.
🌷#روضه_امام_زمان
🕊#روضه_امام_حسین
🌷#روضه_حضرت_علی_اصغر
🕊#گریز_به_حضرت_علی_اصغر
🕊#ماه_شعبان
🌟ماهدیه کنیم بروح احمدصلوات
🌟برآدم و نوح وهم محمدصلوات
🌟بر جمـه انبیا و اوصیا باد سلام
🌟بر خاتم انبیا محمــــد صــلوات
(#دعایفرج)
🔸 #السلامعليكيامولایصاحبالزمانيابنرسولالله
🔸 #السلامعليكيابنأميرالمؤمنين
🔸 #السلامعليكيابنفاطمهالزهراءسیدهنساءالعالمين
🔸 #السلامعليكيابنالأئمهالحججعلىالخلقأجمعين
🔸 #السلامعليكیامولای
🔹 #یاصاحبالزمان..3
🌾خوشا روزی که غمخوار من آید
🌾شبـــــی آقا به دیـــــدار من آید
🌾خوشــــا روزی که ماه من بیاید
🌾به پایان آن شـــب تار من آید
♻️آقا جان..امروز به هزار امید اومدیم تو مجلس..
مگه میشه مولا جوابمون رو نده؟
🌾خوشاروزی که دردل غم نباشد
🌾شـــب شادی دلــــدار مـــن آید
آقا جان..
🌾بجزدیدارتو آقاجان کاری ندارم
🌾بیــــا تا آخـــــرِ کار من آیـــــــد
🌷#یابن_الحسن..
⏪ان شاالله بیاد اون روزی که امام زمان تکیه به دیوار خانهٔ کعبه بزنه..
لحظه ای که صدا میزنه..
#یااهلالعالماناالمهدی
#یااهلالعالمانجدیالحسینقتلوهعطشانا
🌷#یابنالحسن..
(همه صدا زدند)
⬅️ماه ماه شعبانه..
(ماهی که پیامبر اکرم می فرماید: ماه شعبان ماهیه که اعمال انسانها بالا می ره..در حالیکه مردم از اون غفلت می کنند)
بهترین و خالص ترین عمل چیه پیش خدا؟
گریه برا مصائب اهل بیته.. مخصوصا یکی یه دونهٔ خدا ابی عبدالله..
قدر اشک چشمتُ بدون..
⬅️تو همین ماه شعبان دو تا قنداقه رو ملائکه به آسمونا بردند..
یکی قنداقه ابی عبدالله بود..
یه وقت بیبی دوعالم نگاه کرد دید حسینش تو گهواره نیست..
(مضطرب شد نگران شد..مادره دیگه دل نگران میشه)
⏺پیغمبر فرمود فاطمه جان نگران نباش، آسمونیا چشم انتظار حسینت بودن.. ملائکه عاشق زیارت پسرت بودند..آسمونیا میخواستن حسینتو ببینند..
بعد از سه روز قنداقه ابی عبدالله رو سالم آوردن برای مادرش، خانم فاطمه زهرا..
🍁(دومین قنداقه که به آسمان برده شد میدونی کدوم قنداقه بود)
⬅️قنداقهٔ نازدانهٔ امام عسکری و نرجس خاتون..
اصلا نازدانه همه عالمه..
ولی نعمت همه مونه...
قنداقه آقا صاحب الزمان رو هم به آسمان بردند،،
بعد مدتی برگردوندن..
اما اما اما..
(هااا...بعضیا فهمیدن چی می خوام بگم..جلو جلو رفتن تو روضه...)
⬅️آخ من یه مادری رو سراغ دارم تو خیمه.. رو خاک ها نشسته..هی دست رو دست میزنه..
میگه ای خدایی که یوسف رو به یعقوب برگردوندی، ،پسر منم بهم برگردون..
ای (رباب)3 ..
(امان دل از دل رباب)2
نام باب الحوائج علی اصغر امام حسینه..
🔆🔅به نیت اونایی که التماس دعا گفتن..
آی مریض دارا.. حاجت دارا.. آی جوون دارا..آی گرفتارا.. بندِ قنداقهٔ این آقازاده رو بگیر..
(علمای بزرگ وقتی حاجت بزرگی داشتن متوسل میشدن به روضهٔ علی اصغر ع)
آی آبرو دارا..آی آرزومندان کربلا..
اما یه وقت دیدن ابی عبدالله وسط میدان حیرانه..
♻️( خدا نیاره برا هیچکس به چه کنم ،چه کنم بیفته)
⏪آره والله،، همه کارهٔ عالم،، چاره ساز عالم،، ارباب من و شما نمی دونه چکار کنه..
یه قدم سمت خیمه برمی داره..
دوقدم برمی گرده..
نمی دونه چی جواب مادر علی اصغر رو بده..
اما دیدن قنداقهٔ علی اصغر رو زیر عبا پنهان کرد..
بجای اومدن به خیمه..
آخ رفت پشت خیمه..
داره برا علی اصغرش قبر آماده میکنه..
آاااخ..الهی هیچ بابایی به روز حسین نیفته..
الهی هیچ بابایی برا جگر گوشه اش قبر آماده نکنه..
⚜آخ گُلِ نشکفته ام راچید دشمن
⚜سپس براشک من خندید دشمن
⚜الهــــــی که نبیـــــند باغبانـــی
⚜شـــود یاس سپیدش ارغــوانی
⬆️(اوج)اومدن گفتن رباب..
اگه می خوای یه بار دیگه بچه تو ببینی.. زود برو پشت خیمه..
اما یه وقت رسید.. دید حسین، علی رو داخل یه قبر کوچولو گذاشته..
می خواد خاک بریزه..
صدا زد مهلا مهلا یابن الزهرا..
آقا جااان..
اجازه بده یه بار دیگه صورت قشنگ اصغرمو ببینم..
آقا جان مادرم طاقت ندارم..
