.
🔳 وقایع شب عاشورا در نقل الفتوح
امام حسين* (ع) آن ساعت نشسته بود و سر بر زانو نهاده و در خواب بود. خواهر آن حضرت زينب خاتون بر سر بالين برادر آمد و گفت: يا ابن رسول الله، اى برادر، لشكر خصم آمدند. اينك نزديک رسيدند. حسين بن على (ع) فرمود: اى خواهر، در اين لحظه كه چشم من گرم شد جدّ خود محمّد مصطفى (ص)، پدر خويش على مرتضى (ع)، مادر پاكيزه سيرت خود فاطمه زهرا و برادر والا گهرم حسن مجتبى (ع) را به خواب ديدم كه همه با هم بودند و مرا گفتند اى حسين! خوشدل باش كه هم در اين نزديكى به نزد ما خواهى آمد، اين سخن از ايشان مىشنودم كه تو مرا بيدار كردى. اى خواهر، يقين بدان كه مفارقت شما نزديك آمده است.
زينب فرياد برآورد و طپانچه بر وى زد و نوحه و زارى آغاز نهاد. آن حضرت فرمود:
اى خواهر! خاموش باش و زارى مكن كه اگر اين قوم آواز تو بشنوند، شماتت كنند. پس، روى به برادر خويش عبّاس آورد و گفت: اى برادر، برو و از اين قوم بپرس كه به چه كار آمدهايد؟
عبّاس به برادران خويش فرمود: با من باشيد. پس همگى برنشستند و برابر لشكر عمر سعد شدند و پرسيدند: غرض آمدن شما چيست؟
گفتند: فرمان عبيد الله رسيده است كه بيعت يزيد بر حسين بن على (ع) و برادران او عرضه كنيد اگر قبول كنند، فهو المراد و الّا با ايشان جنگ كنيد.
عبّاس گفت: ساعتى صبر كنيد تا بازگردم و حسين (ع) را خبر دهم.
آن قوم جابه جا توقّف كردند. عبّاس نزديک برادر آمد و سخن ايشان باز گفت. آن حضرت سر در پيش افکند. عبّاس ايستاده بود و اصحاب اميرالمؤمنين با اين قوم سخن همى گفتند. حبيب بن مظاهر الأسدى ايشان را مىگفت: بد قومى خواهيد بود روز قيامت كه به حضرت بارى تعالى رسيد؛ چه فرزند پيغمبر او، اهل بيت اتقيا، شيعه ابرار، و اصحاب اخيار او را كشته باشيد.
و حسين (ع) تشنه لب نشسته بود و در كار جنگ با آن قوم انديشه مىكرد. پس، برادر خود عبّاس را فرمود: اى برادر، مىخواهم كه يک امشب كه در پيش است عبادت كنم و از خداى تعالى آمرزش خواهم و از او- جلّ و علا- در اين محاربه با اين جماعت مدد و معونت و ظفر و نصرت طلبم. تو را به نزد اين قوم مىبايد رفت و از ايشان درخواست كرد كه يک امروز باز گردند و امشب ما را مهلت دهند تا فردا بامداد روى به كارزار آريم.
عبّاس به نزد آن قوم آمد و اين معنى با ايشان باز گفت و التماس كرد كه باز گردند و باقى آن روز و آن شب مهلت دهند. عمر سعد شمر را گفت: چه مصلحت مىبينى، ايشان را مهلت دهيم يا نه؟
شمر گفت: امير تويى من چه دانم؟
عمر سعد گفت: كاشكى من امير نبودمى و در اين مهلكه نيفتادمى.
عمرو بن حجّاج زبيدى گفت: سبحان الله! اگر اين جماعت كه ما را به ايشان جنگ فرمودهاند، ترک بودندى اين قدر درخواست كردندى، واجب بودى كه التماس ايشان به اجابت مقرون داشتندى فكيف كه اهل بيت محمّد مصطفايند.
عمر گفت: ايشان را خبر دهيد كه اين التماس شما را به اجابت مقرون داشتم و تا فردا بامداد مهلت دادم. آنگاه گفت تا لشكر بازگردند.
چون لشكر عمر سعد بد گهر بازگشت، اميرالمؤمنين حسين (ع) آن شب را در طاعت و عبادت زنده داشت. گاه در ركوع و گاه در سجود مىگريست و تضرّع مىكرد و از خداى تعالى آمرزش و عفو مىخواست. برادران، اصحاب، اهل بيت و شيعه او همچنين آن شب را در طاعت و عبادت بودند. از ايشان آن شب هيچ كس نخفت. همه در نماز بودند و از خداى تعالى آمرزش مىطلبيدند.
📚منبع:
ترجمه الفتوح، ص ۹۰۱
#ماه_محرم
#محرم۱۴۴۴
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
#شهادت_امام_حسین_ع
.
.
