فاطمه رو به هم ریخته آخه هی میگه أنا العطشان...
پیغمبر شروع کرد روضه بخونه
گریه کن هم بی بی دوعالم
فرمود دخترم حسینت رو اینطور میکشن
نمیدونم پیغمبر چطور روضه خوند اما همه میگن بی بی دو عالم شروع کرد بلند بلند برای حسین گریه کردن
مادر برات بمیره
حالا جا داره این شعر رو بخونم همه باهم گریه کنیم
نمیدونم پیامبر چی خوند اما شاید اینو خوند
مونده روی زمین پیکر تو رها
السلام علی من دفن اهل غرا
خواهر تو که نیست رفته شام بلا
ریگ و رمل بیابون برات گرفته عزا
گریه میکنی هم با همه وجود گریه کن هر کاری می کنی از عمق وجودت بکن
امام صادق فرمودند اگر اشک هم نداری برای امام حسین تباکی کن فرمود برای جدغریب ما آه بکشید بگید حسین....
همه منتظرن مادرش برسه
کاش صدای برادر به خواهرش برسه
دست قاتل اگه به سرش برسه
آخ خدا به داد موی دخترش برسه
حالا آماده شد دلت این یه بیت رو بخونم
آن ردا و آن عبا آن عمامه بس نبود؟
کهنه پیراهن مگر جزو غنایم میشود؟؟
اما امشب شب امام حسنی هاست
امشب شب بچه امام حسنه
شب قاسم ابن الحسنه شب شما جوونا و نوجوانوس شما امشب بیشتر گریه کنید
چقدر شوق شهادت دارید؟ چقدر دوست دارید رو پای ارباب جون بدید
آقا جان خیلی دوس دارم اهلی من العسل
بخدا شهید نشیم میمیریم
دهعا کنید اگر شهید هم نشدیم تو روضه بمیریم
میون این حسین گفتن ها
یهو چشام باز کنم ببینم اربابم بالاسرمه
ارباب سرمو بغل گرفته حسین...
اومد اجازه میدان بگیره آخه مادرش راهیش کرد گفت برو بابات خیلی به من سفارش کرده
اومد پیش عمو، عمو به من اجاره بده منم مثل علی اکبر برم برات بجنگم فداییت بشم
حسین جان به منم اجازه بده برات فدایی بشه
حسین جان ما دست خط از کسی نداریم. دستمون به جایی بند نیست
آشنا ندارم آخه شنیدم به قاسم اجازه ندادی دست خط از باباش آورد
همچین که گوشه خیمه زانوهاشو بغل کرد چرا عمو منو نمیخره
مادر اومد چی شد عزیز دلم
گفت عمو به من اجازه نمیده میگه تو باش بالا سر این زنوبچه باش اما بدون عمو نمیتونم زنده باشم
مادرش گفت غصه نخور یه بغچه آورد. تا بغچه رو آورد بوی امام حسن پیچید هم مادر گریه کرد هم بچه
مادر جان این چیه؟ گفت پدرت فکر اینجاهارو کرده بود میدونست عموت بهت اجازه نمیده یه دستخط نوشت گفت اینو بده به قاسمم به عمو نشون بده
همون موقع که به حسین گفت لا یوم کیومک یا اباعبدالله
مادرش هم موقعی که میخواست جون بده گفت علی جان خیلی مواظب حسینم باش
همه سفارش حسین کردن آی مردم با سفارش اینا داریم گریه میکنیم
نامه رو داد دست قاسم عزیز دلم اینو ببر به عمو نشون بده
سریع دوید پیش عمو ، عمو یه چیزی آوردم دیگه نه نمیتونی بیاری تا نامه رو باز کرد دید دست خط برادرشه
همونچا رو زمین نشست گریه کرد هی میگفت حسنم
کجایی غریبی داداشتو ببینی. شیخ جعفر میگه انقدر همو بغل کردن گریه کردن که ارباب غش کرد
همچین که نامه رو گرفت یاد غصه های مدینه افتاد
نمیدونم همه تا اسم مادر میشنیدن غش میکردن. چی دیدن نمیدونم
علی کجا افتاد؟
امیرالمومنین تو مسجد نشسته یهو دید حسن و حسین دوان دوان
بابا بیا مادرم از دنیا رفت...
علی فاتح خیبر غش کردا نه یه مرد معمولی
همچین که نامه رو گرفت. چی نوشت تو نامه نمیدونم؟؟
وقتی ارباب غش میکنه چی تو نامه میبینه؟؟
شاید نوشته حسین جان اگر بودم مثل کوچه ها وای میسادم
فقط فرقش اینه اونروز کوچیک بودم نتونستم برای مادر کاری کنم ولی امروز جبران میکردم
#شب_جمعه
#امام_حسین
#روضه_امام_حسین
#حضرت_زهرا
#امام_حسن
#حاج_سید_رضا_نریمانی
.
✅ حضور در بدرقه پرخطر ابوذر غفاری
ابوذر غِفاری، صحابی صریح اللهجه، مبارز و نستوه پیامبر(ص)، در برابر خلاف کاریهای خلیفه سوم از قبیل رفتار مستبدّانه، بخشش بیت المال به افراد بنیامیه و گماردن امویان فاسد در مناصب متعدد دولتی، معترض بود و با هیچ تهدید یا تطمیع، از حقگویی و مبارزه با منکَر باز نمیایستاد. بر اثر انتقادهای ابوذر، خلیفه او را نخست به شام و سپس به رَبَذه تبعید کرد.