بزار یه بار دیگه علی مو ببینم..
آخ مادر سیرابت کردند مادر..
با تیر سه شعبه آبت دادن مادر..
آخ علی جان..
🦋(دشتی)
🍂لالایی کودکِ ناخورده شیـــرم
🍂شدی سیرابِ خون طفلِ صغیرم
🍂دعا کــــن بعد تو مادر بمیـــــرد
🍂نباشــد قبـــر تو در بر بگیــــرد
✅خدابه حق ابی عبدالله ع..
به حق شیرخوارهٔ حسین...علی اصغرع..
به حق ناله های دل خانم رباب..
هرکسی با هر حاجتی اومده..
امروز کسی دست خالی برنگرده..
⏹همهٔ حاجات مد نظر، رأس همه حوائج فرج آقامون مولامون صاحب الزمان،از عمق وجودت ناله بزن..بگو..
#یاحسیــــــــن
🦋هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🦋
.
.
#روضه_حضرت_علی_اصغر علیه السلام اجرا شده #شب_هفتم_رمضان به نفسِ حاج سید مهدی #میرداماد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
خانمایِ حرم بچه م نمیره
داره از تشنگی آتیش میگیره
کسی اینجا یه ذره آب نداره ؟
روی دستم داره از هوش میره
* بالام لای لای .. گُلوم لای لای .. علی م لای لای .. من هیچی نمیخونم روضه هیچی متن روضه نمیخونم دیگه اهل روضه بودی و هستی و حق روضه رو هم ادا کردی فقط زبان حال مادر میخونم*
میترسم از غم فردات مادر
بمیرم خشکِ دست و پات مادر
ندارم مرهمی تو خیمه حالا
براِ زخم روی لب هات مادر
*قرار شد با رباب آروم بریم جلو*
ما گریه کردیمُ دشمن چه شاده
چه کاری تشنگی دستِ تو داده
بمیره مادرت دارم میبینم
ترک رویِ لبات خیلی زیاده
چرا این غصه ها آخر نمیشه
روزایِ بی کسی مون سر نمیشه
بیا زینب ببین هر کاری کردم
چرا حال علی بهتر نمیشه
*شب هفتمِ به خدا دلم نمیاد بچه رو بغل کنم .. آروم تو بغل فقط میخوام تصور کنی ..
شروع کرد با بچه حرف زدن قبل از اینکه بخواد بدش به عمه گفت:*
داری میری تو میدون زود برگرد
میشه مادر پریشون زود برگرد
به دلِ من بد افتاده عزیزم
برو اما علی جون زود برگرد
میشد ای کاش موتُ می پوشوندم
زیر خورشید روتُ می پوشوندم
یه جوری کاش میشد قبل رفتن
سفیدی گلوتُ میپوشوندم
*تا بچه رو روی دست گرفت ... نانجیب تیر رو رها کرد ..*
شنیدم آه مادر تیر خوردی
یه جرعه خون به جایِ شیر خوردی
گلویی رو که من دیدم گمونم
عمیقاً ضربهی شمشیر خوردی
*آخه گلوی شش ماهه تیر نمیخواد ..*
هوا گرمه ولی دستام سرده
کمون حرمله با تو چه کرده
دعا کردم علی رو دستِ بابا
گلوت پاره نشه ، سر برنگرده
*خدایا دیگه جلوتر نرم ..*
غمت راه نفس میبنده مادر
لبت تو حالت لبخنده مادر
نمیتونم ببینم بند جونم
گلوی تو به مویی بنده مادر
*هیچ شهیدی رو خود ابی عبدالله ننشست برای هیچ شهیدی خودش قبر نکند .. تنها شهیدی که خودش دفن کرد .. (خیلی روضهی علی اصغر منحصر به فرده) تنها شهیدی که خودش دفن کرد .. تنها شهیدی که خودش خاک ریخت رو بدن .. (من دلم رفته مدینه) کجای رفته دلم ..
همه دیدن رفت پشت خیمه ها کاش مثل باباش امیرالمومنین چهل تا صورت قبر برای علی اصغر درست میکرد .. (زود میگمُ رد میشم هرکی گرفت ..) کاش مثل باباش چهل تا صورت قبر درست میکرد کسی نفهمه قبر مادرش کجاس ..
یدونه قبر درست کرد پشت خیمه وقتی لشکر حمله کرد دیدن یه عده رفتن پشت خیمه ها هی با نیزه میزنن تو زمین ..
اجازه بدید روضه م رو اینجور جلو ببرم .. مادر .. شما هم شش ماهه از دست دادید .. شما هم محسن از دست دادید .. اما محسنت به دنیا نیومده رفت (مادرا حرف منو بهتر میگیرن) مادری که بچش به دنیا نیومده سقط بشه از دنیا بره سخته ، داغ هر جوری باشه سخته . اما به دنیا نیومده بره راحت تره زود برمیگرده به زندگی زود با این غصه کنار میاد چون تصویری از بچه تو ذهنش نیست ..
اما وای به دل مادری که شش ماه بچشُ بغل کنه .. دستاشُ ببینه .. چشماشُ ببینه .. شش ماه بچه شُ شیر بده صدای گریه و خندش تو گوشش باشه .. چیکار کرد رباب ؟!! ببخشید نمیشه نگفت میتونی تصور کنی رباب تو کربلا بالا سر علی گریه نکرد؟! الله اکبر .. تو رو خدا امروز تا صبح فکر کن چرا یه مادر میتونه اینقدر محکم باشه؟! دلیلش چیه جز عشق به حسین ..! جز اینکه نمیخواست امامش اذیت بشه ..! دیدی به داغ دیده میگن گریه کنه سبک بشه آروم بشه داغ دیده گریه نکنه همه میگن نکنه یهو دق کنه ، نکنه سکته کنه .
هی زینب میگفت رباب گریه کن .. خیره خیره نگاه میکرد .. رباب گریه کن ..
