eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
7.9هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
753 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج علی کرمیShab2_Ramazan1403_Karami.mp3
زمان: حجم: 12M
🏴السلام علیک یا فاطمه الزهرا 🔊 خانه وقتی خانه زهراست، پس هر سائلی بعد دق الباب خندان می شود در پشت در ◼️ توسل به سلام الله علیها 🎤
حاج علی کرمیShab10_Razaman1402_Karami_a.mp3
زمان: حجم: 33.41M
🏴السَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ الْمُؤْمِنِینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ 🔊 وصیتی به تو دارم در این دم آخر بیا برای خدا خواهری کن ای اسما شب عروسی زهرا به جای من تو بمان برای دختر من مادری کن ای اسما ... ◼️ روضه کبری سلام الله علیها توسل به سلام الله علیها 🎤
. |⇦•پشت در تا جای گرفت... و توسل به سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی روح الله صادق پور ●━━━━━━─────── پشت در تا جای یار من گرفت شعله را او بر سر دامن گرفت میخ کارش وصل کردن بود حیف میخ در یار مرا از من گرفت بی‌حیایی که ز بغض باغبان خنده‌ی گل را از این گلشن گرفت بعد ها در نامه ای که داده بود کشتن یار مرا گردن گرفت سرور بانوان جنت بود آنکه در پشت شعله ها می‌سوخت ولی حیدر از آتش خجلت از در خانه بیشتر می‌سوخت اسدالله بود و امر خدا داد صبرش به بزدلان جرأت یک نفر داد زد سر زهرا ای بر آن صاحب صدا لعنت جمعیت پشت در فراوان بود دسته دسته زدند بانو را نور رویش ز صورتش میزد چشم بسته زدند بانو را پیش از آن خریده بود علی تخت چوبی برای گهواره از بد حادثه ورق برگشت ساخت تابوت جای گهواره کوه صبر است حیدر کرار به غم و غصه دل نمی بازد ولی داغ، داغ ناموس است پهلوان را ز پا می‌انداخت لعنت حق بر آن حکومت ننگین هست حتی تصورش سنگین مرتضی طعنه میخورد اما قنفذ پست میشود تحسین ماجرایی شبیه این ایام سالها بعد اتفاق افتاد قاتلان حسین جمع و یزید مثل قنفذ به شمر جایزه داد کیسه هایی که دست خولی بود از طلاهای قیمتی پر کرد بابت دقت هدف گیری خیلی از حرمله تشکر کرد چقدر بی خبر و بی‌هوا زدی نامرد آخرین سرباز لشکر راهی از گهواره شد در میان خیمه ها یک مادری آواره شد بابا این پسر را مثل زهرا بی‌هوا زد روی زهرا عبا کشید علی بغض زد چنگ بر گلوی حسین سالها بعد روز عاشورا زینب آمد به جستجوی حسین یوسفش را به خاک عریان دید تا که آنجا شنید بوی حسین غیرت خواهری اجازه نداد چادرش را کشید روی حسین *اما قبلش...* نیزه ها در قیام و سجده یشان اشهد حنجر تو را خواندند عده‌ای آمدند در گودال صورتت را به خیمه گرداندن گر چه با ضربه های پی در پی بارها روی خاک غلطیده است تا به امروز لحظه ای مرد پشت برآسمان ماده شیری وارد گودال شد از نهیبش لرزه بر افلاک شد مانعی بود از ورود تیر ها میگرفتن نوک آن شمشیر ها دید دشمن چون که زینب روی پاست حافظ جانِ عزیز مصطفي است عده ای دست از حسین برداشتن .