هنگام تبعید او به ربذه، عثمان دستور داد کسی او را بدرقه نکند و با او صحبت نکند و او را تا ربذه ببرند و داماد و پیشکار خود، مروان را مأمور اجرای تبعید او کرد.
مردم از بیم مؤاخذه و بازداشت خلیفه، جرأت نکردند ابوذر را بدرقه کنند، اما علی(علیهالسلام) دستور خلیفه را نادیده گرفته همراه برادرش عقیل، حسنین و عمار به بدرقه ابوذر شتافت.
حسن بن علی(علیهمالسلام) مشغول گفتگو با ابوذر شد، مروان که میخواست جلوی بدرقهکنندگان را بگیرد، گفت: بس کن ای حسن! مگر نمیدانی که خلیفه گفت و گو با این مرد را ممنوع ساختهاست؟! اگر نمیدانستی بدان.
علی(علیهالسلام) از جسارت مروان خشمگین شد و به طرف او حمله کرد و مرکب او را عقب زد و فرمود:
«عقب رو! خدا وارد آتشت کند. آنگاه سخنانی در دلداری و تفقد ابوذر ایراد فرمود.» (۱)
عقیل نیز سخنانی در بدرقه آن صحابی حقگو ایراد کرد. آن گاه حسن مجتبی(علیهالسلام) خطاب به ابوذر چنین فرمود:
«عمو! اگر نبود که سزاوار نیست بدرقهکننده، سخنی نگوید، اگر نبود که بدرقهکننده در هر حال باید برگردد، سخن کوتاه میکردم، هرچند افسوسِ ما طولانی است. میبینی که این قوم با تو چگونه رفتار کردند. دنیا را به یاد آن که پایان پذیر است، رها کن و مشکلات و شخصیتهای آن را به امید پاداشهای جهان دیگر، تحمل کن. شکیبا باش تا آن که پیامبرت را در حالی که از تو راضی است، ملاقات کنی.»
مروان قضیه را به عثمان گزارش کرد و او به شدت از اقدام علی(علیهالسلام) خشمگین شد. پس از آن که علی(علیهالسلام) با همراهان، از بدرقه ابوذر به مدینه بازگشت، عثمان طی گفت و گوی تندی با علی(ع)، خشم و ناراحتی خود را اظهار کرد و به علی(علیهالسلام) گفت:
چرا دستور مرا نادیده گرفتی؟! حضرت اظهار داشت: «مگر باید در هر معصیتی که به آن دستور میدهی، اطاعت کنیم؟ من خواستم حق ابوذر را ادا کنم.» (۲)
📚منبع
(۱) بیانات امام در نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام در قالب خطبه شماره ۱۳۰ نقل شده است.
(۲) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۸، ص ۲۵۲
الدرجات الرفیعه، سید علیخان مدنی، ص ۲۴۸
#امام_حسن
#فضائل_امام_حسن
#مداحی_عالمانه
.
.
#میلاد_امام_حسن
🌹 ماجرای ولادت امام حسن مجتبی(ع)
چون حضرت فاطمه(س) فرزندش حسن(ع) را به دنیا آورد به علی(ع) عرض کرد:
«نامی برای او بگذار.»
علی(ع) فرمودند: من چنان نیستم که در مورد نامگذاری او به رسول خدا(ص) پیشی گرفته و سبقت جویم.»
در این وقت رسول خدا(ص) بیامد و آن کودک را پارچه زردی پیچیده به نزد آن حضرت بردند.
حضرت فرمودند: «او را در پارچه زرد نپیچید.»
پس آن پارچه را به کنار زد و پارچه سفید گرفته به علی(ع) فرمود: «آیا نامی برای او انتخاب کردی؟!»
عرض کرد: «من در نامگذاری از شما پیشی نمیگیرم.»
رسول خدا(ص) فرمودند: «من هم در نامگذاری وی بر خدا سبقت نمیگیرم.»
در این وقت خدای تبارک تعالی به جبرئیل وحی فرمود: «بر محمد پسر متولد شده، به نزد وی برو، تبریک بگو به وی، بگو علی نزد تو به منزله هارون است از موسی پس او را به نام پسر هارون نام بگذار.»
جبرئیل فرود آمد و تهنیت گفت و سپس اظهار داشت: «خدای تبارک و تعالی تو را مأمور کرده او را به نام پسر هارون نام گذاری.»
رسول خدا(ص) پرسید: «نام پسر هارون چیست؟» عرض کرد: «شُبَر»
فرمود: «زبان من عربی است.»
عرض کرد: «نامش را حسن بگذار.»
رسول خدا(ص) او را حسن نامید.
📚منبع
مستدرک حاکم، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۶۹
اسدالغالبه، ابن اثیر، ج۲، ص۹
#امام_حسن
#ولادت_امام_مجتبی
#مداحی_عالمانه
............
.
