eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
7.9هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
753 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. |⇦•سه غم‌ آمد...... علیه السلام اجرا شده نفسِ کربلایی مهدی رعنایی ●━━━━━━─────── سه غم اومد به جونم هر سه به یکبار اسیری و غریبی و غم یار مردم! اسیری و غریبی چاره داره ولی آخر کشد ما را غمِ یار غمِ یار غمِ یار * میلیون‌ها مثل من و تو بمیرن حق یه دونه تیری که به ابی عبدالله خورده ادا نمیشه اما علی الظاهر به حضرت زهرا روز قیامت بگیم بی‌بی این کاری که روز عاشورا از دست ما برمی‌اومد همین بود ما این کارو می‌تونستیم برای حسینت انجام بدیم آماده ای یا نه ...* ای کاش که موت را نمی بوسیدم پیش همه روت را نمی‌بوسیدم *چطور مگه ؟* تقصیر من است پشت و رویت کردن ای کاش گلوتو نمی‌بوسیدم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. (ع) غربت معنا شده چی با این قدّ رعنا شده اینهمه تیر و نیزه چطور توی پیکر تو جا شده غربت معنا شده داداشت دیگه تنها شده گُرزِ آهنی با تو چه کرد فرق سر تا ابرو وا شده پاشو ببین داداش اشک رَوون مُو فکر نبودنت بُرید امون مُو برای خیمه ها دلنگرون مُو فکر نبودنت بُرید امون مُو پس چرا اینقَدَر کوچیک شده این قدّ رشید دیدم با نیزه دشمن تو رُو رو خاک علقمه می‌کِشید کاش بدونم کجا افتاده دست آب آورت برگشتن حتی فراری ها هر کی زد زخمی به پیکرت خوردی زمین و من شکستم از کمر وقتی تورو زدن چهار هزار نفر تو خیمه از غمت همه زدن به سر وقتی تورو زدن چهار هزار نفر دیگه تنها شدم مُردم تا از زمین پا شدم بدجوری از غم پشتم شکست بدجوری از کمر تا شدم ای یار و یاورم بعد از تو می پاشه لشکرم فکری کن به حال خیمه ها به حال رقیه دخترم نبودنت شده عزای زینبم به فکر غربت فردای زینبم پاشو یه کاری کن برای زینبم به فکر غربت فردای زینبم ✍ .......... . (ع) آخرین لحظه هاست توو قلب زینب غوغا به پاست می‌خوای از پیش زینب بری این تازه آغاز ماجراست این دَمِ آخری یک لحظه م پیش زینب بشین کاری کن قلبم آروم بشه آشوب و دلهره م رو ببین آواره ی توئه این دل دربدر بذار نگات کنم امشب و تا سحر اگه میخوای بری زینبتم بِبَر بذار نگات کنم امشب و تا سحر می‌سوزم از درون کاش می‌شد برگردیم شهرمون جون من بسته به جونِته می‌میرم بی تو اینو بدون بیچارم می‌کنه فکرِ فردا و تنهایی هات کاش می‌شد از پیش من نری کاش می‌شد من می‌مُردم به جات با غصه ی دلت دلم شده سهیم ای کاش می‌شد باهم از کربلا بریم بارونیه چشام حال دلم وخیم ای کاش می‌شد باهم از کربلا بریم عصر فردا باید رقیه تُ و چیکارش کنم؟ واسه نکشتن تو حسین از شمر و خولی خواهش کنم! عصر فردا تنت میشه توی مقتل زیرورو خواهر تنها و بی کست میشه با نامحرم روبرو باید چیکار کنم غریب و بی پناه چطور ببینمت میون قتلگاه وقتی که رو سرِت می‌ریزه یک سپاه چطور ببینمت میون قتلگاه ✍بهمن عظیمی ........... . خیلی آزُردنت توو اوج نامردی کُشتنت یه جای سالم واست نذاشت چه قَسیُ القلبه دشمنت انقد زدن تو رو قتلگاه پر شد از خون تو اینکه تشنه سر بُریدنت کشته زینب و به جون تو تا مدینه می‌ره صدای آه من چقد تو رو زدن پیش نگاه من ای کشته ی