eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
8هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
755 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. حضرت عباس علیه السلام اجرا شده نفسِ کربلایی محمد عطااللهی ●━━━━━━─────── پهلوونم زانو نکش اینقدر رو خاک بازو نزن من خودتو میخوام داداش به مشک خالی رو نزن شور میزنه دل رقیه پاشو اباالفضل پاشو ابالفضل دلت میاد که بشکنه دل رقیه پاشو ابالفضل پاشو ابالفضل سکینه رو بی تاب نکن شرمندهٔ رباب نکن جوابشو خودت بده این خیمه رو خراب نکن وای وای به خیمه برگرد وای وای رقیه دق کرد وای وای شکسته ابروت وای وای چیشده بازوت *اومد بدنو جمع کنه ریخت رو زمین هر کاری کرد برگردونه نشد گفت: حسین جان! اخا !پسر فاطمه! هر کاریم کنی این بدن جمع شدنی نیست.داداش منو خیمه نبری من خجالت زده زن و بچه ات شدم بذار همینجا بمونم..* برخیز ای ستون حرم وقت خواب نیست با من بیا به خیمه، نیازی به آب، نیست *دیگه نیاز نداریم بچه ها عموشونو میخوان دیگه آب نمیخوان پاشو برگردیم..* شیرازه ات کجاست مفاتیح پاره ام این برگهای پاره عزیزم کتاب نیست حرفی بزن عزیز دلم دِق نده مرا این مشک پاره پاره دلم را جواب نیست *گفت میدونی کِی رو میگم بعد تو رو دارم مبگم گریه مم برا همینه* وقت غروب بعد تو و قاسم و علی دیگر برای ناقهٔ زینب رکاب نیست *پاشو تا خواهرمو به اسیری نبردن..میخوام یه لحظه ببرمت در خونه ام البنین ..کاروان رسید مدینه همه غصه زینب این بود میگفت الان اگه با ام البنین روبرو بشم چی جوابشو بدم.. داشتم مقتلو میخوندم که چی از اباالفضل آوردن برا مادرش روایت دو تاست یکی میگه علمش ولی مقتل قویتر میگه سپری داشت اباالفضل اینو برا مادرش آورد. نگاه کرد تنها یادگار اباالفضلشه.. نشست شروع کرد برا اباالفضل خوندن..* الا مادر به قربون جمالت رخ چون بدر و ابروی هلالت شنیدم کام عطشان جان سپردی گل ام البنین شیرم حلالت *یه لحظه بریم کنار مزار اباالفضل از زبان ام البنین بخونیم ..* امانت دار باغ یاس هستم همه عشق و همه احساس هستم *عباس اگر بدونی بعد تو این زن و بچه از کربلا چطور برگشتن ..* چنان شرمنده روی ربابم که هم درد دل عباس هستم شنیدم دستهایت را بریدند *میدونی یاد چی افتاد یاد اون روز افتاد که کاروان داشت از مدینه راه میفتاد یه نگاه کرد ام البنین دید عباس دستاشو باز کرده مادرشو بغل کنه.ام البنین داشت میومد که بدرقه کنه این کاروان رو که برن زینب رو بغل گرفت ابی عبدالله رو بغل گرفت.دید عباس وایستاده یه گوشه دستاش بازه میخواد مادرشو بغل بگیره همچین که رفت سمت اباالفضل خانوم اشاره کرد دستاتو پایین بنداز مگه نمیبینی زینب داره نگاه میکنه، حسین داره نگاه میکنه بابا اینا مادر ندارن ..حسین...حالا یاد اون دستا افتاده الهی دورت بگردم..* شنیدم دستهایت را بریدند به تیری چشم نازت را دریدند چو طفلان این سخنها را شنیدند همه از هم خجالت میکشیدند *همه هم دیگه رو نگاه میکردن میگفتن کاش ما مشک نمیدادیم عمو بره آب بیاره سکینه میگفت تقصیر منه اگه من اصرار نمیکردم الان عموم زنده بود.* «امشب میدونی دیگه شب این ذکره ای اهل حرم میر و علمدار نیامد...» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. #روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام به نفسِ کربلایی محمد عطااللهی ●━━━━━━─────── میگه اومدم تو خیمه ی ، حبیب رو صدا زدم گفتم: حبیب! دختر علی همچین مطلبی فرمودن.