eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
8هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
756 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5787600110762328894.mp3
زمان: حجم: 5.86M
روضه (ص) با نوای: 🔴موضوع: مرصع خوانی ـ حسن تعلیل ـ اقتضای حال چشم سربسته شد ولی ناگاه چشم دل دید دلبر آمده است بانوی بانوان خدیجه که بود آزروی پیبمبرآمده است آمده یار باوفای نبی از بهشت برین به استقبال بوی مرگ وفراق تا آمد رفت زهرا کنار او ازحال مانده مابین ماندن ورفتن میکشیدش دوجذبه از دوطرف یک طرف شوق دیدن همسر یک طرف غربت امیرنجف آن طرف خنده های وصل به حق این طرف اشک دیده زهرا آن طرف ارجعی الی ربک این طرف ناله های وا ابتا گرچه لب روی لب فشرده ولی ناله اش تا به آسمانها رفت التماسش هرآنچه زهرا کرد اوبه همراه مرگ تنها رفت نفس رفته ناگهان برگشت چشم خوابیده باز شد بیدار وسراسیمه گفت بازهرا آه ازدرد فغان از آن دیوار کفن از بهر پیغمبر بیاور نهان از دیده دختر بیاور اشاره کرد بر در گفت احمد علی جان میخ در را دربیاور توضیحات و تحلیل در فایل صوتی زیر ارائه گردیده است. 👇
. |⇦•امشب هوای غربت... صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج سعید حدادیان ●━━━━━━─────── امشب هوای غربت ،رخنه به سینه کرده آخرِ ماه صفر، یاد مدینه کرده «غریب مادر حسن، حسن غریب مادر» تو آسمون قلبم، خدا خودش نوشته یه لحظه با تو بودن بالاتر از بهشته تو در رکاب حیدر دلیر بی نظیری برای تو همین بس، که بر حسین امیری کرامتِ الهی، میباره از نگاهت آسمون و سوزونده آتیش سوز آهت دلت میخواد همیشه، به همراهِ برادر باشی به وقت پیری، عصای دست مادر اما یه روز تو کوچه دیدی قدش خمیده روی زمین فتاده، رنگ از رخش پریده دیدی عزیز طاها، روی زمین نشسته ای وای ز درد سیلی،گوشوارهاش شکسته *اگه بخوای قدر مطلق روضه ی پیغمبر و امام‌ حسن رو بگیری باید بری دم اون دری که همین روزا آتیشش میزنن.. گفت دختر غصه نخور اولین کسی که به من ملحق میشه تویی بابا..مثل همین امروز بود.فاطمه خیلی دلش شور میزد دید صدای در میاد..اومد پشت در کیستی؟ بی بی جان اومدم عیادت پیغمبر..فرمود برو بابام حالش خیلی وخیمه..دیری نگذشت دوباره همون آمد..بار سوم که اومد تا بی بی خواست بره دم در پیغمبر فرمود: زهرا جان! اونی که پشت دره از هیچکسی اجازه نمیخواد بگیره..خیلی محترمی..خیلی برا خدا عزیزی که برادرم عزرائیل از تو اجازه میخواد..یا رسول الله جات خالی بود همه هیزم آوردند مسابقه گذاشتن هر کی بیشتر هیزم آورده پیش دومی عزیزتره‌‌.. این اولین مسابقه بود، اوج این مسابقه گودال قتلگاه بود.به هم میگفتن برو کنار عمر سعد داره میبینه منم بزنم.... دخترم! او فرشته مرگ است بذار بیاد چرا فاطمه میره دم در؟ آخه سر پیغمبر تو دامن علیه.. یا رسول الله! ما درس حمایت از تو رو از زهرا و علی یاد گرفتیم.