غریب و بی گناه من چقد تو رو زدن پیش نگاه من دست و پا می‌زنی قلب مو از سینه می‌کَنی ای کاش می‌مُردم نمی‌دیدم با این وضع روبروی منی نیزه ها اومدن دور تن تو حلقه زدن کاری کردن با جسمت حسین چیزی نمونده از این بدن کی دیده نیزه رو تو گلو جا کنن! چیکار کنم حسین تو رو رها کنن ریختن تو قتلگاه محشر به پا کنن چیکار کنم حسین تو رو رها کنن تا رو سینه ت نشست نامردِ پستِ دنیا پرست از غصه لرزید عرش خدا وقتی که حرمتت رو شکست تا خنجر و کشید من بالای تل می‌لرزیدم از قعر گودال قتلگاه ناله ی مادر و می‌شْنیدم برای غارتت ریختن همه سرت زجرت دادن چقد بمیره خواهرت پر از جراحته تموم پیکرت زجرت دادن چقد بمیره خواهرت ✍بهمن عظیمی .. ............. رسم نامردی و ، بعد از تو خوب آوردن به جا  بد تا کردن بعد از تو باهام ، اسارت کجا و من کجا توو اوج بی کسی ، تنهام مابین خوف و رجا  بستن دستامون و با طناب ، اسارت کجا و من کجا مگه یادم می‌ره چجوری کشتنت داره به گریه هام می‌خنده دشمنت مقابل چشام رو نیزه بردنت داره به گریه هام می‌خنده دشمنت گریه های مُدام ، خون کرده قلب بیچاره رو پیش چشمای خیس رباب ، به غارت بردن گهواره رو  هستم خونه خراب ، بیچارم کرده اشک رباب به اشکش می‌خنده حرمله ، روز و شب میده مارو عذاب تا آخرین نفس با غصه درگیرم سرت بیفته از رو نیزه میمیرم به زور تازیونه از پیشت میرم سرت بیفته از رو نیزه میمیرم من میرم می‌مونه ، رو زمین پیکر بی سرت نذاشتن چادر مادرم ، رو بِکِشم روی پیکرت می‌سپارم به خدا ، این جسم خونی و بی سر و دعا می‌کنم آمین بگو ، تو هم بخواه مرگ خواهر و یه بار دیگه منو صدا بکن حسین  برای مُردنم دعا بکن حسین منو ازین عذاب رها بکن حسین  برای مُردنم دعا بکن حسین ✍ مشابه سبک زیر خوانده می‌شود 👇
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. |⇦•کنون‌ فتاده ام از پا... #روضه حضرت عباس علیه السلام اجرا شده #شب_نهم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج #مهد
. |⇦•این مصیبت را... علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج غلامعلی سماواتی ●━━━━━━─────── "السلام علیک یا اباعبدالله" این مصیبت را کسی باور ندارد پیکرت بر خاک بود و سر ندارد *یا بقیه الله بگم یا نه درد دل عمه‌ات زینبه، آجرک الله.. داداش! حسین من! عزیز مادرم..!* با همان دستی که زهرا را زدند در کنار نعش تو ما را زدند بیش از ستاره زخم فلک در نظاره بود دامان آسمان ز غمش پر ستاره بود حاجت نبود آتش سوزان به خیمه‌ها دشتی ز سوز سینه زینب شراره بود یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود در پشت ابر چهره ی هر ماه پاره بود از دست‌ها مپرس که با گوش‌ها چه کرد از مشت‌ها بپرس که با گوشواره بود فلک با عترت خیر النسا قدری مدارا کن مدارا کن به آل الله شرم از روی زهرا کن در آن لحظه که خرگاه حسینی را زدی آتش دو طفلی از حسین گم شد بگرد ای چرخ پیدا کن .