یه کاری کن دل زینب آروم بشه..میگه حبیب همه ی اصحاب رو‌از خیمه ریخت بیرون اومدن جلوی خیمه زینب .شمشیرها رو درآوردن..خانم حضرت زینب رو صدا زدن خانم اومد بیرون گفت حبیب چه شده؟ صدا زد خانم والله اگر هزار بار بمیریم و زنده بشیم دوباره پای حسین جون میدیم. ما با حسین عهد بستیم با حسین تو..بی بی جان غصه نخور ما دست از حسین نخواهیم کشید.شب عاشورا چه خبره..پاسدار حرم ابوالفضله همه تو خیمه ها آرام گرفتن اگر چه خواب به چشمی نمیره.ولی هر خیمه ای میره هر مادری بچه هاشو نشونده. نجمه صدا میزنه قاسم عبدالله...فردا اگر توی کارزار دیدید عموتون غریب مونده باید یاریش بدین. توی خیمه زینب بچه هاشو نشونده. یه خیمه چقدر قشنگه اونم خیمه ی ربابه علی اصغر رو رو سینه گذاشته هی صدا میزنه علی لای لای...یعنی هرکسی یه قربونی داره. قمربنی هاشم که سرکشی میکرد تو خیمه میدید مادرا افتخار میکردن قربانی دارن برای امام زمانشون..اما یه خیمه دید خواهر نشسته میگه من دست خالیم، من برای حسین قربونی ندارم و گریه میکنه. عباس صدا زد خواهرم چرا گریه میکنی ؟ بیا دستهای منو ببند ببر تو خیمه داداشم بگو عباس قربونت بشه.من میشم قربونی تو چرا غصه میخوری..* «شب عاشوراست به امام زمانت بگو آقا جونم فدات..» امشب از غصهٔ تو خواب ندارد چشمم غیر خونابه جگر آب ندارد چشمم امشب از غصه وغمهای تو هستم غمگین بیم دارم که به گودال شوی نقش زمین عصر فردا چه بلایی سر تو می آید زودتر از همه کس مادر تو می آید عصر فردا به فراقت بنشینم، چه کنم؟ زانویی را به روی سینه ببینم، چه کنم؟ تو اگر نحر شوی در نظرم میمیرم بخدا تیغ ز دست عدویت میگیرم کاش قاتل به تماشای تو غوغا نکند کاشکی بر گلویت نیزه دگر جا نکند بی هوا نیزه به پهلوت رسد میمیرم پنجه ی شمر به گیسوت رسد میمیرم خودش بالای تل زینبیه دید نامرد موهای ابی عبدالله رو گرفته خنجر زیر گلوی حسین...خنجر گلو رو نمیبره اینجا جای بوسه زینب.بدن رو پشت ورو کرد. ضربه پشت ضربه ای حسین..* ته گودال فقط پیکر تو مانده و من همه رفتند فقط مادر تو مانده و من یه بوسه باید به روی گونه نشیند اما چاره ای نیس رگ حنجر تو مانده و من *خم شد لبها رو گذاشت رو لبهای بریده اینجا همون جایی که پیغمبر بوسه میزد بابام علی بوسه میزد..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج میثم‌ مطیعی•✾• ●━━━━━━─────── انقدر بهش خدمت کرد،انقدر رفت، اومد. پسر خبیثی داشت این پسر ملعون رفت مسلم رو لو داد.رفت در خونه مسلم شلوغ شد.قبل از اینکه از خونه بیرون بره؛حسابی از این پیرزن تشکر کرد.یه نگاهی به این پیرزن کرد،فرمود:شفاعت پیامبراکرم رو نصیب خودت کردی به من پناه دادی.رفت؛جنگ نمایانی کرد..انقدر شبیه مولا شد عاشق همیشه شبیه معشوق میشه. از بالای پشت بوما بهش سنگ میزدند آتیش پرتاب می کردند،با شمشیر لبش رو بردیدند،گفت برام آب بیاریدظرف آب رو بالا آورد تا خواست تناول کنه،خون از لب و دهانش به داخل آب ریخت.شروع کرد های های گریه کردن یک نفر گفت:خجالت بکش! داری گریه میکنی؟ برا کار بزرگی قیام کردی "والله مالی بکیتُ" من برای خودم گریه نمی کنم من برای خودم مرثیه نمیخونم. ابکی للحسین و آل الحسین چی گفتم؟! آقا عصر عاشورا مسلم رو صدا زد و مسلم هم یه جا آقا رو صدا زد.