بعضیا میگن شام غریبان گریه کرد . اینی که میگن شام غریبان رباب آب خورد شیر امد تو سینه ش من میگم آب نخورد بعیده از این مادر تا آب آزاد شد آب بخوره .. آخه کسی که تو سایه نرفت بعد حسین .. (چرا ؟!!) چون دیده بود بدن حسینش زیر آفتابه ، آب بخوره ؟! عاشورا گریه نکرد شام غریبان گریه نکرد گلوی پاره دید گریه نکرد هی ریخت تو خودش کجا گریه کرد؟ واسه کی گریه کرد؟
نگاه کرد دید یه سر بریده رو تو تشت .. عبیدالله چوب برداشت ، دیدن از تو جمعیت یه زنی خودشُ انداخت رو سر بریده .. هی سر حسینُ بغل کرد .. حالا گریه کن رباب ..*
ــــــــــــــــــ
#سید_مهدی_میرداماد
#روضه_حضرت_رباب_علیه_السلا
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
👇
.
📋تنها نه که نظاره بر آهم نمی کنی
#مناجات_با_خدا
#روضه_امام_حسین (ع)
#روضه_حضرت_زینب (س)
.............................................
تنها نه که نظاره بر آهم نمی کنی
آنقدر دلخوری که نگاهم نمی کنی
آتش زدم به توشه ی عمرم، مرا ببخش
فکری برای عمر تباهم نمی کنی؟
در چاه نفس خویش اسیرم، ولی مرا
هرگز رها به ظلمت چاهم نمی کنی
با این بزرگواری تو آب می شوم
وقتی مؤاخذه به گناهم نمی کنی
بی منت است لطف کثیرت، نظاره بر
اعمال کمتر از پَر کاهم نمی کنی
تا بر دلم نوای علی نور می دهد
دیگر نظر به روی سیاهم نمی کنی
خیری ندیدم از سفری غیر کربلا
خیر مرا دوباره فراهم نمی کنی؟
رو کرد سوی نیزه و زینب به گریه گفت:
بالانشین! نگاه به ما هم نمی کنی؟
دیدی که همسفر شده ام با سنان و شمر!
فکری برای سختی راهم نمی کنی؟
شاعر : #محمد_جواد_شیرازی✍
.............................................
📋از حال و روزم بی خبر بودم برادر
#روضه_امام_حسین (ع)
#روضه_حضرت_علی_اصغر (ع)
#روضه_حضرت_زینب(س)
🏴 ویژه برنامه شب های ماه مبارک رمضان
.............................................
از حال و روزم بی خبر بودم برادر
.(آدم داغدار همه چیزه عزیزش تو نظرش میاد ، فلذا دیدید
بعضی موقع ها آدم بی تاب میشه کسی خورده نمیگیره میگن داغ دیده ، اما حرف زینب جنسش یه چیز دیگه است!).
با شمر و خولی همسفر بودم برادر
.(امام رضا فرمود : «إنَّ یومَ الحُسَین، أقرَحَ جُفُونَنا، أسبَلَ دُمُوعَنا» اینقدر گریه می کنیم مژه ها میریزه
یکی از مصادیق اینه که آقای مارو میخواستن ذلیل کنن این بود آب رو بستن ، این زن و بچه تو خیمه ها از گرما و عطش می سوزن ، به خدا آدم اگه ببینه ناموس یه نفر یا دشمنش تو خطره بیچاره میشه ، اینکه ناموس خودشه ، بنا بنا نسلکشی آقای ما رو اومدن ذلیل کنن
رو کرد سمت لشکر دشمن فرمود «مُنّو عَلَی» به من منت بگذارید.).
همه با هم وسط خطبه من خندیدند
نسخه ی کودک بی شیر مرا پیچیدند
هر چه آمد به سرم دست به زانو نزدم
جز خداوند به عمرم به کسی رو نزدم
روی دستم گل بی برگوبرم را کشتن
رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتن
حرمله خیر نبینی گل من نو رس بود
کشتنش تیر نمیخواست نسیمی بس بود
.(یه وقت نگاه کرد دید علی با دست کوچکش تیر و گرفته).
علی عادت به انگشت عمو داشت
به جایش تیر را محکم گرفته
پدر در پشت خیمه دم گرفته
سرت را با تنت با هم گرفته
و در گهواره بویش مانده زینب
و سوغات عمویش مانده زینب
به روی پیراهنهایش که تازه ست
دوتا از تار مویش مانده زینب
عزیزم روی نیزه ناز مانده
برای مادرش این راز مانده
بگو تقصیر نیزه یا سه شعبه ست
زبان بسته دهانت باز مانده
سرت بر روی نیزه تاب میخورد
بمیرم نیزه دارت اب میخورد
.............................................
حاج مسعود پیرایش 🎤
👇
👆
📋گریه نکن بابا حالت میشه بدتر
#زمزمه
#روضه_حضرت_علی_اصغر (ع)
.............................................
.(بند اول).
گریه نکن بابا حالت میشه بدتر
خیسه چشات خشکه لبات ای آیهی کوثر
الآن برات میگیرم آب نخواب علی اصغر
الآن دیگه میرسیم میدون طاقت بیار
شایدم که بباره بارون طاقت بیار
چند قدمِ دیگه بابا جون طاقت بیار
اینا با تو کاری ندارن
شاید برا تو آب بیارن
مرهم روی دلم بزارن
.(بند دوم).
فکرش برام سخته که جای آب دادن
رو دست من گریه هاتو با تیر جواب دادن
پرپر زدی خندیدن و منو عذاب دادن
با این حنجر پاره پاره چیکار کنم
نمونده واسم راه چاره چیکار کنم
فکرت راحتم نمیزاره چیکار کنم
از داغ این گلوی پُر خون
حیرون شدم تو این بیابون
خیلی پریشونم پریشون
.(بند سوم).