پنج ساله بود میدید شکمبه گوسفند رو سر بابا خالی کردن ..می اومد صورت بابا رو پاک میکرد گریه می کرد. پیغمبر چشم وا میکرد میدید زهرا مقابلشه میگفت:" فِداها ابوها "بابات قربونت بره.. ما از علی یاد گرفتیم‌حمایت از تو رو..مگه یادمون میره در احد پیغمبر در یه گودالی افتاد. اما اینجا علی داشت چشم باز کرد دید سرش تو‌ دامن علیه.. تا از سر الا علی بگذاشت بر سر بیش از نود زخم گران برداشت حیدر تنها به یاری نبی در آن میانه او ماند و سهل بن حنیف و دو جانب از هر طرف ره بر رسول الله بستند پیشانی و دندان آن شه را شکستند پروانه سان بر گرد شمع روی احمد ذکر امیرالمؤمنین شد یا محمد .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇👇
. و توسل ویژه شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج سعید حدادیان ●━━━━━━─────── *هر جوری بود پیامبر و از گودال نجات داد لذا وقتی فاطمه رسید دید همه وجود علی رو خون گرفته.. گفتن اگه علی نبود پیغمبر از دنیا رفته بود. شاید زیر لب میگفت انشا ءالله جبران میکنم. همین روزها میاد پشت در با آتش میجنگه.... سر پیغمبر تو دامنه علیه داره نگاه میکنه فاطمه اومد، جبرئیل اومد یا رسول الله بشارت..عالم برزخ رو‌ مزین کردن ارواح انبیا چشم به راه شمان.. فرمود: جبرائیل! یه خبری بده دلم خوش بشه.چی میخوای یا رسول الله؟ دلم برا امتم شور میزنه..جبرئیل رفت برگشت..یا رسول الله خدا گفته دوباره این آیه رو برات بخونم.. ولسوف یعطیک ربک فترضی اینقدر خدا به عشق تو میبخشه تا تو راضی بشی گفت: برادرم عزرائیل حالا میخوای جونم رو بگیری، بگیر..حسنین دویدند خودشون رو انداختن رو سینه ی پیغمبر..دستور اینه رو سینه ی محتضر رو سبک‌کنید مثلا دکمه پیراهنشو باز کنید..این چند نفس آخر رو‌ راحت بکشه. فاطمه میخواد بچه ها رو برداره. پیغمبر فرمود: زهرا جان صبر کن اینها تو بغلم هستن راحت تر جون میدم .. یا رسول الله امروز یه تابوت آوردن کنار قبرت اینقدر تیر به این تابوت زدند.که امام‌حسین دونه دونه تیرا رو‌ در میاورد. هفتاد چوبه تیر به تابوت خورده و بدن رو‌دوخته اگه بخواد این تیر، این تیری که شعبه داره در بیاد گوشت رو در میاره...انقدر امام‌ حسین امروز تو‌ مدینه گریه کرد. دیگه بعد تو عطر نمیزنم..دیگه بعد تو‌ محاسنم رو‌ خضاب نمیکنم.دیگه بعد تو داداش.. غارت زده به کسی نمیگن که مالشو بردن، غارت زده منم که داغ برادری چون تو رو‌ دیدم..همه حرفها رو کنار امام حسن زد اما یه حرف رو گذاشت برا علقمه ..دید همه ی بدن رو‌ تیرها فرا گرفتن.. دست نداره چشمش از کاسه بیرون اومده، فرق شکافته..یه دفعه دست به کمر گرفت.. عباس جان حالا دیگه کمرم شکست.. «حسین...» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. ‍ ▪️ و توسل آقا و علیه السلام و علیه السلام_سید مهدی ▪️ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یااَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعالِمَ دِینِنا وَاَصْلَحَ ماکانَ فَسَدَ مِنْ دنیانا مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب شهر مدینه را به جگر داغ مصطفاست خون گریه کن مدینه،کز این ماتم عظیم گر آسمان خراب شود بر سرت رواست *مگه چه خبر شده مدینه؟!!* گشتند انبیا،همه چون فاطمه یتیم زیرا عزای قافله سالار انبیاست ..... خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست اهل ولا به هوش که با رحلت نبی 2 شهر مدینه یکسره آبستن بلاست قومی برای غصب خلافت شدند جمع یا لَلعَجَب! وصی پیمبر، علی،کجاست؟! *کجاست مولا؟بگم صدا نالت بلند شه* دار الولا محاصره،زهراست پشت در دود وشراره بر فلک از بیت کبریاست ... آتش زدن به خانه ی ریحانه ی رسول پاداش رنج های شب و روز مصطفاست *فرمود: "ما اوذی النبی مثل ما اوذیت" هیچ پیامبری اندازه ی من اذیت نشد؛بیست و سه سال تمام هرجور خواستند اذیتش کردند،هر تهمتی خواستند بهش زدن؛مگر نمیگن کسی برلت کاری میکنه عرقش خشک نشده مزدش رو بده؛مردم مدینه آب غسل پیغمبر خشک نشده مزدش رو دادن ...؛کاری کردن مادر ما بین در و دیوار صداش بلند شد ..." مگه دعای ندبه نخوندی "قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی" ذوی القربی کیان؟مگه کسی غیر از بی بی دوعالم و امیرالمومنین و حسنین؟ یادتون رفت پیغمبر چقدر حسن رو بغل میکرد؟چقدر حسین رو رو دوشش سوار میکرد؟یادتون رفت چقدر نوه هاش رو میبوسید ؟ پیغمبر میبوسید و گریه میکرد..." هروقت امام مجتبی رو بغل میکرد لباش رو میبوسید؛همتون اهل کنایه اید و اهل روضه،هر وقت ابی عبدالله رو بغل میکرد زیر گلوشو میبوسید ... آقا چرا؟میفرمود:این لبا یه روز از زهر کبود میشه ..." پیغمبر اجازه بدن ما از همین روزنه بریم کنار بقیع "السلام علیک یا ابامحمد" آقاجان گداهای هرساله اومدن؛آقاجان من الان دارم از حرم امام رضا میام؛شما یه غریبی،امام رضا هم یه غریبه،انقدر این شبا تو حرمش شلوغه ..."(مگه عربه نیامده بود از مدینه؟گفت:شنیدم ایرانیا یه امام غریب دارن برم یه سری به غریب ایران بزنم)،وارد حرم امام رضا شد اول یه نگاه به در و دیوار،یه نگاه به زائرا،به ازدحام جمعیت کرد به این همه چراغ؛برگشت عقب ...." گفت آقاجان اگر غریب میخوای بیا مدینه؛بیا ببین چهارتا سنگ گذاشتند ...* "شاعر:استادحاج غلامرضاسازگار" ...... الا ای آنکه می سوزی ز داغم بگیر از شهر بی مهری سراغم اگر خواهی ببینی غربتم را بیا بنگر به قبر بی چراغم ✍ ........... 🎤 .👇