قبل از اینکه سر از بدنش جدا کنند؛یه نگاه به افق کوفه انداخت صدا زد "یا اباعبدالله! اِرجِع فِداکَ بابی و امی"پدر و مادرم به فدات، برگرد. عصر عاشورا که امام حسین صداش کرد چند نفر دیگه هم صدا زد.یا بریر! یا زهیر! یا حبیبَ ابن مظاهر!.این یه دونه اش به درد ما می خوره صدا زد:یا حرالریاحی! توبه کار من کجایی؟ یا علی بن الحسین! پهلوونا کجایید؟ بیاید از خیمه های من دفاع کنید...* یه کنج از حرم بهم جا بده دلم تنگته،خدا شاهده هوای حرم،هوای بهشت ببر کربلا به جای بهشت .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام سید حسین موسوی ●━━━━━━─────── *یزید صبر کن. کربلا در کربلا میماند اگر زینب س نبود. آره. اینم اضافه بکنید. کربلا در کربلا میماند اگر رقیه س نبود. گریه های این بچه توو شام جهت دار بود. معنا دار بود. می خواست یزید و رسوا بکنه. حالا میگم روضه اش رو براتون...* قصد دارم در انتهای قیام آبروی یزید را ببرم بعد هم با خیال آسوده می‌روم، می‌روم سوی پدرم «حسیییین جان. حسییییین جان.» *نزدیکی های شهر عسقلان هوا گرم شده بود. یزیدیآ اسباشون رو آب می دادند اضافه های آب رو می ریختند رو زمین. به این مخدرات و به این بچه ها آب نمی دادند. یه نقل اینه. خانم سلام الله علیها زیر سایه بوته ی خواری رفت آن جا خوابش برد. "و تَرَکوها و ارتَحَلوا عَنها". لشکر کوچ کرد و این دختر رو فراموش کردند. خانم اونجا جا موند. یه وقت زینب متوجه شد. "فَبَکَت و نادَت". گریه می کرد. زینب س بلند بلند درخواست می کرد. "یا قَوم بِاللهِ عَلَیکُم اِصبِروا. فَقَد اِفتَقَدَت اِبنَتُ اَخی و قُرَهُ عَینی." نور چشمم گم شده. دختر برادرم گم شده. این زجر رفت دنبال رقیه و رقیه رو پیدا کرد. نمی دونم شاید این بچه منتظر ترحم بود. سه سال است. تشنه اش بود. گفت لااقل یه خورده به من آب میده. اما اما اما...* هِی گفتم نزن میام میام میام موهامو نکش میام میام میام *هِی لگد می زد. بابا بابا همه رو تحمل کردم بابا. می دونی کجا خیلی اذیت شد دخترش؟ ..* هِی لگد می زد بابا بابا بابا حرف بد می زد بابا بابا بابا .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. امام سجاد علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی حمید عسکری ●━━━━━━─────── *صدا زد..بنی اسد دیدن یه سواری داره از دور میاد، فرمود: برید کنار بدن‌ها رو فقط خودم می‌شناسم.این بدن آروم فقط خودم می‌شناسم، این بدنه دست نداشته بدن عمومه، این بدنی که ارباً ارباست بدن داداش بزرگم علی اکبره..این بدن له شده بدن قاسمه..اما نگاه کرد، بنی اسد دیدن آقا دارن گریه می‌کنن، گریه‌شون فرق داره صدا زدن بنی اسد، برید تکه حصیر بیارین بوریا بیارین، آقا برای چی؟ فرمود: می‌خوام بدن بی‌جان بابامو داخلش جمع کنم، بدنو تو قبر گذاشت، من تمام روضمو تو همین یه جمله است حرف زیاد گفتیم، شنیدیم اما بعضی جملات خیلی جیگر می‌سوزونه، اونهم اینه: دیدی رسمه میگن میت رو صورتشو رو خاک بزارن، فدای اون امامی بشم که هرچی نگاه می‌کنه، فقط رگهای بریده، صداش بلند شد،خاک رو قبر ریخت با انگشت مبارک نوشت:"هذا قبر حسین بن علی بن ابی طالب الذی قتلوه عطشانا" مردم بدونین بابام رو با لب تشنه کشتند. هر کجا نشستی به قصد فرج، شفای بیماران سه مرتبه صدا بزنید.."رحم الله من نادا و غفر الله من نادا"...