هر جوری بود بابا جسمتو پوشوندم
با دست و پای بی رمق واست نماز خوندم
قبر کوچیک داغ بزرگ بدجوری سوزوندم
خوابیدی چه خواب شیرینی بخواب علی
دیگه خواب بد نمیبینی بخواب علی
تو قلبمه داغ سنگینی بخواب علی
چه خون دلهایی که خوردم
تا که تورو به خاک سپردم
کاشکی منم باهات میمردم
شعر : #محمد_جواد_ابوتراب_زاده
سبک : #محمد_رضا_محمدی ، #احسان_محمدی
.............................................
.👇
👆
📋بارالها! حسین از آن عشقی
#روضه_امام_حسین (ع)
#روضه_حضرت_علی_اصغر (ع)
.............................................
بارالها! حسین از آن عشقی
که ز تو منفک است، میترسد
قبر اما عجیب تاریک است
پسرم کوچک است، می ترسد!
.(پشت خیمه ها با نوک شمشیر ی چاله ای قبر کند).
روی این سر، چگونه سنگ لحد
مثل اهل قبور بگذارم؟
آه باید به جای گهواره
پسرم را به گور بگذارم
اسمع، افهم، علی اصغر من!
این صدای گرفته باباست
به تن خسته ام نگاه نکن
روح من هم کنار تو آنجاست
.(غروب شد یه وقت یه قبیله ای نگاه کرد دید همه یه سری دارن واسه خودشون ! الان همه برمیگردن کوفه ، قبیله ما دست خالی ؛ اومدن با هم نشستن چه کنیم؟ یکی سر عباس داره! یکی سر علی اکبر داره! یکی سر قاسم ، مسلم ، حبیب ، گفتن چه کنیم ؟ یکی گفت من دیدم حسین طفل شیرخواره رو پشت خیمه ها خاک کرده ، آنقدر با نیزه تو خاک کوبیدند!(*۱)
جمع شدن دور هم پرسیدن ، احوال همه شهدای کربلا یه طوری معلومه! ، بدن عباس کنار شریعه افتاده ، بدن حبیب مشخصه ، مسلم بن عوسجه ، حتی غلامم مشخص بدنش کجاست ، سوال شد براشون اما خبری از بدن علی اصغر نیست ؟
اومدن پیش خدمت عالم اون زمان کربلا ، پرسیدن بگید از احوال علی اصغر چه خبر ، کجاست؟ چطوریه ! با خودش چه فکری کرد هرچی منابع رو گشت چیزی پیدا نکرد ، یه وقت تو عالم مکاشفه توسل کرد به اباعبدالله گفت آقا یه سوال داریم ما؟ شیعیان شما تو کربلا میشه بگید بدن علی اصغر چی شد؟ روضه رو میخوان پرورش بدن ، فرمود از اون بدن چیزی برنگشت هر چقد بود به تکه های بدن خودم اضافه کردن ، تو روایات هست آقامون صاحب الزمان انشالله بیاد میره کربلا دست تو ضریح شش گوشه میکنه قنداقه رو بیرون میاره یا طفل رو بیرون میاره صدا میزنه « بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ»
محض تسکین مادرت، به تنت
کاش می شد دوباره جان بدهم
بازوی کوچک و نحیفت را
من چگونه تکان تکان بدهم؟
هق هق من دوباره میشکند
این فضای غریب و ساکت را
با چه رویی بخوانم ای پسرم!
بر تن تو نماز میت را؟
وای اگر بغض تیرخورده من
سر شکوه به کفر باز کند
جای دارد پس از نماز به تو
یک نفر هم به من نماز کند
سنگ پرتاب کرده اند این قوم
سوی آیینه های صیقلی ام
بارالها! خود تو شاهد باش
غیر خوبی ندیدم از علی ام!
خاک می ریزم و نمی خواهم
بزنم حرفهای آخر را
وقت غسل و حنوط تو دیدم
میدهی بوی شیر مادر را
غسل و حنوط تو دیدم
میدهی بوی شیر مادر را
شاعر : #پیمان_طالبی✍
(*۱) 📚ریاض القدس
.............................................
حاج مسعود پیرایش 🎤
👇
.