#روضه_مكتوب
#روضة_الذاكرين
#کمیل_کاشانی
🔸مجلس دهم
🔸(روضة شب عاشورا)
اى اهل عالم دين و دنيايم حسين است
ديروز من امروز و فردايم حسين است
رمز تولا و تبرايم حسين است
جارىست درخونم كه مولايم حسين است
در باغ عاشوراى او توحيد گل كرد
در ازدحام تيرگى خورشيد گل كرد
مى خواهم اكنون شمّه اى ز آنجا بگويم
از كربلا از شام تاسوعا بگويم
از شب، شب تقدير عاشورا بگويم
از اشك از آئينه از دريا بگويم
دريا ميان اشك ياران گم شد آنشب
آئينه در انبوه باران گم شد آنشب
تنگ غروب آهنگ ميدان كرد دشمن
كوبيد طبل جنگ، جولان كرد دشمن
ناز چارسو انگار طوفان كرد دشمن
طومار غيرت را پريشان كرد دشمن
فرمود مولا: اين همه خط و نشان چيست؟
عباس من پرسوجو كن حرفشان چيست
عباس آن شير افكن ميدان ايثار
در لشگر ايمان و آزادى علمدار
فرياد زد اى فرقه دنيا گرفتار
اى از غرور و فتنه ابليس سرشار
امشب براى ما شب راز و نيازست
فرصت دهيد امشب كه بابالحرب بازست
مولا براى خيل ياران خطبه خواندند
رفتند خيلى ها ولى يك عده ماندند
آنانكه از گرد زمين دامن تكاندند
تا صبح در خيمه نماز عشق خواندند
سجاده ها سرشار از اشك و دعا بود
رمز رسيدن تا خدا يك ربنا بود
سردار اردوى خدا مولا ابالفضل
مى گشت دور خيمه ها تنها ابالفضل
چشم دلش مى ديد فردا را ابالفضل
زد دست رد بر سينه دنيا ابالفضل
وقتى كه شمر آورد امان نامه برايش
خشم على تصوير شد در چشمهايش
من در امان باشم حسينم در بلا واى
من بر سرير و او سرش بر نيزه ها واى
اف بر شما اى مردم دور از خدا واى
رفته چه زود از يادتان عهد وفا واى
تا پاى جان پابست پيمان حسينم
روز عطش سقاى طفلان حسينم
راوى چنين گويد كه من خون خدا را
ديدم به دور خيمه ها مى گشت تنها
پرسيدمش: نفسى فداك يابن زهرا
گم كرده اى دارى مگر بر خاك صحرا
فرمود: مى بينى كه صحرا خار زار است
فردا براى كودكانم كار زار است
فردا پس از من مى رسد شام غريبان
گلهاى سيلى خورده ام سر در گريبان
پاى برهنه در بدر در اين بيابان
از دور خيمه مى كنم خار مغيلان
تا پايشان از خارها تاول نبندد
دشمن به اشك كودكان من نخندد
هرچه كه بود آن شب به شيدايى سحر شد
ياران كمر بستند و غوغاى سفر شد
بر طبل كوبيدند و جنگ خيروشر شد
هنگامه رويارويى شمشير و سر شد
سرها جدا مى شد به پاى حضرت عشق
هفتادودو گل شد فداى حضرت عشق
از همان غروب تاسوعا که بر طبل هایشان کوبیدند و شمشیرها و نیزه هایشان را به هم زدند معلوم بود که سر انجام کار، جنگ است. اباعبدالله الحسین آمد کنار خیمة اباالفضل و فرمود (ارکب بنفسی انت) فدایت شوم به سوی این قوم برو و امشب را مهلت بگیر، میخواهم با خدای خود مناجات کنم. من نماز و تلاوت قران را دوست دارم.عمر سعد مانده بود که چه در جواب ابالفضل بگوید، دلش میخواست کار را همان شب تمام کند (عمرو بن حجاج زبیدی) گفت به خدا سوگند اگر اینها از ترک و دیلم بودند به آنها مهلت میدادی اما برای اهلبیت مصطفی اصرار به جنگ داری؟ با این سخن به اکراه فرمان مهلت را صادر کرد.
آخرین نماز مغرب و عشاء به امامت سیدالشهدا اقامه شد. بعد از نماز خطبه ای بلیغ و صریح خواندند. فرمودند : یارانی با وفا تر از یارانم نمیدانم. بدانید که این اشرار به ما مهلت روزی دیگر نخواهند داد و هر کسی با من بماند کشته خواهد شد پس به همة شما اجازه رفتن دادم و عهدم را از شما برداشتم در این تاریکی شب بروید و خود را به جایی برسانید. اول کسی که به پاسخ امام حسین برخاست قمر بنی هاشم بود. فرزندان عقیل و زینب و جوانان بنی هاشم و اصحابی چون حبیب بن مظاهر و بریر و زهیر و مسلم عوسجهها برخاستند و رجز خواندند و تجدید عهد کردند که یا اباعبدالله تانفس آخر پای رکابت میمانیم.