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج مهدی رسولی ●━━━━━━─────── آقام آقام آقام... هوای حسین هوای حرم هوای شب جمعه زد به سرم روانه شدم به سوی ضریح بگیری اگر زیر بال و پرم بده صدقه به راه خدا بده شب جمعه تو کرب و بلا *میدونید شب آخری چی می‌گفت هی ناله میزد :هی وای...اونا که منو میشناسند و نمی‌شناسند من پسر کسی هستم که تو کربلا رنگ پوستش از شدت گرما تغییر کرد من پسر کسی ام که چشمهای قشنگش پر از لخته های خون شد.من پسر کسی ام که سر خونی شو از قفا ذبح کردن. من پسر کسی ام که پیراهنش رو بردن و پیکر عریانش رو خاک کربلا مونداگر بشناسید من پسرِ پدری مظلومم..امشب داشت غسل میداد امام باقر تا بدن رو باز کرد پیراهن رو کنار زد دید هی داد هنوز جای غل و زنجیر جای رو این بدن مونده ... هنوز جای این کیسه ها ی غذا رو شونه هاشه..حالا دلتو ببرم یه جای دیگه آی مردم ..من پسر کسی ام که نیمه شبی ،گریان پیکری رو غسل دادن اسما میگه آقا سرش و گذاشت رو دیوار آقا چی شد..گفت :اسما ، آب می‌ریزم آب رد نمیشه اسما نگاه کن بازوش کبود شده..* ننه ننه جوان ننه جوان ننه جوان ننه *درمون سوخت بهم دیگه گفتیم آی جوان ننه جوان ننه ای وای ای وای..* نمی‌دونم حسن تو کوچه چی دیدهی صدا میزنه قهرمان ننه م لای لای.. درمون سوخت بهم دیگه گفتیم قربان در ِ سوخته ننم لای لای..تو کوچه راه و گم کرده بودی به قربان چشم پر از خون شده ت لای لای ننم..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج عباس حیدر زاده ●━━━━━━─────── *فرمودند سر بریده بابا را نشناخت چرا سر را نشناخت تا حالا از خودت سوال کردی چرا سر بابا را نشناخت بعضی‌ها میگن به وضع سر هم ریخته بود پیشانی شکسته بود لب‌ها چوب خورده بود مگه میشه دختر سر بابا رو نشناسه؟ یه دختر تو کربلا بدن بابا را نشناخت حق داشت نشناسه چون بدن را یا از سر می‌شناسند یا از لباس می‌شناسند. وقتی که اومد دید نه سر داره نه لباس داره صدا زد عمه جان این بدن کیه؟ گفت عمه جان این بدن بابات حسینه حق داشت سکینه نشناسه..اما سه ساله سر بابا را نشناسه خیلی حرفه اما نگاه کرد سر را نشناخت بعضیا میگن سر پیشانی شکسته بود. لب‌ها چوب خورده بود. خدا رحمت کند حضرت آیت الله شیخ حسن آقا تهرانی را ایشون خودش برا من نقل می‌کرد اوایل انقلاب حاکم شرع بود می‌گفت یه روز زنگ زدن خونه ما این دختر ۵ ساله‌ام گوشی رو برداشت منافقین به این دختر گفتن می‌خوایم بیایم بابایت رو بکشیم این دختر پشت گوشی دستش لرزید خورد. زمین یک هفته نکشید دق کرد مرد فقط به این دختر گفتند می‌خوایم بیایم باباتو بکشیم.. حالا بیا ببین سر بریده بابا را جلوی دختر ..* خیلی دیر اومدی دیره دخترت داره می‌میره رمقی نداره دستاش سرتو بغل بگیره *میگن سر بابا رو نشناختی بعضیا یه علت دیگه‌ای نقل می‌کنند میگن از شدت سیلی که به رقیه زدند دیگه چشماش تار می‌دید. آخه دست سنگین و صورت سه ساله شاید این درست‌تر باشه آخه یه سیلی مدینه زدند.انقدر دست سنگین بود چشم مادر سرخ شد گوشواره شکست حالا من از شما سوال می‌کنم سیلی با صورت دختر سه ساله چه می‌کنه؟ با ناله جواب بده بگو یا حسین ..* بابا بابا بابا بابا بابا..! بابا کبودی‌های تنم را تو دیده‌ای لکنت زبان گرفتن من را شنیده‌ای عمه به وقت پا شدنم گریه می‌کند چیزی مگر ز مادرتان ارث برده‌ام حالا گرفته‌ام که چه‌ها مادرت کشید از درد استخوان کمر جان سپرده‌ام .