🌸 نامگذاری امام حسن(ع)
ابن بابویه به سندهای معتبر از حضرت امام زین العابدین(ع) روایت کردهاست که چون امام حسن(ع) متولد شد، حضرت فاطمه(س) به حضرت امیر(ع) گفت: «که او را نامی بگذار.» گفت: «سبقت نمیگیرم در نام او بر حضرت رسالت صلی اللّه علیه و آله و سلّم.»
پس او را در جامه زردی پیچیدند به خدمت حضرت رسول(ص) آوردند، آن حضرت فرمود: «مگر من شما را نهی نکردم که در جامه زرد نپیچید او را؟» پس آن جامه زرد را انداخت و آن حضرت را در جامه سفیدی پیچید.(۲) و به روایت دیگر زبان خود را در دهان حضرت کرد و زبان آن حضرت را میمکید. پس از امیرالمؤمنین(ع) پرسید:
«او را نامی گذاشتهای؟» آن حضرت فرمود: «بر شما سبقت نخواهم گرفت در نام.» حضرت رسول(ص) فرمود: «من نیز سبقت بر پروردگار خود نمیگیرم.» پس حق تعالی امر کرد به جبرئیل: «از برای محمّد(ص) پسری متولد شدهاست برو به سوی زمین سلام مرا به او برسان و تهنیت و مبارک باد بگوی و بگو که علی نسبت
به تو به منزله هارون است به موسی، پس او را مسمّی کن به اسم پسر هارون.»
پس جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و آن حضرت را مبارک باد گفت و گفت که حق تعالی فرموده: «این مولود را به اسم پسر هارون نام کن.» حضرت فرمود: «اسم او چه بوده؟» جبرئیل گفت: « اسم او شبّر.» آن حضرت فرمود: «لغت من عربی است.» جبرئیل گفت: «او را حسن نام کن.»پس او را حسن نام نهاد.
و چون امام حسین(ع) متولد شد حق تعالی به جبرئیل وحی کرد: «پسری از برای محمّد(ص) متولّد شدهاست برو او را تهنیت و مبارک باد بگو و بگو که علی(ع) از تو به منزله هارون است از موسی پس او را به نام پسر دیگر هارون مسمّی گردان.»
چون جبرئیل نازل شد بعد از تهنیت، پیغام ملک علاّم را به حضرت خیر الانام (علیه و علی آله آلاف التحیّة والسلام) رسانید حضرت فرمود: «نام آن پسر چه بود؟» جبرئیل گفت: «شبیر.» حضرت فرمود: «زبان من عربی است.»
جبرئیل گفت: «او را حسین نام کن که به معنی شبیر است.» پس او را حسین نام کرد.
📚منبع
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص۵۲۵
#امام_حسن_مجتبی
.
.
#امام_حسن
روایت است امام حسن علیه السلام
در مسجدی معتکف بود ...
مطلع شد که آبروی یکی از مسلمانان در خطر است...
فورا كفشهای خود را به پا كرد ...
به او گفتند : ای فرزند رسول خدا مگر فراموش كرديد كه در حال اعتكاف هستيد و نبايد از مسجد خارج شد ؟
فرمود : فراموش نکردم اما كسی كه در بر آوردن حاجت برادر مسلمان خود بكوشد ، مانند كسی است كه نه هزار سال ، روز را به روز و شب را به عبادت مشغول بوده است.
#ماه_رمضان
.
#مناجات
#مناجات_با_خدا
هر لباس کهنه قبل از سال نو پشت در است
سائل این خانه اما کهنه کارش بهتر است
آی صاحبخانه پس کی نونوارم می کنی؟
پیش خوبانت اگر رسوا شوم درد سر است
سفره آماده است، اما میهمان آماده نیست
آه باران بهاری! چشم خشکم نوبر است
لطف کن چوبم بزن، ردّم کنی دق می کنم
آبرویم ریخت پیش هر که این دور و بر است
خاک ویرانم ولی حتماً به دردت میخورم
آنکه بُرده سود، از خاک خرابه زرگر است
آنقدر بخشیده ای خشم تو یادم رفته است
آنچه غفلت دارم از آن، ترس روز محشر است
نفس، عمری بندگی های مرا در بند کرد
نفس را در هم شکستن، کار شاه خیبر است
زودتر پرونده ی ما را بده دست علی
حاصل صوم و صلات روزه داران حیدر است
زیر ایوان طلایش، قبله سرگردان شده
حرف انگور نجف در سجده مستی آور است
بسکه محتاجم علی را با حسن دادم قسم
چون گره را باز کردن، کار سبط اکبر است
سفره ی شب های قدرم را حسن انداخته
او که در دست کریمش، رزق سال نوکر است
عاقبت روزی بقیعش مثل مشهد می شود
گرچه حالا چشم ها از غربت آنجا تر است
یا مجیر و یا مجیر و یا مجیر و یا مجیر
آنکه از آتش فراری داده من را مادر است
مادر ما را زدند و دست مولا بسته بود
آه حیدر از همان میخی است که روی در است
زینبش با آه و ناله گفت ای همسایه ها
اینکه می سوزد در آتش، دختر پیغمبر است
فاطمه با خنجری کُند از حسینش دل برید
حنجرش آتش گرفت اما صدا بی جوهر است
خیمه اش در شعله و در شعله دامن سوخته
دختری که سوخته دستش به روی معجر است
پیش مادر سر جدا شد، سر در آورد از تنور
شانه زد زهرا بر آن مویی که پُر، خاکستر است
#حضرت_زهرا
#امام_حسن
#امام_حسین
#رضا_دین_پرور ✍
.👇
4_5801091951658801235.mp3
13.03M
کربلایی #حسین_ستوده
شاعر: #سجاد_روانمرد ✍
#واحد|عجب نیست که دائم سر زبان من است
محرم الحرام۱۴۴۶
پنجشنبه۲۱تیرماه۱۴۰۳
عجیب نیست که دائم سر زبان من است
حسن قشنگترین واژه درجهان من است
اگر به گفتن ذکرش همیشه مشغولم
زبان برای همین کار در دهان من است
همیشه أشهَدُ أَنّ حسن کریم الله
پس از علی ولی الله در اذان من است
گدای سفره ی او بوده اند اجدادم
همین بزرگترین فخر خاندان من است
به تیره روزی شب های خویش مفتخرم
برای اینکه حسن ماه آسمان من است
غم نداری خود را نمیخورم هرگز
چرا که مُهر حسن پای آب و نان من است
مرا به شاعر درگاه او شناخته اند
هزار شکر که در شهر این نشان من است
قبول اگر غزلم در خور مقامش نیست
ولی محبت او برتر از توان من است
اگر چه جان جهان شد برای ما اما
همیشه گفته حسن جان حسین جان من است
#غزل #امام_حسن
.
