4_5992039630633959966.mp3
زمان:
حجم:
4.03M
🏴فایل صوتی تحلیل دکتر فراهانی🏴
#تحلیل_مداحی
#استاد_حاج_منصور_ارضی
توسط #دکتر_محمد_فراهانی
📌نوآوری در روضه
#تفکر_در_روضه
#تدبر_در_روضه
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی
.
#تحلیل_مداحی
#استاد_حاج_منصور_ارضی
تحلیل #دکتر_محمد_فراهانی
موضوع: #مرصع_خوانی
#روضه_حضرت_رقیه علیها السلام
#متن_روضه 👇
دلم میخواست معراجت ببینم
چه معراجی عجب رنگین کمانی
نرو دیگر تو رفتی سنگ خوردم
بیا قولی بده پیشم بمانی
تورا با زخم صورت میشناسم
مرا بشناس با قد کمانی
نمیدانم چرا این زجر نامرد
بدش می آید از شیرین زبانی
عبایت روی دوش نیزه داری
عقیق تو به دست ساربانی
چه مویی داشتی بابا زمانی
چه مویی داشتم بابا زمانی
اگر مال منی پس پیش من باش
چرا دائم به دست این و آنی
نشد غارت پدر جان، چادرم را
خودم دادم به آن دختر امانی
نگویی به عمو بازار رفتم
بماند بین ما راز نهانی
رُخت را سیر دیدم سیر گشتم
تو بودی آن غذای آسمانی
سرت خاکی شده در این خرابه
شدم شرمنده از این میزبانی
#نکات
#دکتر_محمد_فراهانی
#مرصع_خوانی : توام نمودن شعر با نثر را اصطلاحا مرصع خوانی می گویند.
اگر ذاکرین اهل بیت علیهم السلام، صرفا شعر را پشت سر هم بخوانند و رد شوند، تأثیری بر مستمع نخواهند گذاشت، بلکه باید مطلب پرورش داده شود، برای این پرواندن، می توان پیرامون ابیات شعر توضیحاتی مختصر را بیان کرد. این بیان نکات شعر، هم خواندن را متنوع می کند و هم تأثیر شعر را بالا می برد. این کار نوعی مرصع خوانی است.
بیانهای مختصر آقای ارضی در فایلی که ارائه می شود، نمونه خوبی برای بحث مورد نظر ماست.
بعد از بیت اول در توضیح مصراع«چه معراجی عجب رنگین کمانی» جمله«صورت همه رنگ شده بود»
بعد از بیت سوم در توضیح مصراع«مرا بشناس با قد کمانی» جمله«اصلا بچه ریخته بود به هم»
بعد از بیت پنجم در توضیح مصراع«عبایت روی دوش نیزه داری/عقیق تو به دست ساربانی» جمله«هر کی یه چیزی غارت کرده»
عزیزان اشعار را با توضیحات لازم بخوانید تا اثر کند.
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی
.
15.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حاج_اکبر_ناظم چکار میکرد که به این مقامات رسید و تاثیر نفس پیدا کرد ❓
نقش نوحه و ایجاد تحول در جامعه 💯
#استاد_حاج_منصور_ارضی 🎤
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی
.
|⇦•خورشید محض...