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. #روضه حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج وحید گلستانی ●━━━━━━─────── گفت بابا..! بعد رفتن تو مهربون من خواهرت میشد بلا گردون من میشینم با دندونام قصه میگم یکی بود یکی نبود دندون من زخمهای سرت منو پیر میکنه آیه های موت و تفسیر میکنه دست نبردم تو موهات درد نکشی توموهای سوخته دست گیر میکنه بین موهام سوره فجرو نگاه سه ساله دخترتم اجرو نگاه دنبال موهام روی سرم نگرد لابه لای پنجه ی زجرو نگاه این پهلو ناقص، این بازو بی حس ای بابا... مارو گردوندن مجلس به مجلس ای بابا.. باصورتم...چیکار کنم بهم بگین فقط کجا....فرار کنم چه‌جوری دست به موم زدن منو درست جلو سر عموم زدن گفت بابا..! رسیده آخرِ کارم بابایی *دیگه داره رمق رقیه هی میره..یه لحظه میتونی تصور کنی این بچه سر بابا رو گرفته تو بغل هی داره رمق از بدنش میره* رسیده آخر کارم بابایی پُرِ پاییزه بهارم بابایی هرچقدر دلت میخواد آیه بخون من که خیزرون ندارم بابایی رنج و عذاب شد خبر داری چیا تو مجلس شراب شد وقتی که با چوب زدنت دلم کباب شد بگو یه چیزی به اون که داشت تو بزمِ مِی چشای هیزی نشون میداد سکینه رو.... نزدیک بود امروز کنیز خونه ای شم دیگه آروم نمیشم من دیگه اون رقیه که نرفته بود بازار شام نمیشم من دیگه اون دختری که ندیده بود بزم حــــــرام نمیشم... «من که همه عمر رفته بودم تنها به مجالس زنانه» «بابا! مگر که تشت زر و چوب خیزران کم بود که بعد چند دقیقه شراب آوردن» تو رو میزدن به قصد ثواب منو میزدن تو بزم شراب تو‌ بزم شراب... شد آستین پاره برا من حجاب نشست حرمله روبروی رباب *حسیــــــــــن جــــــــــانم..سیدالمظلوم سیدالغریب..رحم الله من ناداه یا حسین...* رسمه به والله تو ماها ناز یتیم رو میخرن دختر یتیم که ناز کنه براش عروسک میخرن اما بگم ز شامی ها با ماها خیلی فرق دارن دختر یتیم گریه کنه سر باباشو میبرن تو خرابه تشییع چطوری بود زینب یه گوشه نشسته بود این بدنو تو دست گرفته بود یطرف رباب نشسته بود...تا حالا تشییع جنازه نشسته دیده بودین..دست به دست میچرخوندن و گریه میکردن رسید به قسمت سخت کار کی خاک بریزه؟هر کی مشت شو پر میکرد یاد ابی عبدالله میفتاد بالا سر علی اصغر وقتی میخواست روی علی اصغر خاک بریزه میگفت زینب هنوز چشاش بازه..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ کربلایی محمد عطااللهی و علی پاشایی و محسن نورآذر ●━━━━━━─────── *رسیدن کربلا، صدای زنگ قافله بلند شد؛ عطیه رو صدا زد.عطیه ببین کیه داره نزدیک میشه به قبر حسین؟ عطیه نزدیک اومد دید محملات دارن میان، صدای زنگ اُشتران، قافله‌ی ابی عبدالله، شناخت زین العابدین علیه‌السلام رو صدا زد جابر! امام سجاد بر ناقه سواره و با اهل بیتشون پشت سرشون جابر صدا زد دست منو میگیری من استقبال کنم؟ دختر امیرالمؤمنین با دل شکسته داره میاد همچین که رسید السلام علیک یا ابن رسول الله! آقا خوش اومدی به کربلا کنار قبرِ پدرتون ابی‌عبدالله امام سجاد پیاده شدن، این زن و بچه‌ها آرام پیاده شدن، اولین روضه رو خودِ امام سجاد خونده فرمود: یا جابر! "هاهُـنا والله قُتِلَت رِجالُ‍‍‍ـنا"جابر همین جا بود مردانِ ما رو کُشتن می‌خوام از زبون امام سجاد مَقتل بخونم."هاهُـنا والله قُتِلَت رِجالُنا وذُبِحَت أطفالُنا" کودکان ما رو ذبح کردن، سر بُریدن،چرا نگفت مردان ما رو سر بریدن؟ معلوم بود که سرِ ابی عبدالله و شهدا رو اومد روضه رو مکشوفه وا کرد دنیا بدونه که حتی به بچه‌هام رحم نکردن "و حُرِّمَت خیامُنا" همینجا بی حرمتی به خیمه‌های ما شد خیمه‌هامونو آتیش زدن* *اما اون چیزی که امام سجاد سی وچهار سال براش گریه کرده اینه:گفت: "یا جابر! و سُبیَت نِسائُنا" بانوان حرم پیغمبر رو به بندِ اسارت کشیدن حسین * *خواهره باری از مصیبات از سفر رو دوششه همچین که انداخت خودشو رو این خاک ابی عبدالله سلامِ من به پیکرِ زخمی و مجروحت، سلامِ من به پیکرِ بدون سرت آی برادر،سلام به این بدنِ پاره پاره! چهل روزه حسین ندیدمت، بیچاره شدم* تو را ای عشق بعد از آخرین باری که بوسیدم نه راحت آب نوشیدم، نه خوابیدم، نه خندیدم تو که جانِ نبی بودی چرا این‌گونه جان دادی؟ نمی‌بُرّید خنجر رأسِ پاک ت کرد را خودم دیدم حسین! مرا بعد از تو بینِ کوچه و بازار چرخاندن *حرف دختر علیه! همون خانمی که امام حسن بود کسی جرأت نمی‌کرد نزدیک بشه، همون خانمی که ابی عبدالله بود کسی جرأت نگاه به این خانم نداشت !!* مرا بعد از تو بینِ کوچه و بازار چرخاندن منی که سال‌ها تنها فقط دورِ تو چرخیدم به من، مرد و زن و اطفالِ کوفه خارجی گفتن به من که کمتر از گُل، در تمام عمر نشنیدم به من که زینب بودم چهل منزل اهانت شد به من که روز و شب شیرِ خدا می‌کرد، تمجیدم *صدا زد حسین: اگه خواهرتو ببینی دیگه نمی‌شناسی ,پیر شدم خمیدم..صدا زد هر کی سفر میره برمی‌گرده سوغات میاره حسین، سوغاتِ زینب می‌دونی چیه؟ این لباس های پاره‌ست، این صورتِ کبوده ای حسیـن * شکسته بال و سیاه و کبود آمده‌ام من از محله‌ی آلِ یهود آمده‌ام حسیــــــن جانم! از آن دیار که ما را به هم نشان دادن از آن دیار که زن‌ها به ما خندیدن *گفت: حسین جانم روزی که دو تا بچه‌هام به شهادت رسیدن از خیمه بیرون نیومدم گفتم: نکنه حسینم خجالت بکشه حسین جانم! جانِ مادرت فاطمه، منو خجالت زده نکن.گفت : حسیـــن!* بنفشه رفتم و مثلِ لاله برگشتم مرا ببخش بدون سه ساله برگشتم *همچین که خاک کربلا و مزار برادر رو دید همه‌ی این اسارتها یادش رفت گفت : حسین جانم !* هنوز لحظه‌ی افتادنِ تو یادم هست جدال بر سرِ پیراهن تو یادم هست سنان و شمر زِ رویَت عبور می‌کردند مرا به زور زِ جسمِ تو دور می‌کردند *صدا زد حسین* می‌خواستم ببوسمت اما مرا زدند ناراحتم کنارِ تو با پا مرا زدند *زینب داره میگه حسین من! * ز شام و کوفه برگشتم دوباره کربلایِ تو چهل منزل به روی نِی شنیدم من صدایِ تو داداش! برای کودکانِ تو به هر جا من سِپر گشتم نمی‌دانم به کویِ تو چگونه زنده برگشتم؟ *حسین جان منِ زینبت رو ببخش رقیه تو نتونستم بیارم داداش* حسین داداش! مَپرس از حال طفلانت، رقیه رفته از دستم که من، شرمنده از روی ِ امانت داریت هستم ‌ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج سلام_الله_علیها ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. و توسل ویژهٔ اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ استادحاج ●━━━━━━─────── بیا گمگشتگان راه را تا نور راهی کن ببین جان بر کفت هستیم با ما هرچه خواهی کن غلامان تو دربندند شاها پادشاهی کن ،خودت فکری به حال ما و این بی سرپناهی کن، ببین از آه سرشاریم حسین و سر تا پا افسوسیم کنون نزدیک یک سال است با زنجیر مأنوسیم قفس وا شد ولی یک دم کجا آزاد افتادیم چنان گمگشته‌ها در ناکجا آباد افتادیم ، ببین در چنگ این منحوس مادرزاد افتادیم غریب و بی معین در دام این صیاد افتادیم چنان مقتل نوشته می‌توان تصویرسازی کرد عجب حارث