.
#شهادت_امام_حسن
🏴 زهر دادن به امام حسن(ع) توسط جعده
پس از مدتی، معاویه مال بسیاری با زهر قاتلی برای او فرستاد و گفت: اگر این را به حسن(ع) بخورانی، من صد هزار درهم به تو میدهم و تو را به حباله پسر خود یزید به درمیآورم. روزی آن مظلوم روزه بود، روز بسیار گرمی بود، در وقت افطار آن حضرت بسیار تشنه بود، او شربت شیری از برای آن حضرت آورد، آن زهر را در آن شیر داخل کرده بود.
چون حضرت بیاشامید، گفت: «ای دشمن خدا کشتی مرا خدا تو را بکشد. به خدا سوگند که خلفی بعد از من نخواهی یافت، او تو را فریب داده، خدا تو را و او را به عذاب خود معذب خواهد کرد.» پس دو روز آن حضرت در درد و الم ماند، بعد از آن به جد بزرگوار و پدر عالیمقدار خود ملحق گردید، معاویه از برای آن زن، وفا به وعدههای خود نکرد. (۱)
به روایت دیگر مال را به او داد و او را به یزید تزویج نکرد، گفت: «کسی که با حسن وفا نکند با یزید وفا نخواهد کرد.» (۲)
📚منبع
(۱) الخرائج و الجرائح، قطبالدین راوندی، ج ۱، ص ۲۴۱
(۲) احتجاج، احمد بن علی طبرسی، ج ۲، ص ۷۳
#امام_حسن
#مصائب_امام_حسن
#مداحی_عالمانه
.
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#هفتم_صفر
🔸در کرم خانه ی حق سفره به نام حسن است
🔸عرش تا فرش خدا، رحمت عام حسن است
قربونت برم آقای کریم...
عزیز زهرا...
یا حسن...
🔸بی حرم شد که بدانند همه مادری است
میدونی چرا امام حسن حرم نداره...
این تعبیر منه...
آخه مادرش زهرا حرم نداره...
ای...غریب حسن...
ای...غریب حسن...
((اگه قراره مادرم زهرا حرم نداشته باشه...
بزار قبر منم با خاک یکسان باشه...))
🔸بی حرم شد که بدانند همه مادری است
🔸ور نه در زاویه ی عرش مقام حسن است
🔸هرکه آمد به در خانه او آقا شد
🔸ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است
آی اونی که گفتی مریض دارم...
آی اونی که گفتی گرفتارم...
حاجت دارم...
خدا ميدونه...
سفره امام حسن با بقیه فرق داره...
کسی رو بی جواب بر نمیگردونه...
امشب اگه از این مجلس دست خالی بری تقصیر خودته...
آی اونایی که میخواستید برید کربلا و جا موندید...
اگه برات کربلا هم میخواهی...
از امام حسن بگیر...
🔸ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است
دلت آماده شد... بسم الله...
🔸حرم و نام و وجودش همه شد وقف حسین
🔸هر حسینیه که برپاست خیام حسن است
تا به آقا زهر دادند...
صدای ناله اش بلند شد...
فرمود...
بگید برادرم حسین بیاد...
ابی عبدالله اومد کنار بالین برادر...
یک نگاه کرد...
دید رنگ از صورت قشنگ برادر حسن، پریده...
صورت قشنگش از شدت زهر زرد شده...
طاقت نیاورد...
عرضه داشت...
آخ برادر خوبم... حسنم...
چه بلایی سرت آوردند داداش...
همین جا بود...
اشک های قشنگ ابی عبدالله جاری شد...
یدفعه امام حسن چشمان مبارک رو باز کرد...
دید حسینش داره گریه میکنه...
صدا زد...
حسینم... برادرم...