#چکیده
#شب_هفتم_محرم
#متن_روضه_مستند
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام
#روضه_حضرت_علی_اصغر
بسیار کاربردی
جمع آوری و عنوان بندی شده از کتب مختلف
1⃣سلام: «السلام علی المقتول المظلوم ـ السلام علی الممنوع من ماء الفرات ـ السلام علی سیّد السادات ـ السلام علی قائد القادات.»۱
2⃣فضیلت گریه: امام صادق فرمودند: «امام حسین کسانی را که برایش گریه می کنند می بیند، و برای آنها طلب استغفار می کند، و از آل عبا می خواهد که برای آنها طلب استغفار کنند» ، « اگر زائرین و گریه کنندگان بر من می دانستند، که خدا چه پاداشی برای آنها فراهم کرده است، شادی آنها از گریه هایشان بیشتر بود، آنها از مجلس عزا بدون گناه برمی خیزند مثل روزی که از مادر متولد شده اند.»۲
3⃣منع آب از اهل بیت: در روز هفتم ابن زیاد طی نامه ای به عمرسعد نوشت: «و حالوا بینَ الحسینِ و اصحابِهِ و بینَ الماءِ ان یستَقوا منه قطرةً...»۳
4⃣قنداقه اصغر هنگام ظهور: وقتی امام زمان ظهور می فرمایند، بعد از مکه و مدینه می رن کربلا، صدا می زنند: «الا یا اهل العالم إنَّ جدی الحسین قتلوه عطشانا» ، « الا یا اهل العالم إنَّ جدی الحسین سحقوه عدوانا» ، یه وقت دست می برند داخل قبر امام حسین قنداقه خون آلودی رو بیرون میارن، خطاب می کنند: « الا یا اهل العالم بأیِّ ذنبٍ قتلوه»۴
5⃣روضه: وقتی همه به شهادت رسیدند، و دشمن تنهایی امام را دیدند ، به خیمه ها نزدیک شدند و محاصره کردند، امام نزدیک سپاه اومد و فرمود: «هل من معین؟ هل من مغیث؟ هل من ذابٍّ یذُبُّ عن حرم رسول الله؟» اینجا طفل شیرخواره تو آغوش حضرت زینب بیهوش بود. ۵
تا صدای استغاثه بلند شد ، اهل حرم شروع کردن به شیون کردن، امام برگشت به سمت خیمه ها ، زینبم چی شده؟ عرضه داشت: تا صدای استغاثه شما بلند شد، علی اصغر« قطع القماط و القی بنفسه(خودش رو بر زمین انداخت)»۶
6⃣آوردن طفل به میدان: امام زنها رو آروم کرد بعد فرمود: «ناولونی علیا حتی اودعه» بغلش کرد، دید از تشنگی چشماش فرو رفته، شروع کرد به گریه کردن. ۷
7⃣شهادت علی اصغر: اومد مقابل دشمن، فرمود: «یا قَومُ اِن لَم تَرحَمُونِی فَارحَمُوا هذا الطِّفلَ اَما تَرونَهُ کَیفَ یَتَلَظّی عَطَشاً.» اینجا حرمله تیری به کمان گذاشت، «فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الوَرِیِد اِلَی الوَرید، او مِنَ الاُذُنِ اِلیَ الاُذُنِ.»۸ حضرت دستش و از خون گلوی علی پر می کرد ، به آسمان می پاشید، می فرمود: «اللهم احکم بیننا و بین القوم دعونا لینصرونا فقتلونا» بعد فرمود: «هون علی ما نزل بی انه بعین الله» در این وقت یک ندایی از آسمان اومد: «یا حسین دَعهُ فَاِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِی الجَنَّهِ.» ۹
8⃣ملاقات سکینه با نعش علی اصغر: جنازة علی اصغر را در حالی که خونش بر سینهاش جاری بود به سوی خیمه آورد. سکینه به استقبال پدر شتافت و عرض کرد: «یا اَبَهُ لَعَلَّکَ سَقَیتَ اَخِی اَلماءَ.» امام گریه کرد و فرمود: «بُنَیَّهُ هاکِ(بیا بگیر) اَخاکِ مَذبوحاً بِسَهمِ الاَعداء.»۱۰
9⃣شاهدی بر شدت مصیبت: امام حسین(ع) هنگامی که به شهادت رسید، در روز یازدهم محرم، سکینه کنار پیکرهای شهداء آمد و گریه کرد تا بیهوش شد، امام حسین(ع) در عالم بی هوشی به سکینه اشعاری آموخت برای شیعیان بخواند، دو شعر از آن اشعار این است:
لَیتَکُم فِی یَومِ عاشُورا جَمِیعاً تَنظُروُنِی کَیفَ اَستَقِی لِطِفلِی فَاَبَوا اَن یَرحَمُونِی
وَسَقُوهُ سَهمَ بَغیٍ عَوَضَ الماء المَعِینِ یا لَرَزءٍ وَ مُصابٍ هَدَّ اَرکانَ الحَجُونِ
:«ای کاش در روز عاشورا همة شما بودید و میدیدید که چگونه برای کودکم طلب آب کردم، قوم به من رحم نکرد، و به جای آب گوارا، کودکم را با تیر (خون) ظلم سیراب کردند، این حادثه آنچنان جانسوز و سخت و طاقت فرسا است که پایه های کوههای مکه را خراب کرد».۱۱
.....................................................
۱_بحارالانوار، ج 101.. المزار، ص 236
۲_تمنای ابرار، ص 196. وسائل الشیعه، ج 14، ص422 . . بحار، ج 44، ص 281
۳_ تقویم شیعه، ص 19. . الوقابع و الحوادث، ج 2، ص 153.
۴_ باب الحوائج علی اصغر، صں 161.
۵_تذکرة الشهداع، ج 1، ص 517.
۶_معالى السبطين، ص 391.
۷_اسرار الشھادہ، ج2، صں 759.
۸_نفس المهموم، ص 216.
۹_بحار، ج45، ص 47.
۱۰_معالى السبطين ج 1 ص 425.
۱۱_معالى السبطين ج 2 ص 53.
.
.
#روضه_حضرت_علی_اصغر
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام
#حاج_محمد_فراهانی
#تحلیل_مداحی🎤 #رامین_محمدی
#موضوع : مقدمه روضه ـ تمرکز روی یک موضوع روضه
🔸🔸🔸🔸
#متن_روضه 👇
یه مادر تو کربلا شیر نداره
هر کسی شیرخواره داره بیاره
صورتا رُ همه بالا بگیرید
بچه هارُ روی دستا بگیرید
بذارید یه لحظه بی شیر بمونه
دلاتون روضه ی اصغر بخونه
میرزای قمی هر وقت روضه خونی می خواست براش روضه بخونه میگفت روضه ی علی اصغر بخون، میگفتن آقا مگه امام حسین روضه ی دیگه نداره می فرمود: آخه شما نمی دونید، این بچه خیلی غریب بوده، یاران امام حسین همه از خودشون دفاع کردن بعد به شهادت رسیدن اما این طفل شیر خواره دفاعی از خودش نکرد، اگه می خوای خوب روضه رُ درک کنی الان تصور کن اون زمانی که می خواستی بچتُ از شیر بگیری چقدر برا پدر مادر سخته وقتی میخوان بچشونُ از شیر بگیرن ...