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•دلی که سوخت... و توسل به سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی ●━━━━━━─────── دلی که سوخت با حال خراب آتش نمی‌گیرد که این میخانه با جوش شراب آتش نمی‌گیرد خس و خاشاک آورده‌اند دریا را بسوزانند حرامی‌ها نمی‌فهمند آب آتش نمی‌گیرد اگر آتش گرفت این در به گرمای وجود توست کدامین چوب پیش آفتاب آتش نمی‌گیرد اگر قرآن جهنم را روایت می‌کند یعنی به این آتش نوشتن‌ها کتاب آتش نمی‌گیرد زمانی کعبه را آتش زدند و همچنان قبله است اگر چادر بسوزد که حجاب آتش نمی‌گیرد خانم! دلت رو مشت مشت انگار در دست داس میریزی *آخه هی میگفتن بوی نون میاد امروز اما فرق می‌کنه.. دیدن یه روزی مادر بلند شده آخه وقتی مادر نون می‌پخت تو خونه فرق می‌کرد ولی ازین دور به بعد دیکه مادر نمیتونست برای بچه‌ها نون درست کنه * مادر دلت را مشت مشت انگار در دست داس می‌ریزی دلش سنگ است اگر این آسیاب آتش نمی‌گیرد در این بستر از این پهلو به آن پهلو تو می‌سوزی تو می‌سوزی چرا این رختخواب آتش نمی‌گیرد همه این بیت‌ها را گفتم تا برسم به این بیت بگم آی خدا چه تقصیری داریم الان باید این روضه‌ها را بخونیم میگم مولا در گوشی که نامحرم باشه رو می‌بنده اصلا حق نداره روضه ناموسش بشنوه این خانم با خانم ۶ ماهه قبل فرق داشت گریه کن ها تو که می‌سوختی محسن عجب آغوش گرمی داشت از این غم هیچکس مثل رباب آتش نمی‌گیرد *اما امام صادق علیه السلام فرمودند: برای این روضه بلند بلند گریه کنید. مثل اسفند رو آتیش.. خودش برا معاویه نوشت. معاویه اومدم پشت در گفتم برو بگو شوهرت بیاد پشت در می‌گفت: تا من هستم علی رو میخوای؟ باید از روی جنازه من رد بشی.. گفتم خودت خواستی ها؛ هنوز صدای نفس زدناش میومد... آخه زنی که بار شیشه داره صدای نفس کشیدنش بلند میشه.. چنان با لگد به در زدم گفتم هر کی می‌خواد بره تو خونه بره یالا همه از رو در رد شدن...* « آه مادرم مادرم مادرم » *دستت بالا بیار مثل بچه‌ها که داشتن تو خونه می‌دیدن در رو مادرشون افتاد حالا وای مادرم مادرم..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•غنچه پرپر گشته بود... و توسل به سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج‌ ●━━━━━━─────── غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود پشت در جان علی مرتضی ،افتاده بود دست مولا بسته بود بیت ولایت سوخته شاید یکی بگه چقدر بیرحمی ایشالله این درست باشه.بابا دست بسته باشه،اون چیزی که شیخ جعفر میگه نباشه.میگفت : دیدم عمامه مولا را دور گردن...* دست مولا بسته بود و بیت ولایت سوخته آیه ای از سوره ی کوثر جدا افتاده بود گوش ناموس خدا شد پاره چون برگ گل گوشواره من نمیدانم کجا افتاده بود *فقط امام حسن دید ،مادر داره با دست رو خاکا میگرده..* آه آه آه! دست قنفذ رفت بالا، باروی زهرا شکست. پای دشمن باز شد، زهرا ز پا افتاده بود مجتبی در آن میانه رنگ خو درا باخته لرزه بر جان شهید کربلا افتاده بود «وای مادرم،مادرم،مادرم،مادرم» آخ فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت اما کل قران در میان کوچه ها افتاده بود *شب مجیر بود اجرنا من النار یا مجیر گفتیم حالا باهاش گریه کن..* کاش ای آتش بسوزی در شرار قهرحق آخ حُرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود؟ *آه امام زمان فقط متوجه این بیت میشه،خود حضرت با این گریه میکنه امشب...* مادر مظلومه میپیچید پشت در به خود دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود کل محل را دود گرفته زندگی کی داره می سوزه ماه داره با ستاره می سوزه چرا کسی آب نمیاره حجم آتیش خیلی زیاده شعله الان چادر و میگیره همسایه ها به چی شدن خیره آخه سوختن زن دیدن داره اینجا مگه خونه ی گلها نیست این که زیر پاست مگه زهرا نیست عجب زمونه ای خدایا از جا دراومده در خونه دیوا را هم پر از رد خونه دیگه چه خونه ای خدایا! *چشم باز کرد، پشت در با چه وضعی انشاءالله همه این چیزایی که ما میخونیم دروغ باشه. اگه در کنده شده باشه،فاطمه هم پشت در باشه چهل نفرم از روی این در رد شده باشه از یه زن معمولی نمیگمااا..