#مدح_حضرت_معصومه سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۳ به نفس استاد حاج منصور ارضی
●━━━━━━───────
خورشید محض، روشنیِ هر شب بهشت
حک کرده اند نام تو را، بر لبِ بهشت
ای عصمت مقدسه، ممسوس ذات رَب
گرمای جانماز تو، تاب و تب بهشت
مُلک بهشت، زیر قدوم تو خاک پا
این خاک پا شدن ، شده خود منصب بهشت
چیزی کم از مقام اولوالعزم ها نداشت
توصیف اجتهاد تو، در مکتب بهشت
وقتی که شرحِ آیه ی تطهیر می دهی
در آینه ، مشاهده شد زینبِ بهشت
تو زینب و خدیجه و زهرا و مریمی
تو خواهر رئوف ترین مرد عالمی
آنقدر لایقی عمتُ الله می شوی
تفسیر کامل دلِ آگاه می شوی
در سیر خویش پیچ و خم راه عرش را
آنقدر رفته ای، بَلَدِ راه می شوی
آنقدر مثل فاطمه شد تار و پود تو
چشم و چراغ طایفه ی ماه می شوی
دست کریمیت به همه لطف می کند
داروی درد هر غم جانکاه می شوی
زائر شدیم، پیش تو یک اهل بیت را
با سائلان خویش، تو همراه می شوی
پیدا شده کنار تو یک قبر گمشده
زردی گنبدت شرفُ الشَّمس قم شده
اینجا بهشت دختر موسی بن جعفر است
از نفخه ی شهود و تجلی، معطر است
برپا شده است، مکتب قرآن و اهل بیت
دارالعلومِ مریم آلِ پیمبر است
اینجا کلید علم و فقاهت، ارادت است
خاکِ در حریم تو علامه پرور است
چشم امید عالِم و عاشق به دست توست
دست کریم فاطمه در پشت این، در است
تنها پناهگاه دلم صحن آینه ست
وقتی دلم از آه زمانه مکدّر است
هر شب کنار مرقد تو یک مدینه دل
دنبال قبر مخفی زهرای اطهر است
اعجاز توست اینکه دلم یاکریم توست
قلب تپنده ی حرمِ قم، حریم توست
با آنکه هست هر دو جهان مال فاطمه
در قم دمیده کوکب اقبال فاطمه
بی اختیار پای ضریحت رسیده است
هر زائری که آمده دنبال فاطمه
اصلا عجیب نیست دَرِ جنت است قم
اینجاست سایه سار پَر و بال فاطمه
شأن نزول فاطمیات است این حرم
وقتی که می شود حرم آل فاطمه
سجاده ی نماز شبت بیت نور بود
ای راوی شریعت فعّال فاطمه
صحن تو غرق بوی گل یاس می شود
در قم حضور فاطمه احساس می شود
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#میلاد_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#میلاد_حضرت_معصومه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•بنده ات را ردکنی...
#مناجات روز عرفه اجرا شده به نفسِ استادحاج #منصور_ارضی
●━━━━━━───────
"لبیک اللهم لبیک لبیک لا شریک لک لبیک
لبیک یا حسین...یا داعی الله حسین..."
*برای اینکه روزا گرم بود، شبها حرکت میکردند، حضرت میفرمود: عباس جان، این بچهها اذیت نشن، گرما نسوزوندشون..*
این دختران من که بیابان ندیدهاند
در عمر خویش خار مغیلان ندیدهاند
مثل عمر رفتهٔ ما زود فرصت میرود
آخرین ثانیهها دارد به سرعت میرود
بندهات را رد کنی او با خجالت میرود
آبرویی که تو دادی با فضاحت میرود
آنکه بازی خورده از نفسش همی سرگشته است
آخرین مهمانیِ عاصی، خدا برگشته است
رحم کن بر حال این بیچارهٔ بحران زده
آمده با روسیاهی بندهٔ خسران زده
آنکه بر چشم خطاکارش نم باران زده
با پشیمانی سری هم خانهٔ سلطان زده
این فقیری را که میبینی کمی وامانده است
باز هم از کاروان حاجیان جا مانده است
عاشقان دنبال معشوقند هرجا رفتنهاند
اینجا همه پایین نشین تا عرش بالا رفتهاند
حاجیان لبیک گویان بین صحرا رفتهاند
خیمه خیمه در پی فرزند زهرا رفتهاند
از همه تنها تر آقاییست که آواره است
من به قربان دلش از دست من صد پاره است
دل اگر که بشکند دلبر سفارش میکند
هر که برتر بوده را بهتر سفارش میکند
کار اگر پیچیده شد مادر سفارش میکند
نوکر آلوده را حیدر سفارش میکند
زودتر با خاک نعلین علی پاکم کنید
من که مردم پیش آقای نجف خاکم کنید
«علی جانم...یا علی یا علی »
.