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•از کودکی به عشق... علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی محمد عطااللهی ●━━━━━━─────── از کودکی به عشق شما مبتلا شدم از گوشه ی نگاه تو غرق خدا شدم.. ای آبروی هر دو جهان آبرو بخر شکر خدا که نوکر کوی شما شدم جام مرا لبالب غم کن که سالها جاروکش مجالس آل عبا شدم وقتی گره به کار من افتاد یا حسین در بین روضه های تو حاجت روا شدم از آن زمان که نام تو را برده مادرم یک دل نه صد دل عاشق کرب و بلا شدم اصلاً مرا برای عزا آفریده اند من از ازل به داغ غمت مبتلا شدم من دلخوشم به اینکه مرا میخری حسین آقا بخر که از همه دنیا جدا شدم هر کس در این جهان به کسی دل سپرده است من بی قرار شال سیاه عزا شدم *شب عاشوراست امشب امام زمان هم شال عزا به گردنش بریم کنار خیمه ها هلال میگه نیمه های شب خیمه ها رو وارسی میکردم سری به خیمه اصحاب زدم، یه سر به خیمه اباعبدالله زدم.یه وقت دیدم خواهرش به سر زنان داره میاد به سمت خیمه ابی عبدالله، گویا چیزی از حسین شنیده که این روایت را امام سجاد علیه السلام هم فرمودند. فرمودند: بابام تو خیمه نشسته بود و میگفت: ای روزگار اف بر تو باد.دونه دونه داشت حرف میزد و مناجات میکرد.میگه یوقت دیدم زینب داره میدوه انگار از حرفای امام حسین چیزی رو برداشت کرده..خانم پابرهنه، چادرش روی زمین کشیده میشد.تا حالا کسی خانم رو اینجور ندیده. صدا زد :ای کاش من مرده بودم انگار الان مادرمو از دست دادم، انگار بابام علی و داداشم حسن تازه از دستم رفتن. گفت: ای یادگار گذشتگان! ای امیدآیندگان! یه نگاهی ابی عبدالله به زینب کرد.صدا زد "به ابی انت و امی یا اباعبدالله.."آقا بغضشو خورد اشک از چشمانش جاری شد. اینجا عمه سادات باسیلی به صورتش میزد.انگار این حالاتهای حسین رو‌تا حالا ندیده. میگن بعد از اینکه به صورتش لطمه زد گریبانش رو پاره کرد. خانم زینب از حال رفت. برادر سرخواهر را به دامن گرفت گفت خواهرم آرام باش.لذا همینجور که خواهر سر به دامان برادر گذاشته صدا زد حسین! آیا فردا تو رو‌ میکشن؟ فرمود: آری ..فردا مردهای ما رو میکشند سرهاشونو به نیزه میزنن..هلال میگه شنیدم بلند بلند خانم‌گریه میکرد فرمود: از اصحابت خاطر جم هستی یانه هستی معلوم نیست اینا فردا کنار تو بمونن؟ هلال میگه خیلی دلم گرفت فهمیدم دختر علی هنوز دلشوره داره..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. #روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام به نفسِ کربلایی محمد عطااللهی ●━━━━━━─────── میگه اومدم تو خیمه ی ، حبیب رو صدا زدم گفتم: حبیب! دختر علی همچین مطلبی فرمودن.یه کاری کن دل زینب آروم بشه..میگه حبیب همه ی اصحاب رو‌از خیمه ریخت بیرون اومدن جلوی خیمه زینب .شمشیرها رو درآوردن..خانم حضرت زینب رو صدا زدن خانم اومد بیرون گفت حبیب چه شده؟ صدا زد خانم والله اگر هزار بار بمیریم و زنده بشیم دوباره پای حسین جون میدیم. ما با حسین عهد بستیم با حسین تو..بی بی جان غصه نخور ما دست از حسین نخواهیم کشید.شب عاشورا چه خبره..پاسدار حرم ابوالفضله همه تو خیمه ها آرام گرفتن اگر چه خواب به چشمی نمیره.ولی هر خیمه ای میره هر مادری بچه هاشو نشونده. نجمه صدا میزنه قاسم عبدالله...فردا اگر توی کارزار دیدید عموتون غریب مونده باید یاریش بدین. توی خیمه زینب بچه هاشو نشونده. یه خیمه چقدر قشنگه اونم خیمه ی ربابه علی اصغر رو رو سینه گذاشته هی صدا میزنه علی لای لای...