ما دیدیم بچه رُ از شیر می گیرن
ولی از شیر دیدی با تیر بگیرن
آشیخ رضای سراج رُ خیلیاتون می شناسید یکی از روضه خون های بسیار پر سوز و گداز و تاثیر نفس دار. میگه یه شبی از مجلس روضه می رفتم طرف خونه میگه زیر گذر دیدم یه جوونی ایستاده یه بچه ای تو بغلش؛ میگه اول فکر کردم فقیره رفتم جلو کمکش کنم من ُشناخت گفت آ شیخ فقیر نیستم اما بیچاره شدم، گفتم چیه؟ دردت چیه؟ به من بگو گفت آشیخ این بچه ای که تو بغل منه بچه ی منه، از صبح مریض بوده عیالم دست تنها از خونه بیرون نیومده، وقتی اومدم خونه به من گفت این بچه رُ بگیر ببر پیش طبیب، تو تب داره می سوزه آشیخ رضا بچه رُ بغل کردم اومدم بیرون نرسیده به مطب دکتر بچه رو دستم جون داده حالا می خوام خونه برگردم خجالت می کشم.
خدا برا هیچ کس نیاره... یه وقت لشکریان عمر سعد دیدن ابی عبدالله این قنداقه رُ به سینش چسبانده، یک قدم به سمت خیمه میره یک قدم برمی گرده، یکی از قسی القلبا میگه اینجا خیلی دلم برا حسین سوخت ،چه کرد ابی عبدالله؟ یه وقت دیدن حسین ایستاد داره نماز می خونه انقده این مصیبت سنگین بود از آسمان ندا آمد: «دعه یا حسین فان له مرضعا فی الجنه» یعنی حسین جان رها کن این بچه رُ ما تو بهشت براش یه دایه ای قرار دادیم، لذا ابی عبدالله رو کرد به آسمان عرضه داشت . حالا که خدا داره می بینه تحملش برا من آسونه، یه وقت دیدن ابی عبدالله زانوهاش لرزید با زانو به زمین نشست غلاف شمشیرشُ برداشت یه قبر کوچکی کند این قنداقه رُ داخل قبر گذاشت، بندای قنداقشُ باز کرد، اومد این خاک رُ رو بدن بریزه دید صدای ناله میاد، مادرش رباب داره ناله می زنه، حسین صبر کن بذار یه بار دیگه بچمُ ببینم... حالا خانوم رباب اومده کنار قبر نشسته داره درد دل می کنه:
لالالالا بخواب آروم دیگه من طاقت ندارم
لالالالا گل تشنه چجوری من آب بیارم
لالالالا گل تشنه می سوزه سینم از لبهای داغت
لالالالا بخواب آروم نمی گیره حرمله سراغت
ز فرط ناله نایم زخم مادر رخم چشمم صدایم زخم مادر
برای کندن قبرت عزیزم تمام پنجه هایم زخم مادر
نفس بر سینه در دل نیشتر بود جگر از دل دل از پر ریشتر بود
عزیزم با که گویم این مصیبت که قد تیر از تو بیشتر بود
📗📕📘
#دکتر_محمد_فراهانی
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی
.👇
.
لالا لالا،گُلِ پونه
آبی تو خیمه نمونده
خیلی شرمندته مادر
لبات رو عطش سوزونده
آخه روی طفل بی شیر
برا چی آبُ می بندن
اصغرم داره می میره
دیگه واسه چی میخندن
واویلا،کاری ازم بر نمیآد
واویلا،الهی که بارون بیاد
چه جوری زنده بمونم
زندگی بی تو نمیشه
گُلِ من خدا به همرات
خداحافظ برا همیشه
حرمله یهو خراب کرد
همه ی آرزوهامُ
الهی خوشی نبینه
که گرفت دل خوشی هامُ
بشکنه دستش دارم می میرم
نذاشت علی مو از شیر بگیرم
وای از چشمِ نیمه بازت
روزِ مرگِ مادر اومد
آخه با تیرِ سه شعبه
تازه دندونات در اومد
حسین....
*این بچه،دو بار ذبح شد،ذبح یه عبارتی است که معناش واضحِ،برا هیچ شهیدی تو کربلا به کار برده نشده غیر از دو نفر،برا علیِ اصغر و برا ابی عبدالله،فقط عبارت:" "ذَبَحُهُ" به کار برده شده،اینجا نوشتن"ذَبَحَهُ الاُذُنِ إلَی الاُذُن" برا گودال هم نوشتن:" ذَبَحَهُ مِنِ القفا..." دو جا ذبح اومده،ذبح یعنی چه؟ زمانی میگن ذبح که زنده باشه و سر از بدنش جدا کنن،اما علی اصغر دو بار ذبح شد،یه بار وقتی تیر رو زدن، یه بار وقتی تیر رو حسین کشید بیرون،سر جدا شد،وای.....
____
#میرداماد
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زمزمه_حضرت_علی_اصغر
#روضه_حضرت_علی_اصغر
( علیه السلام )
#حاج_مهدی_رسولی
( گفت ، پسرم : )
به کمک عمه جونت
بچه هارو خوابوندم
توو سخت ترین
شام غریبون عالَم
حالا توی این بیابون
دنبال تو میگردم
کجایی گل نازم
کجایی گل نازم
صدا کن منو بازم
بیا تا برات از دستام
گهواره بسازم ...
لالایی لالایی
یعنی الان کجایی
( علی ، دیروز همینجا خاکت کرد ... )
لالایی لالایی
کجای کربلایی
( خداکنه دروغ باشه ، ان شاءالله دروغه ، مگه میشه ... ؟ )
لالایی لالایی
نکنه رو نیزه هایی ...
#برنامه_حسینیه_معلی
تیرماه 1402
#شب_هفتم_محرم
#یادآوری
یک نکته آموزشی بسیار مهم در انتهای اجرای جناب رسولی بود ، اونجا که میگه : « خداکنه دروغ باشه ... » ، ببینید ماجرای بر سر نیزه رفتن سر مبارک حضرت علی اصغر علیه السلام سند قوی نداره ، لذا اگر جایی خواستید بخوانید حتما اولش بگید ، ان شاءالله که دروغه ، ولی اگر راست باشه ...ولی اگر راست باشه ... بعد اشاره ای کوتاه به روضه داشته باشید ... )
.