. رسمه هر كي مي خواد از دنيا بره،حتي دكمه هاي پيراهنش رو هم باز كنيد،از چند جهت مي خوام وارد روضه بشم،محتضر اون لحظات آخر عمرش ميگن:حتي يه كاه هم رو سينه اش نباشه، عمر در نگاه محتضر طولانيه، در نگاه ما ميگن:ديدي به چشم به هم زدن از دنيا رفت،علي عليه السلام فرمود:اگه قرار باشه كسي از دنيا بره علي رو ببينه، اون يه لحظه براش زياده،طولاني است. همه حسرت خواهند خورد لحظه ي آخر عمرشون كه ما علي رو نشناختيم، علي اينه و ما دنبال يه چيز ديگه رفتيم، علي اينه و ما جدي نگرفتيم،فقط گفتيم:علي،اما بدا به حال اونايي كه ميگن:علي اينه و ما باهاش دشمني كرديم، اون نانجيبا كه در خونه ي علي رو آتيش زدن هم ميگن،علي اين بود و ما نشناختيم. لحظه ي آخر عمر طولانيه براي محتضر، رسول خدا احترامش براي همه ي عالم واجب ِ،اما وقتي مي خواد از دنيا بره، بايد رعايت بشه،سينه ي پيغمبر ِ، اينقدر مهم ِ، ابي عبدالله همين كه شش ماهه تير خورد،قنداقه رو پاره كرد،بچه دست و پا بزنه،راحت جون بده، لحظه هاي آخر عمر پيغمبر،حسن رو مي گيرند،حسين ميره،او رو ميگيرند،زينب ميره، حسنين خودشون رو روي سينه ي رسول خدا انداختند امام حسن صورت به صورت پيغمبر گذاشت،ابي عبدالله روي سينه ي پيغمبر، علي اومد اينها رو برداره با نوازش، لحظه هاي آخر پيغمبر با آرامش جان بده، تا اومد بچه ها رو برداره پيغمبر فرمود: رهاشون كن علي، حسين بايد رو سينه ام باشه،اصلاً امشب بحث ِ فشار ِ روي قفس سينه است، حسنم باشه، اينها باشن من راحت جان ميدم،نگذاشت رسول خدا بچه هارو برداره،هفتاد و پنج روز يا نود و پنج روز به يكي از اين روايات،شب بود همين دوتا بچه دوباره روي سينه ي مادر افتادند، مادر بين كفن، علي بر نداشت بچه هارو،يه مرتبه يه هاتفي صدا زد:علي چه كار داري ميكني؟بچه هارو بردار،عرش به هم ريخته از ناله، بچه هارو از روي سينه ي مادر بردار،عالم داره از مدار خارج ميشه، علي يتيم هاي فاطمه رو با احترام برداشت،حسين يتيم هاي امام حسن رو با احترام برداشت، يه جا سراغ دارم بچه رو بدن پاره پاره و بي سر ِ بابا افتاد،هزار و نهصد و پنجاه زخم،با تازيانه بلندش كردند.يا ابتا اُنظر الي عمتي المضروبه. برگرديم مدينه،ماه صفر داره تموم ميشه هر چي جون داري مايه بذار، هر جوري مي توني ناله بزن، بچه ها رو از روي سينه ي پيغمبر برداشت،رسول خدا نگذاشت، گفت:اينها باشن من راحت جان ميدم، اين سنگيني ِ حسين و حسنم لازمه،بايد روي سينه ي من باشن، اين يه سنگيني بود رو سينه ي رسول خدا، من عبارت از مقتل بخونم:خانم زينب اومد از بالاي گودال: وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ،حسين.... اي خدا فرج امام زمان ما را برسان،هر كسي هر دردي داره،حاجتي داره،حاجت روا فرما . *پنج تن هستن پیغمبر، چهار تن بزرگوار دور بسترشن، پیغمبر داره گریه می‌کنه، بی بی سوال کرد چرا اینطوری گریه می‌کنی؟ فرمود: بعد از من مصائبی بر شما وارد میشه، الان جبرئیل گفت، زهرا جون اول تویی، دونه دونه بلاها رو گفت، همه گریه کردن، اولین روضه پنج تنو ببین، روضه خون کیه؟پیغمبره، علی جان می‌بینم فرقتو می‌شکافن تو محراب، با شمشیر زهرآلود، حسن جان میبینم جیگرت پاره پاره میشه ، اما می‌بینم حسینمو میان بیابان می‌کشوننش، طوری میکشن، وحوش بیابان براش گریه می‌کنن، ماهیان دریا براش گریه می‌کنن، ....* .