گریه نکن حسین جان...
(یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا)
حسین جان... برادرم...
هر کس برا من گریه میکنه...
تو ديگه برا من گریه نکن حسین...
لا یوم کیومک یا اباعبدالله
همه عالم باید برا تو گریه کنند حسین...حسین...
تو ديگه برای من گریه نکن حسین...
((نميدونم اینطوری بخونم حقش رو میتونی ادا کنی یا نه))
آخ آقا جان امام حسن...
چشمان مبارک رو باز کردی...
دیدی برادرت حسین...
بالا سرت نشسته...
داره گریه میکنه...
اما کربلا وقتی ابی عبدالله چشمان مبارک رو باز کرد...
دید شمر با خنجر برهنه...
آقا جانم امام حسن...
لحظات آخر فرمودید
بگید خواهرم زینب بیاد...
اما کربلا...
ابی عبدالله صدا زد...
زینبم... خواهرم برگرد...
خواهرم برگرد نبینی...
🔸سوی خیمه برگرد خواهر حزینم
🔸تا به زیر خنجر ننگری چنینم
🔸رو به خیمه خواهر تا که خود نبینی
🔸وقت جان سپردن آه آتشینم.
#روضه_امام_حسن
#شهادت_امام_حسن
#امام_حسن
.
.
#شهادت_امام_حسن
◾️ امام مجتبی(ع) در بستر شهادت
در کتاب احتجاج روایت شده است که مردی به خدمت حضرت امام حسن(ع) رفت و گفت: یا بن رسولالله گردنهای ما را ذلیل کردی و ما شیعیان را غلامان بنیامیه گردانیدی. حضرت فرمود: «چرا؟»
گفت: به سبب آنکه خلافت را به معاویه گذاشتی، حضرت فرمود: «به خدا سوگند که یاوری نیافتم، اگر یاوری مییافتم شب و روز با او جنگ میکردم تا خدا میان من و او حکم کند، ولیکن شناختم اهل کوفه را و امتحان کردم ایشان را و دانستم که ایشان به کار من نمیآیند. عهد و پیمان ایشان را وفایی نیست، بر گفتار و کردار ایشان اعتمادی نیست، زبانشان با من است و دلشان با بنیامیه است.»
آن حضرت سخن میگفت که ناگاه خون از حلق مبارکش ریخت، طشتی طلبید و طشت مملو از خون شد، راوی گفت گفتم: یابن رسولالله(ص) این چیست؟ حضرت فرمود: «معاویه زهری فرستاد و به خورد من دادهاند، آن زهر به جگر من رسیده و پارههای جگر من است که در طشت افتاده است.»
گفتم: آیا مداوا نمیکنی؟ حضرت فرمود: «دو مرتبۀ دیگر مرا زهر داده بود، این مرتبه سیم است و این مرتبه قابل دوا نیست. معاویه نوشته بود به پادشاه روم که زهر کشنده برای او بفرستد، پادشاه روم به او نوشت که در دین ما روا نیست که اعانت کنیم بر کشتن کسی که با ما قتال نکند. معاویه به او نوشت: آن مردی را که میخواهم به این زهر بکشم پسر آن مردی است که در مکه به هم رسیده و دعوای پیغمبری کرده، او خروج کرده پادشاهی پدرش را طلب میکند، من میخواهم این زهر را به او بخورانم و عباد و بلاد را از او راحت دهم، هدایا و تحف بسیار برای او فرستاد و این زهر را برای او فرستاده، به عوض این زهر شرطها و عهدها از او گرفت.»
📚منبع
احتجاج، احمد بن علی طبرسی، ج ۲، ص ۷۱
#امام_حسن
#مصائب_امام_مجتبی
#مداحی_عالمانه
.
⚫️ تشییع جنازه امام مجتبی(ع)
مروان بر استر خود سوار شد، به نزد عایشه رفت گفت: حسین(ع) برادر خود را آورده است که با پیغمبر(ص) دفن کند، اگر او را دفن کند فخر پدر تو و عمر تا روز قیامت برطرف میشود. عایشه گفت: چه کنم؟ مروان گفت: بیا و مانع شو. گفت: چگونه مانع شوم؟ پس مروان از استر به زیر آمد و او را بر استر خود سوار کرد به نزد قبر حضرت رسول(ص) آورد، فریاد میکرد و تحریص مینمود بنیامیه را که مگذارید حسن را در پهلوی جدّش دفن کنند.
ابن عبّاس گفت: در این سخنان بودیم که ناگاه صداها شنیدیم و شخصی را دیدیم که اثر شرّ و فتنه از او ظاهر است میآید، چون نظر کردیم دیدیم عایشه با چهل نفر سوار است و میآید و مردم را تحریص بر قتال مینماید…
پس او به نزد قبر آمد، خود را از استر افکند و فریاد زد: به خدا سوگند نمیگذارم حسن را در اینجا دفن کنید تا یک مو در سر من هست. (۱)
به روایت دیگر بنیهاشم خواستند شمشیرها بکشند و جنگ کنند، حضرت امام حسین(ع) فرمود: «به خدا سوگند میدهم شما را که وصیت برادر مرا ضایع مکنید، چنین مکنید که خون ریخته شود، پس با ایشان خطاب کرد که اگر وصیت برادر من نبود هر آینه او را دفن میکردم و بینیهای شما را بر خاک میمالیدم، پس آن حضرت را بردند در بقیع دفن کردند نزد جده خود فاطمه بنت اسد.» (۲)
📚منبع
(۱) امالی، شیخ طوسی، ص ۱۵۹
(۲) ارشاد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۱۹
مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۵۰
#امام_حسن
#مصائب_امام_مجتبی
#مداحی_عالمانه
.