خدا داند که عشق ما حسین است
در این دنیا و آن دنیا حسین است
جدا از تو نخواهد شد دل ما
که عهد ما از اول با حسین است
کلام اول ما یا علی بود
کلام آخر ما یا حسین است
حسین امروزمان بودهست و دیروز
یقینا حاصل فردا حسین است
پیمبر خواند مصباح الهدایش
چراغ عالم بالا حسین است
مرا در ساحل لطفش امان داد
که هم کشتی و هم دریا حسین است
اگرچه روز وانفساست اما
چه بیم از هول محشر، تا حسین است
در هیچ قابی نمیتوان تصویر و تصور کرد این منظره را، عده ای نماز شب میخوانند، گروهی در تلاوت قرانند، و حسین بر سجاده مناجات ایستاده است آرام و غرق حضور، انگار نه انگار که فردا در چکاچک شمشیرها و نیزهها گرفتار خواهد بود وعجیب تر آن که میداند و آرام است . آنقدر صدای مناجات یاران حسین تاثیر گذار بود که همان شب عاشورا 32 نفر از سپاه کوفه وشام به اردوی حسینی پیوستند. آه... فردا شب این آرامش نخواهد بود، صحرا پر از پیکرهای بی سر، خیمههای سوخته و بچههای سیلی خورده و خسته، بیماری که در آتش تب و داغ میسوزد
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
.
.
#شب_دهم_محرم
#روضه_وداع
روضه وداع
امام: یا سُکَینَهُ یا فاطِمهُ! یا زَینَبُ وَ یا اُمُّ کُلثُوم عَلَیکُنَّ مِنِّی السَّلامُ فَهذا آخِرُ الاِجتِماعِ وَ قَد قَرُبَ مِنکُنَّ الاِفتِجاعُ. زینب: یا أخی ایقنتَ بالقتل ـ امام: کیف لا أیقنُ و لیسَ لی معینٌ و لا نصیر ـ زینب: ردنا الی حرم جدنا ـ امام : هیهات اینها دست از من برنمی دارند. ـ و کأنی بکم غیرَ بعیدٍ یسوقونکم أمام الرکاب(جلوی اسبها می دوانند) و یسومونکم سوء العذاب. ـ زینب : وا وحدتاه وا قلة ناصراه ، گریبان چاک زد ، با سیلی به صورت می زنه . ـ امام: مهلا یا بنت المرتضی! إن البکاء طویل. ـ تا اومد حسین بره ، زینب خودش و رو پاهای برادر انداخت ، صدا زد: مَهلاً یا اَخِی، تَوَقَّفْ حَتّی اَتَزوَّدَ مِنکَ وَ اُوَدِّعَکَ وِداعَ مُفارِقٍ لا تَلاقِی بَعدَهُ. فجعَلَت تَقَبَّلَ یدیه و رجلیه... ـ باید به وصیت مادرم عمل کنم ، لب گذاشت روی گلوی خشکیده... امام:وَاَمَرَّیَدَهُ عَلی صَدرِها وَ سَکَنَها مِنَ الجَزَعِ.
لباس کهنه: امام چند بار خطبه خوند ، برگشت خیمه ، زنا دور آقا رو گرفتند ، اراذل و اوباش کوفه تیرباران کردند ، امام فرمود: إبعثوا إلیَّ ثوباً لا یرغب ُ فیه أجعلُهُ تحتَ ثیابی... فإنی مقتولٌ مسلوبٌ ـ تا این حرف و شنیدند زنها صدا به شیون بلند کردند ، امام فرمود: مهلا فإن البکاء امامکنَّ ـ لباس کهنه آوردند ، آقا مقداری پاره پاره کرد . اما : فلما قُتِل جَرِّدوه منه...
وداع سکینه: یااَبَتاهُءَاِسْتَسْلَمْتَ لِلْمَوتِ فَاِلی مَنْ اَتَّکِلُ. ـ امام: لَو تُرِکَ القَطا لَغَفا وَنامَ. سَیَطُولُ بَعدِی یا سُکَینَةُ فَاعْلَمِی ـ مِنکِ البُکاءُ اِذِا الحِمامُ دَهانِی ـ لا تُحرِقِی قَلبِی بِدَمْعِکِ حَسرَةً ـ ما دامَ مِنِّی الرُّوحُ فِی جُثمانِی ـ فَاِذا قُتِلْتُ فَاَنْتِ اولی بِالَّذی ـ تَأتِینَهُ یا خِیْرَةَ النِّسوانِ
وداع رقیه: یا اَبَه! اُنظُر اِلَیَّ فَاِنِّی عَطشانٌ. بُنیَّهُ اللهُ یُسقِیکِ فَاِنََّهُ وَکِیلِی.
وقایع عاشورا
برداشتن بیعت از یاران
سخن با زینب(یا دهر اف...)
کندن خندق
اشتغال بعبادت(ولهم دویٌّ کدوِیِّ النحل ما بین راکعٍ و ساجدٍ و قائمٍ و قاعدٍ)
فضیلت گریه: امام حسین به امام سجاد: (یا ولدی بلغ شیعتی عنّی السلام ، فقل لهم إنَّ أبی ماتَ غریبا فاندبوه و مضی شهیدا فابکوه) معالی السبطین،2،23.
حدیث قدسی: یا موسی (ما من رجلٍ اوامرئة سال دمعُ عینَیه فی یوم عاشورا و غیرِه قطرةً واحدةً الا و کَتَبتُ له اجرَ مائةَ شهیدٍ) مستدرک الوسائل،10 ، 319.
مقدمه روضه:
آیت الله مرعشی در وصیت ، روضه وداع درسه موضع( حرم، حسینیه، داخل قبر)
گریه خاص امام در روضه وداع(مرحوم کوثری)
🏴
.