یعنی هرکسی یه قربونی داره. قمربنی هاشم که سرکشی میکرد تو خیمه میدید مادرا افتخار میکردن قربانی دارن برای امام زمانشون..اما یه خیمه دید خواهر نشسته میگه من دست خالیم، من برای حسین قربونی ندارم و گریه میکنه. عباس صدا زد خواهرم چرا گریه میکنی ؟ بیا دستهای منو ببند ببر تو خیمه داداشم بگو عباس قربونت بشه.من میشم قربونی تو چرا غصه میخوری..* «شب عاشوراست به امام زمانت بگو آقا جونم فدات..» امشب از غصهٔ تو خواب ندارد چشمم غیر خونابه جگر آب ندارد چشمم امشب از غصه وغمهای تو هستم غمگین بیم دارم که به گودال شوی نقش زمین عصر فردا چه بلایی سر تو می آید زودتر از همه کس مادر تو می آید عصر فردا به فراقت بنشینم، چه کنم؟ زانویی را به روی سینه ببینم، چه کنم؟ تو اگر نحر شوی در نظرم میمیرم بخدا تیغ ز دست عدویت میگیرم کاش قاتل به تماشای تو غوغا نکند کاشکی بر گلویت نیزه دگر جا نکند بی هوا نیزه به پهلوت رسد میمیرم پنجه ی شمر به گیسوت رسد میمیرم خودش بالای تل زینبیه دید نامرد موهای ابی عبدالله رو گرفته خنجر زیر گلوی حسین...خنجر گلو رو نمیبره اینجا جای بوسه زینب.بدن رو پشت ورو کرد. ضربه پشت ضربه ای حسین..* ته گودال فقط پیکر تو مانده و من همه رفتند فقط مادر تو مانده و من یه بوسه باید به روی گونه نشیند اما چاره ای نیس رگ حنجر تو مانده و من *خم شد لبها رو گذاشت رو لبهای بریده اینجا همون جایی که پیغمبر بوسه میزد بابام علی بوسه میزد..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
📚 زخم های کاری بر بدن امام 1- فَوَقَفَ [الحُسَينُ عليه السلام ] وقَد ضَعُفَ عَنِ القِتالِ ، أتاهُ حَجَرٌ عَلى جَبهَتِه هَشَمَها ، ثُمَّ أتاهُ سَهمٌ لَهُ ثَلاثُ شُعَبٍ مَسمومٌ ، فَوَقَعَ عَلى قَلبِهِ . فَقالَ : بِسمِ اللّه ِ ، وعَلى مِلَّةِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله . ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ إلَى السَّماءِ وقالَ : إلهي ، تَعلَمُ أنَّهُم يَقتُلونَ ابنَ بِنتِ نَبِيِّهِم . ثُمَّ ضَعُفَ مِن كَثرَةِ انبِعاثِ الدَّمِ بَعدَ إخراجِ السَّهمِ مِن وَراءِ ظَهرِهِ ، وهُوَ مُلقىً فِي الأَرضِ . حسين عليه السلام كه بر اثر نبرد ، كم توان شده بود ، ايستاد . سنگى به پيشانى اش خورد و آن را شكست . سپس ، تير سه شاخه مسمومى آمد و بر قلبش نشست . امام عليه السلام گفت : «به نام خدا و بر دين پيامبر خدا !» . سپس ، سرش را به سوى آسمان گرفت و گفت : «خداى من ! مى دانى كه آنان ، فرزند دختر پيامبرشان را مى كُشند» . آن گاه ، پس از بيرون كشيدن تير از پشت خود ، بر اثر خونريزى فراوان ، ناتوان شد و بر زمين افتاد . 📙 مثير الأحزان : ص 73 . 2- لَمّا اُثخِنَ الحُسَينُ عليه السلام بِالجِراحِ وبَقِيَ كَالقُنفُذِ ، طَعَنَهُ صالِحُ بنُ وَهبٍ المُزَنِيُّ لَعَنَهُ اللّه ُ عَلى خاصِرَتِهِ طَعنَةً ، فَسَقَطَ الحُسَينُ عليه السلام عَن فَرَسِهِ إلَى الأَرضِ عَلى خَدِّهِ الأَيمَنِ هنگامى كه حسين عليه السلام از [شدّت] زخم ها ، سنگين و [ از بسيارىِ اصابت تيرها ]مانند خارپشت شد ، صالح بن وَهْب مُزَنى ـ كه خدا ، لعنتش كند ـ ، نيزه اى به پهلوى امام عليه السلام زد . حسين عليه السلام ، با گونه راست ، از اسب بر زمين افتاد 📒الملهوف : ص 174 3 و 4 و 5 و ... 1950 زخم... .