یا امیرالمومنین از دور از اینجا سلام
شعر ایوان طلای تو رسیده فیض عام
تا نجف شد آفتاب دین و دولت را مقام
خاک آن دارد شرف بر زمزم و بیت الحرام
هر کجا پروانه دور شمع باشد در بلاست
حسرت حج رفتهها امروز خاک کربلاست
من به رفتن تا حرم اصرار دارم یا حسین
زیر سقف قبهاش دیدار دارم با حسین
گر گنهکارم امان از نار دارم با حسین
هر کجا گفتم رقیه کار دارم با حسین
*حالا چی میخوای بگی؟..*
ناز دختر را فقط بابای دختر میکشد
موقع دلتنگیاش با سر به او سر میکشد
رفتن سر روی نی او را سر بازار برد
قوت پاهای او را زخم سنگ و خار برد
عمه او را تا خرابه دست بر دیوار برد
بوسه بر لبهای بابایش حسابی کار برد
گرچه بود این روزها تحت فشار و اضطراب
من بمیرم روز سختی داشت در بزم شراب
گفت راهم گرچه بر آن زجر بیآداب خورد
من به قربان سرت که روی شاخه تاب خورد
*آخه وقتی سر را آوردن کاملا فقط به شاخه زدن..*
لشکری با هلهله دورت شراب ناب خورد
سر جدا کردن ز یک پیکر سه ساعت آب خورد
*حسین ....باالحسین الهی العفو*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روز_عرفه
#مناجات #عرفه
#استاد_حاج_منصور_ارضی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•منم آنگناهکاری...
#مناجات روز عرفه اجرا شده ۱۴۰۳به نفسِ استاد حاج #منصور_ارضی
●━━━━━━───────
منم آن گناهکاری به سوی تو دوان است
تویی آن بزرگواری که کریم و مهربان است
تو همیشه در فرازی، گدا نوازی
که در اوج بینیازی نگران بندگان است
تو اگر مرا برانی در دیگری نکوبم
که به غیر از آستانت همه جا پر از زیان است
عرفه ز راه آمد گل فاطمه نیامد
همه عمر جز تو یارب چه کسی رفیق من بود
تو امان من نباشی چه کسی مرا امان است
تو خدای مرتضایی تو همیشه با وفایی
خوشم اینکه خاک پای پسر ابوترابم
همه عمر سایه بانم علم حسین جانم
نکند خدا نکرده نرسم به اربعینش
دل عاشقان از الآن نگران آن زمان
به فدای ان امامی که نشسته در بیابان
دل اوست غرق ماتم نگران کاروان است
نگران کاروانی که پر از مخدٔرات است
نگران پردهای که روی محمل زنان است
به فدای آن نگاهی که به آن سه ساله دارد
به فدای اشکهایی که ز چشم او روان است
به فدای آن شهیدی که نخورد آب و جان داد
ز غمش هنوز زهرا شب جمعه روضه خوان است
پسرم به تو جفا شد، سرت از قفا جدا شد
به خدا عطش دلیل تَرَک لبت نبوده
ترک لبت برای ضربات خیزران است
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روز_عرفه
#مناجات #عرفه
#استاد_حاج_منصور_ارضی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•از گل تربتِ تو...
#توسل به #امام_حسین علیه السلام ویژهٔ #شب_جمعه اجرا شده به نفس حاج #منصور_ارضی
●━━━━━━───────
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
از گل تربتِ تو بویِ حرم می آید
عطر سجاده سحرگاه به تن می ماند
خواب دیدم سحری پایِ ضریحت هستم
چه کنم حسرت آن بر دل من می ماند
چه جوان ها که به پایِ غم تو پیر شدن
بشود دوستی آن دم که کهن می ماند
بویِ سیب از همۀ کرببلا می آید
اشک مادر اثرش رویِ بدن می ماند
هر چه مردست اگر پای تو بی سر بشود
پرچم عشق تو بر شانۀ زن می ماند
صدهزاران چو اویس خاکِ ره زینب نیست
عاشق از یار جدا شهر قرن می ماند
گر بنا شد که وصیت بنمایند عشاق
چه بدن هاست که بی غسل وکفن می ماند ...
یاد پیراهنِ تو بال و پرم درد گرفت
بوریا گفتم و دیدم جگرم درد گرفت ...
شاعر : #قاسم_نعمتی
(اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ اَميرِالْمُؤْمِنينَ و َابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ يا اَباعَبْدِاللَّهِ ...)
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#روضه_شب_جمعه
#زیارت_عاشورا
#روضه_امام_حسین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•فضای کربلا پر شور و...