#عاشورا
#شب_دهم_محرم
همچین که روز عاشورا ابی عبدالله تنها شد، همه رفتن میدان، کسی نمونده، میگه:" نَظَرَ يَمِيناً وَ شِمَالا" یه نگاهی به راست و چپ کرد،" فَلَم یَرَ اَحَداً مِن اَصحابِه وَ اَنصارِه " دید کسی رو نداره" فَنادی : یا مُسلِمِ بنِ عَقیل وَ یا هانِی بنِ عُروِه وَ یا حَبیبَ بن مَظاهِر وَ یا زُهَیر ..." دید کسی جوابش رو نمیده، بلند شید من رو یاری کنید، ابی عبدالله صدا زد: "اِدْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُول" بیایید این نامردا رو از خیمه های آل الله دور کنید، نامحرم ها دورِ خیمه های من حلقه زدن...
وقتی جوابی نیامد ابی عبدالله فرمود: به خدا سوگند! مرگ، شما را به خاك افكنده، ... و گرنه هرگز از اجابت دعوتم كوتاهى نمى كرديد و از ياريم دست نمى كشيديد.آگاه باشيد، ما در فراق شما سوگواريم و به شما ملحق مى شويم، «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»). (1)
ابی عبدالله برگشت تویِ خیمه ها، صدا زد:" یا سَکینَةُ! یا فاطِمَةُ! یا زَیْنَبُ! یا امَّ کُلْثُومِ! عَلَیْکُنَّ مِنِّی السَّلام" یعنی من رو حلال کنید من دارم میرم، روایت میگه: سکینه سلام الله علیها اومد جلو، صدا زد: میخوای تسلیمِ مرگ بشی؟ صدا زد: چاره ای ندارم دخترم... میگه: شروع کرد سکینه گریه کنه، صدا زد: بابا!" رُدَّنٰا ، اِليٰ حَرَمِ جَدَّنٰا" میخوای بری اول مارو برگردون مدینه، بعد هر جایی میخوای بری برو، میخوای مارو اینجوری تنها بذاری؟ ما رو میخوای به کی بسپاری؟... ابی عبدالله آرومش کرد، صدا زد: سکینه جان! اینقدر بابات رو اذیت نکن، بیچاره ام داری میکنی، قلبم رو آتیش نزن، گریه هات رو نگه دار، حالا مونده تا گریه کنی، چند ساعت دیگه گریه کن...
زن ها دورِ ابی عبدالله حلقه زدن، یه کم وداع طولانی شد، آخه زنها دورِ حسین رو گرفتن نمیذارن بره، هر کسی یه چیزی میگه، زینب صدا زد: داداش! صبر کن، مادرم سفارش کرده زیر گلوت رو ببوسم، یه بوسه زیر گلو زد، این آخرین بوسه بود؟ نه! چند ساعت دیگه زینب اومد تویِ گودال، این نیزها روکنار زد، این شمشیرها رو کنار زد، همه دیدن زینب خم شد، این لبهاش رو گذاشت به رویِ لبهای بریده...
حسین
#وداع
.
«يا مُسْلِمَ بْنَ عَقيل، وَ يا هانِىَ بْنَ عُرْوَةَ، وَ يا حَبيبَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ يا زُهَيْرَ بْنَ الْقَيْنِ، وَ يا يَزيدَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ يا يَحْيَى بْنَ كَثير، وَ يا هِلالَ بْنَ نافِع، وَ يا إِبْراهِيمَ بْنَ الحَصيْنِ، وَ يا عُمَيْرَ بْنَ الْمُطاعِ، وَ يا أَسَدُ الْكَلْبِىُّ، وَ يا عَبْدَاللّهِ بْنَ عَقيل، وَ يا مُسْلِمَ بْنَ عَوْسَجَةَ، وَ يا داوُدَ بْنَ الطِّرِمّاحِ، وَ يا حُرُّ الرِّياحِىُّ، وَ يا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ، وَ يا أَبْطالَ الصَّفا، وَ يا فُرْسانَ الْهَيْجاءِ، مالي أُناديكُمْ فَلا تُجيبُوني، وَ أَدْعُوكُمْ فَلا تَسْمَعُوني؟! أَنْتُمْ نِيامٌ أَرْجُوكُمْ تَنْتَبِهُونَ؟ أَمْ حالَتْ مَوَدَّتُكُمْ عَنْ إِمامِكُمْ فَلا تَنْصُرُونَهُ؟ فَهذِهِ نِساءُ الرَّسُولِ(صلى الله عليه وآله) لِفَقْدِكُمْ قَدْ عَلاهُنَّ النُّحُولُ، فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِكُمْ، أَيُّهَا الْكِرامُ، وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاةَ اللِّئامَ، وَ لكِنْ صَرَعَكُمْ وَاللّهِ رَيْبُ الْمَنُونِ وَ غَدَرَ بِكُمُ الدَّهْرُ الخَؤُونُ، وَ إِلاّ لَما كُنْتُمْ عَنْ دَعْوَتي تَقْصُرُونَ، وَلا عَنْ نُصْرَتي تَحْتَجِبُونَ، فَها نَحْنُ عَلَيْكُمْ مُفْتَجِعُونَ، وَ بِكُمْ لاحِقُونَ، فَإِنّا لِلّهِ وَإِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ».