. |⇦•حدود ساعت سه... علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج میثم‌مطیعی ●━━━━━━─────── دوباره عاشورا شد، حسین تنها شد میون صحرا دور و برش غوغا شد تیر سه شعبه اومد از راه قلبت رو زیر و کرد مولا خون تو مثل رود جاری شد، به روی خاکا حدود ساعت سه از حال رفتی کشون کشون میون گودال رفتی هجوم آوردن اون که به مال حروم عادت کرده بریدن سرت رو قیمت کرده هجوم آوردن «برای غربتت بمیرم مولا، چه سخت جون دادی» همونی که پای صد تا نامه مُهر زد آروم آروم از گوشه با نیزه اومد آهت عرشو به گریه انداخت وقتی نیزه به پهلوت می‌خورد پهلوی زخمی مادر رو، به یادت آورد یه عده سکه واسه شمشیر داشتن یه عده اما چوب و سنگ برداشتن مسلمون نیستن یه عده تنها هلهله می‌کردن یه عده‌اشون با اینکه پیرمردن عصا برداشتن *یه عده عصا برداشتند.نوه عزیزت امام باقر کربلا بوده...با اسرا کتک خورده"لَقَد قُتِلَ بالسَّیفِ والسَّنانِ والحَجارةِ وَ الخَشب و العصا "با این ها کشته شد‌.نه اینکه جسارت شد.شمشیر رو می فهمم...نیزه رو می فهمم..‌سنگم می فهمم...چوب و عصا رو نمیفهمم‌‌.‌...چطوری تو رو با عصا کشتند...؟! تقدیر خدا این بود...تا لحظه آخر نفس بکشه...تا سرش رو نبریده بودند،هنوز زنده بود...وقتی سرش رو بریدند،زخم تمام این جراحات رو به جان خریده بود.* «برای غربتت بمیرم مولا، چه سخت جون دادی» صدا می‌زد آب... با سنگ جواب می‌دادن با اینکه حتی به اسب آب می‌دادن از زخم تیر و تیغ و نیزه زخمِ زبونشون سخت‌تر بود ناسزاها همه تقصیرِ، بغضِ حیدر بود... با گریه ابن سعد به لشکر میگه: تموم کنین کار حسینو دیگه سرش رو میخوام... اول برید راحت کنید این مردو بعدش برید غارت کنید این مردو *"ثم اَقبلوا علی سَلب الحسین"قبل از خیمه ها و دخترها اول خودش رو غارت کردند...* چقد طولانی شد کشتنِ ثارالله چرا این لشکر دست بر نمی داره آه آه از اون ساعتی که مردی سنگین کرد سینه‌ اشو آه یا رب... *بلند شو...بلند شو...بلند شو....روی عرش خدا نشستی...بلند شو این سینه رو مادرش می بوسه،این سینه رو علی مرتضی می بویید،بلند شو، بلند شد...* آه از اون ساعتی که مردی سنگین کرد سینه‌ شو آه یا رب... جسمش رو با لگد برگردوند، به سمت زینب *بلند شد بدنش رو با لگد برگردوند.سلام بر اون آقایی که سرش رو از قفا بریدند...* چِشم حسین داره سیاهی میره محاسنش رو توی دست می‌گیره چه تیغ کندی... یکی... دو تا... سه تا... دوازده بار زد سرو نشون دادو تو لشکر جار زد حسینو کشتم... : سید مهدی سرخان ✍ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. امشب ابی عبدالله بالین زبن العابدین (علیه السّلام) بود، زین العابدین (علیه السّلام) می گوید، عمه ام از من پرستاری می کرد، یک وقت دیدم بابام بغض گلویش را گرفت، رفت کنار خیمه صدای گریه اش بلند شد، ابی عبدالله