▪️ وصیت امام حسن(ع)
ابنبابویه به سند صحیح از حضرت امام جعفر صادق(ع) روایت کرده است که امام حسین(ع) خواست که ایشان را نزدیک حضرت رسالت صلّی الله علیه و آله و سلّم دفن کند، جماعتی را برای این کار جمع کرد، پس مردی گفت که: من شنیدم از امام حسن(ع) که میگفت: «حسین را بگویید که نگذارد در جناز ه من خونی بر زمین بریزد» اگر این نمیبود حضرت امام حسین(ع) دست برنمیداشت تا آنکه امام حسن(ع) را در پهلوی جدّ خود دفن میکرد.
📚منبع
علل الشرایع، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۲۲۵
.
🔳 زمان رحلت امام مجتبی(ع)
روایت کرده است که چون وقت وفات آن حضرت شد فرمود: «مرا به صحرا برید تا به اطراف آسمان نظر کنم.»
چون آن حضرت را به صحرا بردند گفت: «خداوندا! جان خود را که عزیزترین جانهاست پیش من در رضای تو دادم و از قصاص خود گذشتم از برای رضای تو که کسی را به عوض من قصاص نکنند.»
📚منبع
کشف الغمّه، علی بن عیسی اربلی، ج ۲، ص ۱۹۰
.
.
#شهادت_امام_حسن
◼️◼️ وقت احتضار امام مجتبی(ع)
روایت کردهاند که چون حضرت امام حسن(ع) مشرف بر وفات شد، حضرت امام حسین(ع) گفت: «ای برادر! میخواهم حال تو را در وقت احتضار بدانم.» حضرت امام حسن(ع) فرمود: «من از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم شنیدم که میفرمود: عقل از ما اهل بیت مفارقت نمیکند تا روح در بدن ماست. پس دست خود را به دست من ده چون من ملک موت را مشاهده کنم دست تو را میفشارم.»
پس حضرت امام حسین(ع) دست خود را به دست او داد، بعد از اندک ساعتی فشاری داد دست آن حضرت را، چون حضرت امام حسین(ع) گوش خود را نزدیک دهان آن حضرت برد فرمود: «ملک موت به من میگوید که “بشارت باد تو را که حقتعالی از تو راضی است و جدّ تو شفیع روز جزاست.”»
📚منبع
مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۴۹
#امام_حسن
#امام_حسن_مجتبی
#مصائب_امام_حسن
#مداحی_عالمانه
.
.
▪️#روضه و توسل آقا #رسول_الله و #امام_حسن علیه السلام و #امام_رضا علیه السلام_سید مهدی #میرداماد▪️
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یااَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعالِمَ دِینِنا وَاَصْلَحَ ماکانَ فَسَدَ مِنْ دنیانا
مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست
آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست
قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب
شهر مدینه را به جگر داغ مصطفاست
خون گریه کن مدینه،کز این ماتم عظیم
گر آسمان خراب شود بر سرت رواست
*مگه چه خبر شده مدینه؟!!*
گشتند انبیا،همه چون فاطمه یتیم
زیرا عزای قافله سالار انبیاست .....
خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود
عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست
اهل ولا به هوش که با رحلت نبی 2
شهر مدینه یکسره آبستن بلاست
قومی برای غصب خلافت شدند جمع
یا لَلعَجَب! وصی پیمبر، علی،کجاست؟!
*کجاست مولا؟بگم صدا نالت بلند شه*
دار الولا محاصره،زهراست پشت در
دود وشراره بر فلک از بیت کبریاست ...
آتش زدن به خانه ی ریحانه ی رسول
پاداش رنج های شب و روز مصطفاست
*فرمود: "ما اوذی النبی مثل ما اوذیت" هیچ پیامبری اندازه ی من اذیت نشد؛بیست و سه سال تمام هرجور خواستند اذیتش کردند،هر تهمتی خواستند بهش زدن؛مگر نمیگن کسی برلت کاری میکنه عرقش خشک نشده مزدش رو بده؛مردم مدینه آب غسل پیغمبر خشک نشده مزدش رو دادن ...؛کاری کردن مادر ما بین در و دیوار صداش بلند شد ..." مگه دعای ندبه نخوندی "قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی" ذوی القربی کیان؟مگه کسی غیر از بی بی دوعالم و امیرالمومنین و حسنین؟ یادتون رفت پیغمبر چقدر حسن رو بغل میکرد؟چقدر حسین رو رو دوشش سوار میکرد؟یادتون رفت چقدر نوه هاش رو میبوسید ؟ پیغمبر میبوسید و گریه میکرد..." هروقت امام مجتبی رو بغل میکرد لباش رو میبوسید؛همتون اهل کنایه اید و اهل روضه،هر وقت ابی عبدالله رو بغل میکرد زیر گلوشو میبوسید ... آقا چرا؟میفرمود:این لبا یه روز از زهر کبود میشه ..." پیغمبر اجازه بدن ما از همین روزنه بریم کنار بقیع "السلام علیک یا ابامحمد" آقاجان گداهای هرساله اومدن؛آقاجان من الان دارم از حرم امام رضا میام؛شما یه غریبی،امام رضا هم یه غریبه،انقدر این شبا تو حرمش شلوغه ..."(مگه عربه نیامده بود از مدینه؟گفت:شنیدم ایرانیا یه امام غریب دارن برم یه سری به غریب ایران بزنم)،وارد حرم امام رضا شد اول یه نگاه به در و دیوار،یه نگاه به زائرا،به ازدحام جمعیت کرد به این همه چراغ؛برگشت عقب ...." گفت آقاجان اگر غریب میخوای بیا مدینه؛بیا ببین چهارتا سنگ گذاشتند ...*
"شاعر:استادحاج غلامرضاسازگار"
......