📚معالی السبطین ج۲ ص ۱۷ _ ۱۸
.
.
حجم روضه بالاست شاید فقط #ظهر_عاشورا.
برگردنتون میگذارم قولی رو که مراقب باشید حقش ادا شود .
#شور
#قتلگاه
#عاشورا #شب_دهم_محرم
#سعیده_کرمانی ✍
#بهمن_عظیمی✍
سبک از محمد اسداللهی 🎼
بین قتلگاه ، به پَرِت می زد
با تهِ خنجر به ، پیکرت می زد
تو رو پیش چشمِ ، مادرت می زد
طعنه به اشکای ، خواهرت می زد
تو بی تاب و
پیش چشمت رو زمین ، می ریخت آب و
همه دیدن
به لب تشنه ی تو ، می خندیدن
چه بد حالی
بمیرم که غرق خون ، تو گودالی
شدم مضطر
برا غارتت هجوم ، آوُرد لشکر
بین قتلگاه ، غرورت شکست
پیش چشم زینب ، رو تنت نشست
با یه نیزه راهِ ، نَفَست رو بست
خواهرت هی می زد ، دست به روی دست
عمیق زدن
زن و بَچَت توی خیمه جیغ زدن
جفا کردن
زنده زنده سرت و جدا کردن
کجا بُردن
سرتُو به روی نیزه ها بُردن
دلم پُر غم
زینبِ تو موندُ و خِیلِ نامَحرم
بین قتلگاه ، همه دشمنت
بمیرم برات که بد ، جوری کشتنت
یهو ریختن واسه ، غارت تنت
یکی بُرد عمامه ، یکی پیرهنت
چه بد می زد
به تن زخمیِ تو ، لگد زدن
دل و سوزوند
سرتُ و بُردن ولی ، تنت جاموند
چرا کشتن
هستیِ زینب و نا روا کشتن
چه ها کردن
منو از تو آخرش ، جدا کردن
__
بین قتلگاه ، شدی زیر رو
وصیت کردی با ، خس خس گلو
پنجه تو موهات زد ، شمر بی وضو
بدنت سرتاسر ، زخمه مو به مو
عمود افتاد
خیمه هات بین آتیش و دود افتاد
چکار کردن
زن و بچه ها همه ، فرار کردن
کم آوُردن
چندتا بچه زیرِ دست و پا مُردن
دلم شد ریش
دامن دخترکی ، گرفت آتیش
.👇
.
#امام_زمان
#گریز_زیارت_عاشورا
امان از بادها... سوزان وزیدند
امان از تیغ ها برّان رسیدند
ألا یا اهلَ العالم جد من را
به روی خاک ها عریان کشیدند
ألا یا اهلَ العالم اهل کوفه
سرش را با لب عطشان بریدند
سواره ده نفر ناپاک زاده
به روی آن تن بی جان دویدند
جسارت بر تنش کردند اما
فقط از رأس او قرآن شنیدند
سرش را داده اند و با بهایش
نمیدانم چقدری نان خریدند؟!
محمد جواد شیرازی
#روضه_امام_زمان
#عاشورا #شب_عاشورا
#شب_دهم_محرم
🔹🔷《اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمَنِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ》🔷🔹
✅امام علی(علیه السلام) درباره امام زمان(علیه السلام) فرمود :
📋《صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ الشَّرِیدُ الطَّرِیدُ الْفَرِیدُ الْوَحِیدُ》
♦️صاحب این امر، آواره، رانده، تک و تنهاست.(۱)
امام صادق(علیه السلام) در روایتی فرمود :
📋《يُنَادَى بِاسْمِ اَلْقَائِمِ(ع) فِي لَيْلَةِ ثَلاَثٍ وَ عِشْرِينَ وَ يَقُومُ فِي يَوْمِ عَاشُورَاءَ وَ هُوَ اَلْيَوْمُ اَلَّذِي قُتِلَ فِيهِ اَلْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) لَكَأَنِّي بِهِ فِي يَوْمِ اَلسَّبْتِ اَلْعَاشِرِ مِنَ اَلْمُحَرَّمِ قَائِماً بَيْنَ اَلرُّكْنِ وَ اَلْمَقَامِ》
♦️امام زمان(عج) در شب بيست و سوم به نام امام قائم در روز عاشورا قيام می كند و آن روزى است كه حسين بن على(ع) در آن كشته شده، گويا آن جناب را مي نگرم كه در روز شنبه دهم محرم در [کعبه] ميان ركن و مقام ايستاده است.(۲)
و در این هنگام، پنج مرتبه ندا سر میدهد و میفرماید :
📋《أَلَا! يَا أَهلَ الْعَالَمِ!》
♦️ای عالمیان! آگاه و بیدار باشید!
و پنج ندا سر می دهد به اهل عالَم، بدون هیچ دستگاهی، و این ندای او به همه میرسد؛ به هر کسی و به لغت و زبان خودش!