#روضه اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ استاد حاج #منصور_ارضی
●━━━━━━───────
دوباره کربلا گردیده غوغا
رسیده زائر فرزند زهرا
به لوح هر دلی بنوشته باشد
که زینب از سفر برگشته باشد
صدای شیون و آه یتیمان
به گوش دل رسد با قلب سوزان
فضای کربلا پر شور و شین است
که در این سرزمین قبر حسین است
به یک سوز نفس این دل ناله دارد
بگوید دخترت که در این سرزمین صد ناله دارد
به یک سو با نوای بی نوایی
بگوید دخترت گشته فدایی
به یک سو ناله ی زینب بیاید
که دارد ختم قرآن مینماید
به یک سو آمدی با آه و زاری
بگوید از چه بابا سر نداری
به یک سو دختری گوید به فریاد
که بابا خیز آب گردیده آزاد
«حسین جان ...»
به یک سو یک زنی آهش فزونشد
که اینجا اکبر از زین واژگون شد
به یک سو فاطمه با چشم خونبار
بگفتا این بود قبر علمدار
به یک سو با دلی خون نجمه بانو
بگوید قاسم و عبداللهم کو
به یک سو بانویی شد در تب و تاب
که اینجا اصغرم گردیده سیراب
*یک مرتبه همه مثل برگ خزان رو زمین ریختن. یکی میگفت عمه جان اینجا گوشواره از گوشم کشیدن، یکی میگفت عمه جون یادته اینجا تیر به گلوی داداشم زدن ، یکی اومد دامن عمه رو گرفت. عمه جون جای رقیه خالیه....عمه جون اینجا یادته بابام خواست میدون بره .. عمه دیدی بابام چجوری خداحافظی کرد.دیدن عمه داره مثل بارون اشک میریزه.. الانه که جون بده.. همه ساکت شدن.. هرجایی که زینب مینشست این زن و بچه دورش مینشستن ناله میزدن. حسین جون پاشو مهمونات اومدن ..حسین جون من از سفر پیروز برگشتم.. حسین جون پاشو موهام سفید شده .. داداش پاشو پاشو پاشو ..*
#سینه_زنی
عزیز آل عمران من بمیرم برایت
محور دین و قرآن برپا کنم عزایت
یوسف مادرِ من حسین
ای یار و یاورِ من حسین
از حجران روی تو شد سفید موی سرم
شد از قبله ام کوی تو تاکه خم شد کمرم
کربلا شد وطنت حسین
آوردند پیروهنت حسین
فریاد یا محمدا
زینب رسید به کربلا
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#اربعین #روضه_اربعین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•چقدر نام تو زیباست...
#قسمت_اول #روضه اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ استادحاج منصور ارضی
●━━━━━━───────
*اینقدر صدات میزنم تو قبرم اگه اجازه بدند صدات میزنم ،اصلا این لقب خیلی به تو میآید یا ابا عبدالله...*
«چقدر نام تو زیبا است ابا عبدالله...»
*کاروان اومد کوفه این خانواده همه اسیر اومدن تو زندان ولی این دو تا بچه زندان دیگری بودند. این خواهراشم ندیدن حالا یک سال گذشته این برادر به اون گفت: عزیزم! گفت: جانم، گفت میای به این زندانبان خودمون رو معرفی کنیم؟ حالا بادا باد. مصیب رو صدا کردند گفتند: تو چه دینی داری؟ گفت من مسلمونم. گفت: اهل بیت رو میشناسی؟ گفت: جانم فداشون. گفت: پیغمبر رو میشناسی؟ علی رو میشناسی؟ ..همینجوری هی گفت گفت.. گفت: ابی عبدالله یک پسر عمو داشت به نام مسلم. گفت: آره من هم شنیدم این ورو اونور رو نگاه کرد. گفت: اون رو کشتند. گفت: مصیب ما بچههای اونیم زد تو سرش اول اومد قفل و زنجیر رو باز کرد گفت من رو بکشند من باید راهی پیدا کنم شما رو از زندان فراری بدم...*
تماشا کن ببین در کوفه این ظلم مجدد را
بغل کرده است ابراهیم با گریه محمد را
بگیر از چنگ این ظالم سر زلف مجعد را
پذیرا باش از عمق جگر اینها آه ممتد را
به ما هم میچشانی لذت نعم الامیرت را
بغل وا میکنی ما را چنانی که سفیرت را