ز ما در خانه‌اش مهمان نوازی کرد میگه چنان لب تشنه‌ای که آب را در کوزه پیدا کرد رسید از راه ما را دید و در دم یاد بابا کرد دو چشم خویش را بست و دهان بر ناسزا وا کرد پر ما بست و اسباب پریدن را مهیا کرد آخ میگه ز مقتل می‌توان پرسید بی‌رحمانه بد می‌زد گهی با مشت بر سر گاه بر پهلو لگد می‌زد * سر برادر رو جدا کرد برادر دست و پا می‌زد این برادر خودش رو می‌زد سریع اون یکی رو هم سر برید دوتایی تو خون هم غلطیدند یه مرتبه نانجیب سرها رو برداشت انداخت تو توبرش بدن‌های مبارکشون با اینکه هر دوتا بغل کرده بودند هر دو انداخت تو رودخونه اومد پیش ابن زیاد لعنت الله علیه گفت: به من بگو این سرهایی که بریدی چه جوری بریدی، توضیح داد گفت: جلوی همدیگه سرشون رو بریدم تناشون رو انداختم تو رودخونه.. گفت: چی بهت گفتند قبل از سر بریدن؟ گفت: به من گفتند دو رکعت نماز بخونیم گفتم بخونید. من کار خودم رو می‌کنم. دو رکعت نماز خوندن دست‌های کوچکشون رو بلند کردند صدا زدند.." یا احکم الحاکمین احکم بیننا و بین حارث "..گفت این رو گفتند..گفت وای جلاد بیا گردن این نانجیب رو بزن اینا اینقدر التماستون کردند خوب می‌رفتی تو بازار این‌ها رو می‌فروختی ..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام سید حسین مؤمنی ●━━━━━━─────── اما ما بگیم.. آقا جان یا ابا عبدالله الان اگر بلند بشی دیگه زینبتو نمی‌شناسی* دگر این زینب آن زینب نباشد *آقا جون یا ابی عبدالله کاری کردن تو شام با اهل و عیال تو که اگر پسرت علی اوسط امام سجاد علیه السلام این جمله رو فرموده باشن بعید نیست ای کاش مادر منو نمی‌زاییده. حسین جان زینب برات نگفته اما من میگم از دروازه ساعات اهل و عیالتو رو وارد کردن..حسین جان! تو محله یهودیا و مسیحیا اهل و عیال تو رو گردوندن هی با نیزه به این بچه‌ها می‌زدن. حسین جان! سر تو و عزیزان تو بالا نیزه‌ها زدن این نیزه‌دارا جلو چشم اهل و عیال تو با این نیزه‌ها بازی می‌کردن. سرا از بالا نیزه رو زمین می‌افتاد. حسین جان چیکار کردن حسین جان اهل و عیالت رو... خاک به دهن من امام زمان ببخش..حسین جان اهل و عیال تو رو تو بازار برده فروشا بردن. خدایا یعنی یه اربعین دیگه هم زنده‌ایم؟ الان می‌تونی برای ابی عبدالله گریه کنی و هق‌هق کنی یه زمانی میاد اینقدر پنبه تو دهنمون میذارن چشامونو می‌بندن پاهامونو می‌بندن انقدر اونجا دلت می‌خواد بگی یا حسین.. انقدر دلت می‌خواد برای ابی عبدالله بلند بلند گریه کنی.. اما دیگه گذشته الان که نفس می‌کشی برای حسین و عیال حسین گریه کن..حسین جان زینبتو تو جمع نامحرما آوردن. امام سجاد علیه السلام نشستن کنار قبر یه وقت دیدن کسی اومد نگاه کردن فرمودن: أنت جابر؟ تویی؟ عرض کرد بله آقا منم شروع کردن هر دو به گریه کردن امام سجاد فرمودند: جابر نبودی اینجا با بابای من چیکار کردن. اونی که شاهده واقعه است داره میگه اونی که شاهد بود نگاه کرد داره میگه..* * امام سجاد برای جابر داره میگه:..* خودم دیدم به هم پیوسته بودن به دور پیکرش صف بسته بودن یکی با سنگ میزد بر جبینش یکی با تیر قلب نازنینش یکی میزد به دست و بازوی او یکی با نیزه زد بر پهلوی او خودم دیدم رخ همچون گلش را خودم دیدم صدا زد سنبلش را *حالا از زینب بشنوید...* الهی هیچ خواهری نبیند خودم دیدم گرفته کاکلش را *آخ چهل روز قبل اینجا چی شد جابر نبودی شمر وارد گودی قتلگاه شد چنان با لگد به پهلوی بابام حسین ضربه زد جلو چشمم، عمه جانم زینب و اهل و عیال عمامه از سر حسین برداشت هی دیدن خنجرو بالا می‌بره..