📋《أَلَا يَا أَهلَ الْعَالَمِ! اَنَا الاِمَامُ القَائِمُ،
أَلَا يَا أَهلَ الْعَالَمِ! اَنَا الصَّمصَامُ الْمُنْتَقِم،
أَلَا يَا أَهلَ الْعَالَمِ! اِنَّ جَدِّيَ الحُسَينِ(ع) قَتَلُوهُ عَطشَانَاً،
أَلَا يَا أَهلَ الْعَالَمِ! اِنَّ جَدِّيَ الحُسَينِ(ع) طَرَحُوهُ عُريَانَاً،
أَلَا يَا أَهلَ الْعَالَمِ! اِنَّ جَدِّيَ الحُسَينِ(ع) سَحَقُوهُ عُدوَانَاً》
♦️آگاه باشید! ای جهانیان که منم امام قائم!
آگاه باشید ای اهل عالم که منم شمشیر انتقام گیرنده!
بیدار باشید ای اهل عالم که جدّ من حسین(ع) را تشنه کام کشتند!
بیدار باشید ای اهل عالم که جدّ من حسین(ع) را عریان روی خاک افکندند.
آگاه باشید ای جهانیان که جدّ من حسین(ع) را از روی کینه توزی پایمال کردند.(۳)
شیخطوسی در کتاب امالی خود از امام صادق(ع) نقل میکند که آن حضرت(ع) فرمود:
📋《لَمَّا كَانَ مِنْ أمْرِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(ع) مَا كَانَ ضَجَّتِ الْمَلَائِكَةُ إلَى اللهِ وَ قَالَتْ:
يَا رَبِّ! يُفْعَلُ هَذَا بِالْحُسَيْن(ع)ِ صَفِيِّكَ وَ ابْنِ نَبِيِّكَ!
قَالَ:فَأقَامَ اللهُ لَهُمْ ظِلَّ الْقَائِمِ(ع) وَ قَالَ :
بِهَذَا أنْتَقِمُ لهَذَا مِنْ ظَالِمِيِهِ!》
ِ♦️پس از شهادت امام حسین(ع)، ملائکه ناله کرده و گفتند:
پروردگارا! با حسین(ع)، برگزیدهات و پسر پیامبرت(ص) اینگونه رفتار نمودند!
خداوند سایه قائم(عج) را به آنها ظاهر کرد و فرمود:
بهوسیله این (قائم)، انتقام خون او (حسین) را از ظالمان میگیرم.(۴)
امام حسین(ع) خود در این باره در فرموده است :
📋《وَاللهِ لا یَسْکُنُ دَمی حَتّی یَبْعَثَ اللهُ الْمَهدیَّ(عج)》
♦️به خدا قسم، خون من از جوشش نمی افتد تا اینکه خداوند مهدی(عج) را برای انتقام خونم برانگیزاند.(۵)
وقتی امام زمان(عج) در زیارت ناحیه مقدسه خطاب به امام حسین(ع) می فرماید :
📋《فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْكِيَنَّ لَكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً حَسْرَةً عَلَيْكَ وَ تَأَسُّفاً عَلَى مَا دَهَاكَ وَ تَلَهُّفاً حَتَّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصَابِ وَ غُصَّةِ الِاكْتِيَابِ》
♦️صبح و شب برای تو ناله میکنم و بجای اشک بر تو خون میگریم.
این کار را به خاطر حسرت خوردن بر تو و از روی ناراحتی و بلایی که بر تو وارد شده و از روی اندوه و حزن بر تو انجام میدهم تا این که از غم مصیبتها و غصه ناراحتی بمیرم.(۶)
امام صادق(ع) می فرماید :
وقتی امام زمان(عج) ظهور کند؛
📋《يَقْتُلُ وَ اَللَّهِ ذَرَارِيَّ قَتَلَةِاَلْحُسَيْنِ(ع) بِفِعَالِ آبَائِهَا》
♦️اعقاب كشندگان سيّدالشّهداء(ع) را به واسطه عمل آباء و اجدادشان، خواهد كشت.(۷)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
ای یوسف غریب، به کنعان نیامدی
تنهاترین مسافر دوران، نیامدی
گویند بوی پیرهنت میرسد، ولی
ما ماندهایم و وعدۀ خوبان نیامدی
👇
📝 #دو_خط_روضه ...
همین که کاروان اباعبدالله خواست حرکت کند، حرّ و لشکریانش راه را بر آنها بستند و مانع حرکت آنان شدند.
امام علیهالسلام در این هنگام خطاب به حرّ فرمود:
ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ! مَا تُرِيدُ؟ مادرت به عزایت بنشیند! چه می خواهی؟
حرّ جواب داد:
أَمَا لَوْ غَيْرُكَ مِنَ الْعَرَبِ يَقُولُهَا لِي وَ هُوَ عَلَى مِثْلِ الْحَالِ الَّتِي أَنْتَ عَلَيْهَا مَا تَرَكْتُ ذِكْرَ أُمِّهِ بِالثُّكْلِ كَائِناً مَنْ كَانَ وَ لَكِنْ وَ اللَّهِ مَا لِي إِلَى ذِكْرِ أُمِّكَ مِنْ سَبِيلٍ إِلَّا بِأَحْسَنِ مَا يُقْدَرُ عَلَيْه؛ اگر كسى از عرب جز تو در چنين حالى كه تو در آن هستى، اين سخن را به من می گفت، من نيز هر كه بود نام مادرش را به عزا گرفتن میبردم، ولى به خدا من نمى توانم نام مادر تو را جز به بهترين راهى كه توانائى بر آن دارم، ببرم.