کسی که پشت در بچه اشو سقط کرده.پهلوشو شکستن..اما این بی بی تا چشمشو باز کرد. نگفت آخ پهلوم آخ بچه ام.. گفت: اسما علی را کجا بردن؟گفت خانوم دارن تو کوچه ها میبرنش..یه یا علی گفت ،از جا بلند شد،اومد دید دارن مولارو میبرن..تا دید دارن امیرالمومنین را میبرن کمربند مولا را گرفت،گفت مگه زهرا مرده باشه.به یه اشاره دست فاطمه، چهل تا از مردای نامی عرب رو زمین میافتادن. نانجیب گفت: اینجا ایستادین، آبرو تونو یه زن ببره..نگم چه کردن، یکی با غلاف شمشیر یکی با تازیانه میزنه..دست گداییتو بالا ببر یا زهراااا...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. گریز به الائمه ع امام 🔸صاحب عزا کجایی گویم سرت سلامت یا بقیة الله آجرک الله... آقا سرتون به سلامت... ایّامِ شهادتِ مادرِ غریبتونه ... کجا خیمه عزا بر پا کردید پسر فاطمه... کجا برا مادرتون دارید اشک میریزید... 🔸صاحب عزا کجایی گویم سرت سلامت 🔸کی میشود بیایی، گویم سرت سلامت آقا... خیلی برامون سخته... امسال هم فاطمیه ی ما، بدون شما بگذره... آقا...اگه بخاطر این عزادارها و گریه کنا نمی آیی، بخاطر مادرت بیا.... بحرمتِ اشک های امیرالمؤمنین،بر بالین فاطمه ،بیا ...صاحب عزای اصلی این مجالس کجایی... 🔸کی میشود بیایی، گویم سرت سلامت نميدونم آیا من زنده ام اون فاطمیه ای که شما می آیید... و برای مادرِ غریبتون مجلس میگیرید... روضه میخونید... شیعیان دور شما جمع ميشن... زار زار گریه میکنند... نمیدونم قبر پنهانِ مادر را نمایان میکنی یا همچنان قبرِ زهرا مخفی می مونه...؟ اما...یا اباصالح! کاش می شد گمشده هایم را یکجا پیدا کنم. تو را ،کنارِ مزار مادر ببینم...دیگه عقده های دلم وا میشه.... در انتظارم،مهدی بیاید تا تربتت را پیدا نماید 🔸در ماتم عزای،مادرِ خود نشستی 🔸ای غائب از نظرها، گویم سرت سلامت اما آقا جان این محبت شما به مادرتان فاطمه، دوطرفه است، آخه بی بی هم بینِ در و دیوار،پسرش مهدی رو صدا زد: 💧جز به مهدی رویِ سیلی خورده نگشایم به کس 💧مُنتقم باید ببیند گشته نیلی رویِ من الهی بمیرم، بی بی تا روزای آخر هم از علی رو می گرفت.آخه بعد از حادثه کوچه ،بی بی فرمود: حسن جان مبادا به بابات حرفی بزنی...! بابات به اندازه کافی غم داره.... بی بی کاش بودی و می دیدی که اون مرد عرب،امام حسن رو در سن چهل سالگیش دید و گفت:آقا جان .. من پدرتان رو هم در این سن و سال دیده بودم،اما موهاش سفید نبود..! آقا فرمود:آخه اون چیزی که من دیدم ،بابام ندیده بود.. خدا به داد دل مهدی فاطمه برسه... اینجا مظلومیت و دردِ امام حسن ،حادثه کوچه ست، امام جواد هم بچه بود ی وقت امام رضا اومد دید جوادش ،بابغض هی میگه انتقام میگیرم .... امام رضا پرسید چی شده؟ فرمود بابا اونهایی که مادرمان فاطمه رو آزردند رو میگیرم. اون دونفر رو از قبر بیرون می آورم و آتش میزنم. 🔸از دیده خون فشانی، بر مادرِ غریبت 🔸امشب بگو کجایی، گویم سرت سلامت ما هم امشب اومدیم بگیم آقا... شما رو تنها نمیگذاریم... اومدیم بگیم یا زهرا... پسرت مهدی رو تنها نمیگذاریم... امشب اومدیم با امام زمان هم ناله شیم... هر کجا نشستی حالا آقات رو صدا بزن... یا صاحب الزمان... .