. بسم الله الرحمن رحیم... یا رحمن یا رحیم... 🔸ای امت رسول قیامت بپا کنید 🔸لبریز جام دیده ز اشک عزا کنید ایام مصیبت پیغمبر خدا... و از طرفی هم ایام شهادت آقای غریب... کریم اهل بیت امام حسن مجتبی است 🔸در ماتم پیمبر و تنهایی علی 🔸باید برای حضرت زهرا دعا کنید از فردا دیگه ایام تنهایی و غربت امیرالمومنین شروع میشه... دیگه مادرمون زهرای مرضیه یتیم میشه... 🔸داغ پیغمبر است و بلاییست بس عظیم 🔸حیدر غریب گشته و زهرا شده یتیم دلت اینجا نباشه... با پای دل بریم مدینه... ای مدینه... عجب روزهایی رو دیدی... 🔸حیدر غریب گشته و زهرا شده یتیم امان از یتیمی ... مثل فردایی پیغمبر خدا در بستر بیماریه... زهرای مرضیه مثل پروانه دور بستر بابا میگرده... هی به صورت زیبای بابا نگاه میکنه... اشک میریزه... میگه بابا جان یا رسول الله خوب میشی بابا... بلاخره از بستر بیماری بلند میشی بابا... خیلی سخته برای خونواده ای... ببینند بابا تو بستر بیماری باشه و... نتونن کاری کنن... هی رسول خدا بیهوش میشدن... هی به هوش می اومدن... بچه ها طاقت نیاوردند... حسن و حسین اومدن... خودشون رو انداختن روی سینه ی پیغمبر... رسول خدا رو در آغوش گرفتند... گریه میکنند... تا امیرالمومنین اومد بچه ها رو از رو سینه پیغمبر خدا بلند کنه... حضرت چشمان مبارک رو باز کردند... فرمودن علی جان... بگذار بچه ها کنارم باشن... بگذار با بچه ها وداع کنم... حسنش رو در آغوش گرفت... حسینش رو در آغوش گرفت... لحظات آخره... دیگه دست های پیغمبر خدا رمق در بدن نداره... هر طوری بود با بچه ها وداع کرد... یکوقت دیدند حضرت آروم آروم چشماشون رو از این دنیا بستند و... راحت شدند... عرضه بداریم یا رسول الله... آقا... شما خیلی در دنیا اذیت شدید... خیلی به شما ظلم کردند... اما لحظات آخر وقتی چشمان مبارک رو‌ باز کردین... یک طرف حسن و حسین کنارتون بودن... یک طرف امیرالمومنین کنارتون بودن... یک طرف هم زهرای مرضیه مثل پروانه دور بستر شما... دل ها بسوزه... برا اون آقایی که لحظات آخر وقتی چشماش رو باز کرد ببینه... و الشمر جالس علی صدره شمر روی سینه حسین هر کجا نشستی صدا بزن... ای غریب حسین... یک نفر دیگه هم اومد کنار ابی عبدالله... خواهرش زینب کبری اومد کنار برادر... اما دیر رسید... از بالای تل زینبیه یه نگاه کرد دید دارن بردارش حسین رو سر میبرن... چکار کنه بی بی زینب، یا الله... دستهاش رو گذاشت روی سر... صدا زد... وا محمدا... واعلیا... یا رسول الله منو ببخشید آقا... چیزی نگذشت... یکدفعه زینب کبری ببینه... زمین و زمان بلرزه در اومد... هوا متغیر شد... نگاه کرد دید... سر حسینش روی نیزه... 🔸سری به نیزه بلند است در مقابل زینب 🔸خدا کند که نباشد سر برادر زینب الا لعنت الله علی القوم الظالمین .......... *پنج تن هستن پیغمبر، چهار تن بزرگوار دورشن، پیغمبر داره گریه می‌کنه، بی بی سوال کرد چرا اینطوری گریه می‌کنی؟ فرمود: بعد از من مصائبی بر شما وارد میشه، الان جبرئیل گفت، زهرا جون اول تویی، دونه دونه بلاها رو گفت، همه گریه کردن، اولین روضه و ببین، روضه خون کیه؟پیغمبره، علی جان می‌بینم فرقتو می‌شکافن تو محراب، با شمشیر زهرآلود، حسن جان میبینم جیگرت پاره پاره میشه ، اما می‌بینم حسینمو میان بیابان می‌کشوننش، طوری میکشن، وحوش بیابان براش گریه می‌کنن، ماهیان دریا براش گریه می‌کنن، ....* 👇