روز عاشورا فرا رسید.
در این روز امام حسين علیهالسلام با صدای بلند از مردم ياري خواست و فرمود:
أَ مَا مِنْ مُغِيثٍ يُغِيثُنَا لِوَجْهِ اللَّهِ؟ أَ مَا مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللهِ(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)؟
آیا دادرسی هست که به خاطر خدا، به یاری ما بشتابد؟ آیا مدافعی هست که از حرم رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دفاع کند؟
حر با شنيدن سخنان جانسوز امام علیهالسلام، مضطرب و پريشان شد، با ناراحتی نزد عمربن سعد آمد و به او گفت:
آيا مىخواهی با حسين(علیهالسلام) بجنگی؟
عمربن سعد با کمال بي شرمی گفت:
إِي وَ اللَّهِ قِتَالًا أَيْسَرُهُ أَنْ تَطِيرَ الرُّءُوسُ وَ تَطِيحَ الْأَيْدِي؛ آری، چنان نبردی کنم که کمترين آن، بريده شدن سرها و جدا شدن دستها را به دنبال دارد.
پشیمان اومد خدمت امام و عرض کرد:
أَنَا تَائِبٌ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى! فَهَلْ تَرَى لِي مِنْ تَوْبَةٍ؟
حال پشيمان و توبه کنان آمده ام، آيا توبه ام پذيرفته مي شود؟
حضرت اباعبدالله علیهالسلام فرمود:
آری، توبه ی تو پذیرفته است.
اجازه میدان خواست امام علیهالسلام به او اجازه میدان رفتن داد و پس از آنکه به ميدان آمد، شروع به رجز خواندن كرد و جانانه جنگید.
لشکریان یکی پس از دیگری به او حمله ور شدند، تا اینکه درگيرى شدّت گرفت.
ساعاتى به همين گونه جنگيد، تا اینکه پياده نظام دشمن بر حرّ يورش بردند و حرّ به شهادت رساندند.
هنگام شهادت حرّ، امام حسین علیهالسلام به بالین او رسید.
فَجَعَلَ يَمْسَحُ التُّرَابَ عَنْ وَجْهِهِ
با دست مبارک خود، گَرد و غبار از صورت حرّ پاك مي كرد و مى فرمود:
أَنْتَ الْحُرُّ كَمَا سَمَّتْكَ أُمُّكَ حُرّاً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ
همچنان كه مادرت تو را ناميد واقعاً تو آزاد مردى، آزاد در دنيا و آخرت.
الا لعنه الله علی القوم الظالمین
#شب_چهارم_محرم
✍حسین ابراهیمی
...................
📝 #چند_خط_روضه...
اباعبدالله اومد با لشگریان عمر سعد صحبت کنه یک وقت ملعونی سنگی به طرف آقا پرتاب کرد. به پیشانی مبارکش خورد. خون بر صورتش جاری شد.
پیراهن عربی را بلند کرد تا خون را از صورت کنار بزند، تیر سه شعبه زهرآلوده به قلب نازنین آقا نشست.
صدا زد: بسم الله و بالله و على ملة رسول الله.
ثم أخذ السهم فأخرجه من وراء ظهره فانبعث الدم كانه میزاب.
تیر را گرفت بیرون کشید...
دیگه تاب جنگیدن نداشت و در جای خود ایستاد هر کس از دشمن که می آمد باز می گشت و نمیخواست دامنش بخون حسین آلوده باشد
یه وقت شمر گفت منتظر چی هستید؟ حمله کنید به سمت حسین...
دور تا دور امام حلقه زدند.
فِرقَةٌ بِالسُّیُوفِ وَ فِرقَةٌ بِالرِّمَاحِ وَ فِرقَةٌ بِالحِجَارَةِ
یکی می زد به تیرو آن دگر می زد به شمشیرش
ندانم زاده زهرا چه بود آن روز تقصیرش
کاری کردند که وقتی حضرت زینب به قتلگاه آمد، زبان حال هست که بدن برادرش را دید با تعجب صدا زد:
أ أنتَ أخی؟
آیا تو بردر زینبی؟
تو سر نداری، من سرِ رفتن ندارم
ماندی به رویِ خاك و عالم كربلا شد
بندِ دلم بودی و هر بندِ تنِ تو
انگار جایِ گندمِ ری آسيا شد
در كربلا هنوز زنی گريه میكند، زينب كُش است ناله جانسوزِ همسرش...
روضه تمام گشت ولی مادری هنوز
آيد صدای ناله اش از بين كوچه ها...
الا لعنه الله علی القوم الظالمین
#شب_دهم_محرم
#روز_دهم_محرم
✍حسین ابراهیمی
.
.
رو کرد به سنان، اینجوری به سنان گفت شمر:« برو تو کارش و تموم کن». به خدا قسم من اینکار و نمیکنم، هرکی این کار و بکنه دشمن پیغمبر میشه. شمر غضب کرد، نشست رو سینهی حسین. محاسن ابی عبدالله و توو مشت گرفت، ابی عبدالله یه خندهای بهش کرد؛ ابی عبدالله شروع کرد باهاش حرف بزنه:« مگه منو نمیشناسی که میخوای منو بکشی»؟!