*نیمه شب اومد گفت: من راه رو بهتون نشون میدم درهای زندان را باز کرد. گفت: شما تشریف ببرید. بزرگه داداشش رو بغل کرد دیگه راه نمیتونه بره. نم زندان مثل کانَّ فلجشون کرده بود آهسته آهسته اومدن بیرون میخواستند از شهر کوفه بیان بیرون نشد. اومدن در خانه اون زن وقتی معرفی کردند راهشون داد. زنه میگه دیدم تا صبح اینا مناجات میکنند بچههای به این کوچکی نماز شب می خونن، گاهی وقتها هم صدا میزنن یا امیرالمومنین! ما را دریاب مددی کن. زنه میگه نیمههای شب دیدم داماد نامردم حارث وارد خونه شد. عصبانی داره هی فحش میده..گفتم چی شده؟ گفت: دو تا زندانی فرار کردند امیر به من دستور داده اونها رو جوری دستگیرشون کنم. ولی به خدا اگه دستگیرشون کنم اول سراشون رو جدا میکنم. زنه ترسید دم نیومد نانجیب حارث خواست استراحت کنه دید از اتاق بغلی صدای گریه میاد..آخ بمیرم براتون..همچین که صدا رو شنید اومد اتاق به اتاق یا حجره به حجره درها را باز کرد به زور یه وقت دید این دوتا بچه همدیگه رو بغل کردند دارند گریه میکنند. دارند به هم میگن دیشب خواب دیدم لحظهای خوابمون برد گفت من هم همون خواب رو دیدم، دیدم امیرالمومنین اومده میگه شما فردا شب مهمان منید. همونطوری دوتا رو به هم بست با یک طناب میکشوند اینا رو غلامش باهاش اومد، پسرش اومد، تا دم رودخونه دستور داد به پسرش گردن اینها رو بزن پسره گفت نمیکنم فرار کرد به غلامش هم گفت گردن اینها رو بزن به خدا من رو بکشی دست به خون این عزیزان نمیزنم...اولی رو کشید موهاش رو گرفت با خنجر سر ببره گفت: آی حارث اول من رو بکش این داداشم رو مادرم به من سپرده امانت..حالا به حارث التماس میکنه میگه..*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_دوطفلان_مسلم
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#طفلان_حضرت_مسلم
#اربعین #روضه_اربعین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل ویژهٔ اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ استادحاج #منصور_ارضی
●━━━━━━───────
بیا گمگشتگان راه را تا نور راهی کن
ببین جان بر کفت هستیم با ما هرچه خواهی کن
غلامان تو دربندند شاها پادشاهی کن ،خودت فکری به حال ما و این بی سرپناهی کن،
ببین از آه سرشاریم حسین و سر تا پا افسوسیم کنون نزدیک یک سال است با زنجیر مأنوسیم
قفس وا شد ولی یک دم کجا آزاد افتادیم چنان گمگشتهها در ناکجا آباد افتادیم ،
ببین در چنگ این منحوس مادرزاد افتادیم
غریب و بی معین در دام این صیاد افتادیم
چنان مقتل نوشته میتوان تصویرسازی کرد عجب حارث ز ما در خانهاش مهمان نوازی کرد
میگه چنان لب تشنهای که آب را در کوزه پیدا کرد رسید از راه ما را دید و در دم یاد بابا کرد دو چشم خویش را بست و دهان بر ناسزا وا کرد
پر ما بست و اسباب پریدن را مهیا کرد
آخ میگه ز مقتل میتوان پرسید بیرحمانه بد میزد
گهی با مشت بر سر گاه بر پهلو لگد میزد
* سر برادر رو جدا کرد برادر دست و پا میزد این برادر خودش رو میزد سریع اون یکی رو هم سر برید دوتایی تو خون هم غلطیدند یه مرتبه نانجیب سرها رو برداشت انداخت تو توبرش بدنهای مبارکشون با اینکه هر دوتا بغل کرده بودند هر دو انداخت تو رودخونه اومد پیش ابن زیاد لعنت الله علیه گفت: به من بگو این سرهایی که بریدی چه جوری بریدی، توضیح داد گفت: جلوی همدیگه سرشون رو بریدم تناشون رو انداختم تو رودخونه.. گفت: چی بهت گفتند قبل از سر بریدن؟ گفت: به من گفتند دو رکعت نماز بخونیم گفتم بخونید. من کار خودم رو میکنم. دو رکعت نماز خوندن دستهای کوچکشون رو بلند کردند صدا زدند.." یا احکم الحاکمین احکم بیننا و بین حارث "..گفت این رو گفتند..گفت وای جلاد بیا گردن این نانجیب رو بزن اینا اینقدر التماستون کردند خوب میرفتی تو بازار اینها رو میفروختی ..*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_دوطفلان_مسلم
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#اربعین #روضه_اربعین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•ما ریزه خور سفره...