. |⇦•طی شد زمان دیدار ... و توسل به سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج‌ ●━━━━━━─────── طی شد زمان دیدار علی خدا نگهدار * خداحافظی میخوایم بکنیم.هیچ خداحافظی مثل خداحافظی امیرالمومنین و حضرت زهرا نبود...* طی شد زمان دیدار، علی خدا نگهدار خانه نشینِ بی یار، علی خدا نگهدار علی جانم...! در موسم جوانی، سیرم ز زندگانی از بس که دیدم آزار، علی خدا نگهدار من می‌شوم ز دستِ اهلِ مدینه راحت اما تو می‌شوی گرفتار، علی خدا نگهدار * گفت عزیز دلم! چرا با این حالت پا شدی کار خونه انجام میدی...؟ * شانه زدم به مویِ حسین و زینبینم برای آخرین بار، علی خدا نگهدار چرا تو سر به زیری، زانو بغل نگیری منم به تو بدهکار، علی خدا نگهدار * از بدهکاری هاش چی میگه...؟ * ببخش اگر به کوچه دست تو وا نکردم افتاد دستم از کار، علی خدا نگهدار * اگه همه حرفمو نزدم بازم ازت معذرت خواهی میکنم...* فکر دل تو بودم، اگر نگفته بودم از ماجرای مسمار، علی خدا نگهدار * علی جان! بازم فکر توأم قربونت برم...* تا چشم تو نیفتد، بر صورتم، شبانه تنم به خاک بسپار، علی خدا نگهدار * دورت بگردم. یه کاری رو عوض فاطمه انجام میدی...؟* شبها به جای مادر، بالاسرِ حسینم یک ظرف آب بگذار، علی خدا نگهدار * علی جان! یه حرف نگفته دارم بهت بگم...* قرار بعدی ما باشد میان گودال کنار جسم خونبار، علی خدا نگهدار * یه مرتبه زینب وارد شد. گفت مادر بیا قربونت برم یه حرفم با تو دارم...* سربسته با تو گویم در کربلا که رفتی معجر اضافه بردار، زینب خدا نگهدار .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•علی بیا به برم... و توسل به سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج‌ ●━━━━━━─────── علی بیا به بَرَم، که راهیِ سفرم خدانگهدار علی خدا نگهدار علی * شب خداحافظیه...* مي طلبم ز خدا، سلامتي تو را  خدا نگهدار علي خدا نگهدار شکسته بالم، کن نظر به حالم رفتنی ام من، کن علی حلالم اي رهبر مظلوم من اي شمعِ وجودم نذر تو جواني من و بود و نبودم * یدونه علی یدونه فاطمه میگه. زهرا جان...! * دار و ندار علي، ياور و يار علي فاطمه جانم خانم فاطمه جانم بانوي خانه مرو، يار يگانه مرو فاطمه جانم مرو فاطمه جانم همسفر من بشکسته پر من سنگ صبورم، سینه سپر من ای دلخوشی ام هم نفسم نور دو عینم حالا مرو زود است بمان جان حسینم * عزیز دلم...گفت علی جان! بذار فاطمه راحت جون بده...* عشق تو حاصل من ، اشک تو قاتل من خدانگهدار علی خدانگهدار *علی جانم...* به دختِ (دختر) در مَحنم ، سپرده ام کفنم خدانگهدار علی خدانگهدار *وصیت داره میکنه...* شبانه بردار، تابوت منه زار تا که نگردد قاتلم خبردار من می روم و هست تو را، غربت حاکی گوشواره و مسمار در و چادر خاکی * عزیز دلم...!