. |⇦•دیدی دلم ... و توسل ویژهٔ شهادت پیامبر صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج‌محمود کریمی ●━━━━━━─────── "اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ،وَمَهْبِطَ الْوَحْىِ، وَمَعْدِنَ الرَّحْمَةِ، وَخُزّانَ الْعِلْمِ، وَمُنْتَهَى الْحِلْمِ، وَاُصُولَ الْكَرَمِ، وَقادَةَ الاُْمَمِ، وَاَوْلِيآءَ النِّعَمِ، وَعَناصِرَ الاَْبْرارِ، وَدَعآئِمَ الاَْخْيارِ،وَساسَةَ الْعِبادِ، وَاَرْكانَ الْبِلادِ، وَاَبْوابَ الاْيمانِ، وَاُمَنآءَ الرَّحْمنِ،وَسُلالَةَ النَّبِيّينَ، وَیَاصَفْوَةَ الْمُرْسَلينَ، وَعِتْرَةَ خِيَرَةِ رَبِّ الْعالَمينَ، وَ رَحْمَةُاللهِ وَ بَرَكاتُهُ" دیدی دلم از هر چه می ترسید، دیدم افتاده ای در بسترت سرو رشیدم هر روز دیدم دیده ی بارانی ات را دیدم شکاف کهنه ی پیشانی ات را از راه رفتن کل پایت پینه بسته ناگفته ها را گفت دندان شکسته.. در مکه درگیر بلای کوچه بودی زخمیه سنگِ بچه های کوچه بودی تَبَت یدا خارِ بیابان بود و پایت یک لحظه اما در نمی آمد صدایت *یا رحمت للعالمین .. بابای خوبم ..* بابا بگو پیشم دوباره می نشینی قدری بمان پیشم که محسن را ببینی تو هستی و اینجا شکوه هم مستدام است حیدر میان رهگذر با احترام است با بودنت زهرا رُخَش چون قرص ماه است آرامش این خانه ی ساده به راه است آتش ندیده دامنم الحمدالله خونی نشد پیراهنم الحمدالله بابا جان هرگز ندیده روی زهرا را غریبه آروم می کوبد آرام در ما را غریبه بی تو اگر حمله کنند این ها به خانه زهرای تو می ماندو صد تازیانه پیشم بمان تا قتل زهرا را نبینی بی تو صدایم می شود فضه خُزینی امشبی بود دو تا صحبت داشت جدای از وصایا سفارش ها یکی به فاطمه اش اشاره فرمود جلوبیا .مادرِ ارباب ما اینقدره گریه کرد.حال فاطمه خیلی بد بود.جلو نشست اشاره فرمود: جلوتر، بیا بابا،بیا بابا،گوش مبارک جلوی لب های بابا قرار گرفت. جملاتی فرمود:فاطمه داشت هق و هق می کرد یه مرتبه آرام شد یه لبخندی زد. بعدها وقتی سوال کرد مولا سبب لبخند رو فرمود: بابام به من فرمود: فاطمه جان انقدر بی تابی نکن تو زود میای پیش من.علی رو صدا زد.علی جان امیرالمومنین خم شد دست ها روی زمین..شایدمثل اون موقعی که حسین کنار علی اکبرش دست گذاشت اینور اونور بدن نمی دونم. گوش مبارک و مقابل لب های مبارک رسول خدا آورد. همینطوری داشتن گوش می کردن هی فرمود: چشم.. چشم.. یه جایی نگاه کرد به فاطمه اش.. حالا داره روضه می خونه رسول خدا ..* در رو آتشی میزنن دختر من پشت دره .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•ما ریزه خور سفره... و توسل ویژهٔ شهادت پیامبر صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ استاد حاج ●━━━━━━─────── ما ریزه خور سفره اطعام شماییم در راه شما پیرو اسلام شماییم مشغول طوافیم به احرام شماییم همشهری سلمان و ز اقوام شماییم ما امت عشقیم مسلمان تو هستیم سر تا به قدم گوش به فرمان تو هستیم دستی به دامان و تمنای تو داریم چون قطع نظر جانب دریای تو داریم امروز فقط چشم به فردای تو داریم در سر هوس گنبد خضرای تو داریم هرچند که هستیم مسلمان زبانی