.
#دوخط_روضه
این همون روضهایه که فرمود ای کاش بودید «لَيْتَكُم في يَوْمِ عاشورا جميعاَ تَنْظُروني»
ای کاش بودید میدیدید چقدر غریب شدم «كَيْفَ اِسْتَسْقي لِطِفْلي فَاَبوا اَن يّرْحَمُوني»
خود سیدالشهدا داره به من و تو میگه چی شد مگه آقا
هر چه آمد به سرم دست به زانو نزدم
جز خداوند به عمرم به کسی رو نزدم
همه با هم وسط خطبه من خندیدند
نسخه ی کودک بی شیر مرا پیچیدند
روی دستم گل بی برگوبرم را کشتن
رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتن
حرمله خیر نبینی گل من نو رس بود
کشتنش تیر نمیخواست نسیمی بس بود
اومد مقابل دشمن، فرمود: «یا قَومُ اِن لَم تَرحَمُونِی فَارحَمُوا هذا الطِّفلَ اَما تَرونَهُ کَیفَ یَتَلَظّی عَطَشاً.» اینجا حرمله تیری به کمان گذاشت، «فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الوَرِیِد اِلَی الوَرید، او مِنَ الاُذُنِ اِلیَ الاُذُنِ.»۸ حضرت دستش و از خون گلوی علی پر می کرد ، به آسمان می پاشید، می فرمود: «اللهم احکم بیننا و بین القوم دعونا لینصرونا فقتلونا» بعد فرمود: «هون علی ما نزل بی انه بعین الله» در این وقت یک ندایی از آسمان اومد: «یا حسین دَعهُ فَاِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِی الجَنَّهِ.»
📚 بحار جلد ۴۵
#روضه_حضرت_علی_اصغر
.
روضه حضرت علی اصغر_ماهور.mp3
10.11M
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر
#دستگاه_ماهور از اول با گوشه داد
#آواز_شورمحلی از اواخر روضه
#استاد_حاج_اسماعیلی
.
#روضه_حضرت_علی_اصغر
زبانحال #حضرت_رباب سلام الله علیها
#شب_هفتم_محرم
#حاج_علی_کرمی
در عزایت آیهی تطهیر گریه میکند
دوست و دشمن جوان و پیر گریه میکند
زود میفهمم که حالم دیگر اینجا خوب نیست
تا که چشمم در عزایت دیر گریه میکند
روضه خوان تا گفت یا مظلوم دیدم مادرت
بر تو ای مظلوم بی تقصیر گریه میکند
گریه کن ها رفته اند اما حسینیه هنوز
در سکوتی محض دارد سیر گریه میکند
گوشهای تنها نشسته اشک میریزد رباب
آه این زن واقعا دلگیر گریه میکند
یاد آن ساعت که پشت خیمه ها شاه غریب
قبر را میکند با شمشیر گریه میکند
*****************
عرق پیشونیت از شرمه حسین
خون بچمون هنوز گرمه حسین
خاک و آروم بریزی روی تنش
استخون شیش ماهه نرمه حسین
خاک میگن سرده نه خاک اصغرم
تشنه کشتنش نمیشه باورم
خاک نریزی روی میوهی دلم
خاک و باید بریزی روی سرم
الهی هیچکسی شرمنده نشه
عوض گریه به او خنده نشه
سر بچهم به یه مو بنده حسین
مواظب باش که از تنش کنده نشه
بند دل ما پاره میشه
مادرت بیچاره میشه
این سینهی پا خوردهی من
آخر برات گهواره میشه
رنگ تو یهو پرید وای رباب
گریبان واسهت درید وای رباب
رو لب بچه باید شیر باشه
از لب تو خون چکید وای رباب
********************
شاه از رباب روی حرم آمدن نداشت
یک قدم رفته به خیمه دو قدم برگشته
حالا که پر کشیده رفته دیگه
مدیونم ازش سراغی بگیرم
من و شرمنده تر از این نکن
سرتو پایین بگیری میمیرم
من و مادر علی حساب نکن
من فقط با تو هم آشیون بودم
مادرش زینبه و باباش تویی
این وسط منم کنیزتون بودم
من که سر سپردهی عشق توام
بعد از این سایهی سر میخوام چکار
ای تموم زندگیم فدات حسین
من تو رو میخوام پسر میخوام چکار
برو خاکش کن و غصهشم نخور
میره اون دنیا کنار عموهاش
خیالم جمع از این که تنها نیست
مادرت مادری میکنه براش
تن تو دارم به خاک میسپارم و
خونتم دارم به آسمون میدم
من باید گهوارتو تکون بدم
حالا دارم شونتو تکون میدم
پشت خیمه قبر تو کندم علی
دیگه عمهها تو رو ندارنت
دیگه آفتاب اذیتت نمیکنه
اگه سر نیزه ها در نیارنت
********************
لب تشنهای خشکیده شیرم
باید از شرمت بمیرم
جشن یک سالگی تو باید
انگار سر قبرت بگیرم
حرمله داره چه خرسند میاد
گریههام مگه برات بند میاد
گل من با گریه از دنیا رفت
به لبای بچه لبخند میاد
حالا حتی بخندی گریه داره
تن کوچیک تو بین مزاره
الهی من نبینم روزی رو که
سر تو روی دست نیزه داره
**************
حالا که هدف گلوی اصغر شده است
چشمان سه شعبه هم دگر تر شده است
با گریه به زیر لب سه شعبه میگفت
ای وای رباب تازه مادر شده است
افسوس نشد کسی تو را آب دهد
آرامش و خاطر به دل باب دهد
این غم کشدم رباب باید پس از این
گهوارهی خالی تو را تاب دهد
خودم خون از گلویت پاک کردم
خودم قنداقهات را چاک کردم
الهی قسمت کافر نگردد
خودم بودم تو را در خاک کردم
به لب نام قشنگت مونده مادر
عدو حیرون ز جنگت مونده مادر
علی یک یادگاری دارم از تو
به سینه جای چنگت مونده مادر
یارالی علی
آب آزاد شده جات خالی علی
یارالی علی
رو نیزه چرا بی حالی علی
ای بی سر علی
نیزه از تو بزرگ تر علی
ای بی سر علی
آخر بهم نگفتی مادر علی
قرص قمر رباب ای تاج سر رباب
کوچیک سرت اما شده سایه سر ربابژ
ای کار و کس رباب برگرد نفس رباب
از بس گریه کردم همه میگن که بسه رباب
اگه پایین بیای دورت میگردم...