چه وداعی کرد. یه وداع اینجا بود. یه وداع هم وقتی بدن رو غسل داد کفن کرد. امیرالمومنین هم خودش وداع کرد هم فرمود حسنم حسینم، زینبم کلثومم، بیاید برا بار آخر با مادر وداع کنید. از این جا روضه خون خود امیرالمومنینه. می فرماید: تا بچه ها اومدن رو سینه مادر، والله قسم دیدم بندهای کفن باز شد، دستای فاطمه بیرون اومد. با یه دست حسنو در آغوش گرفته، با یه دست حسینو در آغوش گرفته. بابا اینجا کنار بدن اسما داره بچه ها رو نوازش میکنه، امیرالمومنین داره دلداری میده، با این وجود مولا می فرماید: شنیدم بین زمین و آسمان هاتفی صدا میزد علی جان! بچه ها رو از بدن مادر بردار. ملائکه طاقت ندارن این منظره رو ببینن. یا الله... آیا این ملائکه نبودن کربلا ؟ وقتی بچه رو بدن بابا افتاده بود."فاجتمعت عده من الاعراب... "یه عده بی حیا ریختن تو گودال. "حتّی جَرّوها من نعش أبیها..."ناله ات رو آزاد کن. حسین ...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ‌👇
. #روضه و توسل به سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی ●━━━━━━─────── *نوشت معاویه سه بار قبل اینکه خودم برم قنفذو فرستادم گفتم: برو علی رو کت بسته بیار مسجد. برمی گشت ،می گفت فاطمه اومد پشت در.. معاویه بار آخر خودم رفتم پشت در ایستادم گفتم: فاطمه! به علی بگو بیاد و گرنه خونه رو با اهلش آتیش میزنم.بخدا پشت در ایستاده بودم هنوز صدای نفس کشیدنش میومد با لگد به در زدم..چهل نفر گفتم حالا برید علی رو بیارید از خونه بیرون... آه مادرم ... مادر ما با اینحال بلند شد گفت: فضه علی کجاست؟ علی رو کجا بردن؟ گفتن خانم علی رو دارن میبرن مسجد خودشو با هر ضرب و زوری بود رسوند. تا رسید به امیرالمومنین دستو انداخت به کمربند مولا همه نامردا روی زمین افتادن. یه نگاه کرد گفت: آی آبروی هممونو برد وایسادین نگاه می کنید گفت: چه کنم؟ گفت: فاطمه رو بزنی علی از پا میفته.. امام‌ صادق علیه السلام می فرماید: اینجا سند قتل مادر ما رو امضا کردن.. انقدر با غلاف شمشیر زدن اینجا یه نفر نگاه کرد گفت: آبرومون داره میره اگر فاطمه رو بزنی علی میشینه از پا.. جای دیگه هم عمر سعد یه نگاه کرد به حرمله گفت: وایسادی آبرومون داره میره. گفت: چه کنم یا امیر؟ گفت: بچه رو بزنی بابا هم می میره. ابی عبدالله بچه رو روی دست گرفته هنوز داره میگه "مُنُّ عَلی اِبنِ مُصطَفی"هنوز حرفش تموم نشده "فَذُبِحَ الطِفلُ مِنَ الاُذُنِ اِلَی الاُذُن" کار داری امشب داره از بالا میاد حسین حسین .* هرچه آمد به سرم دست به زانو نزدم جز خداوند به عمرم به کسی رو نزدم نانجیبان گل بی برگ و برم را کشتن رباب! رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتن .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #فاطمیه #حضرت_زهرا #مناجات_امام_زمان_علیه_السلام گریز به #جواد الائمه ع امام #رضا 🔸صاحب عزا کجای