ما را چه شود که به مدینه برسانی لطفت سبب عزت ما بوده و باشد دنبال شما ملت ما بوده و باشد هر جا ز شما صحبت ما بوده و باشد بر گردن تو زحمت ما بوده و باشد این عشق نهان دل ما را علنی کن ما را به ره خویش اویس قرنی کن هرچند که در راه تو پیمان نشکستیم بگذر از این ظلم فراوان نشکستیم از بی‌ادبی بر تو و قرآن نشکستیم دندان تو بشکست و دندان نشکستیم ای بنده نواز از گنه ما همه بگذر سوگند به جان علی و فاطمه بگذر بگذر که تو را شیعه دلخواه نبودیم بگذار که غلامِ ولی الله نبودیم گاهی پی فرمایش تو گاه نبودیم در راه تو با آل تو همراه نبودیم هر چند سرافکنده شدی از قِبَل ما امشب قلم عفو بکش بر عمل ما ما را ز کرم میثم تمار کن امشب از آتش برپا شده بیزار کن امشب آماده رفتن به سر دار کن امشب دلباخته حیدر کرار کن امشب مقبول کن این توبه ضرب الاجلی را توفیق بده پیروی از خط علی را حالا که پریشان دم آخر خویشی تبداری و افتاده در این بستر خویشی در فکر عروج از بدن لاغر خویشی گریه کن تنها شدن دختر خویشی آرام کنید این سینهٔ پر واهمه‌ات را با گریه بغل کن نفسی فاطمه‌ات را *پنج تن هستن پیغمبر، چهار تن بزرگوار دورشن، پیغمبر داره گریه می‌کنه، بی بی سوال کرد چرا اینطوری گریه می‌کنی؟ فرمود: بعد از من مصائبی بر شما وارد میشه، الان جبرئیل گفت، زهرا جون اول تویی، دونه دونه بلاها رو گفت، همه گریه کردن، اولین روضه پنج تنو ببین، روضه خون کیه؟پیغمبره، علی جان می‌بینم فرقتو می‌شکافن تو محراب، با شمشیر زهرآلود، حسن جان میبینم جیگرت پاره پاره میشه ، اما می‌بینم حسینمو میان بیابان می‌کشوننش، طوری میکشن، وحوش بیابان براش گریه می‌کنن، ماهیان دریا براش گریه می‌کنن، ....* بعد از تو شروع محن فاطمه باشد حرف از خبر آمدن فاطمه باشد *وقتی دید زهرا بدجوری گریه می‌کنه، صداش زد، دهانشو بغل گوش زهرا گذاشت، فرمود: اول کسی که به من ملحق میشی تویی، میون این همه گریه بچه‌های امیرالمومنین نگاه دارم می‌کنن ، دیدن خانم داره می‌خنده، همین یه خنده بوده، بعضیام فرمودن: وقتی تابوتو براش آوردن لبخند زد..* حرف از خبر آمدن فاطمه باشد آماج غم و دردِ تنِ فاطمه باشد اجر زحماتت زدن فاطمه باشد در شعله می‌افتد ز جفا قبلهٔ حاجات بعد از تو چه آید به سر مادر سادات بعد از تو به گلزار رخش خار بیفتد زهرای تو بین در و دیوار بیفتد .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•در نفس های آخر عمرش... و توسل ویژهٔ شهادت پیامبر صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج ●━━━━━━─────── آنکه با غمزه‌‌های گفتارش درس‌آموزِ صد مدرّس بود در نفس‌های آخرِ عمرش قلم و کاغذی طلب بنمود چون که می‌خواست مردمِ دینش نشوند از مسیر حق، گمراه خواست در آخرین وصیت خویش بنویسد: "علی ولی‌الله" ناگهان از میان جمعیت محضر حضرت رسول‌الله یک نفر آن‌که دانی و دانم... گفت "اِنّ الرجل لَیَهجُر"... آه *هنوز پیغمبر زنده ست اینطور دارن جسارت میکنن. نانجیب بلند شد گفت: این مرد تب داره، هذیان داره میگه. امیرالمؤمنین سرشو پایین انداخت. حضرت صدیقه سلام الله علیها.. از همون جا پیغمبر، تمام این روضه ها رو انگار داره می بینه. فقط رسول خدا روشو ازشون برگردوند. دیدن آروم آروم داره گریه می‌کنه...