احساس مادری به همین شیر دادن است
دو چشمت روی نیزه ناز مانده
برای مادرت یک راز مانده
بگو تقصیر نیزه با سه شعبه است
چرا مادر دهانت باز مانده
ای حال خوش رباب قربون توشه رباب
خندت نمیگیره خودش و هم بکشه رباب
شیش ماهه یل رباب قند و عسل رباب
رو نیزه نشستن بهتره یا بغل رباب؟
تمیزش میکنم دستم بیادش
سرش خاکی و خونی و کبوده
ببینن مادرای شام چی میگن؟
نمیگن مادرش مادر نبوده
همون روز دهم بود پشت خیمه
دلم رو لای دستاش خاک کردم
همون جا با همین چادر که سوخته
خون روی لباش و پاک کردم
سه شعبه بسته راه چاره ات را
ببین این مادر آواره ات را
همان کس که تو را از من گرفته
ز دستم میکشد گهواره را
میفروشم زیور و گهواره ات را میخرم
کور باشم من نبینم بین بازاری علی ...
.👇
.
✍توسل به #حضرت_علی_اصغر(ع)
(السلام علیک یا اباعبدالله)
▪︎#غزل #امام_حسین
عمری گذشت اما به درد تو نخوردم
شرمنده ام آقا به درد تو نخوردم
تو فکر من بودی ولیکن من نبودم
اصلا به فکر نوکری کردن نبودم
من دور بودم تو مرا نزدیک کردی
راه مرا از کربلا نزدیک کردی
گفتی اگر تو بی توپناهی من حسینم
حتی اگر غرق گناهی من حسینم
آواره ام آواره را آواره تر کن
بیچاره ام بیچاره را بی چاره تر کن
آوارگی در این حسینیه می ارزد
بیچارگی در این حسینیه می ارزد
من چای میریزم گناهم را بریزی
یکجا تمام اشتباهم را بریزی
اینجا همان جاییست که مولا می آید
زینب می آید، بیشتر، زهرا می آید
منت ندارم بر سرت، تو لطف کردی
حالاکه هستم نوکرت،تو لطف کردی
▪︎#روضه_کلامی حضرت علی اصغر ع:
همه داشتن نگاه میکردن...همه سرها رو
بالای نیزه برده بودند....هر سری رو جلوی
یه محملی نگه داشته بودند...
سَر ابی عبدالله،جلوی محمل زینب...
سر علی اکبر جلو محمل سکینه خانم...
سر ابالفضل جلوی چشمان رقیه....
اما نگاه کردن دیدن یه سیبِ سرخی
بالای نیزه ها جلوی چشم یه مادره....
▪︎#مرثیه حضرت علی اصغر ع:
چقدر نیزه بلند است، نَیُفتی پسرم
گیر این حرمله ی پست، نیفتی پسرم
هر طرف رفت سرت دست به آن سو بردم
نیزه دار تو بود مَست، نیفتی پسرم
بیشتر جای خودت را سر نِی محکم کن
سفر شام به پیش است، نیفتی پسرم
▪︎#روضه_کلامی:
هِی زن های کوفه این سرُ به هم نشون
میدادن...هِی میگفتن الهی مادرش
براش بمیره...یه نفر صدا زد..اونی
که داره زیر آفتاب، لطمه میزنه
مادرش ربابه....
▪︎مرثیه زبانحال #حضرت_رباب به سبک #دشتی :
دو دستم را به زیر آب بردم
حلالم کن نبودی آب خوردم
شکایت، زیر لب از تیر دارم
بیا پایین زِ نیزه شیر دارم
▪️#مرثیه_مکمل حضرت علی اصغر ع:
میخواستم بزرگ شوی محشری شوی
تا چند سال بعد، علی اکبری شوی
می خواستم كه قد بكشی مثل دیگران
شاید عصای پیریِ یک مادری شوی
مثل دو تکه چوب لبت را بهم نزن
اسبابِ خجلتم جلوی دیگری شوی
این مادریِ من که به دردت نمیخورد
تو حاضری علی که تاج سری شوی
▪︎تک بیتی آخر روضه:
میکرد به نِی اشاره میگفت رباب
ای کاش، سرِ نیزه کمی کوچک بود
▪︎تک بیتی آخر مجلس:
اگر این است تاثیر شنیدن
شنیدن کِی بُوَد مانند دیدن
صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
▪︎دعای آخر مجلس:
باسمک العظیم الاعظم...
الهی بحق خضرت رباب س،۱۰مرتبه یاالله
▪️۵ دعایی که باید حفظ کنید:
🤲فرج امام زمان عج برسان.
🤲آقامون از ما راضی و خوشنود بگردان.
🤲رهبر عزیزمون حفظ بفرما.
🤲مریضای اسلام،شفا بده.
🤲حاجات این جمع،برآورده به خیر بفرما.
▪︎جمله ی صلوات آخر مجلس:
*برای سلامتی وجود مقدس آقا
امام زمان عج صلوات ختم کنید.
#روضه_حضرت_علی_اصغر
اجرا: استاد درویش🎤
👇