الا ای آنکه می سوزی ز داغم
بگیر از شهر بی مهری سراغم
اگر خواهی ببینی غربتم را
بیا بنگر به قبر بی چراغم
#علیرضا_توانا✍
...........
#سید_مهدی_میرداماد🎤
#سه_غم
#روضه_حضرت_رسول_صلی_الله_علیه_وآله
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#روضه_امام_رضا_علیه_السلا
#بدرالدجا #بدرالدجی
.👇
Shahadat Emam Hasan 1385 Helali [Mohjat_Net].mp3
906.6K
#نوستالژی
#رضا_هلالی
#شور_امام_حسن
#بیست_و_هشت_صفر
آخر یه روز شیعه برات حرم میسازه
حرم برای تو شه کرم میسازه
برای مرقدت آقا ضریح میسازیم
مثل ضریح شیش گوشه بهش مینازیم
خدا کنه حاجت ما یه روز روا شه
بقیع خاکیتم مثه کرب و بلا شه
آخر برات یه گنبد طلا میسازیم
شبیه گنبد امام رضا میسازیم
امام مجتبی حسن
#شور
#امام_حسن
شب 28 صفر 1385
.
.
#شور
#امام_حسن علیه السلام
#شور_امام_حسن
🔹🔸🔹🔸
🚩بند اول:
همیشه وقتی گره میفته توی کارم
همون وقتایی که دیگه چاره ای ندارم
گرفتاریم حل میشه همینکه از ته دل
یه بار با نیت اسم امام حسن میارم
ای جان حسن یا مولا
جان حسن یا مولا
چشمهٔ جود و احسان حسن یا مولا
نایاب حسن یا مولا
ناب حسن یا مولا
ما همه نوکر، ارباب حسن یا مولا
یا حسن مولا آقای من
🚩بند دوم:
با اینکه توی مدینس و حرم نداره
نه یک زائر حتی یک کبوترم نداره
درسته بی گنبد و ضریح و بارگاهه
ولی همتایی تو بخشش و کرم نداره
همدم حسن یا مولا
دم حسن یا مولا
تسبیح آدم هر دم حسن یا مولا
آئین حسن یا مولا
دین حسن یا مولا
بهترین ذکر تلقین حسن یا مولا
یا حسن مولا آقای من
✍️به قلم: #طاها_تحقیقی(یاحسین)
#بیست_و_هشت_صفر
.👇
.
#شهادت_امام_حسن
🏴 شادی معاویه بعد از شهادت امام حسن(ع)
ابن خلکان، از استوانههای علمی اهل سنت در اینباره مینویسد: هنگامی که خبر (شهادت) حسن(ع) به معاویه رسید، صدای تکبیرش از کاخ خضراء شنیده شد. پس اهل شام نیز به تبعیت از او تکبیر گفتند. فاخته همسر معاویه به او گفت: چشمت روشن ای امیرالمومنین! چه باعث شد تا تکبیر بگویی؟ معاویه گفت: حسن از دنیا رفت. فاخته گفت: آیا به خاطر فوت پسر فاطمه تکبیر میگویی؟ معاویه گفت: به خدا سوگند به خاطر شادمانی از مرگ او تکبیر نگفتم اما خیالم راحت شد.
در آن موقع ابن عباس در شام بود و بر معاویه وارد شد. معاویه گفت: ای ابن عباس، آیا میدانی برای خانوادهات چه اتفاقی افتاده است؟ ابن عباس گفت: نمیدانم چه اتفاقی افتاده است اما تو را شاد و خندان میبینم و خبر تکبیر گفتن و سجده تو به من رسیده است. معاویه گفت: حسن از دنيا رفت. ابن عباس گفت: خدا ابومحمد (کنیه امام حسن) را رحمت كند. اين جمله را سه بار گفت.
سوگند به خدا كه اى معاويه، بدن او قبر تو را نخواهد بست (پر نخواهد کرد) و كم شدن عمر او، بر عمر تو نخواهد افزود، اگر ما به امام حسن(ع) ملحق شويم به پيشواى پرهيزگاران و انگشتر پیامبران ملحق شدهايم و خداوند اين دورى را جبران و اين اندوه را تسكين خواهد داد و پس از آن خداوند براى ما جانشين انتخاب خواهد كرد.