. امام جواد(ع) مقتل آرزوی انتقام از قاتلین مادرش (س) زكریا بن آدم مى‏گوید: خدمت ‏حضرت رضا (علیه السلام) نشسته ‏بودم كه امام جواد(علیه السلام)را پیش او آوردند. پس آن حضرت از چهار سال كمتر بود. حضرت جواد(علیه السلام) دست هایش را بر زمین نهاد، سرش را به طرف آسمان ‏بلند كرد و در فكرى عمیق فرو رفت. امام رضا(علیه السلام) فرمود: جانم ‏فدایت چرا در فكرى؟ امام جواد(علیه السلام) فرمود: به آن چه درباره مادرم ‏زهرا(علیها السلام) انجام شد، مى‏اندیشم. به خدا سوگند، حق قاتلانش آن است كه ‏اگر دستم به آن ها برسد، آنان را سوزانده، تكه تكه كنم و ریشه‏شان را بر كنم. در این هنگام، امام رضا(علیه السلام) او را در آغوش ‏كشید، میان دو چشمش را بوسید و فرمود: پدر و مادرم فدایت، به‏راستى كه تو لایق امامت‏ شیعه هستى. 🔷متن عربی: وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ زَكَرِیَّا بْنِ آدَمَ قَالَ: إِنِّی لَعِنْدَ الرِّضَا إِذْ جِی‏ءَ بِأَبِی جَعْفَرٍ ع وَ سِنُّهُ أَقَلُّ مِنْ أَرْبَعِ سِنِینَ فَضَرَبَ بِیَدِهِ إِلَى الْأَرْضِ وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَأَطَالَ الْفِكْرَ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا ع بِنَفْسِی فَلِمَ طَالَ فِكْرُكَ فَقَالَ فِیمَا صُنِعَ بِأُمِّی‏ فَاطِمَةَ أَمَا وَ اللَّهِ لَأُخْرِجَنَّهُمَا ثُمَّ لَأُحْرِقَنَّهُمَا ثُمَّ لَأُذْرِیَنَّهُمَا ثُمَّ لَأَنْسِفَنَّهُمَا فِی الْیَمِّ نَسْفاً فَاسْتَدْنَاهُ وَ قَبَّلَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ قَالَ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی أَنْتَ لَهَا یَعْنِی الْإِمَامَةَ. ✅منبع:  🔹إثبات الوصیة: 184. 🔹بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏50، 59   ✅با توجه به مبحث فوق : آن فرقه که تیشه به نخل ولا زدند آتش به درب خانه شیر خدا زدند با ثامن الائمه جواد الائمه گفت با تازیانه مادر ما را چرا زدند .
. |⇦•نسیم از پرچمت رد ... اجرا شده نفسِ سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── روایت میگه وقتی بی بی وارد صحرای محشر میشه از یه گوشه ای بی بی، وارد محشر می شه از یه طرفی هم همه میبینن یه آقای بی سری وارد محشر میشه. امام حسن از یه طرف ابی عبدالله از یه طرف بی سر وارد میشه.. روایت میگه: بی بی از امام حسن سوال می کنه میگه حسنم پسرم این آقایی که بی سر وارد شده کیه؟؟بی بی میدونه میخواد روضه بخونه اهل محشر گریه کنند پسرم این کیه اینجوری سر به بدن نداره؟ امام حسن عرضه میدارن به مادرش ،مادرجان این پسرت حسینه، مادر اینقدر گریه می کنه ناله می زنه. اونجا یکی یکی مثل مرغی که از لابلای سنگها میگرده دونه رو پیدا می کنه یکی یکی نوکرای حسینشو،گریه کنای حسینشو، سینه زنای حسینشو جدا می کنه تو بیا..من یادم‌ نرفته شما در دنیا چجوری برا حسینم گریه می کردید وقتی پیغمبر وارد شد بی بی گریه می کرد آقا فرمود: چی شده دخترم؟ عرضه داشت باباجان بچه ای که در رحم و بطن دارم با من حرف میزنه، گفت: خوبه که دخترم قربونت برم، نه یه حرفهایی میزنه دل منه مادر رو بهم ریخته.. چی میگه عزیزدلم؟ بابا جان! هی میگه "اناالغریب" ولی یکی دو روزه من هر چی آب می خورم بازم آروم نمیشه بازم هی میگه "انا العطشان"، پیغمبر روضه خوند مستمع و‌گریه کنم دخترشه، گریه هاش که تموم شد سوال کرد از محضر پیغمبر،باباجان،من نگران حسینم، کسی هست برا حسینم گریه کنه؟ من هستم شما هستی؟باباش علی هست داداشش حسن هست ؟؟ نه، هی میگفت: غریبم حسین، کسی نیست برا حسینم گریه کنه پیغمبر اونجا مژده ی شماها رو‌ داده ، فرمود: دخترم نگران نباش از امت من یه عده ای مردها و زنهاشون برا حسینت ضجه میزنن، بلند بلند گریه می کنن. انقدر بی بی خوشحال شد به پیغمبر عرضه داشت باباجان خدا به من اجازه میده اینها رو شفاعت کنم؟ فرمود شفاعت محشر دست توعه، تو هر کیو میخوای میتونی ببری ، اونجاست که بی بی یکی یکی شما رو جدا و سوا میکنه..* نسیم از پرچمت رد شد حیات تازه ام بخشید دم عیسی بن مریم نیز این سان روح پرور نیست نگو‌من آمدم روضه نگو‌من آمدم هییت به اینجا آمدن بی دعوت زهرا میسّر نیست *بی بی اومده یکی یکی شما رو دعوت کرده ، گفته پاشو برو..* خانه بودم فاطمه آورد تا اینجا مرا همه ی شماها رو یکی یکی، لیست پیش خانومه، یهو به دلت میفته بیای هیئت، بی بی گفته بیا، هر چی مادرم بگه رو چشمام میذارم..فقط خانم جان، ای کاش ما مدینه بودیم..* به گوشم یا حسینی خورد و اشکم مثل باران ریخت که مثل اسم زیبای تو اسمی گریه آور نیست بده خرج سفر تا کربلایت را دلم لک زد مرا چون سالکان پای سلوک‌و‌ چون ملک پر نیست من از خدمت به این ارباب سلطانی نصیبم شد کسی که غیر از این دربار نوکر شد که نوکر نیست نشستم پای منبر یادم آمد خواهرت می گفت بیا از نیزه پایین غیر زینب پای منبر نیست یا به جایی خبر مرگ پسر را نبرید یا که بردید به تشییع پدر را نبرید پدری داغ جوان دید ملامت نکنید روی زانو اگر افتاد شکایت نکنید چون رمق نیست تکانی بدهد پایش را پس بگیرید همه زیر بغلهایش را نکند ناله که زد طبل برایش بزنید جلوی چشم همه زشت صدایش بزنید آی مردم! جگر سینه زنان غم دارد غم سنگین شب هشت محرم دارد غم آن لحظه که ارباب به شهزاده رسید ولدی گفت نشست و ز جگر آه کشید ای جوانمرد جوانمرگ شدی یا نشدی پیش پای پدر خویش چرا پا نشدی خنده ها بیشتر و جسم تو کمتر شده است نیستی و همه ی دشت پیمبر شده است آه علی جان! زرهت حرز علی داشت دریدند چرا گرگها چنگ به روی تو کشیدند چرا داغ سنگین تو را شانه ی من تاب نداشت تشنه بودی پدر تشنه ی تو آب نداشت .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•من امام هدایتم... امام‌ باقر گریز به اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── من امام هدایتم مَردم من مسیر سعادتم مَردم من دلیلم به کل این خلقت من امامم به پاکی و عصمت دورم از زشتی و پلیدی‌ها دورم از هر چه رجسِ این دنیا حق به ما داده این چُنین عزّت رزق عالم ز ما رسیده فقط *رزق عالم.."بِیُمنِه رُزِق‌َالوَری و بوجوده ثَبَتَتِ الارضُ وَ السَّماء" اومد محضر امام باقر پای تاول زدشو به امام باقر نشون داد گفت: آقا این همه راه به عشق شما اومدم حضرت فرمود: اگر به سنگی محبت داشته باشی فردای قیامت با همون سنگ محشوری تو ما رو دوست داری فردا هم با مایی..