شروع کرد به شعر خواندن: یا دهر اُف لک من خلیل کم لک بالاشراق والاصیل من صاحب او طالب قتیل و الدهر لایقنع بالتبدیل و انما الامر الی الجلیل و کل حی سالک سبیل چنان از بی وفایی دنیا گفت، چنان ناله زد، زین العابدین (علیه السّلام) می گوید، من یقین کردم امشب دیگه شب آخره، فردا دیگه کار تمامه، بغض گلویم را گرفت، اما خودم را نگه داشتم، عمه ام سراسیمه رفت از خیمه بیرون، به پای حسین (علیه السّلام) افتاد، صدا زد: کاش مرده بودم «الیوم مات جدی، الیوم مات ابی، الیوم مات امی، الیوم مات اخی» داداش داغ جدم تازه شد، داغ مادرم تازه شد ... یعنی کاَنَّ همین الان درِ خانه را آتش زدند، کاَنَّ همین الان فرق بابام را شکافتند ... بعد دو تا کار کرده زینب (سلام الله علیها)، جگر امام حسین (علیه السّلام) را سوزانده است : یکی محکم به صورت خودش زد، یکی هم گریبان چاک کرد ، افتاد روی زمین، غش کرد. ابی عبدالله سر زینب (سلام الله علیها) را به دامن گرفت، بعضی نوشتند: یک کمی آب تو صورت زینب (سلام الله علیها) پاشید. شاید هم با اشک، زینب (سلام الله علیها)  را به هوش آورد، صدا زد: خواهرم اهل زمین و آسمان می میرند، جز خدا کسی باقی نمی ماند، جدّم، پدرم، مادرم و برادرم که بهتر از من بودند همه رفتند. تو که خواهر صبوری بودی؟ داغ مادرم را دیدی، صدا زد: داداش آخه هر داغی دیدم دلم خوش بود حسین (علیه السّلام) را دارم، زینب جان نکنه بعد من شیون و ناله کنی ... .
کربلایی رسول برنا4_6005687022360992254.mp3
زمان: حجم: 8.77M
🖌شعر و نغمه: اجرا 🎤 🎼 ______________ چقد بوی فراق میده/ این حرفهای امشب تو بیا و بدترش نکن/حال و روز زینبتو یا دهر اٌف لک من/خلیلی داری میخونی بدون تو نمی تونم /خودت که بهتر می دونی نگو/نگو سرت می‌ره رو نیزه ها نگو نگو تنت به زیر دست و پا ...نگو نگو انگشت و انگشترتو...نگو‌ نگو غارت میشه پیکرت و ... نگو فقط بگو من چه کنم؟ بی تو با اطفال حرم با لشگر نامحرما که میریزن دور و برم _____________ امشب چقدر پریشونی/چی قراره سرت بیاد چرا باید این همه تیر/ به سمت پیکرت بیاد لباس یادگاری رو/ چرا ازم میخوای داداش ایشالا سالم میری و/ با دست پر میای داداش نرو نرو که دشمن تو شیر میشه نرو نرو که دخترت اسیر میشه نرو نرو که تیغ و تیر زیاد دارن نرو نرو که با علی عناد دارن نرو بیا یه امشب دل سیر میخوام نگات کنم داداش امام حسین منی و میخوام صدات کنم داداش __________ فردا بیاد تو قتلگاه/ چطور تو رو پیدا کنم نیزه شکسته ها رو من/ از تن تو جدا کنم فردا که خنجر میرسه/ صدای مادر میرسه شمر اگه دست پر بیاد/ قصه ما سر میرسه بگو بگو فردا باید چیکار کنیم بگو بگو کدوم طرف فرار کنیم بگو بگو چطوری آروم بگیرم بگو بگو چطور ببینم و نَمیرم بگو دعای امشبم فقط اینه که فردا نرسه سرت سلامت باشه و به روی نی ها نرسه .