📚منبع
وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج۲، ص۶۶
#امام_حسن
#مصائب_امام_مجتبی_ع
#مداحی_عالمانه
.
🏴 خیانت یاران امام حسن(ع) و تنهایی امام/ ۱
یاران امام در پیروزی بدون دردسر معاویه نقش اساسی را ایفا نمودند. در این میان عملکرد یکی از کسانی که امام حسن(ع) به او اطمینان کامل نموده و فرماندهی سپاهش را به او واگذار کرده بود از دیگران به مراتب پررنگتر است. او کسی جز عبیدالله بن عباس نبود.
عبیدالله بن عباس فرمانده لشگر امام حسن(ع) نتوانست در برابر پیشنهادهای معاویه مقاومت کند و به راحتی فریب خورد و با عدهای زیادی از زیردستان خود در حدود هشت هزار نفر شبانه به اردوگاه معاویه پیوست و سپاهیان امام را بدون فرمانده رها نمود.
این درحالی بود که در دوره امام علی(ع) فرستاده معاویه به مکه دو فرزند خردسال عبیدالله بن عباس را سر بریده بود.
انتظار آن بود که عبیدالله نه به خاطر امام بلکه به خاطر دو فرزندی که معاویه از او کشته بود به معاویه نپیوندد، ولی دنیاطلبی او تمام خاطرات تلخش را نیز به فراموشی سپرد.
📚منبع
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۴، ص ۵۱
تاریخ یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب، ج۲، ص ۱۴۱
#امام_حسن_مجتبی_ع
.....
🏴 خیانت یاران امام حسن(ع) و تنهایی امام/ ۲
صبحگاه وقتی سپاه امام برای نماز حاضر شدند، عبیدالله بن عباس(فرمانده سپاه امام) غایب بود. ناچار شخص دومی که از سوی امام(ع) به عنوان جانشین عبیدالله منصوب شده بود و قیس بن سعد بن عباده انصاری نام داشت، فرماندهی سپاه را به عهده گرفت و نماز جماعت را به جا آورد. وسوسههای معاویه در خصوص قیس سازگار نشد. ولی معاویه که به مقصود نهایی خود نرسیده بود با شایعهسازی توسط جاسوسان خود در میان سپاه قیس باعث سردرگمی و کلافگی آنان شد.
با فرار عبیدالله ابن عباس و دیگر فرماندهان سپاه امام حسن(ع) شرایط بسیار نامطلوبی پدید آمد، امام(ع) که برای جمع آوری سپاه به مدائن رفته بود نه تنها موفق به انجام این کار نشد، بلکه عدهای از سپاهیانش بر او شوریدند و به خیمهاش ریخته به غارت پرداختند، آنان حتی سجاده زیر پای حضرت را ربودند و “عبدالرحمن ازدی” ردای آن حضرت را از دوشش کشید. حضرت بدون اینکه ردایی بر تن داشته باشد سوار اسب شده و در ساباط به راه افتاد.
همین که به “مظلم ساباط” رسید ناگاه یکی از خوارج به نام جراح بن سنان پیش آمد، لگام اسب حضرت را گرفت و گفت حسن تو نیز همانند پدرت کافر شدی و خنجری مسموم به ران مبارک حضرت زد که تا استخوان شکافته شد.
این ضربت به طوری سهمگین بود که حضرت بسیار رنجور و بیمار گشت.
📚منبع
البدایه و النهایه، ابن کثیر دمشقی، ج۸، ص۱۵
الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۱۳
تاریخ الامم و الملوک، طبری، ج ۵، ص ۱۹۵
.
Namahang Donyai Man 1403 Narimani [Mohjat_Net].mp3
1.42M
#شور_امام_حسین
#امام_رضا
#امام_حسن
#سید_رضا_نریمانی
#نماهنگ #دنیای_منه 1403
اونی که پهنه سفرش این شبا
گداشو میبینه
پای حرف منم شبیه اون
غریبه میشینه
اصاً امید هر غریب و مسکینه
برای چی میخوری غصه ی فردا
قبلِ اینکه بخوای میبخشه آقا
پیش کریم بیای میشه فراموش
هرچی غمه تو دنیا
دنیای منه
امام حسن بزرگتر از دردای منه
****
وقتی که از همه خسته میشم
بازم یه راه دارم
یه رفیقی که عمریه باهاش
برو بیا دارم
منه بی کس و کار امام رضا دارم
فقط امام رضاست دوای دردم
مثه کبوتراش دورش میگردم
از بچگی که دستمو گرفته
دیگه رهاش نکردم
دنیای منه
امام رضا بزرگتر از دردای منه
****
شاید ازم بپرسن این روزا
هنوز دوسش داری
چی گرفتی از این سینه زدن
از این عزاداری
آخه روضه میری تو این گرفتاری
آره دوسش دارم مثل قدیما
آره غلامشم برا همیشه
بگو که زندگیت بدون این عشق
مگه زندگی میشه
دنیای منه
امام حسین بزرگتر از دردای منه
#محمد_خبازی ✍
#شور
#امام_حسین
نماهنگ دنیای من 1403
.