* دست و پا میزد حسین زینب صدا می‌زد حسین... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ کربلایی جبار بذری ●━━━━━━─────── بذار یه دونه دیگه اشم بگم تو مجلس یزید شمر اومد کنار یزید گفت :یزید حسین یه دختری داره خیلی خوش زبانه. دستور داد بگید این دختر بچه رو بیارن. همچین که سکینه رو آوردن دیدن با دستاش سر و صورتش رو پوشونده هر کار می کنه حرف نمی زنه.گفتن شمر مگه نگفتی خوش زبانه چرا حرف نمی زنه..هر چی اصرار کرد سکینه لب باز نکرد شمرگفت: یزید الان به حرفش میارم..دستور داد سر اباالفضل رو وارد کنن. سرعباس رو تو طبق وارد جلسه کردن.عین عبارت رو دارم برات می گم.. تا چشما افتاد به چشم سکینه نقل اینه سر تو طبق گشت نگاه به سکینه نیفته یه وقت دیدن سکینه بلند بلند گریه می‌کنه.. عمو حالا که باید منو ببینی نمی‌بینی.* در سفر می‌زدن ماها را هر گذر می‌زدن ماها را یک نفر یا حسین اگر می‌گفت صد نفر می‌زدن ماها را سیلی و تازیانه‌ها کم بود با سپر می‌زدن ما را نه به لب‌های تو فقط پای تشت زر می‌زدن ماها را *بغضً لابیک هرچی داشتن از علی بود* وای اگر یک نفر علی می‌گفت آنقدر میزدند ماها را وسط کوچه‌ی یهودیا دربدر می‌زدن ما را توی خواب و به وقت بیداری بی‌خبر می‌زدن ماها را یک اربعین به جای همه سنگ خوردن یک اربعین شده بدنم سنگسار تو یک اربعین به روی سرم شعله ریختند با معجری که سوخت رسیدم کنار تو * اگه نماد شرمندگی تو کربلا رو بخوای یکیو علم کنی میشه کی؟ اباالفضل..اگه بعد کربلا نماد شرمندگیو بخوای علم کنی میشه زینب می‌دونی چرا؟ آخه همچین که رسید کربلا صدا زد برادر یادته روز عاشورا دو تا بچه‌هامو فدات کردم از خیمه بیرون نیومدم وقتی جنازه اشون اومد.گفت: داداش یه درخواست خواهرانه ازت دارم سراغ رقیه اتو از من نگیر نگو چی شد نگو کجا گذاشتم نگو چرا نیاوردم...* تنهای تنهای تنهام بابا کجایی همه‌ی دنیام بابا اینم از آخرین مهمونیشون الشامو الشامو الشام بابا مگه میشه ما روز اربعینی واسه رقیه گریه نکنیم..* شام بده من از اینکه تک و تنهام بده یه سوال دارم بابایی ازت اینکه من بابامو می‌خوام بده؟ شام بده وضع زخمای کف پام بده چقده حرفای بد می‌شنوم تو مگه نگفتی دشنام بده غمت پیرم کرد پیرم کرد پیرم کرد بابا بابا کتک سیرم کرد سیرم کرد سیرم کرد دختر تو به شکایت افتاد خیلی عمه‌ امون به زحمت افتاد اینقده زخم زبون من خوردم که زبون من به لکنت افتاد بابا کشت منو هی می‌زد با لگد و مشت منو یه نفر میون بزم یزید هی نشون می‌داد با انگشت منو کشت منو کجا داشتی این همه دشمنو من تنم می‌لرزه تا زجر میاد هل میده با لگد از پشت منو *بذار یکم تو روضه رقیه گیر کنیم* گل سر داشتم گرفتن دزدیدن یه معجر داشتم یکم سوخت یکم ریخت همه دیدن گرفتار شدم بابا بابا بابا النگو داشتم گرفتن دزدیدن چقدر مو داشتم یکم سوخت یکم ریخت همه دیدن گرفتار شدم بابا گفت بابا..! تا گل روی تو نمی‌دیدم چشم من کاسه گلابی بود در میان دو دست تو رخ من مثل عکسی میان قابی بود بابا باز تصویر من ببین اما خود نپندار اشتباه شده قاب اگر نیست چهره آن چهره است عکس رنگی فقط سیاه شده به روی خاک صحرا با سر انگشتر از زخمم نوشتم اسم تو اما سنان با پا خرابش کرد .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