* او که آیات را نمی‌فهمید گفت قرآن برای ما کافی‌ست او نفهمید که کلام رسول جز کلام خدای سبحان نیست آن رسولی که گفت: ای مردم! یک امانت زِ من کنار شماست اجر پیغمبریِ من، تنها احترامِ به دخترم زهراست *یا رسول الله! خوب احترامش رو نگهداشتن...* چند روزی گذشت، مردی که بر نبی بست تهمتِ هذیان او که قرآن برای او بس بود حمله‌ور شد به کوثر قرآن کوچه آماده، هیزم آماده یک نفس مانده بود تا آتش داد زد: ای اهالیِ خانه یا که بیعت کنید یا آتش همه گفتند: فاطمه آنجاست گفت: فضه، حسن، علی، یا او هرکسی پشت درب این خانه‌ست طعمه‌ی آتش است حتی او همه گفتند: محسنش پس چه؟ ✍ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•ملک وجود غرق در اندوه... پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ ●━━━━━━─────── "السَّلامُ علَیکُم یا أهلَ بَیتِ النُّبوَّة بِمُوالاتِکم عَلَّمَنا الله مَعالِمَ دینَناو أصلِحَ ما کانَ فَسَد مِنْ دُنیانا" مُلکِ وجود غرق در اندوه و در عزاست آغازِ صبحِ غربتِ زهرا و مرتضی‌ٰست قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب شهرِ مدینه را به جگر داغِ مصطفیٰ‌ست * آخ مدینه ... امان از این مدینه * خون گریه کن مدینه از این ماتمِ عظیم گَر آسمان خراب شود بَر سرت رَواست گشتند انبیاء همه چون فاطمه یتیم زیرا عزایِ قافله‌سالارِ أنبیاست خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود؟ عالَم عزا گرفته و صاحب عزا خداست اهلِ ولا بِهوش که با رحلتِ نبی شهرِ مدینه یکسره آبستنِ بَلاست قومی برایِ غصبِ خلافت شدند جمع یا لَلعجب! وصیِ پَیمبر علی کجاست ؟ دارُالوِلا محاصره، زهراست پشتِ در دود و شَراره بر فلَک از بیتِ کبریاست آتش زدن به خانه‌ی ریحانه‌ی رسول پاداشِ رنج‌های شب و روزِ مصطفی‌ٰست *فرمود:"ما اوذیَ النَّبی مِثلَ ما اوذي"هیچ پیغمبری اندازه‌ی من اذیت نشد بیست و سه سال سال هرجوری خواستن اذیتش کردن،هر تهمتی خواستن بهش زدن مگه نمیگن کسی برات کاری میکنه عرقش خشک نشده باید مزدش رو بدین؟مردمِ مدینه آبِ غسل پیغمبر خشک نشده مزدشو دادن کاری کردن مادرِ ما بینِ در و دیوار صداش بلند شد.روز عاشورایِ امام حسنه ..."قُل لا أسئَلُکُم عَلیهِ أجراً الّا الْمَوَدَّةَ فِي القُربیٰ "یه نفر بگه ذَوی القربیٰ کیان ؟ مگه غیر از بی‌بیِ دو عالَم و امیرالمؤمنین و حَسنین ؟مگه غیر از فاطمه و بچه‌هایِ فاطمه ذَوی القُربیٰ بودن؟یادتون رفت مدینه؟ یادتون رفت پیغمبر چقدر حسن رو بغل میکرد؟ چقدر حسین رو رویِ دوشِش سوار میکرد؟ یادتون رفت ؟ یادتون رفت چقدر نوه‌هاش رو میبوسید؟ پیغمبر میبوسید و گریه میکرد انگار میدید تو این آینه هر وقت امامِ مجتبی رو بغل می‌کرد لبهاشو میبوسید.می‌فرمود: این لبها یه روز از زَهر کبود میشه.. *آقاجان شما یه غریبی، امام رضام یه غریبِ انقد این شَبا تو حرمش شلوغه..مگه عربِ نیومده بود از مدینه، گفت شنیدم ایرانیا یه امامِ غریب دارن، برم یه سری به غریبِ ایران بزنم...واردِ حرمِ امام رضا شد، اول یه نگاه به در و دیوار کرد، یه نگاه به زائرا، به ازدحامِ جمعیت، به اینهمه چراغ .برگشت عقب، گفت آقاجان اگه غریب میخوای بیا مدینه.. بیا ببین چهارتا سنگ گذاشتن.. * ‌ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