#روضه_رسول_الله و توسل ویژهٔ شهادت پیامبر صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ استاد حاج #منصور_ارضی
●━━━━━━───────
ما ریزه خور سفره اطعام شماییم
در راه شما پیرو اسلام شماییم
مشغول طوافیم به احرام شماییم
همشهری سلمان و ز اقوام شماییم
ما امت عشقیم مسلمان تو هستیم
سر تا به قدم گوش به فرمان تو هستیم
دستی به دامان و تمنای تو داریم
چون قطع نظر جانب دریای تو داریم
امروز فقط چشم به فردای تو داریم
در سر هوس گنبد خضرای تو داریم
هرچند که هستیم مسلمان زبانی
ما را چه شود که به مدینه برسانی
لطفت سبب عزت ما بوده و باشد
دنبال شما ملت ما بوده و باشد
هر جا ز شما صحبت ما بوده و باشد
بر گردن تو زحمت ما بوده و باشد
این عشق نهان دل ما را علنی کن
ما را به ره خویش اویس قرنی کن
هرچند که در راه تو پیمان نشکستیم
بگذر از این ظلم فراوان نشکستیم
از بیادبی بر تو و قرآن نشکستیم
دندان تو بشکست و دندان نشکستیم
ای بنده نواز از گنه ما همه بگذر
سوگند به جان علی و فاطمه بگذر
بگذر که تو را شیعه دلخواه نبودیم
بگذار که غلامِ ولی الله نبودیم
گاهی پی فرمایش تو گاه نبودیم
در راه تو با آل تو همراه نبودیم
هر چند سرافکنده شدی از قِبَل ما
امشب قلم عفو بکش بر عمل ما
ما را ز کرم میثم تمار کن امشب
از آتش برپا شده بیزار کن امشب
آماده رفتن به سر دار کن امشب
دلباخته حیدر کرار کن امشب
مقبول کن این توبه ضرب الاجلی را
توفیق بده پیروی از خط علی را
حالا که پریشان دم آخر خویشی
تبداری و افتاده در این بستر خویشی
در فکر عروج از بدن لاغر خویشی
گریه کن تنها شدن دختر خویشی
آرام کنید این سینهٔ پر واهمهات را
با گریه بغل کن نفسی فاطمهات را
*پنج تن هستن پیغمبر، چهار تن بزرگوار دورشن، پیغمبر داره گریه میکنه، بی بی سوال کرد چرا اینطوری گریه میکنی؟ فرمود: بعد از من مصائبی بر شما وارد میشه، الان جبرئیل گفت، زهرا جون اول تویی، دونه دونه بلاها رو گفت، همه گریه کردن، اولین روضه پنج تنو ببین، روضه خون کیه؟پیغمبره، علی جان میبینم فرقتو میشکافن تو محراب، با شمشیر زهرآلود، حسن جان میبینم جیگرت پاره پاره میشه ، اما میبینم حسینمو میان بیابان میکشوننش، طوری میکشن، وحوش بیابان براش گریه میکنن، ماهیان دریا براش گریه میکنن، ....*
بعد از تو شروع محن فاطمه باشد
حرف از خبر آمدن فاطمه باشد
*وقتی دید زهرا بدجوری گریه میکنه، صداش زد، دهانشو بغل گوش زهرا گذاشت، فرمود: اول کسی که به من ملحق میشی تویی، میون این همه گریه بچههای امیرالمومنین نگاه دارم میکنن ، دیدن خانم داره میخنده، همین یه خنده بوده، بعضیام فرمودن: وقتی تابوتو براش آوردن لبخند زد..*
حرف از خبر آمدن فاطمه باشد
آماج غم و دردِ تنِ فاطمه باشد
اجر زحماتت زدن فاطمه باشد
در شعله میافتد ز جفا قبلهٔ حاجات
بعد از تو چه آید به سر مادر سادات
بعد از تو به گلزار رخش خار بیفتد
زهرای تو بین در و دیوار بیفتد
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#رحلت_رسول_اکرم
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#بیست_و_هشت_صفر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