شمر جواب داد:« خوبم میشناسمت، میدونم کی هستی. تو مادرت فاطمهست، باباتم علیه، میکُشمت هیچ ترسیم ازت ندارم».
جدم رسول خدا درست میگفت، گفت چی میگفت جدت؟! حالا همینجور که رو سینهی ابی عبدالله نشسته...
به پدرم جدم اینطوری میفرمود:« انسانی که شکل سگه، انقدر چهرهش زشته یه همچین انسانی منو میکشه. محاسن سیدالشهدا توو دست شمره، ابی عبدالله داره باهاش حرف میزنه. گفت:« منو میگفت»؟!
حالا که جدت اینجوری گفته منم بلدم چه جوری سرت و ببرم. میگه با پاش بدن مبارک ابی عبدالله و برگردوند، شروع کرد با شمشیرش، با خنجرش از پشت گردن ضربه بزنه. هرضربهای میزد ابی عبدالله صداش بلند میشد، ضربهی اول و زد:« وا جَدّاه»، ضربهی دوم «وا محمدا»، ضربه سوم « وا ابا قاسما، وا ابتاه، وا علیاه» ضربهی آخر که رسید صدا زد:« وا اماه»...
«آی شمر امام است و احترامش کن
چقدر پشت و رویش میکنی تمامش کن»
حالا یه نفرِ داره میبینه، روضه هنوز تموم نشده، یه نفر از بالای تل دست رو سرش گذاشته، حسین از توو گودال میگه وا محمدا؛ زینبم از رو تل داره جواب میده وا محمدا، وا جداه...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روضه_شب_عاشورا
#شب_دهم_محرم
.👇
.
#شب_دهم_محرم
#محرم_۱۴۰۳
#شب_دهم
#زمینه
بند1️⃣
من چرا روضه بخونم تو بخون
از مقاتل محرم تو بخون
چی گذشته توی گودال تو بگو
دو سه خط ناحیه ی غم تو بخون
السلام علی الاعضاء المقطعات
چه بلایی به سرش آوردن
السلام علی الاعضاء المقطعات
نیزه ها حنجرشو آزردن
السلام علی الاعضاء المقطعات
کاش فقط انگشترو میبردن
شنیدم پیشونی شو سنگ شکسته درسته یا نه
شنیدم نیزه به پهلوش نشسته درسته یا نه
شنیدم راه نفس هاشو بسته درسته یا نه
السلام علی الشَّیب الخضیب ای غریب
السلام علی الخدّ التریب ای غریب
بند2️⃣
آشنایی که غریب وطنی
تو کدوم روضه به سینت میزنی
این فراز ناحیه شاهده که
کشته ی غارت کهنه پیرهنی
السلام علی الأجساد العاریات
توی صحرا بدنش میسوزه
السلام علی الأجساد العاریات
داره زخمای تنش میسوزه
السلام علی الأجساد العاریات
جگر سینه زنش میسوزه
شنیدم که سرش از تن جدا شد درسته یا نه
شنیدم که زیر آفتاب رها شد درسته یا نه
شنیدم که کفنش بوریا شد درسته یا نه
السلام علی الشَّیب الخضیب ای غریب
السلام علی الخدّ التریب ای غریب
بند3️⃣
خون شده اشکای چشمات این شبا
تسلیت منتقم آل عبا
خط به خط با روضه های ناحیه
زیر لب هی میخونی وا زینبا
السلام علی النِسوَةِ البارِزات
مقتل اینجا یکمی مبهم شد
السلام علی النِسوَةِ البارِزات
گره معجرشون محکم شد
السلام علی النِسوَةِ البارِزات
خیمه جای پای نامحرم شد
شنیدم عمه ی سادات اسیر شد درسته یا نه
شنیدم با حرمله هم مسیر شد درسته یا نه
شنیدم یک شبه از غصه پیر شد درسته یا نه
السلام علی الشَّیب الخضیب ای غریب
السلام علی الخدّ التریب ای غریب
شعر و سبک: #مهدی_زهدی✍
👇
.
#واحد
#وداع
#شب_دهم
بند اول
جبران شد کینه ی خندق و حنین
مضطر شد پناهگاه عالمین
زینب ماند و دنیای بی حسین
مهلا مهلا،
یابن الزهرا(س) ،
میروی از دستم
ای پناهم،
غرق آهم،
دلواپست هستم
میروی و جان میدهد خواهر
جان زینب، قدری آهسته تر
ای وای ای وای ای وای ای وای
بند دوم
نمانده جای سالمی به پیکرش
جدا شده چگونه از قفا سرش
جلوی چشم بی قرار خواهرش
از روی تل،
نگاهم را،
به مقتل میدوزم
در حسرت
یک بوسه از
چشمانت میسوزم
عمر زینب ، روی خاک افتادی
من جان دادم ، وقتی که جان دادی
ای وای ای وای ای وای ای وای
#شب_دهم_محرم
مشابه سبک زیر خوانده میشود
.👇
مصیبت راتبه عاشورا ۱۴۰۰.aac
24.49M
🎧 #شب_دهم_محرم
🚩 عاشوراء
🚩 حجتالاسلام حنیفی
🏷 #المصیبة_الراتبة