* کار و بار جهان به شانه‌ی ماست در و دیوار آن نشانه‌ی ماست منم از نسل حیدر و زهرا از تبار خدیجه‌ی کبری گرچه ما اهل بیت زهراییم آه! اما غریب و تنهاییم *همه عالم، نگاهشون به دست امامه.حتی کسی که مریضه.. شَفا پیدا می‌کنه استشفاء به برکت وجود امام معصومه. اما خودِ امام باقر فرمود: ما وقتی تب می‌کنیم یه مقدار آب خنک به تنمون می‌‌زنیم بعد مادرمونو صدا می‌زنیم..* همسایه‌ها به مُردنم انگار راضی‌ان دلگیر از این محله و این هم‌جواری‌ام "لَزِمَتِ الفِراش نَحِلَ جِسمُها"یا امام باقر سه روز توو بستر بودی بعدِ سه روز جان دادی..قربون اون مادری برم این‌مدت هر نَفَس می‌زد از سینه‌ش خون میریخت.دیگه گوشتای بدنش آب شده بود.* زخمم به یک اشاره، دهن باز می‌کند شب تا سحر مراقبِ این زخمِ کاری‌ام *یا امام باقر تو بستر افتاده بودی دو سه روز آخر بیمار شده بودی، توو شدتِ تب می‌سوختی..اما شاگردات میومدن سر می‌زدن همه نگران حال شما بودن وقتی امام باقر از دنیا رفت. نوشتن مدینه کن‌فیکون شد همه‌ی شهر بهم ریخت.اما مادرِ ما که از دنیا رفت هیچ‌کسی از دفنش خبردار نشد..چند عیادت برا مادر ما اتفاق افتاد ام‌سلمه اومد. کیف اصبحتِ؟ فرمود: اَصْبَحْتُ بَیْنَ کَمَدٍ وَ کَرْبٍ چه‌جوری شب رو به صبح رساندی؟فرمود: شب رو به صبح رساندم در حالیکه دو تا غصه داره منو از پا در میاره فرمود: "فَقدِالنبی و ظلمِ الوصی" فقدان پیغمبر و این ظلمی که به علی کردن منو شب تا صبح، بی‌قرار کرده منو بی‌قرارِ علی کرده..ام سلمه اومد عیادت بی‌بی دیگه کی اومد؟نوشتن عباس عموی پیغمبرم اومد. اومد عیادت وقتی رفت منزل برا مولا پیغام فرستاد.گفت: یا علی خبری شد ما رو بی‌خبر نذار. زنای مدینه هم اومدن عیادت بی‌بی،زینب تا دم در همراهیشون کرد.. رفتن..دیدن زینب نشست یه گوشه، داره گریه می‌کنه.هر کی می‌گفت چته.. حرف نمی‌زد زینب.تا ابی عبدلله اومد شروع کرد گریه کردن گفت: داداش تو گریه نکن. ابی عبدالله گفت چی شده؟گفت: زنا اومدن.. می‌رفتن، به‌هم می‌گفتن دیگه کارش تموم شد..* همسایه‌ها به مُردنم انگار راضی‌ان دلگیر از این محله و این هم‌جواری‌ام پیریِ زودرس به سراغِ من آمده برگ و بری ندارم اگرچه بهاری‌ام گرچه ما اهل بیت زهراییم آه اما غریب و تنهاییم زیر این چرخ و گنبد مینا نیست از ما غریب‌تر ابدا گرچه از داغِ زهر، تب دارم روضه‌ی دیگری به لب دارم گرچه از دل غمم جدا نشود هیچ‌ جا مثل کربلا نشود کربلا بودم و ستم دیدم من هزاران هزار، غم دیدم به زمین خوردنِ علم دیدم دست‌هایی که شد قلم دیدم مَشک خالی و آب را دیدم گریه‌‌های رباب را دیدم بدنِ پاره‌پاره را دیدم آخ گوشِ بی‌گوشواره را دیدم لحظه‌های غروب یادم هست نیزه و سنگ و چوب یادم هست جد ما را غریب کشتندش آه مردم، عجیب کشتندش .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